حمایت آیتالله خامنهای از توافق هستهای در نامهاش به حسن روحانی با اکراه و به طور مشروط بود، برای این که توافق هستهای در موارد مهمی با خطوط قرمز تعیین شده از سوی او تعارض داشت. او از امتیازهای داده شده توسط ایران راضی نیست و بر این باور است که آمریکا از آنها برای نفوذ در ایران استفاده خواهد کرد. خامنهای مشتاق است تا نتایج مثبت توافق هستهای به نام او ثبت شود، اما روحانی و ظریف و رفسنجانی و علی لاریجانی به خاطر امتیازهای داده شده سرزنش شوند. حمایت مشروط خامنهای از توافق هستهای باید در زمینه و سیاق هشدارهای مداوم چند ماه اخیر او درباره نفوذ آمریکا به ایران تحلیل شود.
موضع حمایت مشروط و سخنان انتقادآمیز از آمریکا، دو هدف را دنبال میکنند:
− هدف اول او این است که از طریق شورای نگهبان اصلاح طلبان و میانه روها را رد صلاحیت کند تا وارد مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی نشوند و او همچنان کنترل این دو “مجلس سلطانی” را در دست داشته باشد. این رویکرد، این فرصت را پس از توافق هستهای برای او فراهم آورده که بتواند برخی از منتقدان را تحت عنوان نفوذیهای آمریکا بازداشت کند. برای این که احساس امنیت بیشتری میکند.
− هدف دوم خامنهای، فراهم آوردن قدرت مانور برای لغو توافق هستهای است، در صورتی که آمریکا به تعهدات ناشی از توافق عمل نکند، و یا این که محدودیتهای تازهای تحت عناوین حقوق بشر، تروریسم، و… علیه ایران اعمال کند.
طرح مسئله: سخنرانی ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ آیتالله خامنهای در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران در مورد ممنوعیت هر نوع مذاکره با آمریکا و انتقاد تند از موافقان داخلی مذاکره و رابطه با آمریکا، دوباره نگاهها را به مواضع و عملکرد او در این زمینه جلب کرد.
اگر مواضع ۳۷ سال گذشته وی را نادیده بگیریم، اما پس از مذاکرات هستهای، بسیاری تصور میکردند که نظر او تا حدودی تغییر کرده و اگر مذاکرات هستهای به نتیجه خوبی منتهی شود، او راه مذاکره درباره دیگر مسائل را خواهد گشود. برای این که در ۱۳۹۴/۰۱/۲۰ گفته بود:
“حالا، این [مذاکرات هستهای] تجربهای خواهد شد؛ اگر طرف مقابل از کجتابیهای معمولی خودش دست برداشت، این یک تجربهای برای ما میشود که خیلی خب، پس میشود در یک موضوع دیگر هم با اینها مذاکره کرد؛ امّا اگر دیدیم نه، این کجتابیهایی که همیشه از اینها دیدهایم باز هم وجود دارد و کجراهه دارند میروند، خب طبعاً تجربهٔ گذشتهٔ ما تقویت خواهد شد”.
اما پس از توافق هستهای، گویی مواضع او رادیکالتر شده و او دائماً همه را از خطر بزرگ نفوذ گستره آمریکا میهراساند. علل این امر چیست؟ در چهار چوب بحرانهای منطقه و عدم اعتماد عمیق خود به آمریکا، به نظر میرسد خامنهای دو هدف را دنبال میکند. هدف اول حفظ تسلط او بر قدرت و جلوگیری از هرگونه تحول مثبت و معنی دار در اوضاع سیاسی داخل کشور است. هدف دوم خامنهای دادن هشدار به آمریکا مبنی بر این است که ایران امتیازهای بیشتری را به آمریکا نخواهد داد، و تا زمانی که او مطمئن شود که آمریکا به تعهدات خود در قبال توافق هستهای عمل خواهد کرد، ایران نفوذ و دست بالای خود در منطقه را حفظ خواهد کرد.
هشدارهای پس از توافق هستهای
آیت الله خامنهای در هفت سخنرانی ۱۳۹۴/۰۵/۲۶، ۱۳۹۴/۰۵/۳۱، ۱۳۹۴/۰۶/۰۴، ۱۳۹۴/۰۶/۱۲، ۱۳۹۴/۰۶/۱۸، ۱۳۹۴/۰۶/۲۵ و ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ هشدارهای تندی درباره نفوذ آمریکا در ایران عنوان کرد. نکات طرح شده توسط او به قرار زیر است:
الف- دولت آمریکا مظهر کامل نظام سلطه در جهان است.
ب- آمریکا به دنبال اختلاف افکنی میان مسلمانان و نفوذ در کشورهای اسلامی است. آمریکاییها به اسم دموکراسی و حقوق بشر همه خاورمیانه را بی ثبات کردند و تروریسم را در آن گسترش دادند.
پ- تاریخ روابط ایران و آمریکا، تاریخ کودتا علیه دولت دکتر مصدق و حمایت تمام عیار از رژیم سرکوبگر شاه بود. پس از انقلاب نیز هدف اصلی دولت آمریکا سرنگونی جمهوری اسلامی بوده و برای رسیدن به این هدف دست به هر کاری زده است. از جمله حمایت از صدام حسین در جنگ ۸ ساله ایران و عراق، تحریمهای فلج کننده، اتهام زنی درباره این که ایران به دنبال ساختن بمب اتمی است، و…
ت- هدف آمریکا از مذاکره با جمهوری اسلامی، نفوذ در ایران و ضربه زدن به نظام است. مذاکره از نظر آمریکا هیچ معنایی جز “نفوذ” سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی، اعتقادی، و…در کشورها ندارد.
ث- هدف آمریکا از مذاکرات هستهای هم تضمین عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای نبود، چرا که خودشان میدانستند که ایران براساس معیارهای دینی و انسانی هیچ گاه به دنبال سلاحهای هستهای نرفته، بلکه هدف آن بود تا از طریق توافق هستهای راههای نفوذ در ایران را باز کنند. به حسن روحانی و اعضای کابینه اش گفت : “اینها در صدد نفوذند، در صدد رخنه کردنند؛ این رخنه از جاهای مختلفی ممکن است باشد؛ مواظب باشید”. آمریکاییها میگویند که توافق هستهای فرصتهایی برای آنها در داخل و خارج آفریده است:
“عرض من به دوستانمان در دولت و در مسئولیتهای گوناگون این است که اجازه این فرصتطلبی را در داخل مطلقاً به آمریکا ندهید؛ در خارج هم تلاش کنید که این فرصتها در اختیار آمریکا قرار نگیرد… مطلقاً نباید اجازه داده بشود که اینها در داخل کشور از فرصتهایی استفاده کنند”.
ج- هدف آمریکا تصمیمسازی سیاسی برای مسئولان جمهوری اسلامی است که از طریق “تغییر رفتار نظام”، “ماهیت جمهوری اسلامی” را تغییر دهد. پس باید همه مواظب باشند که به مجری نقشههای بستهبندی شده آمریکا تبدیل نشوند. آمریکا میخواهد افراد مورد اعتماد خودش را در مراکز تصمیم ساز جمهوری اسلامی قرار دهد.
چ- گروههایی در داخل کشور در حال تغییر تصویر آمریکا از ابلیس به فرشتهاند. خامنهای در این رابطه گفت:
“حالا بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیّات – که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین بهکنار، انقلابیگری بهکنار؛ وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشته نجات انتخاب بکند؟ “
مردم با انقلاب ۱۹۷۹ آمریکا را از کشور بیرون کردند، حالا پس از توافق هستهای، عدهای به دنبال بازگرداندن آنها هستند. اما، “نباید بگذاریم دوباره برگردد؛ نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد؛ نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند؛ دشمنی اینها تمام نمیشود”.
ح- به فرماندهان سپاه گفت که: من مدام درباره “نفوذ آمریکا” هشدار میدهم. دشمن برای نفوذ از استاد دانشگاه، فعال دانشجویی، نخبه علمی، روزنامه نگار، و دیگر اقشار استفاده میکند تا در همه جا رخنه کند. شما باید به خوبی نقاط ضعف اطلاعاتی و عملی آمریکا را بشناسید.
خ- آیتالله خامنهای در جلسات خصوصی به اعضای بیت خود و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری گفته است که گروهی از مسئولان- هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، و… – به دنبال برقراری رابطه با آمریکا بوده و هستند و من صددرصد با این امر مخالف هستم. اینها راه نفوذ آمریکا را باز میکنند و من تا زنده هستم نمیگذارم به این هدف دست یابند. سازمان حفاظت اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات هم گزارشهای تندی علیه حسن روحانی و تیم مذاکره کننده به آیتالله خامنهای دادهاند.
