مریم حسین‌خواه- حکم اعدام حبیب‌الله لطیفی، دانشجوی ایرانی کرد که از سال ۱۳۸۶ در زندان سنندج به سر می‌برد، روز پنج‌شنبه به صالح نیکبخت، وکیلش ابلاغ شده است و این دانشجوی حقوق دانشگاه آزاد ایلام روز یکشنبه پنجم دی ماه به پای چوبه دار خواهد رفت.

شهاب‎الدین شیخی روزنامه‎نگار و فعال حقوق بشری ایرانی کرد که به تازگی از ایران خارج شده و در حال حاضر در کشور آلمان اقامت دارد در گفت‌وگو با زمانه اجرایی کردن احکام اعدام را «نمایش وحشت» از سوی جمهوری اسلامی ایران می‌داند و می‌گوید که حکومت می‌خواهد با توجیهات همیشگی به خطر افتادن امنیت ملی و تمامیت ارضی و حفظ نظام، صدای فعالان سیاسی در مرکز را خفه کند و حواس رسانه‌ها و افکار عمومی و فعالان سیاسی و مدنی را از وقایع اصلی‌ای که دولت در حال حاضر با آن‌ها روبه‌رو است به مسایل دیگری جلب کند.

بر اساس خبرهای منتشر شده حکم اعدام حبیب الله لطیفی ابلاغ شده و روز یکشنبه آینده به عنوان تاریخ اعدام وی مشخص شده است. اتهام وی چه بوده است و بر اساس چه مستنداتی به اعدام محکوم شده است؟

بله متاسفانه خبر اجرایی شدن حکم درست است و این خبر به تایید وکیلش هم رسیده و به او ابلاغ شده است. در مورد اتهام حبیب باید بگویم او در یک دادگاه چند دقیقه‌ای، در تاریخ ۱۰ تیرماه ۱۳۸۷ طی دادگاهی چند دقیقه‌ای و بدون حضور خانواده، در شعبهٔ اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج از سوی قاضی حسن بابایی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و نظام با استناد به آیه ۳۳ سوره مائده (قرآن کریم) و استناد به مسائل یکم، سوم و پنجم از فصل ششم، جلد چهارم کتاب تحریر الوسیله آیت‌الله خمینی و مواد ۱۸۳، ۱۸۶، ۱۹۰، ۱۹۱ قانون مجازات اسلامی، محارب اعلام شده و به اعدام محکوم شد.

بنابر اطلاعاتی که از طریق وکیل وی منتشر شده، دادگاه مدعی است که حبیب در ایجاد انفجارهای صوتی در میدان آزادی شهر سنندج و همچنین «سه­راهی غفور» در همین شهر مشارکت داشته و از آن فیلم تهیه کرده‌اند. وی همچنین متهم شده که در انفجار اتومبیل دادستان سنندج مشارکت داشته و نیز در حادثه حمله به پاسگاه محله «کانی کوز­له» در سنندج شرکت داشته و از آن‌ها فیلم و عکس تهیه کرده است.

در حالی که حبیب لطیفی در دفاعیات خود در دادگاه و در زمان بازجویی این اتهامات را رد کرده و گفته است که در روز انفجار اتومبیل آقای دادستان سنندج و حمله به پاسگاه «کانی کوزله» که منجر به کشته شدن یکی از پرسنل آنجا شد، نه تنها در این حوادث مداخله‌ای نداشته بلکه در سنندج نبوده و در جایی دیگر به طور مخفی زندگی می‌کرده‌ است.

با وجود اینکه وکیل وی از دادگاه تقاضای رسیدگی به این موضوع را کرده و خواسته کسانی که می‌گویندحبیب لطیفی در آن حادثه دست داشته است احضار شوند و خانواده‌ای که درآن زمان به اوپناه داده‌اند هم برای شهادت به دادگاه بیایند، اما هیچ وقت به این مسئله رسیدگی نشد و دادگاه می‎گوید که گزارش‌های مقامات انتظامی برای ما کافی هستند.

یک نکته را قابل توضیح می‌دانم و آن این‌که انفجار‌های صوتی مورد اشاره در واقع پرتاب «نارنجک دستی» ساخته شده از اکریل و سرنج بوده است. یعنی همان نارنجک‌هایی که خیلی اوقات تماشاچیان فوتبال آن را در ورزشگاه‌های منفجر می‌کنند، اما متاسفانه دادستان و نیروهای امنیتی از لفظ «نارنجک» استفاده می‌کنند و این نکته بار‌ها از سوی وکلا توضیح داده شده اما قاضی به تذکرات وکلا توجهی نکرده است.

