کشوی میز آرایشش، اندوخته روز مبادای خانواده است. اندوخته‌ای که با دست و دلبازی فراوان و بی هیچ توقعی در روزهای مبادا مشکل تک‌تک اعضای خانواده را حل می‌کند. او شاغل است و غیر از به عهده گرفتن قسمتی از پرداختی‌های ماهانه منزل، با مهارت تمام اندوخته‌ای جمع‌آوری می‌کند تا تضمین لحظات سخت خانواده باشد. او دو برابر همسرش در خانه و خارج از خانه کار می‌کند، اما سهمی از درآمدش ندارد. یادش نمی‌آید آخرین بار کی درآمدش را خرج خودش کرده. حانه و ماشین و بقیه چیزها هم به نام همسرش است و او تنها وقتی با سوال ما درباره مالکیت اموال خانواده روبه‌رو می‌شود، یادش می‌آید که هرگز کسی از او نپرسیده که می‌خواهد سهمی در این اموال داشته باشد یا نه.

زنان-سرپرست-خانوار-2

حق اشتغال زن، یکی از حقوق تاکید شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر است. حقی که به زن این اختیار را می‌دهد تا فارغ از هیچ اجباری، شغل دلخواهش را انتخاب کند و زندگی اقتصادی‌اش را رقم بزند.

در ایران اما به دلایل مختلف کم‌تر زنی دیده می‌شود که اشتغال را حق بدیهی و اولیه خود بداند. شاید به همین دلیل است که تنها دو درصد از جمعیت شاغل و فعال ایران به زنان اختصاص دارد. فارغ از این که دلایل دیگر این ناهمسانی در ایران چیست می‌خواهیم بدانیم زنان شاغلی که درآمد خود را در خانه خرج می‌کنند آیا به موازات آن از حاصل دسترنج خود بهره می‌برند؟ آیا به همان نسبت در مالکیت اموال خانواده، اندوخته‌های مالی و یا سرمایه‌گذاری خانواده سهم دارند؟ اگر جواب منفی است دلایل آن چیست؟

با زنان شاغل زیادی در ایران صحبت کرده‌ایم. از خیاط خانگی گرفته تا کارمند دولت. پس از یک حساب سرانگشتی متوجه شدیم زنان شاغل زیادی در ایران هستند که درآمد خودشان را در خانه خرج می‌کنند بدون این که حساب و کتابی در میان باشد. بدون این که بعد از گذشت چند ماه یا چند سال متوجه باشند چقدر هزینه کرده‌اند.

زنان شاغلی که اشتغال را اجبار می‌دانند نه حق

در حقیقت زنان شاغل در ایران را می‌توان به دسته‌های مختلفی دسته‌بندی کرد. حتی از زاویه دیدهای متفاوت می‌توان گروه‌های گوناگونی برای آن‌ها نیز قائل شد. مثلا گروهی از زنان ایرانی هستند که بدون این که مطلع باشند اشتغال، حق آن‌هاست، در حقیقت مجبور هستند برای پوشش دادن هزینه‌های خانواده در داخل یا خارج از خانه کار کنند.  

نسرین از وقتی بچه‌هایش کوچک بودند کارش را با رانندگی در آژانس شروع کرد و الان با درآمد خوبی که از رانندگی در یک شرکت موفق دارد، توانسته خانه‌ای در تهران بخرد و اتوموبیلش را به اتوموبیل بهتر تبدیل کند. همسر او اما همیشه راننده پیک موتوری بوده و هست. نسرین می‌گوید: «اگر می‌خواستم در خانه بنشینم و منتظر حقوق همسرم باشم فقط می‌توانستم اجاره خانه و قبض‌ها را پرداخت کنم.»