مقابله علنی با حسن روحانی و ظریف
وقتی تذکرات خصوصی به جایی نرسید، خامنهای در سخنرانی ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ نه تنها مواضع موافقان مذاکره را نقد و رد کرد، بلکه به روشنی تمام به سخنان حسن روحانی پاسخ گفت. رهبر تأکید کرد که هدف آمریکا از مذاکره با ایران، فقط و فقط نفوذ در ایران است. موافقان مذاکره با آمریکا را به دو طیف “بیخیالان”- که مصالح کشور و منافع ملی برای آنها فاقد اهمیت است- و “سهل انگاران” که عمق مسائل را درست نمیفهمند، تقسیم کرد.
حسن روحانی در رأس سهل انگارانی قرار داشت و دارد که عمق مسائل را نمیفهمند و با نگاه سطحی و ساده اندیشانه نمیتوانند مصالح کشور را تأمین کنند. حسن روحانی در ۳۰ مهر ۱۳۹۳ در اجتماع بزرگ مردم زنجان گفته بود امام حسین با این که آگاه بود که توسط عمر سعد و سپاهش به شهادت خواهد رسید، اما ساعتها با او مذاکره کرد تا کار به جنگ نینجامد. روحانی از این مقدمه تاریخی نتیجه گرفت:
“درس کربلا برای ما، درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازين است… امام حسین به ما ياد داد که حتی با دشمن، حتی با خصم ما بايد به گونهای رفتار بکنيم که منطق دنيا، ما را پيروز در صحنه مذاکره بداند. ما امروز در سايه تعامل سازنده، با قدرتهای بزرگ مذاکره میکنيم… ما به تعامل سازنده با جهان و به مذاکره برای حل مشکلات مردم به حول قوه الهی ادامه خواهيم داد”.
اینک پس از گذشت یک سال، خامنهای فرصت را مناسب دید تا نه تنها او را فردی ساده اندیش و سهلانگار قلمداد کند که عمق مسائل را نمیفهمد، بلکه تأکید کند که تاریخ اسلام را هم درست نمیشناسد و نمیفهمد. خامنهای در پاسخ روحانی گفت که مذاکره یعنی معامله. امام حسین به ابن سعد نهیب زد و او را نصیحت کرد، نه این که بده بستانی در کار باشد. سپس به روحانی تاخت و گفت:
«تاریخ را اینجور میفهمید؟ زندگی ائمّه را اینجور تحلیل میکنید؟… برای این که ما با آمریکا که شیطان بزرگ است، باید مذاکره کنیم یک عدّهای واقعاً با نگاه سهلاندیشانه و عوامانه و بدون فهمِ حقیقتِ حال مثال میآورند [میگویند چرا امام حسین با ابن سعد مذاکره کرد اما] شما با آمریکا مذاکره نمیکنید؟ یعنی اینقدر اشتباه در فهم مسئله [وجود دارد].»
خامنهای سپس افزود که با مذاکره به معنای بده- بستان مخالفتی نداشته و ندارد، برای این که جمهوری اسلامی با همه دولتها مذاکره کرده و میکند. اما آمریکا استثنا است و این امر دلیل مهمی دارد که انسان هوشمند باید آن را بفهمد. آمریکاییها مذاکره با جمهوری اسلامی را برای نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی در ایران میخواهند. قصد آمریکاییها تغییر دادن محاسبات مسئولان جمهوری اسلامی، دست کاری افکار عمومی مردم و تغییر افکار انقلابی و دینی جوانان کشور است. همه باید بیدار باشند و به شرط این که همه پای کار باشند، من از این جهت هیچ نگرانی ای ندارم که آمریکا شکست خواهد خورد.
تجربه توافق هستهای نامقبول: مبطل مذاکره با آمریکا
آیتالله خامنهای خطوط قرمز بسیاری برای توافق هستهای اعلام کرده بود. او به صراحت با بازدید از مراکز نظامی، مصاحبه با افرادی که در طرحهای هستهای مشارکت داشته اند، بلند مدت بودن محدودیت ها، نظارتهای فراتر از قوانین بین المللی و چند مرحلهای بودن توافق هستهای مخالفت کرد. در ۱۳۹۴/۰۲/۳۰ گفت:
«گفتیم که اجازه نمیدهیم از هیچیک از مراکز نظامی هیچ بازرسیای از سوی بیگانگان صورت بگیرد. میگویند بایستی ما بیاییم با دانشمندان شما مصاحبه کنیم یعنی در واقع بازجویی کنیم. ما اجازه نمیدهیم به حریم دانشمندان هستهای ما و دانشمندان در هر رشته حساس و مهمی، اندکاهانتی بشود. من اجازه نمیدهم بیگانگان بیایند با دانشمندان ما، با فرزندان برجسته و عزیز ملّت ایران که این دانش گسترده را به اینجا رساندهاند، بخواهند بنشینند حرف بزنند…دشمن پُررو و وقیح توقّع دارد اجازه بدهند راه را باز کنند و بیایند با دانشمندان ما، با اساتید ما، با محقّقین ما گفتگو کنند، مذاکره کنند…این اجازه مطلقاً داده نخواهد شد.»
آیتالله خامنهای تأکید کرد که تمامی تحریمهای اقتصادی باید در روز امضای توافق یا اجرای توافق لغو شوند. پس از امضای توافق نیز که به این خواست آخری عمل نشد، به صراحت اعتراض کرد که بوی مخالفت از آن به مشام میرسید. گفت:
«این که نشستیم مذاکره کردیم، در بعضی از موارد کوتاه آمدیم، یک امتیازاتی دادیم، عمدتاً برای این بود که تحریمها برداشته بشود؛ اگر بنا است تحریمها برداشته نشود، پس معاملهای وجود ندارد، دیگر اصلاً این معنا ندارد…بالاخره [تحریمها] باید برداشته بشود، توقّف تحریم نداریم، تعلیق تحریم نداریم؛ اگر آنها تعلیق میکنند، خب پس ما هم اینجا تعلیق میکنیم، اگر اینجور است ما اقدام اساسی روی زمین چرا انجام بدهیم؛ بنابراین [منظور] لغو تحریمها است.»
اما مطابق توافق صورت گرفته، فقط بخشی از تحریمها پس از اجرای تعهدات ایران، اجرا نخواهند نشد. ولی نظام بازرسیهای استثنایی فراتر از NPT و گفتوگوی با دانشمندان هستهای درباره گذشته فعالیتها و بازدید از پارچین و بازدیدهای احتمالی بعدی از دیدگر نقاط نظامی، قطعا مخالف نظرات اوست. به همین دلیل در آخرین سخنرانی خود مجدداً گوشزد کرد که در مذاکرات هستهای نیز آمریکا هرگاه فرصتی پیدا کرد و طرف ایرانی به آنها میدان داد، از طریق توافق هستهای نفوذ کرد. او به صراحت گفت که در توافق هستهای:
«یک جاهایی بالاخره آنها فرصتهایی پیدا کردند- یک نفوذی کردند، یک حرکت مضرِّ برای منافع ملّی انجام دادند.»
بدین ترتیب روشن ساخت که از نادیده گرفته شدن خطوط قرمزی که وضع کرده بود، ناراضی است و با نادیده گرفتن آن خطوط قرمز، آمریکا فرصت نفوذ پیدا کرده است. آن گاه دوباره به اصل مدعا بازگشت و گفت:
«آنچه ممنوع است این است. مذاکره با آمریکا ممنوع است بهخاطر ضررهای بیشماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد؛ این فرق میکند با مذاکره با فلان دولتی که نه چنین امکاناتی دارد، نه چنان انگیزهای دارد؛ اینها با همدیگر متفاوت است، این را [هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، ظریف، اصلاح طلبان، و …] نمیفهمند.»
آیتالله خامنهای گفته بود که اگر تجربه مذاکرات هستهای خوب از کار در آید اجازه خواهد داد تا در دیگر زمینهها نیز با آمریکا مذاکره شود. اما به گمان او این تجربه خوبی نبوده و آمریکا نه تنها امتیازات فراوانی گرفته و چیزی نداده، بلکه فرصتهای نفوذ بسیاری هم از این طریق به دست آورده است.
آیتالله خامنهای نگران پیامدهای توافق هستهای
درباره مسائل و نگرانیهای آیتالله خامنهای حداقل ده نکته قابل ذکر است:
یکم- توافق هستهای در نزد افکار عمومی ایرانیان- به خصوص طبقه متوسط و مرفه- به سود روحانی، ظریف و نیروهای میانهرو رژیم تمام شد. ظریف بسیار محبوب شد و دست دادن او با اوباما نیز همین وضعیت را تقویت کرد. منتها در نظامهای دیکتاتوری فقط رهبر رژیم سیاسی باید چهره محبوب اصلی باشد. به همین جهت حملات گستردهای با چراغ سبز آیتالله خامنهای به روحانی و ظریف آغاز شده است. هدف خامنهای از تخریب ها، تغییر ذهنیت عمومی جامعه نسبت به این گونه افراد است.
