اکبر فلاحزاده ـ اعطای جایزهی صلح نوبل به مبارز چینی، لیو شیائوبو، از رهبران اصلی تظاهرات میدان تیانآنمن در سال ۱۹۸۹ که در سرکوب آن توسط حکومت چین، گروه زیادی از دانشجویان جان باختند، تحرک تازهای به جنبش آزادیخواهی در این کشور داده است. خود لیو شیائوبو به اتهام «تحریک مردم به براندازی» به ۱۱ سال زندان محکوم شده است.
دولت چین مراسم نوبل ۲۰۱۰ را تحریم کرد، اما نتوانست از بازتاب سیاسی جایزهی نوبل که به طور غیابی به لیو اعطا شد، جلوگیری کند. مطبوعات آلمان گفتوگوهای زیادی با مخالفان تبعیدی چینی انجام دادهاند تا ببیند این جایزه تا چه اندازه در داخل چین بازتاب داشته است. در مین زمینه بی لینگ، نویسندهی تبعیدی چینی و دوست و همرزم لیو که به زودی زندگینامهی او را منتشر میکند، با روزنامه تاگس اشپیگل گفتوگو کرده است.
راست است که شما چوب نوبل گرفتن دوست محبوستان لیو شیائوبو را خوردید؟
بله، در موقع پرواز با یک هواپیمای چینی از فرانکفورت به تایوان اتفاق افتاد. وقتی در پکن توقف داشتیم.
چه اتفاقی افتاد؟
تا در هواپیما باز شد، ۲۰ تا پلیس جلویم سبز شدند. یک فیلمبردار هم همراهشان بود که فیلم میگرفت. مرا برداشتند و بردند، اما بازجویی آن جوری نبود. می خواستند ببینند آیا اجازه دارم از آنجا سفرم را به تایوان ادامه بدهم که یک دفعه دستور آمد مرا باز به فرانکفورت برگردانند.
چرا از مسیر پکن رفتید؟ شما که بعد از اخراج از چین در سال ۲۰۰۰ اجازهی ورود به چین را نداشتید.
من همیشه سعی میکنم در فرودگاه پکن توقف داشته باشم. همیشه احساس عجیبی دارم وقتی خودم را در پکن میبینم. نویسنگان باید از احساسشان استفاده کنند. در مورد توقف آخرم در پکن در نوامبر سال ۲۰۰۹ مقالهای نوشتم. لحظهی پرهیجانی بود. برف میبارید. تایوان بعد از تبعید، وطن دوم من است. آنجا زمستانها برف نمیبارد.
سازمانهای حقوق بشر از وخامت وضع مخالفان از سال ۲۰۰۸ تاکنون ابراز نگرانی میکنند.
وضع وحشتناک شده است. بخصوص بعد از اعطای جایزهی صلح نوبل. فکر میکنم از زمان سرکوب جنبش دمکراسی سال ۱۹۸۹ تا به امروز، بدترین وضع را داشته باشیم.
در جنبش دمکراسی لیو شیائوبو هم حضور داشت. شما از کجا او را میشناسید؟
او را از سال ۱۹۸۶ میشناسم، اما بخصوص سال ۱۹۸۹ در نیویورک خیلی به هم نزدیک بودیم تا اینکه او یکباره به پکن رفت تا به دانشجویان در میدان تیانآنمن بپیوندد. سال ۲۰۰۰ بود که در پکن زندانی بودم.
بهخاطر آن که میخواستید یک مجلهی ادبی منتشر کنید.
بله. او در زندان خیلی نگران من بود. قبل از زندانی شدن من، هنگامی که او سه سالی در اردوگاه کار بود سعی میکردم از لحاظ مادی از او حمایت کنم. او در زمان اقامتمان در نیویورک به من در بنیانگذاری بنیاد قلم که بنیادی مستقل بود کمک کرد. ما لحظات پرارزشی با هم داشتهایم.
حالا هم که زندگینامهی او را با عنوان «قربانی آزادی» نوشتهاید.
در واقع این کتاب را سال ۱۹۸۹ هنگامی که لیو شیائوبو بار نخست زندانی شد، شروع کردم. خیلی ناراحت و افسرده بودم و میخواستم این خاطرات را ثبت کنم. در زندگینامهی خودم هم که همینماه اوت برای انتشارات سورکمپ نوشتم، رابطهام با لیو شیائوبو نقش بزرگی ایفا میکند.
رابطهی شما با او چگونه است؟
ما خیلی با هم رک هستیم. من با خیلی از تصمیمهای سیاسی او مخالفم. خوشم نمیآید که او اغلب خودخواهانه فکر میکند و راه خودش را می رود، اما از وقتی او را میشناسم، میبینم که دارد هرچه بیشتر به یک چهرهی سیاسی تبدیل میشود و آزادیهای بزرگی برای چین مطالبه میکند.
او چه تغییراتی کرده است؟
پیش از اینها میگفت میخواهم مشهور بشوم. باید دل به دریا بزنم و وارد موقعیتهای خطرناک شوم. در حال حاضر بهتر با دیگران همکاری میکند و سعی نمیکند همهچیز را خودش تنهایی انجام دهد. با این حال خوب که فکر میکنم میبینم او تغییر چندانی نکرده است.