شما اطلاعی از روند دادرسی این پرونده دارید؟ و می‌دانید که آیا وی دسترسی به وکیل و محاکمه عادلانه داشته است یا خیر؟


حبیب ساعت ۷: ۴۰ غروب ۱ آبان ماه ۱۳۸۶ در خیابان ادب سنندج از سوی ۱۱ تن از نیروهای امنیتی اطلاعات در زمانیکه از یک خدمات کامپیوتری خارج می‌شد محاصره و بازداشت شد و از آن غروب تا ۴ ماه در زندان انفرادی تحت شکنجه بازجویان اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت.

دادگاه او بیش از چند دقیقه طول نکشیده است و در مراحل بعدی نیز همان طور که خود اقای نیکبخت وکیل وی اعلام کرده هیچ کدام از دفاع‌های قانونی وکیل مورد توجه قرار نگرفته است و در نهایت در دادگاه تجدید نظر نیز خیلی سریع حکم مورد تایید قرار گرفته و در خواست اعادهٔ دادرسی نیز با جواب رد روبرو شد و بعد‌ها معلوم شده اصلا اعادهٔ مجدد دادرسی را قوهٔ قضاییه نپذیرفته است.

آیا از لحاظ قانونی راهی برای توقف این حکم اعدام وجود دارد؟

تا آن‌جایی که من اطلاع دارم تنها راه توقف حکم دخالت مستقیم رییس قوهٔ قضاییه یا رهبر جمهوری اسلامی است که می‌تواند در شرایط ابلاغ اجرای حکم جلوی اجرای اعدام را بگیرد و راه دیگری وجود ندارد.

در یک سال اخیر موج جدیدی از اعدام فعالان کرد آغاز شده است و در حال حاضر هم شماری از فعالان سیاسی کرد با حکم اعدام در زندان هستند، واکنش فعالان سیاسی و نهادهای حقوق بشری داخلی و بین‌المللی به این احکام چگونه بوده است؟

واکنش نهاد‌های حقوق بشری داخلی و خارجی تنها در تایید این گزارش‌ها و نیز اعلام مخالفت و محکومیت این احکام اعدام بود است. زیرا به جز این ظاهرا کار ویژه‌ای از دست‌شان بر نمی‌آید. اگر چه خود فعالان کورد بر این باورند که اگر اتحاد و انسجام ملی واقعی وجود دارد باید همان کاری که گاه برای برخی زندانی‌ها و نه حتی محکومان سیاسی به اعدام، صورت می‌گیرد، برای این زندانیان سیاسی محکوم به اعدام هم صورت بگیرد و این کار می‌تواند تاثیر بیشتری داشته باشد. به عنوان مثال کمپین‌هایی که برای نجات دوستان خوبمان شیوا نظر آهاری و یا مجید توکلی و یا حتا زندانی غیر سیاسی چون سکینه محمدی صورت گرفت هرگز و در هیچ حالتی با آن اجماع ستودنی در همهٔ کشورهای جهان توسط ایرانی‌ها، برای هیچ زندانی و اعدامی سیاسی کوردی صورت نگرفته است. اما تقریبا و بدون شک تمام این نهاد‌ها به این احکام اعتراض کرده‌اند و نهادهای بین المللی بار‌ها به جمهوری اسلامی هشدار داده‌اند.

آیا اطلاعی از وضعیت دیگر فعالان سیاسی کردی که با هم اکنون با حکم اعدام در زندان هستند و خط رفتن به پای چوبه دار آن‌ها را تهدید می‌کند دارید؟

متاسفانه در حال حاضر به جز حبیب‌الله لطیفی ۱۳ مرد و ۱ زن دیگر، یعنی در مجموع ۱۴ نفر به همین اتهام «محاربه» به حکم اعدام محکوم شده‌اند و درواقع همگی یا منتظر واکنش نهاد‌های حقوق بشری و مردم می‌باشند و یا متاسفانه باید بگویم منتظر اجرایی شدن حکم‌شان.

