حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی گفته است: «باید تا پایان تاریخ به سال ۹۴ افتخار کنیم.» به چه چیزش افتخار کنیم؟ در این سال چه رخ داده است؟
سالی دیگر به سر میآید، ما به پشت سر مینگریم و همزمان نگران سال آینده هستیم. ۱۳۹۴ سال پرخبری بود: خوردن جام زهر هستهای و برجام، انتخابات، و شروع کمابیش رسمی دعوا بر سر رهبر بعدی رژیم نکبت. و دور این گونه خبرها را تیترهایی گرفتهاند درباره فقر و فلاکت، فساد، دخالت در سوریه و همچنین کمآبی و بحران محیط زیستی.
خبر مهم سال چه بود؟
دو رخداد تقرییا همزمان را در نظر گیریم: انتخابات با آن نتایج توجهبرانگیزش در تهران، و خودکشی سه خواهر در همین شهر. کدام مهمتر بودند؟ مهم همواره مهم برای چیزی و روندی است؛ یعنی چیزی به خودی خود نه مهم است نه نامهم. اگر خبر را نشانه بدانیم که نشان از جریانی دارد و جریان نشان از روندی عمیقتر داشته باشد، آنگاه میتوانیم درباره مهم تلقی کردن خبرهای پربازتاب شک کنیم. شاید آن خبر حاشیهای، آن خبری که ما به آن توجه نداشتهایم، یا آن خبری که از آن باخبر نشدهایم، مهمتر از خبرهایی باشد که با تیتر درشت مطرح میشوند. به این اعتبار باید به این موضوع به طور جدی فکر کنیم که خبر خودکشی سه خواهر ممکن است مهمتر از خبرهای سهگوش “جیم” باشد. یک جریان عمیق اجتماعی از طریق این خبر به بیرون درز میکند، مثل دودی که از جایی در یک قله آتشفشان بیرون میزند، به نظر بیاهمیت میآید و در لابلای ابرها گم میشود. اما دود یک نشانه است، از گدازش و احتمال انفجار خبر میدهد. تمام کوه ممکن است هر آن غرق در آتش شود.
۱۳۹۴ سال مزخرفی بود.
خبرهای حاشیهای زیادند، خیلی زیاد. هر روز خبری منتشر میشود در مورد کتک زدن دستفروشان و جمع کردن بساطشان، در مورد اعتصاب، در مورد اعتراض به نپرداختن دستمزد، در مورد مرگ کولبران در مناطق مرزی کردستان، در باره سقوط تودهای بیشتر به زیر خط فقر، درباره خودکشی، درباره خشونت، درباره سرکوب، و اینجا و آنجا مقاومت، درباره نویسندگانی که میگویند “دیگر نمینویسیم”، “برای چه بنویسیم”، درباره نوازندگانی که سازشان خاموشی میگیرد.
جامعه ایران هر روز بیشتر و بیشتر امکان جمعکنندگیاش را از دست میدهد. اگر جنبشی انتگراتیو (جمعکننده) درنگیرد و جامعه محور تازه و استواری برای انتگراسیون پیدا نکند، تلاشی و فروپاشی ادامه پیدا خواهد کرد و هر آن ممکن است حادثهای پیش آید که به این روند شتاب بیشتری دهد. نمودهای تلاشی را میبینم در از همگسستگی، بیاعتنایی، خودخواهی، بیرحمی، خشونت و نابینایی و ناشنوایی فراگیر − عوارضی که خود را نشان میدهند در نبودن خواست یا توانایی ادراک درد و رنج دیگران. محور انتگراسیون تنها میتواند جنبش و ارادهای فراگیر برای رفع تبعیض و ایجاد زمینه برای مشارکت عمومی باشد و این یعنی اراده برای پایان دادن به سیستم مستقر که مشخصه اصلی آن این است که بر تبعیض استوار است. آپارتاید ولایی با فرهنگ متعفنی که آورده، همه ارکان جامعه را ازهمگسیخته و آلوده کرده است. این سیستم فاسد و پوسیده است، و قدرت اصلیاش به ضعف جامعه برمیگردد. جامعه توانا میشود، اگر خود را بازیابد.