دوم- در هفتم اسفند ماه دو انتخابات بسیار مهم مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی برگزار میشود. جنگ قدرت شدیدی در این رابطه در گرفته است. به همین دلیل گفتیم:”نگران توافق اتمی نباشید، به انتخابات فکر کنید“. با توجه به بیماری رهبری، انتخاب “وارث خامنه ای” توسط مجلس خبرگان آینده بسیار مهم است. آیت الله خامنهای با طرح مسئله “نفوذ آمریکا”، “عوامل نفوذی آمریکا” و “مدافعان ساده لوح مذاکره با آمریکا” به دنبال حذف اصلاح طلبان، طرفداران هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی در انتخابات آینده است.
سوم- در جنگ بر سر منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی، طرفین برای پیروزی و شکست طرف مقابل به هر منبعی استناد میکنند. دین نیز به ابزاری برای این هدف تبدیل شده است. حسن روحانی و دیگران به مذاکرات امامان شیعیان با دشمنان استناد میکنند، خامنهای و طرفدارانش نیز میکوشند تا به گونه دیگری به همان تاریخ استناد کنند.
پیامبر اسلام در سال ۶۲۸ میلادی با مشرکان مکه صلح حدیبیه را امضا کرد که اعتراض برخی از یارانش را به دنبال داشت. برخی توافق هستهای را مانند صلح حدیبیه به شمار آورده اند. امام حسن هم با معاویه توافق صلحی امضا کرد و خلافت را در برابر امتیازاتی به معاویه واگذار کرد. آیت الله خامنهای زمانی در تبیین صلح امام حسن گفته بود که اگر او با معاویه صلح نمیکرد، تمام خاندان پیامبر را میکشند و کسی باقی نمیماند تا حافظ ارزشهای اصیل اسلامی باشد. در این صلح امام حسین هم پشت امام حسن قرار داشت.
آیتالله علم الهدی- امام جمعه مشهد و عضو مجلس خبرگان رهبری- نیز در ۲۷/۴/۹۴ در پاسخ حسن روحانی که مذاکره هستهای را با صلح امام حسن مقایسه کرده بود، گفت: «پس از صلح امام حسن برای شیعیان شادی و خوشحالی وجود نداشت.» اما او یک ماه بعد- در ۳۰/۵/۹۴- گفت که شرایط بررسی و تصویب توافق هستهای مانند شرایط زمانی است که امام رضا با قبول ولایتعهدی مأمون روبرو بود. امام رضا ولایتعهدی را قبول کرد تا امامت تداوم یابد و تشیع رسمیت پیدا کند. توافق هستهای نیز باید به همان نتایجی ختم شود که قبول ولایتعهدی از سوی امام رضا ختم گردید. یعنی آمریکاستیزی گسترش یابد، نه این که آمریکا به کشور نفوذ کند.
تاریخ اسلام به گونهای است که هر کس برای تصویب عمل خود میتواند به بخشی از آن استناد کند. اما این گونه تشبیهات چیزی جز استفاده ابزاری از اسلام برای مقاصد امروزین نیستند.
چهارم- آیتالله خامنهای خود بیش از هر فرد دیگری از تاریخ اسلام به طور گزینشی به سود خود استفاده کرده و میکند. او میداند که پیامبر اسلام با مشرکان مکه مذاکره کرد، مذاکرهای که به صلح حدیبیه منتهی شد.
خامنهای درباره صلح حدیبیه می گوید: «پیامبر به قراردادی با مشرکین رسید.» میگوید: «پیغمبر با عالیترین تدبیر، کاری کرد که آنها نشستند و با او قرارداد امضاء کردند تا [از راه مکه به مدینه] برگردد؛ اما سال بعد بیاید و عمره بجا آورد و در سرتاسر منطقه هم برای تبلیغات پیغمبر فضا باز باشد. اسمش صلح است.» میگوید که این قرارداد صلح موجب طوفانهایی در دل مومنان شد، برای این که پیامبر “در مقابل کفاری که آمده بودند در مقابل او، در مواردی کوتاه آمد؛ گفتند اسم “رحمان و رحیم” را، “بسم اللَّه”، را از این نوشته حذف کنید، پیغمبر قبول کرد؛ و چند مسئله از این قبیل پبش آمد. این هم دلهائی را مشوش کرد، مضطرب کرد، به تردید انداخت”. میگوید: «برکات زیادی بر این رویارویی صلحآمیز مترتّب شد.»
بدین ترتیب، بین پیامبر و مشرکین مذاکره و توافق صورت گرفت و بده بستانی در کار بود. پیامبر پس از صلح حدیبیه در اقدامی کاملاً سیاسی برای کاهش دشمنی ابوسفیان، افرادی را به حبشه اعزام کرد تا ام حبیبه- دختر بیوه شده ابوسفیان- را برای او خواستگاری کنند. حضرت محمد پس از ازدواج با دختر ابوسفیان گفت:”پوزه این گاو نر، جز با این کار به زمین نمیرسید”. بعدها، ابوسفیان مسلمان شد، و به گفته خود خامنه ای، خاندان او، خاندان پیامبر را از قدرت کنار زده و امامت را به سلطنت تبدیل کردند. نفوذ بنی امیه در جامعه اسلامی توسط شخص پیامبر صورت گرفت. عاملان پیامبر بر مکه، طائف، نجران، کندة، یمن، عمان، بحرین، تیماء، خیبر و فدک؛ همگی از بنی امیه و هم پیمانان آنان بودند.
استفاده گزینشی از تاریخ اسلام توسط آیتالله خامنهای به وفور صورت گرفته است. او در دوران اصلاحات و پس از وقایع ۱۸ تیر ۱۳۷۸ نگران سرنگونی از قدرت بود، در سخنرانی ۲۳ تیر ۸۷ گریست و گفت که آماده شهادت است. به همین دلیل در سخنرانی ۱۳۷۹/۰۲/۰۱به تحلیل صلح امام حسن پرداخت و شهادت امام حسین در کربلا را نتیجه طبیعی و اجتناب ناپذیر این صلح قلمداد کرد.
خامنهای گفت که امام حسن به خاطر مصلحت حفظ اسلام، “مجبور شد این تحمیل را به جان بپذیرد. حکومت را از امام حسن گرفتند… آن وقت حادثه کربلا حادثهای نیست که بشود جلوش را گرفت؛ اجتناب ناپذیر میشود”. بعد به سرعت آن وضعیت را با وضعیت خود مقایسه کرد و گفت که امروز آمریکا قادر نیست “حادثهای مثل حادثه صلح امام حسن” را به ایران تحمیل کند، اما اگر زیاد فشار بیاورند، “حادثه کربلا اتّفاق خواهد افتاد”، نه صلح امام حسن.
یعنی خامنهای تن به صلح امام حسنی نخواهد داد و امام حسینوار آماده نبرد است، منتها نبردی که این بار حسینیان در آن پیروز خواهند شد. اما این تفسیر مریدانش از سخنان او که خامنهای و یارانش آماده نبرد حسینوار با یزیدیهای آمریکایی هستند و این جنگ را حتما خواهند برد، توافق هستهای مصداق چنین رویکردی نبود. صلح از طریق گفت و گو بود که امتیازهای فراوانی داده شد. برای این که توازن قوا میان ایران و دولتهای غربی یکسان نبود و نیست و در نظام جهانی دبل استانداردی که ۱۶ هزار سلاح اتمی آمریکا و روسیه را نادیده گرفته و از ۳۰۰- ۲۰۰ بمب اتمی اسرائیل دفاع میکند، حتی قدرت دفاعی غیر هستهای ایران را از طریق قطعنامههای سازمان ملل محدود و ممنوع میسازد.
پنجم- اصلاحطلبان به رهبری محمد خاتمی، در کنار هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، سید حسن خمینی و علی اکبر ناطق نوری و طرفدارانشان قصد دارند که محافظه کاران افراطی را در انتخابات شکست دهند (ناطق نوری مدتهاست در حالت قهر به سر میبرد و روابط خود را با افرادی چون هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، علی لاریجانی- و حتی اصلاح طلبان- تقویت کرده است). اصلاحطلبان میدانند که هیچ یک از چهرههای اصلی آنان را به حکومت راه نخواهند داد، لذا چهرههای درجه دوم و سوم آنها نامزد انتخابات خواهند شد، با این که میدانند شورای نگهبان رد صلاحیت چند هزار نفره را برنامه ریزی کرده است. برای این جبهه، تکرار انتخاباتی مشابه انتخابات خرداد ۹۲ که به پیروزی حسن روحانی منتهی شد، نیز یک پیروزی بزرگ به شمار میرود و آیتالله خامنهای و نیروهای افراطی طرفدار او دقیقا نگران همین فرایند هستند. قصد آنان پاکسازی بیشتر حکومت از نیروهای میانهرو است، نه فرصت دادن به آنها تا به نظام باز گردند. منتها از پیامدهای ناخواسته توافق هستهای میهراسند که شاید دست و پای شان را در این راه ببندد.