زنان شاغلی که خود تصمیم به اشتغال گرفته‌اند

دسته دیگری از زنان نیز هستند که با وجود کفایت همسر و زندگی نسبتا مرفه تصمیم گرفته‌اند در خارج از خانه کار کنند و درآمد دریافتی خود را در خانه خرج نکنند. درصد زیادی از آن‌ها ترجیح می‌دهند درآمدشان را هر ماه پس‌انداز کنند تا در روز مبادا برای فرزندانشان خرج کنند. در حقیقت این گروه بدون این که متوجه باشند، درآمدشان را تضمین آینده خانواده کرده‌اند و خود از آن بهره‌ای نمی‌برند. گروهی دیگر نیز ترجیح می‌دهند آن را در موضوعاتی که خود صلاح می‌دانند خرج کنند مثلا  ممکن است یک ماه صرف هزینه‌های کلاس آموزشی فرزندان و ماه دیگر صرف هزینه‌های شخصی خود کنند.

جالب این جاست با گفتگویی که با زنان هر دو گروه داشتیم، اکثر آن‌هایی که درآمد خود را صرف هزینه‌های آموزشی فرزندانشان می‌کنند هنوز باور ندارند که سهم موثری در گردش اقتصاد خانواده دارند. مثلا تعداد زیادی از آن‌ها می‌گویند: «این که فرزندم را مدرسه غیرانتفاعی بفرستم یا هزینه کلاس‌های تفریحی متفرقه‌اش را تامین کنم، تصمیم خودم بوده است و شوهرم دخالتی در این موضوع نداشته است. اگر به همسرم بگویم من مخارج مدرسه فرزندم را تامین کرده‌ام در پاسخ می‌گوید “می‌توانی او را به مدرسه دولتی سر کوچه بفرستی. این تصمیم خودت بوده.”»

این در حالی است که اگر پشتیبانی مالی زن از این خانواده‌ها حذف شود، سطح کیفیت فرهنگی و آموزشی خانواده نیز کاهش پیدا می‌کند و همین موضوع تناسب کیفی خانواده را به چالش می‌کشد.

آیا مشارکت زن در تامین مخارج خانواده به معنای مشارکت او در مالکیت نیز هست؟

تجربه نشان داده که آسیب‌های مختلفی زنان شاغل مورد بحث در دو گروه بالا را تهدید می‌کند. جدا از آسیب‌های روانی که ممکن است در چنین شرایطی زن را تحت تاثیر خود قرار دهد، یکی از آسیب‌های اجتماعی و حتی حقوقی زن در این شرایط ، عدم شراکت او در مالکیت است. تعداد زیادی از زنانی که درآمد خود را  صرف مخارج خانه می‌کنند، می‌گویند مالک خانه‌ و یا اتوموبیل مورد استفاده خانواده نیستند. آن‌ها متفق‌القول هستند که در زمان خرید خانه یا اتوموبیل حتی به ذهن همسران‌شان نرسیده که مال را به تساوی تقسیم کند یا تماما آن را تحت مالکیت زن درآورد.

سند مالکیت

این رویکرد مردان را می‌توان انعکاسی از به رسمیت نشناختن مالکیت زن در قوانین ایران، کلیشه‌های ذهنی مردسالارانه ایران، عرف اجتماعی و الگوهای فرهنگی ایران دانست.

یکی از زنان شاغل در ایران می‌گوید: «وقتی شوهرم خواست خانه‌ای را که بعد از سال‌ها منتظر مالکیتش بودیم بخرد، حتی به مغزش خطور هم نکرد از من بپرسد آیا سهمی از آن می‌خواهم یا نه؟ من هم به خودم اجازه ندادم چیزی بگویم. اگر اشاره‌ای به این موضوع می‌کردم انگار هویتم را زیر سئوال می‌بردم. مطمئن بودم همسرم فکر می‌کند من چشم به اموال او دارم و مادیات برایم مهم است.»

