وقتی میگوییم جامعهای از «فرهنگ غنی» برخوردار است دقیقاٌ از چه چیز سخن میگوییم؟ در قرن بیست و یکم و در زمانهای که برخی ملتها با سابقه تاریخی نه چندان طولانی از جمله آمریکا از قدرتهای برتر سیاسی و اقتصادی دنیا به شمار میروند و از آن سو نیز تمدنهای باستانی مانند ایران از مدرنیته عقب افتادهاند، چگونه میتوان از نقش تاریخ و فرهنگ باستانی در رشد کشورها سخن گفت؟
این پرسش را با تورج دریایی، استاد تاریخ ایران و جوامع فارسیزبان در دانشگاه کالیفرنیا در میان گذاشتم. او اعتقاد دارد که ما میتوانیم به تاریخ و پیشینه خود افتخار کنیم، اما باید امروزی باشیم.
او که تاکنون کتابها و مقالات زیادی در مورد عظمت تمدن ایران در عصر باستان نوشته خطاب به کسانی که در دوران سختیها، به گذشتههای پر فروغ ایران دل خوش دارند، میگوید ما در قرن ششم قبل از میلاد و یا ششم میلادی یا اول هجری نمیتوانیم زندگی کینم. او اما اعتقاد دارد که «ما نباید به خاطر تحولات دویست سال اخیر از اعتبار تاریخمان بکاهیم.»
گفتوگو با تورج دریایی را میخوانید:
در ابتدا بگذارید این پرسش را مطرح کنم که به نظر شما «وطنپرستی» با «نژادپرستی» چه تفاوتی دارد؟ به عنوان مثال آیا تأکید بر «آریایی» بودن در تاریخ و فرهنگ ایرانی از مقوله نژادپرستیست؟
تورج دریایی – نام «ایران» از کلمه آریا آمده است و «ایران» یعنی سرزمین آریاییها. اما ابتدا در متون باستانی این ایده پدیدار میشود و هندیها هم همین سنت را دارند. تجربه تاریخی ما از اروپا متفاوت است. در اروپا در قرن نوزدهم و بیستم نوعی راسیسم بر حسب نژادپرستی بهوجود آمد که یکی از عواقب آن قتل عام شش میلیون یهودی و کولیها و دیگران بود. آلمانها با استفاده از متون باستانی سعی در به وجود آوردن تغییرات شدید و خشنی در کشورشان داشتند و این بلا را بر سر مردم اروپا هم آوردند.
برای همین یک جوان ایرانی که میگوید من از نژاد آریایی هستم نظرش به متون باستانی است. اما بهدرستی از عواقب این نژادپرستی که در اروپا متداول بوده خبر ندارد. امروزه نژاد دیگر معنی ندارد. هیچ کشوری نیست که بتواند بگوید که من از فلان نژاد پاک هستم. مردم جهان هزاران سال است که در حال کوچ بودهاند و این حرفها میتواند عواقب بدی برای ملت داشته باشد. ما کشوری داریم به نام ایران. من ایرانیم نه فارس نه ترک و نه کرد و نه عرب و نه ترکمن یا ترک. من شهروند ایرانزمین هستم که همه این اقوام را در خود دارد و باید به آنها احترام گذاشت. خطرناکترین کار قومگرایی و نژادپرستی است.
وقتی گفته میشود یک جامعه از فرهنگی غنی برخوردار است به چه معناست؟
به نظر من منظور از فرهنگی است که پیشینه بلندی داشته است و امروزه همچنان زنده است و فرهنگش در ادوار تاریخ اثراتی بر روی تمدنهای دیگر داشته است. فرهنگی که میتوان به قسمتهای گوناگون آن سر زد و در هنر و ادبیات و شعر و دیگر هنرهای آن اهمیتی برای جهانیان یافت. فرهنگی که تاریخ تمدنش فقط صد سال پیش شکل نگرفته باشد و در جهان، تاریخ آن ملت مورد توجه دیگران نیز بوده باشد چون اثرگذار بوده است.
افتخار مردم یک جامعه به فرهنگ غنی سرزمین خودشان چه تأثیری در توسعه و پیشرفت کشور دارد؟
ملتی که پشتوانه فرهنگی و تاریخی دارد، غرور دارد و این غرور باعث میشود که در زمان سختیها حس اعتماد به نفس داشته باشد و در مقابل سختیها و پستی بلندیهای روزگار مقاومتر باشد. چنین ملتی میداند که نیاکانش نیز این سختیها را گذراندهاند، پس آنها نیز میتوانند این چنین کنند. برای آنها تاریخ طولانی است و به خاطر یک حادثه و واقعه از پا نمیافتد. ما در آمریکا حتی میبینیم مهاجرانی که تاریخ غنی دارند پیشرفتشان بیشتر و درخشانتر از دیگران است.
