چند روزی بیشتر به اول مهر نمانده، روز آغاز مدرسه در ایران که برای کودکان ۷ ساله، اولین روز حضور در محیطهای آموزش رسمی است. آغاز مدرسه برای هر کودکی همراه است با تغییرات فراوان در سبک زندگی و پذیرش مسوولیتهای تازه برای حضور اجتماعی اما برای دختران ۷ ساله ایرانی، حضور در مدرسه یک بار و مسوولیت اضافه هم دارد. روز شروع مدرسه برای یک دختربچه ۷ ساله ایرانی، روز آغاز حجاب اجباری است.
چالش «هفت سالگی در حجاب» که چند روزی است از سوی «کمپین آزادیهای یواشکی» در شبکههای مجازی راه افتاده، میگوید که میخواهد نشان دهد که حجاب اجباری برای کودکان، نقض حقوق اساسی آنهاست.
در حالی که بر اساس شرع اسلام رعایت حجاب برای دختران از زمان بلوغ واجب میشود و سن «تکلیف» دختران بر اساس نظر برخی از فقها ۹ و بر اساس نظر برخی دیگر ۱۳ سالگی است، در مدرسههای ایران، دختربچهها مجبورند حتی پیش از سن تلکلیف شرعی، حجاب داشته باشند.
تحمیل حجاب بر دختربچهها البته تنها محدود به مدرسه نیست. پیش از آن حتی در برخی از مراکز پیشدبستانی رعایت حجاب برای دختربچهها اجباری است. برخی از خانوادههای مذهبی هم پیش از سن شرعی دختربچهها را به رعایت حجاب وادار میکنند.
همچنین،۱۰ سال است طرحی با عنوان «طرح ملی حجاب مدارس» برای تشویق دختران ۷ تا ۱۲ساله ایرانی به حجاب اجرا میشود. مجری این طرح میگوید که تاکنون چند هزار دختر را چادری کرده است: آیین چادرگذاری و نقض حقوق دختربچهها
مسیح علینژاد در فراخوان چالش هفتسالگی در حجاب، از مادران خواسته که با تهیه فیلم با عکسهایی از بچههاشان نشان دهند که حجاب اجباری ظلم به کودکان است: «اگر فكر میكنيد برای رعایت حقوق کودکتان یا هر دلیل دیگری از صورت بچههاتان فیلم نبايد فيلم بگيريد، میوانيد فقط از پشت سر با کولهپشتی و موهای باز از آنها فیلم بگیرید و بعد عکسی از آنها در حجاب اجباری باز هم از پشت سر، تا حقوق کودک هم تضعیع نشود.»
کاربران با فرستادن عکسهایی از دختربچهها بدون حجاب و با لباس مدرسه، متنهایی را هم در اعتراض به این اجبار ارسال کردهاند و با هشتگ #چالش_هفت_سالگي_در_حجاب منتشر کردهاند. برخی از کاربران هم عکسهایی از دوران کودکی خود فرستادهاند: دورانی که مجبور بودند بدون علاقه درونی، در مدرسه مقنعه و پوشش اسلامی داشته باشند.
۷ سالگی، آغاز آموزش کلیشههای جنسیتی
حجاب اجباری دختربچهها در ایران، یکی از نقاط عزیمت برای هدایت آنها به سمت کلیشههای جنسی است. پوشش اجباری، دختربچهها را با این باور آشنا میکند که موجودات متفاوتی هستند و قرار است حامل باورهای ایدئولوژیک خاصی باشند و نقش ویژهای ایفا کنند.
الهه ایمانیان پروهشگر پژوهشگر مطالعات زنان، این موضوع را چنین توضیح میدهد: «این پوشش تحمیلی به دختران، شروع یک چالش هم برای خانوادهها و هم برای کودکان است. زیرا این پوشش فقط به معنای لباس فرم مدرسه شناخته نمیشود، بلکه چیزی فراتر از لباس فرم است. کودک که حالا آرام آرام دارد خواندن و نوشتن را میآموزد، تبلیغات ایدئولوژیک خیابان را در مورد حجاب زنان میبیند و میخواند و تحت آموزشهای ایدئولوژیک مدرسه قرار میگیرد، حجاب برایش تبدیل به چیزی فراتر از یک لباس فرم میشود؛ حالا حجاب برای دختر معنای نجابت میدهد، به تدریج به او میآموزد که او ناموس خانواده است، با همان لباس فرم باید با دشمن فرضی بجنگد، باید آبروی خانواده را حفظ کند و هزاران باید و نباید دیگر که زیر این لباس فرم پنهان شده است و به مرور زمان فکر و روان کودک را در کنترل خود درمیآورد. در واقع اینها همه با هم یک پکیج کامل برای نقض حقوق کودک و آسیب رساندن به او را شکل میدهد.»