ششم- محافظهکاران افراطی- یا تی پارتی ایران- مهمترین طرفداران آیتالله خامنهای هستند. آنها در عین حال مهمترین مخالفان توافق هستهای و مذاکره با آمریکا هستند. آنان فاقد پایگاه اجتماعیاند، اما به گمان خامنهای در وقت خطر و بحران فقط این گروه حاضر به نبرد هستند. یکی از دلایل رادیکالیزه کردن فضا علیه آمریکا توسط آیتالله خامنهای، راضی کردن این جماعت است. تمامی خطوط قرمز خامنهای در توافق هستهای پایمال شد و این امر موجب مخدوش شدن چهره اش نزد رادیکالترین طرفدارانش میشود.
در روز تصویب کلیات توافق هستهای در مجلس- در ۱۹ مهر ۱۳۹۴ – دو تن از محافظه کاران افراطی ظریف و صالحی را به مرگ تهدید کردند. صالحی در دفاع از برجام گفت که آن نماینده “خیلی عجیب با قسم جلاله میگوید سیمان روی تو میریزیم و تو را میکشیم. آیا این نحوه صحبت برای کسانی است که میخواهند خدمت به نظام بکنند و بگویند سیمان روی شما میریزیم و در قلب راکتور اراک دفنتان میکنیم؟” معاون رئیس جمهور هم گفت که آن نماینده به ظریف و صالحی گفت: «شما را اعدام میکنیم و در رآکتور اراک دفن میکنیم و رویتان سیمان میریزیم.» در شبهای مراسم محرم در بیت آیتالله خامنهای تندترین شعارها علیه حسن روحانی و علی لاریجانی سر داده شد. گویی آنان توافق هستهای را به خامنهای تحمیل کردند. حسن روحانی به همین خاطر به خامنهای اعتراض کرده که ما را به بیت خود آوردید تا در حضور شما به ما هتاکی کنند؟
با همه اینها، محمد جواد ظریف در نشست وین پیرامون سوریه شرکت کرد و با جان کری نیز مستقیماً در این مورد مذاکره کرد.این امر نشان داد که مدعای خامنهای مبنی بر ممنوعیت هرگونه مذاکره غیر هستهای با آمریکا، صرفاً مصرف داخلی داشته و در عمل اجرای توافق هستهای و مذاکره با آمریکا در موارد مختلف پیش خواهد رفت. اما باید دید که مذاکره با آمریکا در مورد سوریه به نتایج مقبول و مد نظر خامنهای منتهی خواهد شد یا چیزی شبیه توافق هستهای از کار در خواهد آمد؟
هفتم- هر وقت آیتالله خامنهای مدعای کاذبی درباره مخالفان و منتقدان و رقبا طرح میکند، حفاظت اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات و قوه قضائیه باید به گونهای مدعیات او را اثبات کنند. به عنوان یک نمونه مهم، در سخنرانی ۱۳۷۹/۰۲/۰۱ گفت: «قلباً از بعضی از پدیدههایی که در کشور هست، رنج میبرم… داستان غمانگیزی است.» چرا؟ چون آمریکا: «در داخل کشور ما پایگاه زده است! بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاههای دشمنند… دستگاههای مسئول هم بدانند که این یک خطر بزرگ است. اگر جلوِ این خطر را نگیرند، بدون شک دشمن یک قدم جلو خواهد آمد و روحیه جدیدی پیدا خواهد کرد… این اسمش جلوگیری از انتقال آزاد اطّلاعات نیست، این معنایش جلوگیری از نفوذ دشمن است.»
پس از این سخنرانی، قوه قضائیه دهها رسانه را توقیف و روزنامه نگاران را بازداشت و زندانی کرد. اما دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی هیچ گاه نتوانست اثبات کند که روزنامهها پایگاه دشمن بودند و روزنامه نگاران هم نفوذیهای دشمن.
اگر قرار بر مقایسه با صدر اسلام باشد، توافق هستهای، رفتاری امام حسین گونه نبود، بلکه مانند صلح امام حسن بود. صلحی که در برابر واگذاری امتیازات بسیار، به لغو تدریجی تحریمها و احتمالاً رفع خطر حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران منتهی خواهد شد.
اینک که خیال خامنهای تا حدودی از حمله نظامی خارجی راحت شده، مرتب از خطر “نفوذیهای دشمن” سخن میگوید. در واقع سرکوب و حذفهای تازهای در راه است. یعنی این خطر وجود دارد که برخی از افراد برجسته را به عنوان “نفوذیهای آمریکا” بازداشت کنند و در زندان مجبورشان سازند که پشت تلویزیون اعتراف کنند که نفوذی آمریکا بودهاند.
در ۱۳/۷/۹۴ خبرگزاری فارس- متعلق به سازمان بسیج- نامه ۱۱ تن از نمایندکان افراطی محافظهکار مجلس را منتشر کرد که گفته بودند جیسون رضائیان “جاسوس حرفهای و مسئول پایگاه اطلاعاتی آمریکاییها در تهران” بوده و “لازم و ضروری است دستگاههای مقتدر قضایی اطلاع رسانی جامعی بخصوص با پخش فیلمهای اعترافات این شبکه گسترده جاسوسی به ملت ایران داشته باشند”.
سخن گفتن از فیلمهای اعترافات او موید ادعای این نوشتار درباره برنامه جدید آیتالله خامنهای است. بازداشت سیامک نمازی توسط حفاظت اطلاعات سپاه نیز در همین چارچوب صورت گرفته است.او به عنوان یکی از نفوذیهای آمریکا مطرح خواهد شد. به عنوان نمونهای دیگر، مدتی است که جک استراو- وزیر خارجه اسبق بریتانیا- در حال سفر تروریستی از شهرهای مختلف ایران است.
محافظهکاران ادعا میکنند که این سفر “بخشی از پروژه نفوذ” و برای “تست افکار عمومی ایران پس از توافق هسته ای” است. مشرق– یکی از وبسایتهای سپاه پاسداران- در مقالهای نوشته که ایرانیهای آمریکایی تبار “کانال نفوذ نامریی آمریکا در ایران هستند”. یعنی سفر این گونه افراد به وطنشان، سفر جاسوسی برای آمریکا باید به شمار رود. اما مهمترین سوژههایی که نفوذی قلمداد میشوند، رقبا و منتقدان داخل کشور هستند. آیتالله علم الهدی گفته است که انتخابات آینده، راه نفوذ آمریکا است. یعنی آمریکا افرادی را که با آیتالله خامنهای فاصله فکری داشته و تابع او نیستند، به عنوان جاسوس خود بر خواهد گزید.
رحیم پور ازغدی- یکی از نمایندگان خامنهای در شورای عالی انقلاب فرهنگی، که سیاست گذاری همه نهادهای فرهنگی کشور را تحت کنترل دارد- هم در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران- ۸ آبان ۱۳۹۴- گفت که آمریکا در ابتدای انقلاب در دولت، شورای انقلاب، حوزههای علمیه، مجلس و همه جا نفوذی داشت. سپس افزود، آمریکاییها: “همین الان در همه نهادهای جمهوری اسلامی آدم دارند و از هر کسی به نحوی استفاده میکنند. ما هم اکنون یقین داریم که برخی از افراد در حال حاضر با سرویسهای آمریکا و انگلیسی و صهیونیستها همکاری میکنند” او افراد مورد نظر آمریکا را ۵ تا ۱۰ هزار نفر- از جناحهای سیاسی- قلمداد کرد.
البته این تکرار تاریخ برخوردهای خامنهای با مخالفان و حتی منتقدان اوست. وقتی که نیازمند نجات ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی است دست نیاز به سوی نیروهای اصلاحطلب و میانهرو دراز میکند، ولی به محض رهایی از فشارهای سیاسی داخلی و بین المللی حذف مجدد آنها را با روشهای مختلف امنیتی و سیاسی آغاز میکند. شاید او بخوبی واقف است که اصلاح طلبان کسانی نیستند که در بزنگاههای تاریخی که سرنوشت و منافع ملی کشور در مخاطره است به فکر تسویه حسابهای سیاسی علیه وی باشند. او میداند که اصلاح طلبان برای نجات کشوراز بحران و جلوگیری از وقوع جنگ و مقابله با جنگ افروزیهای داخلی و خارجی همیشه امکان مورد استفاده واقع شدن خود را به خامنهای دادهاند. ولی خامنهای و نیروهای امنیتی گره خورده با موقعیت سیاسی وی ظاهراً در صددند بار دیگر مناسبات سیاسی داخل کشور کمترین تغییری را تجربه کند. این مناسبات همان طور که بارها گفتهام نیازمند تداوم آمریکا ستیزی و دشمن سازی قدیم و جدید است.
