قطعنامه‌‏ی ۱۹۲۹ شورای امنیت که در نوزدهم خردادماه سال جاری علیه ایران صادر شد، ۲۲ شرکت، ۱۵ مؤسسه‏ی متعلق به سپاه پاسداران، سه نهاد زیر مجموعه‏ی خطوط کشتیرانی ایران و یک دانشمند هسته‏‌ای ایران را در فهرست تحریم‏ها قرار داد.

این اما آخرین تحریم‏ها علیه ایران نبود و پس از آن، اتحادیه‏ی اروپا و امریکا تحریم‏های یکجانبه‏ی دیگری را نیز علیه ایران اعمال کردند. آخرین دور این تحریم‏ها، روز سه‏شنبه بیست و یکم دسامبر، از جانب وزارت خزانه‏داری امریکا منتشر شد.

تحریم‏های تازه علیه شرکت‏هایی است که امریکا‏یی‏ها آنها را در پیوند با سپاه پاسداران اعلام کرده‏اند و هم‏چنین برخی شرکت‏های بیمه، سازمان کشتیرانی جمهوری اسلامی و «شرکت نفت و گاز پارس» نیز مشمول این موضعگیری می‌شوند.

با دکتر بهمن آقایی دیبا، کارشناس حقوق و روابط بین‏الملل، در باره‏ی تحریم‏های تازه و تأثیرات آن در عرصه‏های گوناگون، گفت‏وگویی انجام داده‏ام. مهم‏ترین بخش این تحریم‏ها را در کدام قسمت می‏بینید؟

هدف اصلی این تحریم‏ روی سپاه پاسداران و قطع کردن امکانات مالی و کشتیرانی‏ای متمرکز است که در اختیار سپاه پاسداران قرار دارد. سپاه پاسداران از دیدگاه دولت امریکا و تحریم‏کننده‏هایی که برنامه‏های تحریم را در امریکا دنبال می‏کنند، در خط اول برنامه‏های اتمی، موشکی و همین‏طور سرکوب مردمی قرار دارد.

به همین جهت، به ‏نظر من، این برنامه‏ها به‏طور کلی روی ایجاد محدودیت برای سپاه پاسداران و امکان فعالیت این نهاد از طریق شرکت‏های کشتیرانی و همین‏طور محدود کردن امکانات بانکی آنها تنظیم شده است.

آیا می‌شود شرکت نفت و گاز پارس را در محدوده‏ی منافع سپاه پاسداران قلمداد کرد؟ چون در هر‏حال به شرکت ملی نفت ایران برمی‌گردد و به وسیع‏ترین سرمایه‏ی ملی‏ای که در ایران هست.

در عرض چندسال گذشته، سازمان‏های مختلف دولتی ایران به عواملی در دست نیروهای نظامی و امنیتی برای دنبال کردن برنامه‏های مورد نظر آنها و برنامه‏های مورد نظر دولت ایران تبدیل شده‏اند؛ به‏خصوص در زمینه‏ی مسائل اتمی و موشکی. در واقع، تشخیص درست این مسئله که این سازمان‏ها در چه مرحله‏ای دارند فعالیت‏های غیر مرتبط با برنامه‏های نظامی انجام می‏دهند، با مواقعی که این کارها را انجام می‏دهند، بسیار مشکل است.

به همین جهت، تحریم‏هایی که الان دارد صورت می‏گیرد، به‏تدریج متوجه هر سازمانی می‌شود که به سپاه پاسداران و سازمان‏های مرتبط با آن، خدماتی برای برنامه‏های خودشان می‌دهند.
 

برای مثال، شرکت نفت و گاز پارس، امکانات خود را از نظر ارتباطات، دفاتر و فعالیت‏هایی که در سطح جهانی و در کشورهای مختلف دارد، در اختیار سپاه پاسداران قرار می‏دهد و کانال‏هایی را که برای معاملات این شرکت وجود دارد در اختیار سپاه قرار می‏دهد و سپاه هم از آنها استفاده می‏کند. به همین جهت، این برنامه‏ها متوجه آنها هم هست.

هم‏چنین هرچند کشتیرانی جمهوری اسلامی هم یک خط کشتیرانی غیر نظامی است، ولی نقل و انتقال‏های مربوط به کالاهای نظامیان، ارسال اسلحه، وارد کردن قطعات مختلف و مورد نیاز برنامه‏های اتمی و موشکی ایران، همه توسط این شرکت‏ها انجام می‏گیرد که زیر عناوین مختلف فعالیت می‏کنند.

ولی در ارتباط با مسئله‏ی کشتیرانی، گذشته از این‏که شواهد آشکاری برای این موضوع وجود دارد، مانند جریان حمل اسلحه که اخیراً اتفاق افتاد، به‏طور کلی نمی‏توان آن را با مسئله‏‏ی نفت در ایران یکی دانست که به نوعی زندگی مردم، نان مردم از آن تأمین می‏شود. چنان‏چه تجربه‏ی عراق را داشتیم که زمانی نفت حتی در مقابل نان عنوان شد.


دیگر این‏که شما اشاره‏ای داشتید به این‏که جامعه‌ی غربی بعضی رفتارها را نمی‏تواند تشخیص بدهد که آیا اینها واقعاً پروژه‏ی نظامی هستند یا نیستند. اگر چنین باشد و چنین ابهامی وجود داشته باشد، این را فردا به هر پروژه‏ای در ایران می‏توانند نسبت بدهند. چه تضمینی وجود دارد که این ابهام در زمینه‌ی دارو و یا غذا پیدا نکنند؟

سازمان‏هایی که دارند این تحریم‏ها را انجام می‏دهند، مدعی هستند که برنامه‏شان این نیست. نه تنها برنامه‏های مربوط به غذا و دارو که به صراحت می‏گویند جزو برنامه‏ی تحریم‏های‏شان نیست، بلکه حتی نمی‏خواهند در این مرحله، چیزی مانند صادرات نفت ایران را و به قول شما راه اصلی درآمد کشور را مسدود کنند.