از سوی دیگر متاسفانه حبیب در ملاقات دو هفتهٔ پیش‌اش با خواهرش اعلام کرده که اجرای حکم اعدام ۱۲ نفر تایید شده است. از این افراد در این مدت خبرهایی مبنی بر انتقال محل زندان حبیب گلپری‌پور، تهدید حسین خضری به اجرایی شدن حکم اعدامش به گوش رسیده است. زینب جلالیان نیز از وضیعت نامشخصی برخوردار است و در واقع خبری از وی در دسترس نیست. تنها نکتهٔ امیدوار کننده این است که ظاهرا درخواست وکیل شیرکو معارفی برای مادهٔ ۱۸ پذیرفته شده و دفتر رییس قوهٔ قضاییه به دادگاه استان برای بررسی مجدد درخواست فرستاده است اما هنوز هیچ جوابی به وکیل ایشان و یا خانواده داده نشده است.

در هفته جاری ۱۱ فعال سیاسی در سیستان و بلوچستان اعدام شدند و برای هفته آینده نیز حکم اعدام یک فعال کرد ابلاغ شده است، اجرای این احکام را در شرایط فعلی ایران چطور ارزیابی می‌کنید؟

بدون شک اگرچه این جمله تکراری است اما واقعیت است که بخشی از این جریان اجرایی کردن احکام اعدام درواقع نمایش قدرت و توان کشتن و اعدام کردن مردم توسط حکومت است. در مورد آن ۱۱ فعال سیاسی در سسیستان و بلوچستان باید بگویم که واقعا اقدام غیر انسانی و غیرقابل دفاع از از نشر حقوقی بود. زیرا اینکه انفجاری تروریستی که بدون شک محکوم است رخ دهد اما در جواب و واکنش به این عمل ۱۱ زندانی سیاسی بلوچ بدون وقفه اعدام شوند بیشتر شبیه یک عملیات تلافی جویانه دولتی است تا اجرای یک حکم قضایی. زیرا این ۱۱ نفر در زمان وقوع انفجار و حتا ماه‌ها قبل از آن در زندان بوده‌اند و بدون شک نمی‌توانسته‌اند هیچ ارتباطی با یان انفجار داشته باشند. از این رو اعدام آن‌ها در واقع همان نمایش وحشت است.

از سوی دیگر باید یادمان باشد که حدود ۱۴ ماه پیش احسان فتاحیان در کوردستان اعدام شد و پس از آن آرش رحمانی‌پور و محمد رضا علی زمانی در تهران اعدام شدند. پس از آن کشتار روز عاشورا رخ داد. در اردیبهشت ماه نیز ۵نفر از جمله فرزاد کمانگر معلم زندانی و شیرین علم ‌هولی اعدام شدند. این اعدام‌ها اگر چه در حقیقت از میان فعالان سیاسی جنبش سبز در یک سال و نیم گذشته نبوده است، اما در واقع واکنشی برای این نمایش وحشت بوده است. هم‌چنین برخی از فعالان سیاسی و حقوق بشری باورشان بر این است که حاکمیت می‌خواهد با این اعدام‌ها در مناطق حاشیه‌ای ایران مردم این مناطق را به واکنش وادارد تا هم مرکزیت وقوع حوادث از تهران برداشته شود و هم این‌که با توجیهات همیشگی به خطر افتادن امنیت ملی و تمامیت ارضی و حفظ نظام، صدای فعالان سیاسی در مرکز را نیز خفه کند و حواس رسانه‌ها و افکار عمومی و فعالان سیاسی و مدنی را از وقایع اصلی‌ای که دولت در حال حاضر با آن‌ها روبه‌رو است به مسایل دیگری جلب کند.

اما آخرین نکته‌ای که به ذهن من می‌رسد و برایم سوال است اعدام این افراد در ماه حرام و به ویژه در ماه محرم است. بنابر قوانین اسلامی که فقه و قانون مجازات اسلامی ایران نیز بر اساس آن تدوین شده است، کشتن و خون ریختن در ماه ماه محرم حرام است. اما اگر چه پارسال در روز عاشورا در تهران کشتار مردم رخ داد، و اگرچه دولت آن‌زمان زیر بار عاملیت کشتار نرفت و مدعی شد که این کشتار توسط عناصر افراطی خود تظاهرکنند‌گان صورت گرفته است، اما اعدام کردن و کشتن آگاهانه در این ماه بسیار قابل تامل است. آن هم در حالی که هم آن ۱۱ نفر و هم حبیب اهل مناطق سنی نشین هستند. به نظر من لااقل به این خاطر هم که شده باید از اجرای حکم در چنین ماهی جلوگیری شود.