هشتم- خامنهای به گونهای سخن میگوید که گویی فقط و فقط دولت آمریکا به دنبال نفوذ در ایران است و روسیه و چین و دیگر دولتها چنین هدفی را تعقیب نمیکنند. همه دولتها به دنبال تأمین منافع خود و نفوذ در دیگر کشورها بوده و هستند. محافظهکاران افراطی طرفدار خامنهای توافق هستهای را با قرارداد ترکمنچای مقایسه میکنند. یعنی قراردادی که طی آن روسها بخشهای وسیعی از سرزمین ایران را از آن جدا کردند. در دوران استالین هم روسها با ساختن دولت وابسته به خود در دو ایالت ایران، به دنبال تجزیه ایران بودند. بدین ترتیب، روسیه، چین، و همه دولت ها، در ایران به دنبال منافع خود هستند، یعنی همان چیزی که خامنهای “نفوذ” میخواند.جمهوری اسلامی هم به دنبال منافع خود و نفوذ در دیگر کشورهاست.
نهم- حال که توافق وین در شرف عملی شدن است و فضای بسیار مثبتی برای بهبود اقتصاد و موقعیت استراتژیک ایران پس از اجرای توافق به وجود خواهد آمد، خامنهای تمایلی برای استفاده از آن نشان نمیدهد. توافق هستهای با دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا، و توافق با دولتهای غربی در مورد حل و فصل صلح آمیز جنگ داخلی سوریه- به نحو دموکراتیک- فرصتهای خارجی و داخلی خوبی برای ایران پدید میآورد. توافق اکثریت نخبگان و مردم بر سر این دو موضوع، خود بهترین فرصت است.
با شرایط وفاق ایجاد شده پس از توافق وین، و ظرفیتهای ملی جدید، امکان مقابله با سیاستها و ایدئولوژی فرقه گرایانه و تروریستساز عربستان سعودی و حل و فصل تدریجی بحرانها بیش از همیشه فراهم گردیده است. ولی به نظر میرسد منافع سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک بخشهایی از حاکمیت در تداوم سیاستهای گذشته و حفظ نوعی از تنش در صحنه داخلی و خارجی است. بدون این تخاصمات داخلی و خارجی، حیات سیاسی بیشتر این جریانات با مخاطره روبروست و نرمال شدن دولت و روابط خارجی جمهوری اسلامی ظاهراً خطری بزرگ برای شخص خامنهای است.
دهم- البته بایستی این نکته را یادآور شد که رسیدن به توافق وین مرحله اول و راحت تر حل موضوع هستهای ایران بود. مرحله دوم و مشکل تر، یعنی پیاده کردن توافق جامع تازه شروع خواهد شد. خامنهای بایستی بداند که توافق هستهای دشمنان زیادی در آمریکا، اسرائیل و کشورهای عرب منطقه دارد. آنها تمامی تلاش خود را خواهند کرد تا برجام به شکست منتهی شود. اسرائیل به شدت در فکر مانع تراشی و تخریب مسیر است، و این ساده انگاری است که تصور شود میتوان با سرکوب نیروهای داخلی تحت عنوان مقابله با نفوذ آمریکا تهدیدها امنیتی علیه ایران را خنثی کرد. در صورت انتخاب مسیر مذکور و ادامه چنین سیاستی توسط خامنه ای، متأسفانه کشور نه تنها از منافع توافق هستهای سود چندانی نخواهد برد، بلکه اکثر مضرات آن نصیب ایران و ایرانیان خواهد شد.ایران از طریق فرایند دموکراسی سازی و رعایت حقوق بشر قدرتمند خواهد شد. ایران با آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی و حل مسائل با آمریکا، از توافق هستهای سود خواهد برد. تنها رژیمی که اتکای به آرای رضایتمندانه مردمش نداشته باشد، باید نگران نفوذ آمریکا باشد.
سوالم از کارشناسان از جمله اقای گنجی ایست که بر فرض، جمهوری اسلامی نیاز به دشمن تراشی دارد. خب سعودی یا ترکیه و مصر.. نیز بنابر ماهیت دیکتاوری شان نیاز به دشمن تراشی دارند.
اول بگویم منافع ملی محلی از ارعاب ندارد در این نظام ج.ا. بلکه منافع حکومتی است. چیزی به نام هویت ملی و منافع ملی در نزد اینان ارزشی ندارد. عرق ملی در اینان نیست چرا به پان اسلامیسم شیعی معتقد هستند!
چرا سعودی روسیه دشمن خود میگرد و ج.ا ایران امریکا.
من یگویم بر فرض نادرست-دشمن تراشی یک یناز همیجنین حکومتهاست- چرا این نظام جمهوری اسلامی ایران یک دشمن تراشی کم هزینه تر انتخاب نمیکند. مثلا به بهانه سرکوب مسلمان چین، چین بشود دشمن!
به نظر میرسد دشمنی با چین خیلی هزینه اش کمتر است تا دشمنی با امریکا!
چرا امریکا جمهوری اسلامی انتخاب کرده است.
امریکا= کشوری با دموکراسی بهرت زا چین است
امریکا= جمعیت سکولار و لیبرال و با آزادی مذهبی بالاست برخلاف چین
امریکا= تکنولوژی و جمعیت ایارنی زیادی دارد نسبت به چین.
امریکا= پرقدرت چین از لحاظ نظامی است
امریکا=نفوذش در خاورمیانه و قدرت تهاجمی اش بشتر چین است.
عقل سلیم میگوید دشمنی با امریکا تا به چین، خطر بیشتری دارد..
ما میدانیم که امریکا مسیحی است اکثرا. امریکا طرفدار اسرائیل است. در حالی چین کمونیست است. ملحد هستند حکومت چین. ولی چین یک فرق مهم دارد. چین بودایی و کمونیست در نظریه پردازی داستان ظهور نقش مستقیم ندارد در حالیکه اسرائیل و یهود و مسحیان در داستان ظهور نقش دارند.
ولی ما میداینم حکومت فساد و بی اخلاقی زیادی الوده شده و با ایده و هدف ظهور که برعدالت است همخوانی ندارد.
مقایسه پاردوکس اخلاقی ظهور و فساد نظام معماهای گیج کننده ای را نشان میدهد..!
ایرانی / 03 November 2015
هر وقت اخوندها به خارجیها باج بزرگی میدهند (مثل زهرخوری اتمی)٬ در ازا ی آن پروانه سرکوب و کشتار فرزندانی از ایران زمین را میگیرند…
naseem / 03 November 2015
اون سردار هیکلی را بفرست دفاع حرم سوریه تا لاغر و یا….شود!
naseem / 03 November 2015
بر خلاف شور و شوق پایوران ” بخش اصلاح طلب ” دولت بتدریج ماهیت حاکمیت ” شبه توتالیتر ” اسلامی بار دیگر ا خود را نشان می دهد . حکومتی نوپدید که از قوانین موضوعه کشوری فرمان نمی برد بلکه قوانین اسلامی تاریخی را در دورنمای خود قرار می دهد که قرار است در پایان فرد و جامعه را یکسان در برگیرد و با ظهور امام در رکاب ایشان قرار گیرند . همه کوشش جنبش هویت گرای اسلامی قبل از سال ۵۷ و تاکید مدام حکومت شبه توتالیتر بعد از ۵۷ برای ساختن ” انسان نوین ” بود ه است . در سخنرانی ورود ایت الله خمینی به ایران در بهشت زهرا خطاب به مردم ایران تبلوری اشکاریافت ” ودلخوش نباشید به این چیزها ما شما را آدم می کنیم ” وایت الله خامنه ای با تاکید بر ” فرهنگ اسلامی ” و کوشش برای جلوگیری از هر نوع تغییر “سبک زندگی” در ایران با قوت تمام انرا پی گرفته است چرا که هدف شورش 57 و حکومت بعدی “تغییر مناسبات جامعه” نبوده است بلکه کوششش از اغاز ” تغییر فرد ” و و آدم کردن مردم بوده است .
