۱۶ ماه مه ۱۹۱۶ قرارداد محرمانهای موسوم به سایکس- پیکو بین دو کشور فرانسه و بریتانیا و با موافقت روسیه تزاری برای تقسیم سرزمینهای عربی امپراتوری عثمانی منعقد شد که از آن زمان تاکنون سرنوشت خونباری را برای خاورمیانه رقم زده است.
صد سال از آن تاریخ گذشته ولی آثار و پیامدهای این قرارداد همچنان برجاست. ریشه بسیاری منازعات جاری در منطقه از قبیل سرنوشتی که برای کردها و ترکها و عربها رقم خورده، به قراردادی منتهی میشود که نه بر اساس واقعیتهای موجود بلکه بر اساس منافع دولتهای استعماری آن زمان تدوین شد.
در امتداد قرارداد محرمانه سایکس- پیکو، «بیانیه بالفور» توسط دولت بریتانیا صادر شد و لندن رسماً خود را به تاسیس دولت یهود متعهد کرد. با تاسیس دولت اسرائیل در ۱۴ مه ۱۹۴۸ در سرزمین فلسطین (که عربها از آن بانام «روز نکبت» یاد میکنند) منازعه خونباری میان اعراب و اسرائیل آغاز شد که ریشههای آن نیز به قرارداد سایکس- پیکو باز میگردد.
قرارداد سایکس- پیکو چیست؟
اروپا در حالی به سده بیستم پا مینهاد که ژئوپلتیک این قاره در معرض بروز جنگی بزرگ قرار داشت. سده بیستم در حالی برای عثمانی فرا رسید که این کشور را «پیر اروپا» لقب داده بودند. بریتانیا، فرانسه و روسیه میدانستند شکست عثمانی، شکست دیگر متحدان این کشور یعنی آلمان، بلغارستان و امپراتوری اتریش- مجارستان را نیز به همراه خواهد داشت.
طرح به شکست کشاندن “پیر اروپا” در حالی در دستور کار بریتانیا، فرانسه و روسیه تزاری قرار داشت که جنبشهای ناسیونالیستی به ویژه نزد ارمنیها و عربها در پهنه امپراتوری عثمانی بالا گرفته بود. لندن با بهره بردن از همین امر، ارتباطات مخفبانهای را با «شریف حسین» امیر حجاز و والی مکه برقرار کرد و به او وعده داد که اگر نیروهای تحت امر او علیه دولت عثمانی به پا خیزند و اگر عثمانی متلاشی شود، سرتاسر سرزمین های عربی امپراتوری عثمانی تحت پادشاهی شریف حسین دولتی مستقل تشکیل خواهند داد.
شریف حسین در آرزوی این وعده که هرگز محقق نشد، جنگهای جداییطلبانه اعراب علیه عثمانی را سامان داد؛ غافل از اینکه در میانه جنگ یعنی در ۱۹۱۶ بریتانیا و فرانسه این سرزمینها را بین خود تقسیم کرده و اندک ارادهای برای اعطای استقلال به یک دولت عربی در سر نداشتند.
تقسیم محرمانه سرزمینهای عربی امپراتوری عثمانی به «مایک سایکس» و «فرانسوا ژرژ پیکو» وزیران خارجه بریتانیا و فرانسه سپرده شد. بر اساس قرارداد محرمانهای که اینک به نام سایکس– پیکو شناخته میشود، کشورهایی با مرزهای تصنعی در نقشه خاورمیانه عربی ترسیم شدند که اراده ملتها در ترسیم آن نقشی نداشت.
با پایان جنگ جهانی در نوامبر ۱۹۱۸ و فروپاشی عثمانی، نه تنها استقلال یک کشور یکپارچه عربی تحقق نیافت بلکه بریتانیا و فرانسه به عنوان کشورهای متنفذ در جامعه ملل (که بعد از جنگ جهانی دوم به سازمان ملل متحد تغییر نام یافت) طرح تحقیرآمیزی موسوم به قیمومیت (Mandate System) را در ژانویه ۱۹۱۹ از تصویب گذراندند که بر اساس آن کشورهای عرب خاورمیانه به دلیل «توحش، فرو دست بودن و عدم بلوغ کافی در اداره سرزمینهای خود» تحت سرپرستی بریتانیا و فرانسه باقی میماندند.
به این ترتیب و بر اساس قرارداد سایکس- پیکو نه تنها جنبش جداییطلبی اعراب از دولت عثمانی برای آنان استقلالی را در بر نداشت بلکه حیثیتشان نیز بر اساس طرح قیمومیت لگد مال شد.
وعده استقلال؛ سراب اعراب
وعده استقلال به اعراب سرابی بیش نبود اما هم زمان، جنبش صهیونیسم توانست وعده تشکیل دولت یهود در سرزمین موعود در فلسطین را از بریتانیا کسب کند. اراده لندن برای حمایت از تشکیل دولت یهود طی بیانیه موسوم به «بیانیه بالفور» در تاریخ ۲ نوامبر ۱۹۱۷ شکل عملی به خود گرفت.
