در بین موضوعات مختلف حقوق بشری در ایران، نژادپرستی شاید آن موضوعی باشد که پیرامون آن کمترین بحثها، چه در میان مردم عادی و چه در میان دانشگاهیان و فرهیختگان، صورت گرفته است. این سکوت عجیب ناشی از چیست؟ از اولویت داشتن سایر موضوعات به موضوع نژادپرستی گرفته تا این دلیل که بیشتر ایرانیها منکر وجود نژادپرستی در کشورشان هستند، از جمله پاسخهای متفاوتی هستند که درست یا غلط، به این سوال داده میشوند. اما پاسخ دادن به این سوال موضوع این یادداشت نیست. در این یادداشت میکوشم به این پرسش متداول پاسخ دهم که «آیا ایرانیها نژادپرست هستند؟»
در تاریخ ۲ مرداد ۹۵ نشستی با عنوان «نژادپرستی در فرهنگ ایرانی» در «مؤسسه فرهنگی بهاران» برگزار شد. در ابتدا آقای زیباکلام، این ادعا که «ایرانیها نژادپرست هستند» را مطرح کرد و در ادامه دلایل و شواهدی را که بهزعم خود مؤید این ادعا بودند ارایه کرد. پس از آن میهمانان دیگر نظرات خود را علیه این ادعا طرح کردند. اما سخنان دوستانی که مخالف این ادعای زیباکلام بودند تنها بر این نکته متمرکز بود که وی ادعای خود را با محک تعریف «حقوقی» و «علمی» نژادپرستی نسنجیده است و اصولا تعریف درستی از این مفهوم در سر ندارد.(۱)
از آنجا که تنها یک بار در این جلسه (یا لااقل در صحبت میهمانهای اصلی، آنگونه که در رسانهها بازتاب داده شده است) تعریفی از نژادپرستی صورت گرفت، ابتدا به نقد و بررسی این تعریف پرداخته و پس از آن، به پرسش اصلیمان میپردازیم. این تعریف از نژادپرستی را حقشناس در پاسخ به موضع زیباکلام اینگونه ارائه کرد: «تعریف نژادپرستی در ادبیات ایشان مبهم است و دقیق نیست و یک تعریف عالمانه از منظر حقوقی و بهویژه حقوق بشر در افکار ایشان نیست، بلکه یکسری برداشتهایی از رفتارها دارند که آن را مترادف با نژادپرستی میدانند.» اما تعریف خود حقشناس از نژادپرستی چه بود؟ «اعتقاد به برتری الهی یا ژنتیکی یک نژاد نسبت به سایر نژادها و حق بهرهکشی از سایر نژادها به عنوان تقدیر بشریت به صورتی که برای این نژاد حق ذاتی بهرهکشی از سایر نژادها را به هر صورتی که صلاح بداند قائل باشد.»
اما تعریف «حقوقی» نژادپرستی چیست؟
«کنوانسیون بین المللی رفع هر نوع تبعیض نژادی» سازمان ملل متحد، اصطلاح «تبعیض نژادی»(۲)(۳) را اینگونه تعریف میکند: «هر نوع تمایز و ممنوعیت یا محدودیت و یا رجحانی که براساس نژاد و رنگ یا نسب و یا منشأ ملی و یا قومی مبتنی بوده و هدف یا اثر آن از بین بردن و یا در معرض تهدید و مخاطره قراردادن شناسایی یا تمتع و یا استیفاء در شرایط متساوی از حقوق بشر و آزادیهای اساسی در زمینه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و یا در هر زمینه دیگری از حیات عمومی باشد.»(۴) تفاوتهای فاحشی که بین تعریفی که حقشناس ارائه کرده و تعریف این کنوانسیون وجود دارد، ناشی از استفاده از کلمات متفاوت برای بیان مفهومی یکسان نیست. تعریف کنوانسیون تعریفی عامتر و شاملتر است و بسیاری از مصادیق نژادپرستی را در بر میگیرد اما تعریف حقشناس چه؟ شاید طبق تعریف وی بتوانیم برچسب نژادپرستی را حتی از «کوکلاکس کلن اول» هم بزداییم. این گروه در جنوب آمریکا، بعد از پایان جنگ داخلی و لغو بردهداری، به اعمال خشونت علیه سیاهپوستها میپرداخت. تخاصم آنها صرفا علیه سیاهپوستان (و نه به قول حقشناس «سایر نژادها»، مثلا یهودیها) و حتی عدهای از سفیدپوستان آمریکایی(۵) (که همنژاد خودشان بودند) بود. پس بر طبق تعریف آقای حقشناس، حتی کوکلاکس کلن اول هم گروهی نژادپرست نبوده است.(۶)