رسانه تا حدی میتواند به این بازیابی کمک کند. اما تولیدکننده و مصرفکننده اصلی محصولات رسانهای طبقه متوسط متجدد است، نتیجتاً وقتی ذهن آحاد این طبقه متمرکز بر خویش و افق دید آنان محدود باشد، و در این حال هنجار امتیازوری به چسبی تبدیل شود برای چسبیدن به امتیازوران و قدرتمندان و در نهایت نظام تبعیض، بهرهکشی و سرکوب، آنگاه دیگر به رسانه چندان نمیتوان امید بست. “زمانه” نیز در این میان استثنا نیست. صدای فرو ریختن را میشنویم، اما نمیتوانیم آن را بیان کنیم؛ میدانیم فاجعه نزدیک است، اما نمیدانم کی و کجا رخ مینماید. تنها میتوانیم بگوییم وضع بد است، بسیار بد است. ما از حال هم خبر نداریم، که اگر میدانستیم، بیان میکردیم که چرا وضع بسیار بسیار بد است.
در دورههایی رسانه میتواند در عین ناامیدی از مخاطب مفتخرانه بگوید: از ما گفتن، از شما نشنیدن. اما اکنون یک همدستی فاجعهبار وجود دارد: از ما نگفتن، از شما نشنیدن! این همدستی طبعا افتخار ندارد، و خود نمودی از نکبت فراگیر است…
قرار بود این نوشته یک یادداشت نوروزی باشد و بگوید که مثلا ما خوب بودیم و سال آینده بهتر خواهیم بود، شما نیز همچنین. اما اگر بخواهیم راستگو و شرافتمند باشیم باید بگوییم که خوب نبودیم و اگر به خود نیاییم در سال جدید روزگارمان از این که هست بدتر هم خواهد بود.
“سالی دیگر به سر میآید، ما به پشت سر مینگریم و همزمان نگران سال آینده هستیم.”
سال و بطور کلی زمان و حیات در آنرا را غنیمت
شماریم که وقتی رفت هرگز برنگردد. و به پشت
سر نگریدن و نگران آینده بودن جز «مزخرفاتی»
بیش نیستند از برای کوته نمودن حیات و غنیمت
دانستن آن!
حمید / 17 March 2016
شکل گیری جمهوری اسلامی از روز نخست آن، نهادینه کردن نکبت فرهنگی در جامعه بود و این نکبتی است که امروز سرا پای جامعه را فرا گرفته است. پرسش این است که آیا این نکبت را جمهوری اسلامی به وجود آورده است و یا این نکبت فرهنگی در زیر زرق و برق جشنهای 2500 ساله و فرهنگ شاهنشاهی مخفی بوده است و جمهوری اسلامی تنها همچون کاتالیزاتوری این نکبت را نمایان کرده است. در تمام این سالهای نکنت بار بخش بزرگی از مردم برای زنده نگه داشتن این فاجعه از دل و جان در خدمت به ثمر رسیدن این هدف بوده اند. در سالهای اول انقلاب که دسته های فاشیستی حزب اللهی در خیابانها عربده میکشیدند و جوانان را مورد ضرب و شتم و قرار میدادند، مردم سکوت کردند. در روزگاری که جنگ به عنوان نعمت اعلام شد هیچ کس نپرسید ، نعمت برای چه کسی؟ در طول هشت سال بخش عظیمی از جوانان را به کشتن دادند و سرمایه های ملی را به باد دادند و با تضعیف ارتش عراق زمینه حمله آمریکا را فراهم کردند و هم چنان شعار ضد آمریکائی دادند و بخش بزرگی از مردم سکوت کردند. اما در این میان گروه هائی که ادعای مبارز بودن داشتند و دارند هنوز در گیر مسائل گذشته مانده اند و به این درجه از شعور سیاسی نرسیده اند که علت ادامه حیات رژیم نه قدرت مطلقه آن که عدم وجود اپوزیسیون است. روشنفکران ما هر چند ادعای سکولار بودن میکنند ولی در عمل مذهبی می اندیشند و سیاست را مذهبی بر مبنای ایدئولوژی میدانند . سیاست میدان عمل است برای تغییر جامعه و به دست گرفتن قدرت سیاسی، هدفی که هیچ یک از مدعیان سیاسی بودن در جامعه ایرانی آن را دنبال نمیکند. شیرازه جامعه از هم خواهد پاشید اگر در برابر جمهوری اسلانی آلترناتیوی شکل نگیرد و این آلترناتیو را تنها با تشکل سیاسی می توان بو جود آورد. متاسفانه چنین انگیزه ای در مردم و روشنفکران دیده نمیشود. هر روز در نکبت غرق میشویم و خوشحالیم که زنده ایم. همهگی منتظر هستیم تا نجات دهنده ای ظهور کند.
