آدم‌های زیادی در یک رابطه معیوب و فرساینده باقی می‌مانند فقط به این دلیل که از تنهایی می‌ترسند یا بیش از اندازه در رابطه احساس مسئولیت می‌کنند. بیشتر این افراد همیشه به جدایی فکر می‌کنند و دائم درباره ترک رابطه حرف می‌زنند، اما هرگز این کار را نمی‌کنند. آن عده محدودی هم که جدا می‌شوند، اغلب دوباره در یک رابطه مشابه فرسایشی و خود تخریبی قرار می‌گیرند. مثل این می‌ماند که آنها در عشق و هوس آدرنالینی ترشح می‌کنند که خاصیت اعتیادآوری دارد. برای خیلی‌ها دلیل پنهان این اندازه اعتماد به دیگری ناشی از هم‌وابستگی است. هم‌وابستگی، تمایل به اولویت دادن به نیازهای دیگری است.

وابستگی

یک بار از بیماری پرسیدم که چه چیزی باعث می‌شود که همه چیز را در رابطه می‌خواهی و هیچ وقت فکر نمی‌کنی که خارج از این رابطه نیز دنیایی وجود دارد؟ او جواب داد که «می‌ترسم این باعث اختلاف و جدایی‌ ما بشود. من از تنهایی می‌ترسم.» من به او گفتم که حالا وقتش که با ترس‌هایش مواجه شود و کمی خطر کند. چیزی که من متوجه شدم این بود که بیمارم نمی‌داند برای اینکه حال خودش خوب باشد اینقدر به همسرش وابسته است.

اگر شما هم به خاطر احساس هم‌وابستگی در رابطه‌ای بیمار، خشونت بار و آزاردهنده مانده‌اید، به این دلیل که از تنهایی می‌ترسید چه می‌توانید بکنید؟ اولین قدم این است که موقعیت خود را بشناسید. ترس هیچ وقت خود به خود از بین نمی‌رود و دائما به شکل‌های متفاوتی ظهور پیدا می‌کند. دلایل زیادی وجود دارد که نیازهایتان را در رابطه سانسور ‌کنید. اما باید ببینید این دلایل چه هستند؟

 خوب است بدانید که؛ بسیاری از نشانه‌های هم‌وابستگی در افرادی که در خانواده‌های ناکارآمد رشد یافته‌اند به شکل تقریبا مشابهی دیده می‌شود. به ویژه هم‌وابستگی در افرادی که روزگاری نقش حامی را به عهده داشتند بیشتر دیده می‌شود. دارلن لانسر که کارشناس در زمینه هم‌وابستگی است می‌گوید: «بسیاری از خانواده‌ها به ویژه در آمریکا ناکارآمد هستند بنابراین اگر شما هم در چنین محیطی بزرگ شده‌اید به یک گروه اقلیت تعلق ندارید، چون آدم‌های زیادی شبیه شما هستند. همان‌طور که پژوهش‌ها نشان می‌دهند اگر هم‌وابستگی درمان نشود، با گذشت زمان تشدید می‌شود اما خبر خوب این است که هم‌وابستگی قابل تغییرو درمان است.»

بسیاری از مردم با ماندن در یک رابطه ناسالم  شانس تجربه یک رابطه سالم را از دست می‌دهند و به‌خاطر ترس‌هایشان از نظر عاطفی ضربه می‌خورند. آدم‌ها علاقه زیادی به تضادها و تقابل‌ها دارند، حتی گاهی دوست دارند بهترین آدمی که دوستش دارند گاهی در دسترس نباشد یا در مواردی ضعف داشته باشد، اختلاف عقیده را هم بد نمی‌دانند. حالا تصور کنید که بخواهید یک آدم خدمت‌گزار برای شریک زندگی یا دوست‌تان باشید، مثلا همه چیز را برای او بخواهید و فقط ماندن در کنار او را دوست داشته باشید، به مرور زمان کاری که شما می‌کنید هرچند که خیلی عاشقانه به نظر می‌رسد اما این ظرفیت را دارد که برای طرف مقابل دلزدگی ایجاد کند.

آیا پیرو یکی از الگوهای هم‌وابستگی هستید؟

به این چند پرسش ساده پاسخ بدهید و وضعیت خودتان را از نظر میزان وابستگی در روابط بررسی کنید:

آیا شما هرکاری می‌کنید که دیگران را خوشحال کنید؟ از دعوا و تنش پرهیز می‌کنید فقط به این دلیل که از طرد شدن می‌ترسید و نگران احساسات دیگران هستید؟

آیا همیشه تائید دیگران را می‌خواهید آیا دیگران باید شما را ارزش گذاری کنند؟

آیا عدم صدافت و حسادت‌ها و رفتارهای تملک گرایی شریک‌تان را نادیده می‌گیرید چون نگران هستید؟

آیا بیش از اندازه برای یک رابطه هزینه روحی و جسمی و مالی می‌کنید؟ وضعیت نیازهای فردی‌تان چگونه است؟ آیا هرکاری که برای خودتان می‌کنید دچار عذاب وجدان می‌شوید؟

به دیگران نه نمی‌گویید و آنها هر طور که می‌خواهند از شما استفاده می‌کنند؟

آیا حریم شخصی‌تان را حفظ کرده‌اید  ویا همه چیز را به اشتراک گذاشته‌اید؟

آیا در یک رابطه نامرئی یا خشونت آمیز قرار گرفته‌اید؟ آیا کسی به نیازهای احساسی و عاطفی‌تان توجه می‌کند؟ آیا با وجود بی توجهی می‌خواهید به این رابطه ادامه بدهید؟