بررسی جامعه شناسی -سیاسی چنین حکومت هایی نشان داده است همواره پس از تصرف دستگاه دولتی از سوی قدرت توتالیتر یا شبه توتالیتر قدرت حکومتی به دو بخش تقسیم می شود . رهبری بلا منازع حکومت رهبری پیش بردن جنبش در جهان را در دست اختیار می گیرد و در ایران قدرت اثباتی و اجرایی خود را از قوانین شیعه گری امام زمانی کسب می کند و دولت بورکراتیکی که می کوشد بر مبنای ” قوانین موضوعه کشوری و دیپلماسی بین المللی ” دولت رانی !!!کند !( اکنون مدارک بدست امده از دولت المان نازی اختلاف و تفاوت اساسی بین حزب و دستگاه دولتی را نشان می دهد که انگار دو دولت در المان وجود داشته است که هانا ارنت توتالیتارسم )
دولت بورکراتیک – روحانی و ظریف – در موضوع هسته ای که خطر حکومت اسلامی را تهدید می کرد با اذن رهبری -خامنه ای – بر قواعد دیپلماتیک تاکید کرد ند تا این خطر کاهش یابد اما هدف نهایی رهبری -خامنه ای – پیش بردن جنبش تا فتح نهایی جهان و شکل دادن به” انسان نوین مسلمان شیعه ” است . ایت الله خامنه ای پس از عقب نشینی در “مسایل هسته ای ” اکنون در حال تاکید و بازگشت به سیاست های تهاجمی به هدف پیش بردن سیاست جنبش شیعه گری امام زمانی است .ایت الله خامنه ای در سخنرانی خود بدرستی بر وجه ” انقلابی ” حکومت اسلامی تاکید می کند ” با تغییر دولت ها در ایران سیاست خارجی -و ایضا سیاست داخلی – حکومت تغییر اساسی نمی کند و انقلابی باقی می ماند ” و باید بگوییم حتی با تغییر رهبری جنبش -مرگ ایشان – نیز تغییری اساسی رخ نخواهد داد همچانکه با مرگ ایت الله خمینی و به قدرت رسیدن ایشان تغییری اساسی در ” روش زندگی مردم ” و ” سیاست خارجی ” نباید رخ می داد و رخ نداد . خامنه ای رهبر ” حکومت سلطانی ” نیست که بر مبنای سنت قدرت در اختیار گرفته باشد و با امیال خود حکومت کند ایشان و جنبشی که ایشان انرا هدایت می کند باور دارند که قدرت – mandate – خویش را از قوانین اسلامی شیعی امام زمانی می گیرند و این پرچم تا انتهای تاریخ برافراز خواهد ماند .
گرچه همواره بین رهبری جنبش و دولت بورکراتیک اختلافاتی وجود دارد چون منبع قدرت و باور ایندو از دو شیوه نگرش و قانونگذاری ناشی می شود.وهمین اختلاف ضمن اینکه موجب می شود تا علی رغم شیوه سرکوب توتالیتارستی که نه فقط حوزه عمومی -سیاست – بلکه حوزه خصوصی- خانه داری -نیز در بر می گیرد حسی از وجود آزادی و انتخاب وجود داشته باشد که مردمان را به کوشش برای انتخاب بین بد و بدتر وادارد ! گرچه گاهی این انتخاب درست است اما فقط ساده لوحان سیاسی در هر شرایطی مردم را به انتخاب بد و بدتر ترغیب می کنند و در انتظار انتخابات بعدی و مثلا کاندیداتوری -محمد جواد ظریف – می مانند !
اما تاریخ گذشته چنین حکومت هایی چه روایت دارد : الگوی تغییر حکومت توتالیتر روسی سرانجام به نابودی ان و شکل گرفتن دولتی مافیایی و نا کار امد بعدی انجامید و الگوی چینی به حذف بخش رهبری جنبش و شکل دادن به استبدادی بورکراتیک و لی کار امد منجر شد ! اما تاریخ هرگز از الگوهای از پیش تعیین شده پیروی نمی کند چرا که جهان ناموجب و باز است اما همواره ” گذشته کرم شبتابی خواهد ماند که کورسوی نوری بر اینده می تابد “
شاهد / 03 November 2015
چرا آخوند و آخوندها چنین ذات پلیدی و منافع پرست و جاه طلب و زجر دهنده و جانی و ضد مردم ایرانی تبار هستند تمامی این اعمال در اثر لبیک گفتن و احسند گفتن میلیونها مردمی که شیطان و شیاطین را بعنوان نماینده خدا انتخاب کردند و تا حالا هم بعد از سی و چند سال پای منبر شیطاطین چنباتمه میزنند و مغز و شعور و فهم و غیرت و چشم گوش و دهانشان را دربست به شیاطین عمامه و عبا پوش واگذار کرده از خودشان بجز اسکلت شان همه چیزشان را در اختیار شیاطین آخوند زاده گذاشته اند. اگر آخوند و آخوندها با آنها چنین و چنان می کنند باید فریب اکثریت مردم محترم از خودشان و وجدان جامانده شان بپرسند که ماها چه کار کردیم که آخوند شیطان با ما چنین و چنان می کند. وقتی که مردم لقب امت اسلامی شیطان را با کمال میل می پذیرند پس گله گی نکنند که چرا شیطان ها حق و حقوق بشری ما را رعایت نمی کنند و خفقان و سرکوب و اعدام و زندان را برای مردم امت اسلام شده تدارک می بینند و حالا با اخ ناله کردن ها و قربان صدقه رفتن خارجیان آخوند پرست و نفت مفت پرست در صدد رعایت حق و حقوق بشریشان هستند. گروه ۵+۱با توافق اتمی دربست مردم داری در ایران و سوریه را به مصلحت آخوند همپیمان فروش اسلحه و داغ نگه دارند آتش نفاق وجنگ در منطقه خاورمیانه واگذار کرد. تشدید سرکوب های استالین وار آخوندها در قبال دریافت میلیاردها دلار از بنیان گذاران اصلی حکومت آخوندی شیطانی گروه ۵+۱ بعنوان پشیبنانی از خفقان و سرکوب در ایران به اوج خواهد رسید و هیچ ایرانی از این فاجعه شیطانی در امان نخواهد بود.
حقیقتگو / 03 November 2015
مردم ایران قرن هاست حاکمان خود را می کوبند و عامل تمام بدی ها می نامند. ولی باید گفت که تمام این مصیبت ها شدیداً ریشه در فرهنگ، باورها و خواسته های یک ملت دارد. امکان ندارد آدمی به پریشانگویی و دژم اندیشی خامنه ای برای 25 سال در راس حکومت ایران قرار بگیرد مگر اینکه این مردم در جایی از ذات خود تمایل به تحمل این همه کژی را داشته باشند. ایران زمین در مقطعی از تاریخ دچار اسکیزوفرنیا ی فرهنگی شده و توام با هذیان های محتلف(دیدن خمینی در ماه، خودبزرگ بینی ملی، دشمن انگاری تقریبا همه ی دنیا، ارتباط ویژه با معصومین، حسد افراطی به توفیق دیگران )، پرخاشگری ( انقلاب اسلامی)، اختلال عملکرد اجتماعی ( در جامعه بین الملل) … و حملات کاتاتونی یا بهت( وضعیت اجتماعی بعد از 88) شده است.
میترا / 03 November 2015
این شگرد آزموده وآشنای جمهوری اسلامی به ویژه در دوره رهبری آقای خامنه ایست که هر وقت در مناسبات خارجی تحت تاثیر فشار و استیصال ناشی از آن مجبور به عقب نشینی شده اند و پروژه هایشان بر باد رفت فشار بر نیروهای سیاسی و حقوق بشری داخل کشور مضاعف میشود تا مبادا از این موضع ضعف کسی رخنه کند و امتیازی بدست آورد .مثال ساد ه آن این است که پدری برای پوشاندن و تحت الشعاع قرار دادن ضعف خویش فشار را بر اعضای خانواده زیاد میکند تا مبادا اقتدار منزل از کف برود .
مهرداد / 03 November 2015
نوشته های تکراری گنجی و امثالهم همراه با تکرار مداوم
و ملال آور نام خامنه ای است که از پیرمردی درمانده و
فاقد بصیرت و دانایی خامنه ای میسازد و گر نه ایشان
سالها پیش همچون بسیاری از همقطارانش لازم بود به
خانه سالمندان منتقل شده و بعد هم در کنار خمینی دراز
میکشید منتظر الجزای الهی!
Majid / 04 November 2015
صادق زیباکلام با لحنی تسمخرآمیز گفت: ما نفهمیدیم کمیسیون برجام که این قدر برجام را برررسی و زیر و رو کرد چه شد ۲۰ دقیقه ای آن را به تصویب رساند؛ در عین حال من معتقدم تندروها مخالفت خود با برجام را ادامه خواهند داد، یکی از گیرهای آنان هم سر مسائل اقتصادی خواهد بود غافل از اینکه اصلا مسائل هسته ای ارتباطی با برجام و مذاکرات ندارد بلکه مشکل اقتصاد ما دولتی بودن آن است!
هر که گفت با انرژی هسته ای ایران گلستان میشود دروغ گفت ما هم که گفتیم با توافق ایران گلستان میشود دروغ گفتیم!
وی در همین راستا اضافه کرد: با تحریم، بی تحریم، با برجام بی برجام و با فعالیت هسته ای و بدون فعالیت هسته ای هیچ نور امیدی بر اقتصاد ما نخواهد تابید، هر که گفت با انرژی هسته ای ایران گلستان میشود دروغ گفت ولی با توافق هسته ای هم ایران گلستان نخواهد شد!