شهروند / 17 March 2016
هما ناطق در مصاحبه ای گفته است که ، مردم ما هیچ وقت آزادی خواه نبوده اند، من با نظر او کاملا موافقم، آزادی هرگز دغدغه مردم ما نبوده است. فرهنگ ما از بیماری سیطره استبداد شرقی رنج میبرد ، ولی آن چنان به این ویروس استبداد عادت کرده است که بدون آن نمیتواند به زندگیش ادامه دهد. همواره بخش کوچکی در جامعه بوده اند که دغدغه آزادی را داشته اند ولی آزادی به مفهوم اروپائی آن هرگز آرزو و خواست مردم ما نبوده است. به همین دلیل زمانی که جمهوری اسلانی حتی تفتیش در خصوصی ترین بخشهای زندگی مردم را آغاز کرد مردم پذیرفتند. مردم ما با مفاهیمی همچون “همبستگی” بیگانه اند و همواره در انتظار یک مستبد خوش قلب هستند که قدرت را به دست بگیرد. مردمی که به حق خود به عنوان شهر وند باور ندارند، توان تغییر شرایط را نیز ندارند. هر از چند گاهی این مردم دچار شور حسینی میشوند و ایثار گر میشوند تا مستبد دیگری به قدرت برسد. خرد ورزی سیاسی در این مردم وجود ندارد. روشنفکران ما نیز از همین مردم بر خاسته اند و آزادی خواهی آنان نیز ملغمه ای از استبداد شرقی است.
شهروند / 18 March 2016
ناخودآگاه خواستم بگویم تک تک این کلمات را باید طلا گرفت، اما چه فایده، طلایی یا سیاه ساده مرکبی، در این وانفسای خو کردن به حقارت فزاینده و نه فقط تن دادن به حاکم و شکنجه گر بلکه حتی انتخاب آنها، گو اینکه دیگر جان شیفته و قلب عاشق و ضمیر آگاهی نیست چه رسد به گوش شنوایی! شاید تنها و تنها بهانه ادامه حیات در این وانفسای نکبت بار و این زوال شتابگیرنده ،همانا وجدانهای بیدار و وجودهای نادری مانند قلم شرافتمند و استوار انسانهایی چون نیکفر باشد. نفسش گرم و دمنده
علیرضا / 18 March 2016
خلاصه تاريخ و هويت ايراني در دو بيت
ماييم كه أصل شادي و كان غميم
سرمايه داديم و نهاد ستميم
پستيم و بلنديم و زياديم و كميم
ايينه زنگ خورده و جام جميم
امير شيرازي / 18 March 2016
اعتدال جان تازه ای به حاکمیت نکبت استبداد دینی بخشید، رسوایی ها و شکاف های جمهوری اسلامی بیش از پیش نمود و ظهور پیدا کرد. اما نمی شود یک روزه بهشت را در زمین بر پا کرد، ذره ذره باید به فکر بهبود و تحرک خرد جمعی بود، این سخن من اصلاً در تأیید و ستایش اصلاح طلبی موجود نیست، اصلاح طلبی هم نوعاً تبدیل به ذوب شدن در مقام معظم اصلاحات و فدا شدن به زیر پرتره ها شده.
حسین / 19 March 2016
برای آقای نیکفر هر سال ِ ایرانیان مزخرف است.ایشان کلا معترض بالذات هستند در همه امور مربوط به ایران. تحریم باشه نباشه توافق بدست بیاد نیاد، انتخابات برگزار بشه نشه، مردم شرکت کنند نکنند، اصلاح طلبان در قدرت باشند یا اصولگرا. احمدی نژاد باشه یا روحانی، جنبش سبز باشه یا سفید یا بنفش ، هوا آفتابی باشد یا ابری. ایشان همیشه ناراضیند و پیوسته در حال غرولوند و زنهار . زنهار که هیچ نقطه سفیدی در سرزمین ایران یافت نمی شود و مالامال است از تیرگی و فقر و فلاکت و عقب ماندگی. با مردمانی که نمی فهمیدند، نمی فهمند و نخواهند فهمید. دلشان رو خوش می کنند به یک برجام الکی و حذف مثلث جیم. بیچاره آقای نیکفر که مجبور است هر سال از بی مایه گی و بی سواد ی و خوش باوری ما خون دل بخورد.بیچاره ایشان که هر لحظه ناچار است بدبختی و عقب ماندگی ازلی/ابدی ما ایرانیان و پیشرفت و خوشبختی غربی ها را از نظر فلسفی اثبات کند و یادآوری کند که ما مردمان مشرق زمین هستیم و نه غربی و همه چیزمان اَخ است و محکویم به سیاهی، به سال 94 مزخرف و 95 مزخرف و … تا ابد.
