Opinion-small2

آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی ۱۳۹۵/۰۲/۱۶ در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی- به مناسبت سالروز بعثت پیامبر اسلام- گفت:

«امروز جزو سیاست‌هاى قطعى دولت آمریکا و دولتهاى همراه با او اسلام‌ستیزى است، ایران‌ستیزى است، شیعه‌ ستیزى است؛ این‌جورى دارند حرکت می‌کنند. این سیاست قطعى آنها است.»

این مدعا، مدعای بسیار بزرگی است که به اندازه بزرگی و قوت و بیان قطعی‌اش نیازمند قراین و شواهد برای تأیید خویش است. ارزیابی مدعای خامنه‌ای نیازمند فهم اصل مدعا و دلایلی است که ادعاکننده ارائه کرده و می‌کند. ببینیم خامنه‌ای چه می‌گوید؟ چه دلایلی ارائه می‌کند؟ حکم درستی صادر کرده یا مدعایش فاقد هر گونه شواهد توجیه گر صدق مدعاست؟

Khamenei Poster_USA
آموزش سیاسی حکومت: پرستش یک تمثال، نفرت از تمثالی دیگر.

اول- دولت چه معنایی دارد

افراد مفاهیم را به معنای خاصی به کار می‌برند (ویتگنشتاین: واژه معنایی جز کاربرد ندارد). روشن است که خامنه‌ای دولت را به معنای قوه مجریه به کار نمی‌برد، بلکه به معنای کل سامان سیاسی به کار می‌گیرد. بدین ترتیب، قوه مجریه، کنگره، دادگاه ها، احزاب سیاسی، ارتش، پلیس، رسانه ها، دانشگاه‌ها، مدارس، و…”دولت آمریکا” را تشکیل می‌دهند.

دوم- ستیز چه معنایی دارد

اگر افراد، گروه‌ها و دولت‌ها نخواهند از “ستیز” صرفاً به عنوان یک برچسب کاملاً منفی تبلیغاتی طرد کننده استفاده کنند، باید یک بام و دو هوایی یعنی تبعیض را کنار گذاشته و در همه موارد این مفهوم را به معنای واحدی به کار برند.

اکبر گنجی
اکبر گنجی

به تعبیر دیگر: ستیز در آمریکا ستیزی، اسرائیل ستیزی، ایران ستیزی، غرب ستیزی، یهودستیزی، مسیحیت ستیزی، اسلام ستیزی، سنی ستیزی، شیعه ستیزی، بهائیت ستیزی، لیبرال ستیزی، چپ ستیزی، و… باید معنای واحدی داشته باشد.

اگر انتقاد از دولت اسرائیل “اسرائیل ستیزی” است، انتقاد از دولت ایران هم ایران ستیزی است. اگر انتقاد از دین یهود “یهودستیزی” است، انتقاد از اسلام هم “اسلام ستیزی” است.

اگر اهانت و تمسخر یک دولت یا یک آیین ستیز با آن دولت به شمار رود، این معنا باید در مورد همه آیین‌ها و دولت‌ها یکسان به کار رود.

سوم- خامنه‌ای اسلام ستیزی را به چه معنایی به کار می‌برد

خامنه‌ای درباره اسلام ستیزی بسیار سخن گفته است. برخی موارد به شرح زیرند:

در پیام ۱۳۸۹/۰۶/۲۲ نوشت که آتش زدن قرآن در آمریکا، کشیدن کاریکاتور پیامبر اسلام در دانمارک، کتاب سلمان رشدی و…همگی مصادیق اسلام ستیزی است.

در ۱۳۸۹/۱۱/۱۹ به فرماندهان وخلبانان نیروی هوایی ارتش گفت که دشمن پیشرفت‌های جمهوری اسلامی در دوران بلند مدت تحریم را بهانه برای ایران ستیزی و اسلام ستیزی قرار داده است.

در خطبه عربی نمازجمعه ۱۳۹۰/۱۱/۱۴ گفت که تاکتیک اسلام ستیزی شکست خورده و به همین دلیل غرب تاکتیک بدل سازی و تولید نمو نه‌های تقلبی اسلام را جایگزین آن کرده است.

در ۱۳۹۲/۰۳/۱۷- روز بعثت- به مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی گفت که جهان غرب گرفتار اسلام ستیزی و مسلمان ستیزی است. ستیز در این سخنرانی به معنای اهانت به پیامبر اسلام و تحریک علیه مسلمانان بود و افزود که در جوامع اسلامی هم غربیان به جنگ شیعه و سنی دامن می‌زنند.

نسبت دولت‌های دموکراتیک غربی با دین یکسان نبوده و نیست. اتفاقاً دو دولتی که در رأس حملات خامنه‌ای قرار دارند- اسرائیل و آمریکا- از همه دولت‌های سکولار دینی ترند.