آیا از تاریخ میتوان سوءاستفاده کرد؟
میتوان از تاریخ و تمدن باستان خود استفاده و همچنین سوءاستفاده کرد. از تاریخ باید آموخت و دید که سیر تحول یک ملت چطور بوده و چگونه از چند هزار سال پیش به اینجا رسیده است. برای فهم اینکه بدانیم چگونه ما اینچنین شدیم و به اینجا رسیدیم لازم است بدون طرفداری از شاهی یا سلسلهای تاریخمان را مطالعه کنیم. تاریخ باستان ما برای تاریخ جهان بسیار مهم بوده است. اما افتخار کاذب هم به بیراهه میرسد. اینجاست که گروهی و بعضیها برای مقاصد سیاسی خود از تاریخ سوءاستفاده میکنند.
آیا تاریخ و فرهنگ ما بعد از اسلام دو پاره شد؟
فرهنگ ما یک فرهنگ چند هزار ساله است. ساختار فکری و فرهنگی ما تا حدودی هنوز همانندیهای زیادی با فرهنگ باستانی ما دارد. خوب است بدانیم دید و جهانبینی ما در گذشته چطور بوده است و اکنون چه باید کرد. با پرستش افراد و دوران باستان بهصورت کورکورانه کاملاً مخالفم. این کار فایدهای ندارد و نخواهد داشت. مثلا اینکه ما در دوران باستان چه بودیم و در دوران اسلامی چه شدیم. بهنظر من هر دوره پستی و بلندیها خود را دارد و دوران تاریخ بعد از اسلام ما نیز درخشان است. باید دید که چگونه به اینجا رسیدیم.
چگونه میتوانیم به دام گذشتهگرایی نیفتیم؟
باید امروزی باشیم. در قرن ششم قبل از میلاد (زمان داریوش) و یا ششم میلادی (زمان خسرو انوشیروان) یا اول هجری (زمان حضرت محمد) نمیتوانیم زندگی کنیم. تاریخ به عقب برنمیگردد. از آنها میتوانیم درس بگیریم و بیاموزیم و به آنها میتوانیم افتخار کنیم. بعد باید با چشمان باز به امروز و آینده بنگریم.
در جهان مدرن امروز، بسیاری از کشورها هستند که بنا بر تعاریف رایج از «فرهنگ غنی» برخوردار نیستند. یعنی نه تاریخ طولانی دارند، نه از زبان و ادبیات عمیقی برخوردار هستند؛ اما همین ممالک توانستهاند به توسعه چشمگیری دست یابند. از آن سو نیز کشورهایی مانند یونان و ایران هستند که با وجود تاریخ طولانیشان جزو کشورهای پیشرفته و توسعه یافته به شمار نمیآیند. این مسئله آیا نشانگر این نیست که جایگاه «گذشته» و تاریخ یک ملت هر چقدر هم که افتخار آمیز باشد در کیفیتبخشی به وضع حال حاضر آن کمرنگ است؟
به خاطر جو تاریخی و تغییر و تحولات تاریخی و اقتصادی کشورهای اروپا و آمریکا بر دیگران در قاره آسیا و آفریقا در این دویست ساله پیشی گرفتهاند. همیشه اینچنین نبوده. در قرن هفتم ایران و هند و عثمانی ابرقدرتهای جهان بودند. نباید به خاطر تحولات دویست سال گذشته از اعتبار تاریخ خود بکاهیم. با دید تاریخی، ملتی که از یک تاریخ غنی برخوردار است میگوید این دویست ساله فقط قسمت کوتاهی از سرگذشت اوست. حالا باید دست بالا زد و ایران را دوباره سر بلند کرد و به پیش رفت. باید به آینده نگریست.
همانقدر که غنی بودن فرهنگ و تاریخ اهمیت دارد، به همان اندازه هم جامعه را پیچیدهتر میکند. مصر و یونان و ایتالیا و ایران جامعههای سنتی هستند که تغییر در آنها به سختی انجام میشود. چینیها که تمدن غنی دارند با انقلابی توانستند خود را به پیش برند و از سنتهای مضر را کنار بزنند. باید دید که در ایران چه میشود.
