آنچه رابرت گیتس، وزیر دفاع امریکا، روز سهشنبه ۲۵ آبان، در نشست سالانهی والاستریت ژورنال، در مورد تأثیر تحریمهای اقتصادی بر ایران گفت، پیش از این هم گفته بود.نکتهای که در سخنان اخیر وی توجه بیشتری را برانگیخت، ادعایی بود که او در مورد بروز اختلاف میان رهبر و رئیس جمهوری ایران بر سر تحریمهای اقتصادی بیان کرد. وزیر دفاع امریکا از جمله پشتیبانان سیاستهای بارک اوباما، رئیس جمهور امریکا در قبال ایران است که در مقابل طرح حملهی نظامی به ایران، همواره مقاومت نشان داده است.
با دکتر بهمن آقایی دیبا، استاد حقوق بین الملل در دانشگاه ویرجینیای امریکا، دربارهی سخنان دیروز رابرت گیتس و مطالب دیگری در حوزهی بحران هستهای و اختلافات ایران و امریکا گفتوگویی کردهام که میخوانید.
در نگاهی کلی به صحبتهای آقای گیتس، اینطور بهنظرم میرسد که ایشان ابتدا گفتهاند مطالبی که آقای احمدینژاد راجع به وضعیت داخلی ایران به رهبر گزارش میدهد، درست نیست و وضع مملکت خرابتر از آن است که آقای احمدینژاد به رهبر گزارش میدهد و حال که به تدریج اثرات این تحریمها روشن میشود، اختلاف بین این دو گسترش پیدا میکند.
در نهایت، آقای گیتس میخواهد نتیجهگیری کند که تحریمها در حال اثر گذاشتن هستند و امیدوار هستند بتواند ایران را قانع کنند که برنامهی اتمی خود را تغییر بدهد.
شما این تحلیل را چگونه میبینید؟
من به چند نکته در این زمینه اشاره میکنم. اولاً بههیچوجه فکر نمیکنم رهبر جمهوری اسلامی ایران از نظر گرفتن اخبار و اطلاعات متکی به اظهارات آقای احمدینژاد باشد. اظهارات آقای احمدینژاد تنظیم شده است برای مصرف مردم، نه برای اطلاع دادن به رهبر.
برای اینکه رهبر دارای نمایندگان زیادی در تمام سازمانهای دولتی و غیر دولتی در سراسر کشور است. بیت رهبری دیگر آن دم و دستگاه کوچک سابق در زمان آقای خمینی نیست. وزارتخانهی مفصلی است که در همهی ارگانهای دولتی و غیر دولتی دارای نمایندگان متعددی است که بهصورت یک شبکهی گسترده عمل میکنند و بدون شک رهبر برای گرفتن اطلاع راجع به وضعیت مملکت، احتیاجی به اینها ندارد.
آنچه باعث اختلاف سطحی و شاید جزیی آقای احمدینژاد و رهبر میشود و این روزها توجه آقای گیتس و افرادی مانند او را به این موضوع جلب کرده، به نظر من، مسئلهی تلاش آقای احمدینژاد است برای اینکه تا حدودی خود را از سایهی این حرف که او را معمولاً دلقک بیاختیاری در دربار ولایتفقیه محسوب میکنند، دربیاورد و دامنهی اختیارات خود را در سیاستهای داخلی و خارجی کشور بیشتر کند تا وجهه و موقعیتی برای خودش دست و پا کند.
اما رهبر قطعاً این را نمیخواهد و نمیخواهد به آقای احمدینژاد این امکان را بدهد که قدرت و اختیار مانوری بیشتر از آن حد که الان دارد، داشته باشد. به نظر من، این باعث برخی اختلافات بین آنهاست و هیچ ربطی به مسئلهی تحریمها و اثرگذاریشان ندارد.
به این ترتیب، دریافت رابرت گیتس از نوع اختلاف میان رهبری و رئیس جمهور، یک پیشبینی در صورت پیشرفت تحریمهاست. نوع اختلافی که شما میان رهبری و رئیس جمهور قائل هستید، بر چه پایهای است؟ پیشبینی شما است یا شواهدی هم در مورد این اختلاف وجود دارد؟
بله؛ در بعضی از موارد ما شاهد آن هستیم. مثلاً یک سال پیش آقای احمدینژاد سعی کرد سازمان اوقاف را که سازمان پردرآمدی است، زیر کنترل خودش دربیاورد و آقای خامنهای نگذاشت.
اخیراً آقای احمدینژاد میخواست مشاورینی در سیاست خارجی برای خود تعیین کند که اسم آنها را «نمایندگان ویژه» گذاشته بود. در واقع میخواست به طریقی، وزارت خارجهای جدا از وزارت خارجهی موجود ایجاد کند و کنترل خود را بر سیاست خارجی گسترش بدهد که باز آقای رهبر جلوی آن را گرفت. گرچه او اسم این نمایندگان را به «مشاوران خارجی» عوض کرد، ولی بههرحال طرح اصلی خود او کنار رفت.