زیباکلام در ادامه این اعترافات، خاطرنشان کرد: رفع تحریم نمیتواند در اقتصاد ما معجزه کند.
hasani / 04 November 2015
انقلاب اسلامی آش دست پخت کارتر بود که حاصل تماسهای بهشتی در سفارت امریکا در تهران با سولیوان و آقای ریچارد فالک مامور سیا و رمزی کلارک (وزیر دادگستری پیشین ایالات متحده) و فیلیپ لوس در نوفل لوشاتو با خمینی و تیم امریکایی – یزدی قطب زاده وبنی صدر بود تا تعهد بگیرند بعد از شاه ٬ گروههای روشنفکر را کنار زده و دستورات را گوش دهند و حکومت مشروعه سلطنتی راه بیاندازند و با ایجاد تنش در منطقه آن را نابود و کشورههای منطقه را بفروش بیشتر و ارزان نفت برای خریدهای میلیاردی اسلحه سوق دهند…….
Farid / 04 November 2015
به نظر بنده این کاری که دارند همه می کنند به بیراهه بردن مردم هست و شما هم دارید بر این کار آنان سحه می گذارید. آنان می ترسند این سوال پیش بیاید برای مردم که چرا این سی و چند سال این اتفاق نیوفتاد؟ مگر چه چیزی در جمهوری اسلامی تغییر کرده و چه اتفاق مهمی افتاده که راه سی و چند ساله یکباره به کنار رفته و ما بالاخره زیر سلطه غربی ها رفتیم؟ (البته سلطه که نمی شود گفت در اصل تسلیم شدیم)
مردم اگر این دعواهای زرگری را ببینند شاید باور کنند آنان تا آخرین نفس مقاومت کردند و فقط به خاطر مردم تسلیم شدند و هنوز هم مقاومت می کنند (البته اگر کسی اینقدر قدرت تحلیل نداشته باشد).
خواهش می کنم این مساله را گوشزد کنید. چرا ایران پس از جمعه خونین با فهد آشتی کرد که امام خمینی گفته بود اگر از صدام بگذریم از فهد نمی گذریم. چرا با صدام آن چنان کردند و چرا با غرب همه و همه مساله ای بود که اکنون در ترکیه اتفاق می افتد و سیستم های رادیکال اسلامی شکل می گیرد و بعدا تبدیل به داعش و غیره می شود. ممنون
مهران / 04 November 2015
این سفت کن سفت کن سفت کن یک کم شل کن ها در چهاردهه حکومت دیکتاتوری به غایت عقب مانده شیعی و به ویژه یک ربع قرن آن به سرکردگی خالص علی خامنه ای (با دست بالای اقتدار و بیرحمی نظامی-امنیتی پاسدارانش ) تازگی ندارد. این گاندی های **ایرانی ***هستند که با دندانه یک کم شل کن های زیگزاگ این «روند» پرشتاب بدون تردید ویرانگرانه خودزنی می کنند تا به سیرک های انتخاباتی محروم کردن نمایندگان واقعی مردم مشروعیت ببخشند. که باید روزی پاسخگو باشند!
الف- سلامی / 04 November 2015
کار درخشان دیگری از آقای گنجی.
من کارشناس و نویسنده نیستم، ولی در باره پرسش یکی از هم میهنان محترم ، قسمتی از آنچه به نظرم میرسد ( با وجود بیماری و ضمن سپاسگزاری از آقای گنجی و دوستان گرامی در رادیو زمانه) می نویسم و تقدیم میکنم :
ـ در کار رهبران جمهوری اسلامی خردورزی نیست، نمونه ها : سر قضیه گروگان گیری امریکاییها، جنگ عراق، فساد گسترده سیاسی و اقتصادی، انتخابات 88 ، پافشاری بر امریکا ستیزی و اسرائیل ستیزی، دوستی با حکومت ها و جریانهای سیاسی ضد ایرانی مانند حکومت بعث سوریه و هزینه بسیار برای آن، پرداخت انواع هزینه برای حکومت غزه، جنوب لبنان و نجف و کربلا و و سامرا و… و سوریه و تشکیل و نگهداری سپاه پرهزینه در جنوب لبنان در حالی که ویرانه های جنگ عراق در ایران همچنان باقی است و مردم در گرسنگی بسر می برند. وابسته کردن کشور به روسیه و چین، دادن امتیازهای بسیار به روسیه از جمله بخشیدن سهم ایران در دریای خزر.
هزار ها مسئله و موضوع دیگر هم هست که رهبران و حاکمان در باره آنها عاقلانه رفتار نکردند. این مردم با امید آزادی و زندگی بهتر انقلاب کردند و اینها بجای شاه نشستند، ولی رفتارهایی کردند و فسادهایی ببار آوردند که اینک مردم افسوس زمان شاه را میخورند. در جمهوری اسلامی این همه هزینه و نیرو بکار میگیرند تا مردم را سرکوب کنند. اینها همه از نادانی و بیخردی است. بنابراین در سیاست خارجی چرا باید از اینها انتظار عقل و دانایی داشت؟
کشور از فساد و تورم و کسادی و فقر و بیکاری و نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی دارد منفجر میشود، خامنه ای آن اخلاق و شهامت را ندارد که کنار برود و حکومت را به نمایندگان مردم بسپارد، ولی دست کم بجای اینکه دانایان را گرد آورد و بفکر چاره برای کشور باشد دارد هزینه جنگ سوریه و هزینه حزب اله لبنان و سپاهش و هزینه های بازسای جنوب لبنان و عراق را میدهد، هزینه های آخوندها و انواع نهادها را از پول مردم گرسنه میدهدو به حکومت روسیه برای گسترش نفوذش در منطقه خدمت میکند پافشاری بر ستیز با امریکا دارد. باز هم میخواهد عده ای گوش به فرمان را در مجلس خبرگان و شورا گرد آورد !
در باره مذاکره و روابط با امریکا طوری حرف مزیند که انگار معنی مذاکره و روابط میان کشورها را نمی داند !
رفتارهای ضد و نقیض خامنه ای از آشفتگی ذهنی و شخصیتی او نشان دارد. استبداد و قدرت مطلق ، ثروت بی حساب و نجومی کشور که در اختیار اوست ، و اینهمه چاپلوسی اطرافیان ، اثرهای ویرانگر شخصیتی دارد. آثار جنون و آشفتگی شخصیتی در رفتار و گفتار او و فرماندهان سپاه و بعضی مامورانش چشمگیر است. بسیاری از کارشاسان و تحلیگران این نکته بسیار مهم را نادیده می انگارند . در باره او بیشتر طوری حرف میزنند که انگار او یک آدم متعادل و منطقی است ! بیچاره ملت ایران !
خامنه ای طوری از تاریخ روابط امریکاو ایران حرف میزند و به حکومت روسیه امتیاز میدهد که انگار تاریخ روابط 200 ـ 250 ساله روسیه با ایران و رفتارش با ایرانی تباران شمال ارس و آسیای میانه درخشان و سراسر تامین حقوق ایران بود!
پنج تا نویسنده ، شاعر و روزنامه نگار مظلوم و بی پناه را دستگیر کردند با این تهمت که با دول متخاصم در تماسند ! از هر عاملی که آگاهی و اطلاعات و ارتباط های مردم را بیشتر و بهتر کند وحشت دارند. این همه سانسور و روزنامه نگار زندانی و مهاجر !
ـ موقعیت و سابقه امریکا و چین در ارتباط با ایران فرق بسیار دارد. امریکا در ایران دارای سابقه ای است که چین ندارد. حکومت شاه برخوردار از پشتیبانی امریکا بودو این انقلاب مبارزه با آن حکومت و غیرمستقیم در مبارزه با امریکا بود. پس از انقلاب امریکا ستیزی موتور و زمینه رفتارهای تند و زمینه تسویه حسابها شد و ادامه یافت. در حالی که چین دارای حکومت کمونیست بود و در نتیجه دشمن حکومت شاه بشمار می آمد.
ـ حکومت امریکا پشتیبان اسرائیل بوده و است، حاکمان اسلامی مدعی مبارزه با اسرائیل و در نتیجه پیکار با امریکا هستند. ولی در باره چین چنین وضعی نیست.
ـ در امریکا دمکراسی است و آن کشور دارای ظرفیت هایی است که به بخشی از آنها اشاره کردید، ایرانیها از ارتباط امریکا با ایران برای گسترش آگاهیها و رشد افکار عمومی بهره میبرند. این برای حکومت خامنه ای خطرناک است. ولی چین دارای چنین اثرهایی نیست.
ـ جمهوری اسلامی هم ملت ایران را سرکوب می کند و هم شعار ضد امریکا میدهد. بنابراین خود بخود امریکا و ملت ایران در برابر جمهوری اسلامی هستند. شاید ایرانیان در منطقه بیش از همه ملتها مخالف امریکا بودند ولی اینها کاری کردند که اکنون بیش از هر ملت دیگر گرایش به دوستی و روابط با امریکا دارند، این را خامنه ای برای حکومت خود خطرناک میداند.