او در زمینهی تدوین مانیفست دمکراسی در چین (بیانیهی ۰۸) چه نقشی داشت که بابت آن به علت «فراخوان به سرنگونی دولت» به یازده سال حبس محکوم شد؟
این مانیفست توسط چندین نفر تدوین شد. لیو دید که متن خوب نوشته نشده و برداشت آن را تصحیح کرد. داشت پای کامپیوتر آن را تصحیح میکرد که پلیس در زد و دستگیرش کرد. این مانیفست قرار بود روز ۱۰ دسامبر ۲۰۰۸ که روز جهانی حقوق بشر است، منتشر شود. سر و کلهی پلیس اما دو روز قبل از این تاریخ پیدا شد و لیو را دستگیر کرد. بعد از دستگیری او مانیفست فوراً منتشر شد.
اجتماع مخالفان داخل کشور چقدر بزرگ است؟
هم بزرگ و هم کوچک است. وقتی حکومت خود را در معرض تهدید مستقیم نبیند، این اجتماع خیلی سریع رشد میکند، اما هنگامی که حکومت اراده میکند تا جلوی جنبش را بگیرد، این اجتماع تقریباً غیبش می زند. درست مانند روز ۱۰ دسامبر که جایزهی صلح نوبل اعطا شد. حکومت مخالفان بیشماری را دستگیر کرد و فشار زیادی اعمال کرد. تلفن و اینترنت هم کنترل شد. مخالفان به سکوت واداشته شدند. این مایهی ننگ است، اما همین که کنترل از دست حکومت خارج شود جنبش به سرعت باز رشد میکند.
آیا درحال حاضر جنبش مخالفان قادر هست که حکومت را به دست بگیرد؟
فکر میکنم امروز آمادهتر از ۲۱ سال پیش در میدان تیانآنمن هستیم. ما تا به حال خیلی صبر کردهایم. چرا نباید بتوانیم حکومت را به دست بگیریم؟ ما قادریم فورأ به این کشور چهرهای نو بدهیم. حزب کمونیست حاکم باید بداند که نمیتواند صدسال دیگر حاکم باشد. حزب باید تغییر کند و اجازهی انتخابات آزاد بدهد. حداقل جلوی آزادی بیان را نگیرند.
اینجور که پیداست گویا مردم چین به پیشرفت اقتصادی علاقهی بیشتری دارند تا به دمکراسی و سیاست.
اگر یک تک پا به کافهها و میخانهها بروید، میبینید که مردم چقدر آزاد و شجاعانه حرف میزنند. هرچه هم که میگذرد، روشنفکران بیشتری پیدا میشوند که حاضرند آزادانه حرفهایشان را بزنند و چوبش را هم بخورند. ده سال پیش اینطور نبود.
حکومت چین اینطور استدلال میکند که گویا چین به دولت قدرتمند دیکتاتور نیازمند است، وگرنه مانند یوگسلاوی و شوروی سابق از هم میپاشد.
اصلاً اینطور نیست. در هند هم دمکراسی حاکم است و آب هم از آب تکان نخورده و جامعه باز است. تازه پیشرفت اقتصادی هم کرده است. حکومت چین با این استدلال میخواهد مردم را وادارد که داوطلبانه از حقوقشان صرف نظر کنند. واقعیت این است که ۲۰ درصد مردم در چین از حزب حمایت میکنند، چون دولت از لحاظ مادی هوای آنها را دارد.۲۰ درصد مردم هم در دلشان از دمکراسی حمایت میکنند. الباقی گاهی اینورند، گاهی آنور. هر طرف باد بیاید. خوب به یاد دارم ماه مه و ژوئن سال ۱۹۸۹ که سه میلیون نفر از همین مردم به دانشجویان در میدان تیانآنمن کمک کردند و تانکها را متوقف ساختند. صحنهی عجیبی بود.
آیا لیو میتواند رهبر اپوزیسیون در چین شود؟
برندگان جایزهی نوبل نفوذ زیادی در کشور خودشان دارند. اگر لیو از زندان آزاد شود خیلی چیزها ممکن است. شاید او رهبر چین نوین شود. شاید هم به رهبر شدن دیگران کمک کند، اما او باید مواظب باشد. چون برخی از مخالفان از او خوششان نمیآید. او باید بیشتر بیاموزد؛ گوش شنوا و روی باز داشته باشد. مانند گاندی در هند و یا آنگ سانسوچی، رهبر مخالفان دولت در میانمار (برمه). در حال حاضر لیو شیائوبو نافذترین و مهمترین صدای اپوزیسیون در چین است.
«تا در هواپیما باز شد، ۲۰ تا پلیس جلویم سبز شدند. یک فیلمبردار هم همراهشان بود که فیلم میگرفت. مرا برداشتند و بردند»
روش سرکوب دولتها همه جا یکیه : چین، سوریه، ایران، کره شمالی ،… همه جا.
کاربر مهمان / 20 January 2012