سهم زنان ایرانی در اندوخته‌ها و سرمایه‌گذاری‌های همسران

واقعیت این است که بی رویه و بدون حساب و کتاب خرج کردن درآمد زن در خانه در حقیقت باعث می‌شود سهم زنان در گردش مالی خانواده مشخص نشود. وقتی سهم زن در گردش مالی خانواده معین نباشد، ادعای به نام زدن ملک و .. از سوی زن با توجه به هجوم همه کلیشه‌های مردسالاری، الگوهای فرهنگی و عرف ایران، ممکن است از سوی مرد و حتی از سوی جامعه غیر منطقی به نظر می‌رسد.

از سوی دیگر، منطق ایجاب می‌کند همان طور که زن به اقتصاد خانواده کمک می‌کند به همان میزان نیز شریک اندوخته‌ها و سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی خانواده نیز باشد. اما چیزی که این روزها در ایران در حال وقوع است با این موضوع  فاصله بسیاری دارد. بسیاری از مردان ایرانی چه زنانشان شاغل باشند چه نباشند، برای خود سرمایه‌گذاری‌ها و اندوخته‌های شخصی دارند. اندوخته‌هایی که زنان سهمی در آن ندارند. حتی در قشر مرفه و تحصیلکرده ایران مردانی که موفقیت شغلی‌شان باعث می‌شود سرمایه‌گذاری‌های بیشتری در حوزه فعالیت‌شان انجام دهند، به ندرت دیده می‌شود زنان، سهمی از این سرمایه‌گذاری‌ها داشته باشند. مثلا برادرانی که حرفه و یا تجارتی را از پدر به ارث برده‌اند، سهمی برای خواهر خود در موفقیت‌های شغلی خود در نظر نمی‌گیرند.

حق یا لطف؟

ناگفته نماند هستند مردانی که بر حسب تجربه‌هایی که قبلا کسب کرده‌اند یا الگوهایی که از خانواده‌های دیگر گرفته‌اند، زن را در مالکیت یا اندوخته‌هایشان سهیم می‌کنند ولی اگر دلیل این کار را از آن‌ها بپرسید معمولا این گونه پاسخ می‌دهند که می‌خواهند زن را پس از مرگ خودشان حمایت کنند یا این که این کار را لطفی به او می‌دانند. این فرهنگ که اشتغال زن چه در خانه و چه خارج از خانه، او را مستحق مالکیت نیمی از اموال خانواده می‌کند، در خانواده‌های امروز ایران قابل مشاهده نیست.

این در حالی است که با شرایط اقتصادی امروز ایران مدیریت مالی درآمد مرد در منزل نیز، به خودی خود مهارتی همه جانبه می‌طلبد. به همین دلیل است که حتی عدم اشتغال زن، او را مستحق مالکیت نیمی از اموال خانواده می‌کند چرا که زنان خانه‌دار امروز ایران با مدیریت همه‌جانبه خود درآمد همسر را چنان ماهرانه تقسیم می‌کنند که می‌تواند پاسخگوی اکثر نیازهای خانواده باشد. کما این که این شرط، از سوی قانونگذار ایران نیز به عنوان یکی از شرایط ضمن عقد در نظر گرفته شده است. زوج می‌تواند در شرط ضمن عقد متعهد شود در صورت مالکیت اموال منقول و غیر منقول فارغ از این که زن شاغل است یا خانه‌دار، نیمی از مالکیت را سهم زوجه کند.

احساس تعارض

نازنین مدیر یک شرکت تجاری موفق است در حالی که همسرش کارمند دولت است. درآمد آن‌ها تفاوت فاحشی با هم دارد. نازنین اما کل درآمد ماهیانه‌اش را آخر ماه به همسرش می‌دهد تا او مدیریت مالی خانه را انجام دهد چرا که معتقد است در غیر این‌صورت همسرش احساس می‌کند در خانواده در رده پایین‌تری قرار گرفته است.

نازنین می‌گوید: «هر چند روزهای اول حس خوبی داشتم ولی این روزها احساس می‌کنم اگر این کار را انجام ندهم، قیافه همسرم در هم می‌رود. مثلا تازگی‌ها دلم می‌خواهد قسمتی از حقوقم را برای خودم نگه دارم تا آنطور که دلم می‌خواهد خرج کنم. ممکن است دلم بخواهد همه را در آرایشگاه خرج کنم. به کسی مربوط نیست حاصل درسترنج خودم در چه راهی خرج می‌شود.»