حال به سوال اصلی خودمان بپردازیم. پیش از هر چیز باید گفت این سوال که «آیا ایرانیها نژادپرست هستند؟» در وهله اول خود یک سوال نژادپرستانه است. چه به این سوال پاسخ آری دهیم یا پاسخ خیر، حکایت از این دارد که حاضریم کل افراد یک ملت را در یک ظرف قرار دهیم و برچسبی را به آن بچسبانیم. چه بسا فردی که پاسخ میدهد «خیر ایرانیها نژادپرست نیستند» همین قضاوت را راجع به قوم یا ملتی دیگر روا دارد. این سوال همانند این است که بپرسیم «آیا ایسلندیها قاتل هستند؟» چطور یک ملت میتواند قاتل باشد؟
پس اساسا این سوال بی اساس را کنار گذاشته و میپرسیم آیا نژادپرستی در ایران هست یا خیر. برای این امر ابتدا باید ببینیم تعاریف نژادپرستی چیستند. در زیر دو تعریف جامعهشناختی از مفهوم نژادپرستی ارائه میکنیم:
«نژادپرستی عبارت است از یک پیشداوری بر پایهی تفاوتهای فیزیکی که از جهت اجتماعی معنیدار هستند.» گیدنز و ساتن ۲۰۱۳ (۷)
«نژادپرستی شامل طبقهبندی مردم به گروهها برپایه مشخصات ژنتیکی و ظاهری (فنوتیپیک) و نسبتدادن خصایص منفی به اعضای این گروهها میشود.» (مایلز ۱۹۸۹)(۸)
این نوع تعریف که ناظر به تفاوتهای فیزیکی صرف میشود از سوی روانشناسان اجتماعی (اکرمی، اکهامر و آرایا ۲۰۰۰) (۹) به عنوان نژادپرستی «کلاسیک» تعریف میشود. اینها به طور کلی تمایزی بین دو نوع از نژادپرستی قائل هستند، یکی نژادپرستی «کلاسیک» و دیگری «مدرن». که اولی به نوع علنی و مستقیم نژادپرستی و دومی به نوع ظریف و زیرپوستی آن اشاره دارد. گیدنز نیز این تعریف را از این نوع تازهی نژادپرستی ارائه میکند: «مفهوم» نژادپرستی جدید – که گاه به آن نژادپرستی فرهنگی – گفته میشود برای توصیف نژادپرستی متاخر به کار میرود که مبتنی است بر برشمردن تفاوتهای فرهنگی به عنوان دلیل و توجیهی برای طرد گروههای خاص اجتماعی.» گیدنز و ساتن ۲۰۱۳
این نوع مدرن نژادپرستی زیرپوستیتر، پیچیدهتر و از جهت اجتماعی پذیرفتهشدهتر است. تافین این نوع نژادپرستی را که در سایهی فردگرایی غربی موضوعیت مییابد در کتاب خود «فهم روانشناسی انتقادی»(۱۰) این گونه توضیح میدهد: «نفرت از اعضای گروههای دیگر قومی و نژادی در مقابل مجموعهای از ارزشهای اخلاقی چون اخلاق کاری، خوداتکایی، دستاورد شخصی و خودنظمدهی پروتستانی نمایانده میشود. نژادپرستی مدرن بنابراین کمتر راجع به ضعفهای بیولوژیکی یک گروه نژادی و قومی خاص بوده و بیشتر دربارهی باور به برتری فرهنگی ارزشها و عرفهای گروه اکثریت است.» (تافین ۲۰۰۵) این توصیف از تافین در تضاد با این استدلال وکیلی (از میهمانان اصلی نشست) قرار دارد که در این نشست مطرح شد: «مهمترین شاخص زیستی دراینمیان رنگ پوست است؛ یعنی در همهجای دنیا تمایز ریختی و زیستی میان نژادها و بهویژه تراکم رنگیزه در پوستشان تعیینکننده نژاد افراد قلمداد میشود.» و چون «در ایرانزمین تفاوت رنگ پوست مردمان هیچگاه اهمیتی نداشته و امروز هم ندارد.» در نتیجه در ایران نژادپرستی نداشته و نداریم.
در رد این استدلال وکیلی و بر طبق همین تعریف از نژادپرستی مدرن، میتوان به وجود نژادپرستی افسارگسیخته در جوکهای قومیتی اشاره کرد. مثلا وقتی در این جوکها ارزشهای اخلاقی «فارس»ها فراتر از ارزشهای اخلاقی اهالی گروه قومی دیگر دانسته میشود و آنها به کرات «بیغیرت» خوانده میشوند. یا برای نمونه «تنبلی» یا «خساست» به قومهای دیگری نسبت داده میشود.
یکی دیگر از اشکال نژادپرستی، نژادپرستی نهادی است. که ناظر بر قوانین و اعمالی است که از سوی نهادهای اجتماعی و سیاسی یک کشور اعمال میشود. مساله این است که ما این نوع نژادپرستی را نیز در کشور داریم. هماکنون حضور افغانستانیها در چندین استان کشور ممنوع است. اینها نه به قول آقای حقشناس «مشکلات بوروکراتیک اداری ایران» است و نه ما «کاسه داغتر از آش» شدهایم تا آن را «نشانهی نژادپرستی» بدانیم، اینها طبق تعریف «علمی» مصداق نژادپرستی است.