پیمان / 19 March 2016
اقای حسین حرف شما بسیار نیکوست. من تنها آن را به شکل دیگری بیان میکنم. “آگاهی” پاشنه اشیل استبداد است، ولی آگاهی خود به خود به وجود نمی اید، یاید برای شکل بخشیدن به یک اگاهی جمعی تلاش کرد و برای اینکار نیاز به تشکل است. مشکل مخالفین جمهوری اسلامی عدم تشکل و داشتن هدف واحد است . در برایر این حاکمیت اقتدار گرا و سلطه جو به نظر من تنها یک راه حل وجود دارد ” حکومت مردم، به دست مردم و برای مردم” اگر مخالفین به این توافق برسند و گوناگونی سلیقه را در زندگی اجتماعی و سیاسی بپذیرند، میتوان امیدوار شد که جامعه نیز به این آگاهی جمعی خواهد رسید.
شهروند / 19 March 2016
سال و روزگار مزخرف نمیشود زیرا که کره زمین برای همه موجوداتش که در آن زندگی می کنند یکسان می چرخد بلکه مزخرف شدن سال از سال سازان و روزگار سازان مزخرفش پدیار میشود که متاسفانه از شکل و شمایل انسانی و تفکر انسانی معرف اشرف مخلوقات بودن فقط کالبدی توخالی انساندنما وارانه را به یدک می کشند. سی و چند سال از لبیک گفتن و خوش آمدی به قشونی از چپاولگران واستبداد گران و جنایت گران و جنگ و تنش آفرینان می گذرد که میلیونها روزگار و سال سازان وطنی با چشم باز تمامی این فجایع را مطیعانه و برده وارانه و افسار خرافات و آخوند بر گردن نهاده بدون هیچ مقاومتی پذیرفته اند. عبا بردوشان و فک و فامیل هایشان بدون هیچ رعب و وحشتی از مردمان میلیاردها میلیاردها دلار را دزدیه و خسارت ای غیر قابل جبرانی به تمدن و فرهنگ و اقتصاد و نسل اینده همیشه مطیعان مردمی زده اند. انکار نه انکار…. انکار که ازجمجمه های میلیونی فهم و شعور و غیرت خدادادی مانند بادی سالهاست که خارج شده و یا مکیده شد است و تنها از کالبد انسان نماورانه شان مشکل پر کردن شکمشان و جایی برای خوابیدن مانده است. سی و چند سال از فتوای بیسواد گول زنانه ارتجاع سیاه آخوندها مبنی بر آب و گاز و برق و خانه و تحصیل مجانی و تقسیم پول نفت بین مردم می گذرد که از تمامی این قول قرارهای گماشته گان امپریالیست در عباها فقط گرانی ها و بیکاری هاو فحشا و اعتیاد و شکنجه ها و اعدام ها و خفقان تحقق پیدا کرده است که میلیونها مطیع وارانه پذرفته و همچننان موجودیت انسانی شان در گروی آخوندهاست. مردمانی که در حقیقت آشکار شاهد و تماشگر فجایع ارتجاع اسبدادگر هستند چرا باید سال را مزخرف جلوه دهند زیرا خودشان سازنده و مسبب مزخرف شدن هستند. در عرض سی و چند سال که خارجی ها با پول های چپاول کردن آخوندها در بانک هایشان در صنعت و علم و اقتصاد پیشرفتی غیر قابل تصور داشته اند ولی میلیونهادر کشور ارتجاع و فقر و استبداد و خفقان منتظر ظهور امام زمان نشسته اند و حرف های عبا بردوشان می پذیرند.
حقیقتگو / 19 March 2016
آقار پیمان اگر شما دید یک سیاست عملگرا به تحولات بنگرید، حق با شماست. من فکر میکوم وجود افرادی مثل نیکفر ضروری است تا هر از چند گاهی به جای مصلحت اندیشی سیاسی بر مبنای دفاع از حقیقت ما را به خود براورد تا در منجلاب عملگرایی غرق نشویم.
شکاک / 22 March 2016