ولی در حال حاضر دارند این کار را می‏کنند.

صدور نفت ایران و برنامه‏های مربوط به فعالیت‏های نفتی ایران، از طریق این شرکت‏ها انجام نمی‏گیرد. این‏ کار به‏وسیله‏ی تانکرهای نفتکش صورت می‏گیرد. در ایران هم شرکتی به نام «تانکر» وجود دارد که در پیوند با شرکت‏های دولتی است و در ضمن تانکرهای خارجی زیادی هم در آن‏جا فعالیت می‏کنند. می‏شود گفت که تقریباً تمامی برنامه‏های صادرات نفتی ایران و حتی واردات بنزین ایران، از طریق این تانکرها صورت می‏گیرد.
شرکت پارس جنوبی توسط دولت ایران برای توسعه‏ی میدان گازی پارس جنوبی تأسیس شده است. این همان میدان گازی‏ای است که ایران به‏طور مشترک با قطر در خلیج فارس دارد.

با توجه به این‏که ایران نتوانسته سرمایه‏گذاری مناسب و حتی تکنولوژی پیشرفته‏ای که برای مسئله‏ی گاز لازم است را در آن‏جا فراهم کند، این برنامه چندان پیشرفتی نداشته است. سپاه پاسداران در مرحله‏ای سعی کرد که حتی به طور مستقیم این پروژه را در دست بگیرد. وقتی با موانعی مواجه شد، باز آن را به شرکتی پس داد که الان به نام «پارس جنوبی» مطرح است.

آیا «پارس جنوبی» هم در حوزه‏ی سرمایه‏های حیاتی مردم قرار نمی‏گیرد؟ با توجه به این‏که پروژه‏ای برای جبران زیان‏هایی بوده است که ایران دارد از عدم بهره‏برداری گاز در حوزه‏ی مشترک خود با قطر، متحمل می‏شود؛ حوزه‏ای که قطر از سال ۱۹۹۹، به تنهایی دارد از آن‏جا برداشت می‏کند.

پارس جنوبی شاید فقط یک نمونه است. یک مثال است از آن‏چه مردم ایران و این مملکت، به خاطر اصرار بی‏جهت دولت ایران روی برنامه‏ی اتمی‏ای که ادعا می‌کند فقط برای تولید برق هم هست، متحمل می‏شوند.

فقط پارس جنوبی نیست. شما نگاه کنید و ببینید الان ایران از چه برنامه‏هایی محروم شده است. سرمایه‏گذاری‏هایی در دریای خزر، خلیج فارس و یا خط لوله‏ی «نوکوه» که قرار است تمام انرژی دریای خزر را به اروپا منتقل کند. ایران می‏توانست یکی از مهم‏ترین پایه‏های این پروژه باشد. یا خط لوله‏ای که از ترکمنستان دارد به افغانستان و پاکستان و هند کشیده می‏شود را در نظر بگیرید که جای خط لوله‏ی معروف به «صلح» را گرفته که قرار بود از پارس جنوبی به طرف پاکستان و هند کشیده شود و پیشرفت نکرده است.

همه‏ی اینها بخش‏هایی هستند از آن‏چه مردم ایران و این مملکت دارد در راه اصرار بی‏جهت ایران روی برنامه‏ی اتمی خود از دست می‏دهد.

در پارس جنوبی گویا قرار بود چینی‏ها کار کنند یا شاید در حال حاضر هم دارند کار می‏کنند. این تحریم‏ها با آنها چه برخوردی می‏کند؟ یا بهتر است بپرسیم آنها با این تحریم‏ها چه برخوردی خواهند داشت؟

مسلم است در شرایطی که ایران مشتری‏های خود را محدود می‏کند و با سیاست‏هایی که دنبال می‏کند و هم با انزوایی که در سطح بین‏المللی، به‏‏خصوص از جانب کشورهای غربی با آن مواجه است، راهی ندارد جز این‏که به چند کشور مانند روسیه و چین مراجعه کند. آنها هم با استفاده یا بگوییم سوءاستفاده از این شرایط و البته در جهت منافع ملی خودشان، اولاً این تحریم‏ها را نقض می‏کنند و دوم این‏که به‏خاطر نقض این تحریم‏ها، منتی بر سر مردم و دولت ایران می‏گذارند و کالاهای سطح پایین را به ایران می‏فروشند و شرایط دشواری را هم به سود خودشان تأمین می‏کنند.

مثلاً اگر قرار است تکنولوژی‏ای را به ایران بدهند، آن را که حتی در سطح پذیرفته‏شده‏ی بین‏المللی هم نیست، با چندین برابر قیمت بین‏المللی، عرضه می‏کنند.

همه‏ی این‏ها ضررهایی است که مملکت ایران از بابت مدیریت غلط و سیاست‏های نادرست دولت، می‏بیند.
همین کشورهای اروپایی، از جمله آلمان و فرانسه، استاد نقض تحریم‏ها هستند. در گذشته هم بارها به‏خاطر معاملات سیاسی، هر کاری که فکر کنید انجام داده‏اند و در آینده هم در جهت منافع خودشان و با تحمیل شرایط خیلی سخت‏ترانجام خواهند داد.

همین شرکت توتال فرانسه، سال‏های سال، علی‏رغم همه‏ی تحریم‏ها، در ایران فعال بوده است و همه می‏دانند چه قراردادهای تحمیلی و خارج از عرف بین‏المللی تجاری را به‏خاطر این تحریم‏ها، به ایران تحمیل کرده است.