آیت‌الله خامنه‌ای در ۱۳۹۲/۰۳/۱۸ اسلام ستیزی را به اعمالی چون آتش زدن قرآن، اهانت به پیامبر اسلام و تحریک قومی علیه مسلمانان اروپا تحویل کرد.

در سخنرانی ۱۳۹۵/۰۲/۱۶ “دولت اسلامی” نامیدن داعش را اسلام ستیزی به شمار آورد و گفت:

«این گروه‌هاى فاسدِ مفسدى که در کشورهاى اسلامى دارند فساد می‌کنند، اسلام را بدنام می‌کنند، به نام اسلام جگر انسانها را از سینه‌شان می‌کشند بیرون و با دندان جلوى چشم مردم و جلوى دوربینها قطعه‌قطعه می‌کنند؛ به نام اسلام انسان‌ها را زنده‌زنده در مقابل دوربین و درمقابل چند میلیارد انسان می‌سوزانند… آن‌وقت وقتى در تبلیغات می‌خواهند علیه این گروه‌هاى مفسد و فاسد حرف بزنند، از آنها تعبیر می‌کنند به دولت اسلامى؛ یعنى آن کسانى که با مردم آن‌جور رفتار می‌کنند، بچّه‌ها را آن‌جور نابود می‌کنند، کودکان را آن‌جور فریب می‌دهند و براى کارهاى انتحارى وارد میدان می‌کنند، دولت اسلامى‌اند! اسلام‌ستیزى یعنى این.»

چهارم- معرفی اسرائیل و آمریکا به عنوان عاملان اسلام‌ستیزی

آیت‌الله خامنه‌ای گفتارها و رفتارهای اسلام ستیزانه، ایران ستیزانه، شیعه ستیزانه، و… را توطئه دولت‌های اسرائیل و آمریکا به شمار می‌آورد. به چهار نمونه زیر بنگرید:

در پیام ۱۳۸۹/۰۶/۲۲ نوشت که حرکات اسلام ستیزانه “تردیدی باقی نمی‏‌ذارد که طرّاحی و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق فکرهای صهیونیستی است که از بیشترین نفوذ بر دولت آمریکا و سازمان‏های امنیتی و نظامی آن و نیز بر دولت انگلیس و برخی دولت‌های اروپائی برخوردارند”.

در ۱۳۹۲/۰۳/۱۷ گفت که سرویس‌های امنیتی دولت‌های غربی پشت جریان اسلام ستیزی قرار دارند: «در دنیا سیاست‌ها پشت سر آن ذهن‌های بیمار و خبیثی هستند كه با پیامبر اسلام به شكل هتاكانه مواجهه می‌كنند. نمی‌شود باور كرد كه اهانت به اسلام و اسلام‌ستیزی و مسلمان‌ستیزی در دنیا بدون دستهای سرویسهای امنیتی و بدون پول قدرتها ادامه و انتشار پیدا كند.»

در ۱۳۹۲/۰۳/۱۸ ادعا کرد: «امروز می‌بینید دنیای غرب، دستگاه استعمار، گردانندگان كمپانی‌های نفتی و تجاری بزرگ دنیا، این كارتل‌ها و تراست‌ها، همه دارند پول خرج می‌كنند، نقشه‌ریزی می‌كنند برای اسلام‌ستیزی.»

در ۱۳۹۵/۰۲/۱۶ گفت: «امروز جزو سیاستهاى قطعى دولت آمریکا و دولتهاى همراه با او اسلام‌ستیزى است، ایران‌ستیزى است، شیعه‌ ستیزى است؛ این‌جورى دارند حرکت می‌کنند. این سیاست قطعى آنها است.»

پنجم- دولت و دین

مفهوم انتزاعی دولت و مجموعه واقعیت‌هایی که دولت به شمار می‌روند، برساخته آدمیان است. اسلام ستیزی و ایران ستیزی جزء ارکان مفهوم انتزاعی دولت نبوده و نیست. اما دولت که از قرن دهم یا شانزدهم یا هجدهم میلادی- بنابر اختلاف نظر جامعه شناسان- در جهان واقع برساخته شد، دین را دیگری خود قرار داد و با تفکیک نهاد دین از نهاد دولت، آن را از قلمرو دولت، به دو قلمرو “حوزه عمومی” و “حوزه خصوصی” راند. این بار نوبت نهاد دولت بود که از نو دین و نقش و شأن آن را باز تعریف کند. شاید بتوان خطر کرده و ادعا کرد که طلال اسد بهتر از بقیه این فرایند را تبیین کرده است.