پروانه حسینی، پژوهشگر و فعال حقوق زنان، درباره اهمیت آگاهیرسانی درباره حجاب اجباری برای کودکان میگوید: «کارکرد مدرسه در یک جامعه محدود به آموزش سواد و علم نمیشود. یکی از کارکردهای مهم مدرسه فراهم آوردن محیطی است که در آن کودکان بتوانند رابطه اجتماعی برقرار کنند و به نقش خود به عنوان عضوی از یک جامعه بزرگ که فراتر از محدوده خانواده و فامیل و دوستان است آگاه شوند. به عبارتی، در مدرسه کودک شخصیت اجتماعی خود را میشناسد و رشد میدهد. یکی از انتظارهایی که اعضای یک جامعه میتوانند از مدرسه داشته باشند این است که مدارس ضمن کمک به کودکان برای رشد شخصیت اجتماعی شان، خود موجب بازتولید و تقویت کلیشههای جنسیتی تبعیض آمیز و سرکوبگرانه نشوند. وادار کردن دختران به پوشیدن مقنعه در اولین سال مدرسه به معنی وادار کردن آنها به فرورفتن در یک نقش کلیشهای تبعیض آمیز و سرکوبگر است. از آنجایی که این نقش از کودکی و قبل از رشد کامل تفکر انتقادی و خودشناسی کودک به او تحمیل میشود این امکان وجود دارد که او این نقش را بدون چون چرا بپذیرد و دیگر خارج شدن از آن نقش برایش بسیار سخت باشد.»
پروانه حسینی میگوید که تحمیل حجاب به دختران هفت ساله در اولین سال دبستان در حالیکه کمترین سن مقرر در شرع اسلامی برای حجاب نه سال ذکر شده، نشانگر این است که هدف سیاستگذار دغدغههای روحانی و بهشت و جهنم نیست بلکه او بیشتر دغدغه اجتماعی و همین دنیایی دارد و قصد دارد که دختران را از همان ابتدای ورود به اجتماع به پوشیدگی و سرکوب و نابرابری و خودکم بینی عادت بدهد: «در این بین پسران هم از کودکی به جای اینکه مدرسه جایی برای آشنایی و نزدیکی آنها با دختران باشد، ناگهان دختران را موجودانی متفاوت و بسیار دور و پنهان و احتمالا درجه دو میبینند و با این توهم رشد میکنند.»
الهه ایمانیان درباره ارتباط حجاب اجباری دختربچهها و نقض حقوق کودک میگوید: «هفت سالگی برای کودکان ما سن رسمی حضور در اجتماع، مشارکت اجتماعی و مسئولیتپذیری است. از آنجا که آزادیهای حرکتی، آزادی بدن و بایدها و نبایدهای کمتر برای آن در رشد خلاقیت و شکوفایی کودکان مهم است، از هر نوع لباس فرم که محدودیت بیشتری برای کودکان ایجاد کند باید پرهیز شود. لباس فرم برای کودکان در همه جای دنیا یک موضوع مهم و چالش برانگیز بوده و در غرب هم سالهای زیادی محل بحث و مناقشه و حتی مبارزه بوده است. اما لباس فرم برای دختربچهها در ایران که همان مانتو، شلوار و مقنعه است، به صورت آشکاری نقض حقوق کودکان است. زیرا نه تنها آزادی حرکت را از آنان سلب میکند بلکه حجاب در ایران یک مفهوم سمبلیک است و با خودش معانی مختلفی حمل میکند که آن معانی یکباره روی سر کودک آوار میشود و او را در حالیکه هنوز خیلی کودک است به دنیای بلوغ پرتاب میکند. دختربچههای هفت ساله در اولین و مهمترین ورودشان به دنیای مشارکت جمعی، به دنیای آزمون و خطا و تجربه اجتماعی، با محدودیتهای زیادی روبهرو میشوند.»
اما روبهرو شدن با این موقعیت در شرایطی که کودکان هنوز درکی از مناسبات تحمیلی جامعه بزرگسالان ندارند، برای خانوادهها میتواند دشوار باشد. بسیاری از خانواده درباره اینکه چطور باید چنین اجباری را برای کودکانشان توضیح دهند، دچار تردیدند و نگرانند که آرامش ذهنی کودک با اشاره به این تناقضها بر هم بریزد.
الهه ایمانیان میگوید: «یکی از چالشهای مهمی که این پوشش اجباری سر راه خانوادهها قرار میدهد این است که چگونه به سوالات و بیمیلی کودکانشان در مقابل این پوشش واکنش نشان دهند که شوق روز اول مدرسه را، که طبیعتا با استرس حضور در فضای جدید برای کودک و والدین همراه است نکُشند. بسیاری از والدین ترجیح میدهند وقتی کودکشان به تبعیض بین خودش و مثلا برادر یا پسر همسایه اشاره میکند، به او دروغ نگویند و ذهن او را برای به چالش کشیدن تبعیضها محدود نکنند، همچنین سلامت روان کودک و اعتماد به فضای جدید نیز مطرح است، از سوی دیگر هم آموزههای خانواده و مدرسه در موارد مختلفی در تناقض قرار میگیرند و همه اینها فراتر از ظرفیت یک کودک هفت ساله است. تا جایی که من بیشتر مطالب رسیده را در کمپین چالش حجاب کودک مطالعه کردم همه این تناقضها به شکلی دیده میشود.»