در میان فروم‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد و زنان مسائل و مشکلاتشان را می‌نویسند، می‌توان دید زنان شاغلی که درآمدشان را در خانه خرج می‌کند و یا آخر ماه حقوق ماهیانه‌اشان را به همسرشان می‌دهند، با تعارض‌های چندگانه‌ای روبه‌رو هستند. این تعارض که «آیا باید حقوقم را برای خودم نگه دارم یا به همسرم بدهم؟»، ممکن است همیشه زن را آزار دهد و او را با دودلی مواجه کند. همین تردید می‌تواند رابطه زن و شوهر را به چالش بکشد. چرا که زن در حالی این کار را انجام می‌دهد که هنوز نسبت به درست بودنش مطمئن نیست و گوشه ذهنش همیشه درگیر این موضوع است.

احساس فداکاری منفی

شیرین، فیزیوتراپ بیمارستان طالقانی تهران است. او سخت کار می‌کند. بسیاری از شب‌ها برای این که مخارج زندگی دختر دانشجو و پسر دبیرستانی‌اش را پوشش دهد، شیفت بیمارستان را قبول می‌کند. همسر شیرین هم فیزیوتراپ همان بیمارستان است. او هم مانند شیرین سخت کار می‌کند. آن‌ها تنها یک تفاوت دارند. شیرین غیر از کار بیرون، مسئول سر و سامان به کارهای خانه مانند آشپزی، لباسشویی، اتوکشی، جاروبرقی، کردگیری و نظافت راه‌پله‌ها و دستشویی هم هست. شیرین همیشه دیرتر از همسرش به رختخواب می‌رود و صبح‌ها زودتر از همسرش از خواب بیدار می‌شود.

شیرین می‌گوید: «حس این که از شیفت شب بیمارستان خلاص شده‌ای و نور آفتاب صبح گرمت می‌کند، حس قشنگی است خصوصا اگر سر راه نان بربری داغ بگیری و با کلی انرژی بچه‌هایت را از خواب بیدار کنی و یک صبحانه مفصل خانوادگی بخورید. بعد وقتی همه از خانه بیرون رفتند و چشم‌هایت از خواب سنگین شده، یادت بیفتد که باید شام شب را آماده کنی و وقتی به حمام می‌روی تا با دوش‌گرفتن، خواب را از پلک‌هایت بتکانی، سبد لباس‌های کثیف و موهای روی سرامیک کف حمام تو را به یاد وظایف دیگرت هم می‌اندازد. همه این‌ها را دوست دارم و با عشق انجام می‌دهم ولی وقتی با یک بحث کوچک با همسرم متوجه می‌شوم که هیچ کدام از این‌ها را ندیده، آن وقت است که انگار خانه روی سرم خراب می‌شود.»

موضوع دیگری که حتی با یک نگاه به فرو‌م‌ها و وب‌سایت‌های مشاوره در ایران می‌توان به وفور مشاهده کرد، احساس فداکاری منفی در زنان است. این موضوع یه خصوص در زنانی اتفاق می‌افتد که هم در بیرون از خانه کار می‌کنند و هم در کارهای خانه دست‌تنها هستند و مسئولیت کارهای خانه بین آن‌ها و همسرشان تقسیم نشده است. این حس، بار منفی سنگینی برای زنان دارد و فشار روانی حاصل از آن، سلامت روح و جسم آنان را به خطر می‌اندازد.

آن‌ها اکثرا شکایت می‌کنند که اشتغال خارج از منزل و کار داخل منزل، هر دو به یک وظیفه ثابت و تغییرناپذیر تبدیل شده. وظیفه‌ای که درک متقابلی از سوی اعضای خانواده به چشم نمی‌خورد و زن احساس می‌کند نادیده انگاشته شده است.