همچنین آقای سیفالدینی از افراد دیگر دعوتشده به نشست گفت: «اگر در ایران نژادپرستی به معنای واقعی وجود میداشت، انتظار میرود که خروجیای بر آن مترتب باشد.» متاسفانه کمی آن طرفتر در سرزمین «پیشوا» شاهد یک «خروجی» خشونتبار از سوی یک ایرانی که خود را «آریایی» دانسته و دست به تیراندازی در یک مرکز خرید در مونیخ زده هستیم. این نوجوان عنوان کرده که از ترکها و عربها متنفر بوده و ایران را زادگاه آریاییهامیداند.برای نمونههای بیشتر این خروجی میتوان به تحلیل و بررسی محتوای کامنتها و مشاجرات ایرانیان در فضای مجازی نیر نگاهی کرد. جایی که تحقیر اعراب، ترکها، افغانها و سایر ملتهایی که شماری از آنان در درون مرزهای سرزمینی ما اقلیتی بزرگ هستند، هم کم نیست.
دوستانی که حتی اندکی از کارکردهای اجتماعی گفتمانها اطلاع دارند، این را میدانند که محتوای این گفتمانها (جوک، کامنت، ضربالمثل و…) به راحتی قابلیت نهادی شدن و عملی شدن را دارا هستند. یعنی وقتی اصطلاح «افغانی لقد کردن» که اشاره به حرف بیهوده زدن دارد حرف رایج عدهای میشود (خوشبین باشیم که عدهای قلیل) دور از انتظار نیست که حضور افغانستانیها در بعضی استانهای کشور ممنوع شود.
در خلال خواندن متن پیادهشدهی این نشست به این فکر میکردم که کاش واقعا با داشتن یک چوب جادویی که از قضا اسمش «انکار» است، تمام مشکلات و معضلات اجتماعی از بین میرفت، و دنیای زیبا و بهشتیای که این دوستان در این نشست ترسیم کردهاند با زدن این چوب بر واقعیتها پدید میآمد.
پانوشتها؛
۱. نژادپرستی بین ایرانیها؛ آری یا خیر؟ | روزنامه شرق
۲. Racial discrimination
۳. سازمان ملل متحد تعریقی برای «نژادپرستی» ارائه نکرده و این تعریف برای «تبعیض نژادی» است.
۴. کنوانیسون بینالمللی رفع هرگونه تبعیض نژادی
۵. اراذل(scalawags) و آسمانجل(carpetbaggers) ها هم مورد ارعاب و خشونت اعضای کوکلاکس کلن اول بودند. اولی اسمی بود که جنوبیها در «دوره بازسازی» پس از جنگ داخلی به آمریکاییهای جمهوریخواه و دومی اسمی است که به شمالیهایی داده بودند که در آن دوره برای کسب درآمد راهی جنوب شده بودند.
۶. ضد سامیگری و حتی ضدیت با سایر گروههای دیگر تنها بیش از ۵۰ سال بعد از تشکیل کوکلاکس کلن اول در جهانبینی کوکلاکس کلنهای دوم و سوم قرار گرفت.
۷. Giddens & Sutton
۸. Tuffin
۹. Akrami, Ekehammar & Araya
۱۰. Understanding Critical Psychology
لینک این مطلب در تریبون زمانه.
“… در این جوکها ارزشهای اخلاقی «فارس»ها فراتر از ارزشهای اخلاقی اهالی گروه قومی دیگر دانسته میشود و آنها به کرات «بیغیرت» خوانده میشوند. یا برای نمونه «تنبلی» یا «خساست» به قومهای دیگری نسبت داده میشود.” ضمن محکوم کردن هر نوع جوک قومیتی، در این جوکها خساست به اصفهانی ها و تنبلی به شیرازی ها نسبت داده میشود، پس این ” فارس” های فراتر نویسنده کجائی هستند؟
دهکردی / 15 August 2016
اضافه بفرمایید که بیشترین جوک ها در باره رشتی ها و اخیراً لرهاست که هر دو گروه به نحو اکمل قومیت فارس دارند. جوک های جنسی هم معمولاً در باره قزوینی هاست که آنان هم فارسند.
اسماعیلی / 15 August 2016
….جایی که تحقیر اعراب، ترکها، افغانها و سایر ملتهایی که شماری از آنان در درون مرزهای سرزمینی ما اقلیتی بزرگ هستند، هم کم نیست……..لطف کنید یک بار تعریف ملت را مطالعه کنید که ترکها و عربهای ایرانی را متعلق به ملتی دیگر که الان ساکن ایران هستند نکنید!!!
ali / 16 August 2016