انتشار عکس، آری یا نه؟
از زمان آغار کمپین چالش هفت سالگی در حجاب، برخی از منتقدان به انتشار عکسهای کودکان در شبکههای مجازی انتقاد کردهاند. آنها معتقدند در شرایطی که کودکان نمیتوانند رضایت خود را از انتشار تصاویر خود مطرح کنند یا درباره آن تصمیم بگیرند، این کار نقض حقوق آنها محسوب میشود. طراحان کمپین البته کوشیدهاند این مساله را با پیشنهاد گرفتن عکس از پشت یا به نحوی که صورت کودک معلوم نباشد، در نظر بگیرند، هرچند موافقان معتقدند که چون این چالش به طور مستقیم با نقض حقوق کودکان در ارتباط است، حضور کودکان در آن طبیعی است.
اله ایمانیان بعد دیگری از موضوع را مورد توجه قرار میدهد: «برخی از اکتیویستها معتقدند وقتی مساله نقض حقوق کودک مطرح است و حقوق آنها به طور جدیتری درحال پایمال شدن است، میتوان از عکسها و فیلمهای آنان برای رساندن پیام و نمایش نقض حقوقشان استفاده کرد تا شاید بتوان سریعتر آن را متوقف نمود، اما برخی دیگر با این استدلال مخالفند. چالشی که میدانم برای اعضای این کمپین هم وجود داشته است. اما باتوجه به اینکه تقریبا یک دهه است موضوع انتشار عکس کودکان در فضای مجازی مطرح شده و موضوع تقریبا جدیدی است هنوز تردیدهای جدیای پیرامون آن وجود دارد.»
شکستن سکوت دختربچههای دیروز
اما چرا باید کودکان را از ۷ سالگی متوجه نقض حقوقشان کرد؟ آیا چنین کارزاری تنها از حقوق کودکان حمایت میکند یا ابزاری برای اعتراض همگانی به قوانین سرکوبگر است؟
الهه ایمانیان پاسخ میدهد: «از نظر من با توجه به اینکه سلامت روان کودک موضوع بسیار مهمی است، مادران و پدران باید بسیار هشیارانه در این مورد عمل کنند، به گونهای که خودسانسوری و سرکوب را در کودکان تقویت نکنند و ابتکار عمل را در آنان نکشند که این خود کار آسانی نیست و نیاز به آموزش دارد. یکی از اهمیتهای این کمپین همین است که نگرانیهای مادران و پدران را در زمینه تحمیل حجاب بر کودکانشان و آسیبهای وارده را نشان میدهد و حساسیت این مهم را به جامعه یادآورد میشود و صدای اعتراض مخالفان را میرساند. من به هدف اولیه این کمپین احترام میگذارم و آن هم رساندن صدای اعتراض مادران و پدران و ما کودکان دیروز به سیستم دولتی برای اصلاح قانون حجاب اجباری است. سیستم دولتی دینی که گوی سبقت را از دین هم ربوده و ثابت میکند که استفادهاش از دین نه صرفا دینی بلکه ابزاری است برای پیاده کردن قوانین دلخواهش بدون آنکه نگرانیای بابت آسیبهایی که بر شهروندانش تحمیل میکند، داشته باشد.»
پروانه حسینی هم به فایدههای چنین کارزاری برای نسلهای قبلی اشاره میکند: «کمپین “چالش هفت سالگی در حجاب” دغدغه نقض حقوق کودکان امروز را دارد و در ضمن صدای اعتراض کودکان دیروز است. کودکانی که این دوران را گذراندهاند و اثر مخرب آن را در کودکی و بعد بزرگسالیشان دیدهاند و حالا خود مادر و پدر هستند و نمیخواهند با فرزندانشان آنچه که با خود آنها شد بشود. مادر و پدرانی که میخواهند مدرسه جای رشد و شکوفایی و توانمندی و رهایی دخترانشان باشد، نه جای تن دادن به قالبهای محدود و سرکوب و حذف بخشی از وجودشان. این کمپین جاییست برای شکستن سکوت دختربچههای دیروز. تصاویر و خاطرات آنها از حجاب در کلاس اول به منزله صفحات حذف شده بخشی از تاریخ ماست.»
به این میگن مطلب دندان گیری که ما خوابزده ها را تکان خواهد داد…
ممنون از سرکار خانم نعیمهء دوستدار…
reza / 17 September 2016
خانم دوستدار قرارنیست آنطور که شما فکر میکنید همه هم چنین فکر کنند حجاب بخش جدانشدنی فرهنگ ایرانی است در ثانی دغدغه کودکان که درراه مدرسه هستند خیلی بالاتر از این حرفها ست حجاب بخش بزرگی از دین وفرهنگ ماست
بابک / 22 September 2016