اما نسبت دولت‌های دموکراتیک غربی با دین یکسان نبوده و نیست. اتفاقاً دو دولتی که در رأس حملات خامنه‌ای قرار دارند- اسرائیل و آمریکا- از همه دولت‌های سکولار دینی‌تر هستند.

وقتی به جای مفهوم انتزاعی “دولت آمریکا” به مجموعه واقعیت‌هایی که این دولت را تشکیل می‌دهند بنگریم، شاهد صدها نهاد و ده‌ها هزار فرد خواهیم بود که روی هم رفته دولت آمریکا را می‌سازند (این حکم در باره دیگر دولت‌ها هم صادق است). بدین ترتیب کثرت انضمامی جانشین وحدت انتزاعی خواهد شد. در این صورت مدعای اسلام ستیزی و شیعه ستیزی دولت آمریکا به مدعایی ناموجه تبدیل خواهد شد. آری برخی افراد، گروه‌ها و نهادهای اسلام ستیز و شیعه ستیز وجود دارند، ولی دولت آمریکا نمی‌تواند اسلام ستیز و شیعه ستیز باشد.

به یاد داریم که جرج بوش در مناظره‌های مقدماتی جمهوری خواهان عیسی مسیح را بزرگترین فیلسوف طول تاریخ به شمار آورد. به عنوان رئیس جمهور از “جنگ‌های صلیبی” جدید سخن راند و ادعا کرد که برای حمله نظامی به عراق- به جای پدرش- با خداوند مشورت کرده و به دستور خدا به عراق حمله کرده است.

پدر کشیشِ تد کروز نیز در مبارزات مقدماتی جمهوری خواهان- در حالی که تد کروز در کنارش ایستاده بود- ادعا کرد که خداوند به همسر تد گفته است که او نامزد ریاست جمهوری شود.

کریس کریستی نیز به عنوان آخرین نامزد رقیب ترامپ، در زمان اعلام کناره گیری گفت: «من همواره معتقدم که خداوند برای من هدفی در آفرینشم مانند دیگر مخلوقاتش در نظر گرفته است. و هماگونه که من کارزارم را متوقف می‌کنم، عمیقا ایمان دارم که خداوند برای من راه به پیش و اهداف دیگری در زندگی در نظر گرفته است. سپاسگزار و خدا را شکر.»

باراک اوباما- به عنوان یک لیبرال و سکولار- به حذف دین از عرصه سیاست اعتراض کرده و می‌گوید:

«سکولارها اشتباه می‌کنند که از مذهبی‌ها می‌خواهند هنگام ورود به عرصه عمومی مذهبشان را پشت در بگذارند. فردریک داگلاس، آبراهام لینکلن، ویلیام جنینگز برایان، دوروتی دی، مارتین لوترکینگ – در واقع اکثریت مصلحان بزرگ تاریخ آمریکا – نه تنها از ایمانشان انگیزه می‌گرفتند بلکه مکرر از زبان مذهب برای دفاع از آرمانشان استفاده می‌کردند. پس این که بگوئیم کسی «اخلاق شخصی» خودش را در بحث‌های عمومی وارد نکند محال است. قانون ما، طبق تعریف، نظام نامه‌ای اخلاقی است که پاره بزرگی از آن ریشه در سنت یهودی- مسیحی دارد.»

اوباما افزود که ما به کمک ارزش‌های دینی می‌توانیم مسائل بزرگی چون فقر، تبعیض نژادی، نداشتن بیمه و کار را حل کنیم. برای این که حل این مسائل نیازمند “تغییراتی در قلب‌ها و تغییری در مغزها” است.

ششم- تلقی از آمریکا به عنوان یک دولت یکپارچهٴ اسلام ستیز

وقتی به جای مفهوم انتزاعی “دولت آمریکا” به مجموعه واقعیت‌هایی که این دولت را تشکیل می‌دهند بنگریم، شاهد صدها نهاد و ده‌ها هزار فرد خواهیم بود که روی هم رفته دولت آمریکا را می‌سازند (این حکم در باره دیگر دولت‌ها هم صادق است). بدین ترتیب کثرت انضمامی جانشین وحدت انتزاعی خواهد شد.

در این صورت مدعای اسلام ستیزی و شیعه ستیزی دولت آمریکا به مدعایی ناموجه تبدیل خواهد شد. آری برخی افراد، گروه‌ها و نهادهای اسلام ستیز و شیعه ستیز وجود دارند، ولی دولت آمریکا نمی‌تواند اسلام ستیز و شیعه ستیز باشد.