بیانیه بالفور به خودی خود دلیل کافی برای شوکه شدن اعراب از توافقات پشت صحنه بود. در ۲۳ نوامبر همان سال، دولت بلشویک روسیه با علم به قرارداد محرمانه سایکس- پیکو که دولت تزاری و بریتانیا و فرانسه برای تقسیم امپراتوری عثمانی امضا کرده بودند، کلیه متن قرارداد را منتشر کرد تا گواهی باشد که لندن از آغاز هیچ ارادهای برای استقلال اعراب در سر نداشت.
فرو افتادن پرده از توافق پنهانی سایکس- پیکو (۱۹۱۶) از یک سو، بیانیه بالفور (۱۹۱۷) از سوی دیگر و تحمیل سیستم قیمومیت (۱۹۱۹) که دست اعراب را در تعیین سرنوشتشان بست، حس تلخی را برای پان عربیستها برجا نهاد که هنوز باقی است.
اما، از نگاه پان اسلامیستها، توطئه برای شکست عثمانی نه تنها تمام این تلخیها را همراه داشت بلکه افزون بر آن نابودی «نهاد خلافت» را نیز موجب شد. سلطان عثمانی، خلیفه رسولالله نیز تلقی میشد. از این رو، نهاد خلافت در نزد اهل سنت، نهادی مقدس تلقی میشود؛ به ویژه که جهان اسلام زیر سایه خلافت تقریبا برای پنج سده ( از قرن ۸ تا ۱۳)، عصر طلایی شکوفایی علوم و فنون را همزمان با دوران تاریک اروپا به جهان معرفی کرده بود.
بیدلیل نیست که پان اسلامیستها، راهحل فائق آمدن بر انحطاط امروز مسلمانان را در بازسازی نهاد خلافت میبینند و جهاد برای احیای این نهاد مقدس را وظیفه هر مسلمان میپندارند و بی سبب نیست که دولت خود خوانده داعش، برپایی خلافت اسلامی را اعلام داشته است. از همین جا می توان انگیزه جوانان مسلمان در غرب را برای پیوستن به داعش دریافت. در گمان این جوانان، احیای خلافت اسلامی یک واجب دینی است.
بهار عربی: واکنش به میراث سایکس- پیکو
پنج سال مانده به صد ساله شدن قرارداد سایکس- پیکو ، خاورمیانه عربی شاهد رویدادی بس شگرف شد. سلسله جبشهای مردمی در ۲۰۱۱ علیه حکام عرب از تونس آغاز و تا بحرین امتداد پیدا کرد. قذافی در لیبی با ۴۲ سال حکومت، بن علی در تونس با ۲۴ سال، حسنی مبارک در مصر با ۳۰ سال ، عبدالله صالح در یمن با ۳۳ سال سابقه حاکمیت، از قدرت برکنار شدند. قیام مردمی در سوریه با سرکوب شدید مواجه شد. صدام حسین پیشتر با حمله آمریکا از قدرت به زیر کشیده شده بود.
آنچه سادهدلانه در سال ۲۰۱۱ بهار عربی نام گرفته بود، به ویرانی کشورهای عربی افزود ولی جانی تازه در اسلامگرایی سلفی دمید. در حالی که جریانهای پان عرب توانی برای برونرفت از آلام کشورهای عربی ندارند، اندیشه اسلام جهادی با هدف احیای خلافت (که نهادی مقدس در نزد اهل سنت است) پا به عرصه وجود نهاد تا با درنوردیدن مرزهای تصنعی سایکس- پیکو، خلافت اسلامی را بازگرداند.
در مسیر احیای خلافت، جریاناتی چون داعش اعلام کردهاند که نه مرزهای سایکس- پیکو را به رسمیت میشناسند و نه مرزهای موجود در میان کشورهای اسلامی را. آنها برای انتقام گرفتن از سرنوشتی که صد سال پیش بر اساس سایکس- پیکو بر منطقه تحمیل و منتهی به فروپاشی خلافت عثمانی شد، حملات خود را به قلب اروپا و از جمله به درون خاک فرانسه و بلژیک کشاندهاند. در این تهدید امنیتی که اسلام سلفی برای جهان غرب رقم زده، شمار زیادی از نیروهای جهادی از کشورهای غرب به دولت خود خوانده داعش پیوستهاند.
چنین اندیشهای در نهاد خود هنوز از قوه محرکه بالایی برای تحریک مسلمانان برخوردار است و گمان نمیرود که با شکست داعش نیز از بین برود. آنچه مهم است اینکه چنین اندیشهای به درازای قرارداد سایکس- پیکو، کینهای صد ساله از غرب برای سرنگونی نهاد مقدس خلافت در سینه دارد.