جناب آقای دریایی فرمودید :
” فرهنگ غنی ,فرهنگیست که میتوان به قسمتهای گوناگون آن سر زد و در هنر و ادبیات و شعر و دیگر هنرهای آن اهمیتی برای جهانیان یافت” ایکاش برای نمونه مثالی نیز ارایه میفرمودید. ما هیچ نقشی و تاثیری از مصر باستان, بین النهرین ( عراق کنونی) یونان, چین و هندوستان در شعر و ادبیات و هنر در سطح جهانی نمیبینیم. هنر و ادبیات به اصطلاح غنی این کشورها حتا در چارچوب ملی جاذبه خود را از دست داده است چه رسد به تاثیر جهانی.
“ملتی که پشتوانه فرهنگی و تاریخی دارد، غرور دارد و این غرور باعث میشود که در زمان سختیها حس اعتماد به نفس داشته باشد و در مقابل سختیها و پستی بلندیهای روزگار مقاومتر باشد.” ایکاش اینچنین بود. اما واقعیت خلاف آن است و جای آنرا غرور کاذب اشغال و به بی عملی و عقب ماندگی منتج گشته.
“تاریخ به عقب برنمیگردد. از آنها میتوانیم درس بگیریم و بیاموزیم و به آنها میتوانیم افتخار کنیم” هیچکس حق ندارد به رنگ پوست , قد, محل تولد و یا تاریخ خود افتخار کند. ما فقط میتوانیم به آنچه خود ساخته و کسب کرده ایم افتخار کنیم نه حتا آنچه پدرمان ساخته است . گویند پدر تو بود فاضل……
“در قرن هفتم ایران و هند و عثمانی ابرقدرتهای جهان بودند. نباید به خاطر تحولات دویست سال گذشته از اعتبار تاریخ خود بکاهیم” متاسفانه جناب دریایی اعتبار تاریخی را از دریچه نظامی و قدرت استیلایی نظام های حاکم مینگرید و نه از تاثیرات هنری و علمی ملتی یا قومی بر ملت های دیگر. به راحتی میتوان به لیست کشور های ایران, هند و عثمانی نام مغول ها , تاتارها, و بعد تر آلمان نازی و ابر قدرت شوروی را نیز افزود ولی ابر قدرت بودن اینان اعتبار تاریخی به آنان نمی افزاید.
” مصر و یونان و ایتالیا و ایران جامعههای سنتی هستند که تغییر در آنها به سختی انجام میشود”. اما آنچه سبب سنتی شدن این جوامع (اما نه ایتالیا ) گردیده همانا تداوم ( تاریخ) فرهنگ آغشته به دین و خرافات این جوامع است.
“ما در آمریکا حتی میبینیم مهاجرانی که تاریخ غنی دارند پیشرفتشان بیشتر و درخشانتر از دیگران است” اتفاقا مهاجرینی در امریکا و اروپا موفق ترند که توانسته اند خود را از شر فرهنگ دست وپاگیر سنتی رها کنند و آنان که نتوانسته اند دست از سنتها بکشند نه تنها موفق نبوده اند بلکه همیشه خود را در مکانی غریب حس کرده اند.
دکتر کامکار / 13 November 2015
ریزارد کاپوشیسکی : « جوامعی که ذهنیتی تاریخی دارند روی به گذشته دارند. همه توان و
احساسات چنین جوامعی معطوف به گذشته ای پر عظمت است که مدتهاست سپری شده.
آنها در دنیای افسانه ها و شجره های آغازین روزگار میگذرانند. جوامع تاریخی قادر به سخن
گفتن از آینده نیستند چون آینده در آینده آنها شور گذشته را برنمی انگیزد.»
— نقل از کتاب ” نگاهی به ایل قشقایی بعد از شهریور ۱۳۲۰” نوشته دکتر منوچهر کیانی —
به باور من یکی از بزرگترین مشکلات جوامع ؛ تاریخ است. تاریخ است که ما را عقب نگه داشته
و تاریخ هرچه کهن تر باشد مخرب تر است.
اگر مسابقه قدمت باشد , نه ایران و تخت جمشید ۲۵۰۰ ساله اش نه مصر و اهرام ۶۰۰۰
ساله اش و نه حتی ترکیه با گوبکلی تپه ۱۲۰۰۰ ساله اش ؛ مقامی ندارند. مقام اول را کشور
اتیوپی دارد که بقایای انسان ۴میلیون و ۲۰۰ هزار ساله درآن پیدا شده!
خوب که چی؟ چه افتخاری است برای اتیوپی ای که مردمش از گرسنگی در حال مرگ هستند؟
گذشته را رها کنید . از حال و آینده بگویید . گذشته ها گذشته.
اشکان / 15 November 2015