به عنوان نمونه به جدیدترین قرینه مدعای خامنه‌ای- یعنی “دولت اسلامی” نامیدن داعش- بنگریم. اتفاقاً اوباما بارها تکرار کرده که داعش نه دولت است نه اسلامی (به عنوان نمونه به این فیلم بنگرید).این مدعا توسط بسیاری از دولتمردان آمریکایی تکرار شده است. اوباما بارها گفته است که گروه‌های تروریستی که خود را اسلام‌گرا می‌نامند هیچ نسبتی با اسلام نداشته، ۹۹ درصد مسلمان‌ها اسلام رادیکال را رد می‌کنند، اکثریت مسلمانان میانه‌رو و صلح‌طلب بوده و خشونت و تروریسم به نام دین را رد می‌کنند. موسسه پیو هم پیرامون مدعای اوباما دست به یک نظرسنجی زد. حتی هیلاری کلینتون که دارای مواضع جنگ طلبانه است، تأکید کرده که داعش نه دولت است و نه اسلامی. جان کری هم گفته است که جنایات داعش هیچ ربطی به اسلام ندارد.

آیا فراموش کرده ایم که مخالفان اوباما او را “باراک حسین اوباما”‌ی “مسلمان” می‌نامند و برخی در برخی کشورهای عربی او را “شیعه” خوانده اند؟

مواضع برخی نامزدهای جمهوری خواهان- ترامپ، تد کروز، بن کارسون – علیه مسلمانان و اسلام نه تنها به شدت از سوی اوباما، همکارانش، نامزدهای دموکراتها رد شده است، بلکه برخی از سران حزب جمهوری خواه نیز این مواضع را رد کرده‌اند (رسانه‌های مهم آمریکا نیز نقدهای بسیاری بر مواضع ترامپ و کروز علیه اسلام و مسلمانان نوشته اند: ۱، ۲، ۳، و…).

مدعای خامنه‌ای درباره نقش دولت آمریکا و سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی ش در مورد کتاب سلمان رشدی، کارتون کاریکاتوریست دانمارکی از پیامبر اسلام، آتش زدن قرآن توسط یک کشیش، فاقد هر گونه شواهد و مدارکی است.

آری، وقتی حکم قتل/ترور سلمان رشدی یا کاریکاتوریست‌ها صادر می‌شود، دولت‌های غربی تحت عنوان حق آزادی بیان به دفاع از جان و امنیت فرد مورد خطر بر می‌خیزند. اما در عین حال گوشزد می‌کنند که این دفاع، به معنای دفاع از اهانت به پیامبر اسلام یا آتش زدن قرآن نیست. آیا دولت‌های غربی برای اثبات اسلام ستیز نبودنشان باید اجازه دهند تا اهانت کنندگان به اسلام ترور شوند و یا خودشان آنان را به قتل برسانند؟

به یاد آوریم که مایکل سندل- یکی از نظریه پردازان اصلی باهمادگرای منتقد لیبرالیسم- از همان ابتدآ گوشزد می‌کرد که «لیبرال‌ها غالباً بدین مباهات می‌کنند که از چیزی که مخالف‌اش هستند دفاع میکنند- مثلاً پورنوگرافی….این پایبندی و دلبستگی به آزادی انتخاب اقتضا می‌کند که لیبرال‌ها دائماً میان اجازه و تأیید، میان مجاز دانستن یک عمل و تأیید آن فرق بگذارند. آنها می‌گویند مجاز دانستن پورنوگرافی یک چیز است و تأیید آن یک چیز دیگر.»

نقد همه دولت‌ها از موضع اخلاق و عدالت و دموکراسی و حقوق بشر کاری موجه است. نقدهای برنی سندرز از دولت آمریکا، یک نمونه از این گونه نقدهاست که به قوت بیشتر توسط دانشگاهیان و روشنفکران آمریکایی همیشه بیان شده و می‌شود. فراموش نکنیم، برنی سندرز محصول یک سنت قوی دانشگاهی و روشنفکری است که اتفاقاً آثار بسیاری از آنان به فارسی ترجمه شده و می‌شود. برخی از آنان در رشته تخصصی خودشان برنده جایزه نوبل شده‌اند. (جوزف استیگلیتز یکی از این غول‌های فکری است.)

بسیاری از نقدهای سندرز تکرار سخنانی است که استیلگلیتز در کتاب بهای نابرابری مطرح کرده بود. پوپولیست به شمار آوردن سندرز نشانه عدم آشنایی با لیبرالیسمی است که استیلگیتز یکی از نمادهای آن است.

لیبرال‌های آمریکا از جمله مهم‌ترین ناقدان دولت آمریکا بوده و هستند. جان راولز بیش از همه سیطره لابی‌ها و پول بر انتخابات آمریکا را به نقد می‌کشید و می گفت بدین ترتیب دموکراسی تعطیل می‌شود. او ناقد جدی رفتارهای نظامی‌گرایانه دولت آمریکا- از جمله بمباران اتمی هیروشیما و کودتای علیه دکتر مصدق- بود.


بیشتر بخوانید: از همین نویسنده