یا مثلاً مورد دانشگاه آزاد که هنوز هم مورد اختلاف است. بعضیها میگویند این مسئله به نفع آقای رفسنجانی تمام شد، بعضیها میگویند به نفع آقای احمدینژاد تمام شد. ولی بهنظر من، تا موقعی که تکلیف مادهی ۵ و ۱۰ اساسنامهی این دانشگاه تعیین نشود، نمیشود قضاوت کرد که به نفع چه کسی تمام شده است.
ولی بههرحال اینها مواردی هستند که اختلافاتی را نشان میدهند و نمیشود منکر این اختلافات شد.
نظر شما در مورد اثر داشتن یا نداشتن تحریمها چیست؟
این بحث که تحریمها اثر دارند یا اثر ندارند، مقداری حرف مشخص نشده و تعریف نشدهای است، در اکثر مواردی که آن را بهکار میبرند. تحریمها اثر دارند. هیچ تحریمی نیست که اثر نداشته باشد. تحریم حتی از طرف یک شرکت کوچک هم اثر دارد. برای اینکه باعث میشود طرف تحریم مجبور بشود همان اقلام را از بازار سیاه گرانتر و با کیفییت پایینتر و هزار دردسر دیگر بخرد. بنابراین هیچ تحریمی نیست که اثر نداشته باشد.
از آن سو، صحبت اینکه آیا این تحریمها آنقدر مؤثر هستند که جلوی برنامهی اتمی ایران را بگیرند، در حال حاضر نه. این تحریمها و تهدیدها هنوز به آن مرحلهای نرسیدهاند که بتوانند اثری روی تغییر کلی برنامهی ایران بگذارند.
من فکر میکنم تا وقتی که تحریمها، تهدیدها و در کل سیاستها به مرحلهای نرسد که دولت ایران احساس کند بقا و موجودیت او بهخاطر ادامه دادن این برنامه در خطر است، هیچ تغییری در این برنامه نخواهد داد. برای اینکه دولت ایران احساس میکند که این برنامه مرتبط است با برنامههای اساسی و موجودیت و بقای رژیم جمهوری اسلامی ایران در ایران و نقشی که او میخواهد در منطقه و جهان بازی کند.
به صحبتهای رابرت گیتس برگردیم؛ اگر سیاستهای اوباما، مدافعینی در حد وزیر دفاع دارد که این اواخر دائماً بر آنها تاکید میکند، به معنای آن است که در چشمانداز آینده، سیاست او تقویت خواهد شد؟ حداقل در دوران دمکراتها، طرح حملهی نظامی به ایران مطرح نخواهد بود؟
من فکر میکنم اصلاً شاید این حرفها زیاد مهم نباشد. مسئلهی مهم این است که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؛ آنهم صرفنظر از اینکه عدهای اینطور فکر میکنند و عدهی دیگری جور دیگری فکر میکنند. در عرض ماهها و شاید تا یک سال آینده باید دید ایران آیا تغییری در برنامهی اتمی خود میدهد یا نه. یا اینکه غرب تغییری در نحوهی برخوردش با ایران میدهد و فرض کنید آماده میشود تا ایران اتمی را بپذیرد؟ اینها هستند که وضعیت را در آینده روشن خواهند کرد.
اگر سیاست غرب این است که بههیچوجه نمیخواهد ایران اتمی را تحمل کند و اگر سیاست ایران این است که بههیچوجه در برنامهی اتمی خود تغییر اساسی بدهد، خب این وضعیت منجر به آن خواهد شد که در عمل دو طرف، به سمت یک برخورد و مواجهه، حال صریح، گسترده، یا محدود و بههرحال نوعی برخورد پیش بروند.
آیا امکان ندارد حتی با وجود اصرار جمهوری اسلامی به پیشرفت برنامهی اتمی و یا حتی دست یافتن به بمب اتمی، امریکا همان رفتاری را در قبال ایران پیش بگیرد که در مورد کرهی شمالی در عمل انجام داده است؟ یعنی نوعی تحمل و پذیرش؟
فکر میکنم اگر امریکا و کشورهای غربی به مرحلهای برسند که نتوانند با برنامههای تحریم و بعد حتی تهدید، جلوی این برنامه را بگیرند، آلترناتیوی ندارند جز اینکه به نوعی راهی برای زندگی کردن با ایران اتمی پیدا کنند. الان هم کم نیستند افرادی چه در سمتهای دولتی در اروپا و امریکا و چه در محافل دانشگاهی که میگویند امریکا با قدرتهای اتمیای مثل شوروی سابق که قدرتهای مهمی بودند، زندگی کرده و حالا هم با مملکتی که چند بمب دارد که معلوم نیست کار بکند یا نکند، میتواند زندگی کند.