هم وابستگی

می‌دانم که خیلی از شما فکر می‌کنید این نشانه و اوج دوست داشتن است که یک نفر نتواند بدون دیگری زندگی کند و زندگی‌اش وابسته به حضور او باشد. اما واقعا اینطور نیست. وابستگی با ارتباط موثر فرق دارد. این اصلا عامل جذابیت رابطه و یا نشان دهنده سپاسگزاری و وفاداری به یک رابطه نیست. خودتان را یک موجود کامل و بی نقص که قادر است از زندگی‌اش به تنهایی لذت ببرد تصور کنید نه نیمه گم شده دیگری. هرگز نخواهید که یک نفر شما را کامل کند. واقعیت این است که تعریف دوست داشتن، دوست داشته شدن و رابطه عاشقانه  آنطور که آموخته شده، معنای درستی نمی‌دهد و بیشتر ماده خام برای داستان سرایی در ادبیات و بیان مفاهیم عرفانی است. عاشق دلباخته‌ای که همه چیزش را برای دیگری می‌خواهد برای حفظ یک ارتباط سالم و منطقی کارکردی ندارد.‌

از سوی دیگر در رابطه هم‌وابسته  شما همه توجه و تمرکزتان را روی نیازها و خواسته‌های دیگری می‌گذارید. آیا گاهی احساس نمی‌کنید که نادیده گرفته شده‌اید؟ این به‌خاطر این است که خود شما اولویت را به دیگری داده‌اید و خودتان را اولویت آخر هرچیزی در رابطه می‌بینید. این الگوی رفتاری ناشی از فقدان دوست داشتن خود است. احساس تهی بودن، خشم، ناامیدی و تنهایی نتیجه ایجاد چنین رابطه‌ای است.

 جالب این‌ است بدانید که بسیاری از زنان یا مردان پیرو هم‌وابستگی در ابتدا خود را موجوداتی مستقل، با اعتماد به نفس، آگاه و متکی به خود می‌دانند اما انتخاب‌ها و رفتارهایشان در رابطه از هم‌وابستگی پیروی می‌کند چون به شدت می‌ترسند. من زنی را می‌شناسم که خودش را موفق، پردرآمد، خوش اخلاق و بسیار مستقل توصیف می‌کرد اما او در دوره‌ای به شدت عاشق مردی بود که از او سوء‌استفاده می‌کرد. بارها در زندگی این زن، آدم‌هایی بسیار بهتر از کسی که او دوستش می‌داشت وجود داشتند اما او آنها را نمی‌دید و یا نمی‌خواست و آنطور که خودش می‌گفت لیاقتی بیشتر از همین رفتارهای سرکوبگرایانه دوستش نداشت. مساله این بود که وقتی او در چنین رابطه‌ای قرار گرفته بود بخاطر ترس از تنهایی دیگر خودش را زنی قدرتمند، متکی به خود و با اعتماد به نفس توصیف نمی‌کرد.

هیچ چیز به اندازه یک رابطه ناسالم باعث از بین رفتن یا کم شدن اعتماد به نفس نمی‌شود. بسیاری از زنان در رابطه‌های ناکارآمد باقی می‌مانند چون به آنها اینگونه تلقین شده است که مستحق چنین چیزی هستند. البته این به معنای آن نیست که هر رابطه مشکل داری را باید پایان داد. خیلی وقت‌ها نیاز به جدایی نیست چون رابطه‌ها قابل بازسازی هستند اگر دو طرف رابطه کمی تغییر کنند. اما در مورد الگوهای هم‌وابستگی فرد هم‌وابسته باید یاد بگیرد که  کنترل فکر و توجه به نیازهای خود را به دست بگیرد.

تجربه عشق سالم نه هم‌وابسته

خودتان را در رابطه عاشقانه‌ای تصور کنید که به نیازهای شما هم توجه می‌شود. برای اینکه بتوانید این کار را شروع کنید، ابتدا باید افکار و باورهای مخرب درباره ارزش خود را به چالش بکشید. اصلا نیازی نیست که ارزشمندی خود را به دیگران اثبات کنید؛ این چیزی است که دیگران باید خودشان بفهمند.

همچنین موقع به چالش کشیدن خود به تصورات منفی که در قضاوت تاثیر دارند حساس باشید. با خودتان مهربان و همدل باشید. هر روز به خودتان یادآوری کنید که کمک گرفتن از دیگران کاملا طبیعی است و به معنای ضعف وجودی شما نیست.

مشاور، دوست و منابع آنلاین به شما کمک می‌کنند تا به یک رابطه شاد، آزاد و رها و عاشقانه دست پیدا کنید. اجازه ندهید ترس از طرد شدن شما را از عشق و رابطه سالم دور نگه دارد. حفاظ‌های دور خودتان را کنار بزنید و اجازه بدهید دیگران هم شما را دوست داشته باشند.

از خودتان بپرسید که آیا عشق به معنای درد کشیدن است؟ اگر چنین تصوری دارید در واقع این خودتان هستید که باعث می‌شوید رابطه سالمی نداشته باشید. ترس از تنهایی و خطر کردن شما را از تجربه یک عشق واقعی دور نگه می‌دارد به همین ترتیب به‌خاطر ترس از طرد شدن به سمت کسی که فکر می‌کنید لایق شماست نمی‌روید. روی ترمیم احساسات‌تان کار کنید و شخصیت‌تان را رشد بدهید تا زندگی‌ را تغییر بدهید  در این صورت دیگران را به سمت خود بیشتر جذب می‌کنید.

این مطلب برگرفته از این مقاله در واشنگتن پست است.