مردم ایران آن گرایش که به امریکا دارند هرگز نسبت به چین ندارند همانگونه که به روسیه گرایش ندارند و آن را دشمن میدانند، دشمن دیوار به دیوار و پشتیبان خامنه ای در برابر خود. شعارهای جنبش سال 88 را بیاد بیاورید. حکومت میگفت مرگ بر امریکا ، مردم می گفتند مرگ بر چین و مرگ بر روسیه. خامنه ای تاریخ روابط امریکا با ایران به بدی یاد می کند ولی از روسیه و جنایتها و خیانتهایش در این 250 سال چیزی نمیگوید و به آنها امتیاز هم میدهد. یک قلم بخشیدن سهم ایران در دریای خزر است. ولی مردم ایران رفتار سران روس را فراموش نکرده و نمیکنند.
ـ امروزه مردم ایران برخلاف جمهوری اسلامی ضد اسرائیلی نیستند (بحث برخوردنادرست دولت اسرائیل با فلسطینی ها جدا است ولی نه به آن صورت و معنی که حکومت میگوید). حکومت های عرب ضد ایرانند و اسرائیل علیه آنها است، جمهوری اسلامی ضد اسرائیل ! ولی ایرانیها حکومت سوریه ، حزب اله لبنان و سران غزه را دوست نمیدانند، جمهوری اسلامی پول مردم ایران را به اینها میدهد که ضد ایرانند. نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران از شعارهای مردم در جنبش 88 بود. موضع امریکا در این میان روشن است و موضع چین وروسیه خلاف آن.
ـ حکومت روسیه هم از نظر ملت ایران بدرستی دشمن تاریخی و خطرناکی است که در این 200 سال آسیب های بسیار به ایران زده است. روسیه و چین رقیب و دشمن امریکا هستند و در کنار حکومت اسلامی در برابر مردم ایران. گرچه به این حکومت هم وفا نخواهند کرد. روسیه در پیمان شکنی و همسایه آزاری سابقه بسیار بدی دارد. چین هم از نظر حقوق بشر پرونده خوبی ندارد. ساختار سیاسیش دمکراتیک نیست و برای مردم جاذبه ای ندارد.
ـ به این پرسش که آیا جمهوری اسلامی نیاز به دشمن دارد یانه ، دیروز خود خامنه ای پاسخ داد. او گفت مسائل و ضعفهای داخلی شما را مشغول و از امریکا غافل نکند ! یعنی میخواهد نظر مردم را از مشکلات فراوانی که حکومت او برای ایرانیان بوجود آورده به سمت آن سوی جهان منحرف و مشغول کند! در حالی که قدرت بی مهار و مطلق عقل او را گرفته و نمی فهمد حرف او اثر وارونه در مردم دارد. او و حکومتش نزد مردم اعتبار و آبرویی ندارند.
رفتار جنون آمیز و ضد و نقیض خامنه ای روز به روز بیشتر می شود. در این روزها با وجود آنهمه شعارهایی که پیشتر داده بود و با آن خط قرمزهای پایمال شده ، از دادن امتیازها در جریان مذاکرات هسته ای سخت حس بی آبرویی می کند. در واقع زخم خورده است و بدون اندیشه و خرد ، درشگویی و درشخویی میکند. میخواهد جبران کند در حالی که وضع را بدتر می کند.
دشمن ایران خود خامنه ای و حکومتش است، ولی او میگوید توجه به این بدبختی و فلاکتی که برایتان ببار آوردیم نکنید، با امریکا مبارزه کنید تا ما باشیم ! معنی حرفش این است که این مصیبت ها ادامه یابد ! در واقع میگوید مشغول این بدبختی ها که ما برای شما درست کردیم نباشید با امریکا مبارزه کنید زیرا می خواهد حکومت ما یعنی عامل مصیبت ها و تیره روزی شما را بر اندازد ! عده ای عوام نادان هم برایش تکبیر میگویند !
او نیاز به دشمن دارد و با توجه به دلیلهایی که قسمتی از آن نوشته شد امریکا ستیزی و اسرائیل ستیزی را رها نمی کند. رها کند که چه بگوید؟
نیاز به وضعیت فوق العاده و جنگی دارد تا حقوق مردم را پایمال و ملت را سرکوب کند. این نکته بسیار مهمی است. این نیاز برای حکومتش حیاتی است.
ـ مردم ایران گرسنه اند. به خدا برسر سفره ما گوشت کمتر از گذشته شده. دو سال پیش در صفهای بلند دریافت سبد کالا در ایران دیدیم که چه وضعی پیش آمد. وضع مردم ترکیه و عربستان بنسبت بسیار هم خوب است. حتی وضع مردم پاکستان این جور نیست.
حکومت سعودی هم فاسد است ولی ملتش را تا این اندازه سرکوب نکرده و زیر انواع فشارها نگذاشته، مردم گرسنه و دچار اینهمه مصیبت نیستند. نه اینکه در عربستان یا ترکیه گروه هایی از مردم مخالف حکومت نباشند، دشمنی و ستیزی که میان حکومت اسلامی و ملت ایران هست در عربستان و ترکیه نیست. از همین رو آنها نیاز به دشمن ندارند. اگر هم داشته باشند این اندازه نیست.
حکومت های ترکیه و عربستان ملت خود را تحقیر و علیه آنها تبلیغ نمی کنند ولی جمهوری اسلامی از هیچ وسیله و راهی برای تحقیر مردم ایران و تبلیغ علیه نیاکان و فرهنگ ما پرهیز ندارد. یک نمونه فیلمهایی است که در صداو سیما ساخته می شود. در مدت عمر پربرکت این نظام مقدس(!) هرچه فیلم در صداو سیما ساخته میشود نقشهای منفی مانند دزد و کلاهبردار و آدمکش و خیانتکار و جانی و نقشهای سبک و مسخره نام ایرانی دارند و هرچه نقش مثبت و آدمهای خوب و سنگین است نام عربی! مفهوم این رفتار روشن است. در سخنرانی ها به نیاکان ما توهین میکنند (برخلاف نظر پیامبر اسلام در باره ایرانیان پیش از اسلام). در زمان احمدی نژاد یک بار تعدادی از نمایندگان و وزیران در مراسمی بعنوان اعتراض به پخش سرود ای ایران جلسه را ترک کردند و وجود پلیدشان را بیرون بردند.
حکومت ترکیه و رژیم فاسد عربستان به جوانان کشور خود تجاوز نمی کنند. ولی ماموران رژیم اسلامی ایران در دهه 60 و پس از آن از جمله در سال 88 به جوانان مردم بارها تجاوز دستجمعی کردند. زدن و حتی کشتن معنایی دارد ولی تجاوز جنسی مفهوم دیگری دارد. این نشان میدهد که حاکمان اسلامی ایران تا چه اندازه فرومایه و با ایران و ایرانی تا حد دشمن هستند. خامنه ای هم بی هیچ شرمی انتقاد کرد که چرا موضوع را افشا کردند؟ آبروی نظام رفت ! یعنی خود تجاوز به مردم خوب است ، ولی نباید فاش شود که آبروی نظام میرود ! انگار چنین حکومتی آبرو هم دارد ! این رفتار نشان دهنده ماهیت خود خامنه ای است و دشمنی که می گوید در واقع ملت ایران است.
چند سال پیش خامنه ای اعتراض کرد که هرکس در جمهوری اسلامی به زندان افتاد باید اعتبارش از بین برود نه اینکه اعتبار و آبرو یابد ! میدید هرکه به زندان می افتد میان مردم اعتبار بیشتری می یابد. جمهوری اسلامی و خامنه ای از هرکس به بدی یاد میکنند آن شخص نزد مردم گرامی تر میشود و از هر کس تعریف می کنند اگر آبرویی دارد میرود. این خیلی معنادار است. کار به جایی رسید که حتی آدم بدسابقه ای مانند رفسنجانی هم از زندانی شدن فرزندانش اظهار سربلندی می کند و میگوید بچه های من هم مانند فرزندان مردم هستند ! فیلم میسازد و پخش میکند !
این حکومت با هر حکومت و جریان سیاسی ضد ایرانی مانند حکومت روسیه و حکومت بعثی سوریه (عضو کنفرانس 6+2 خلیج فارس)، حزب اله لبنان و سران غزه و سران عرب (منهای این مدت اخیر) حتی امارات عربی (مدعی ارضی و در همین حال دروازه اقتصاد ایران!) دوست است و با هر حکومتی که منافعش با منافع و حقوق مردم ایران همسو باشد دشمن است. بشار اسد در بهار سال 88 پس از شرکت در کنفرانس 6+2 امارات عربی در مصاحبه ای که در روزنامه همشیری هم درج شد گفت که ما با ایرانیان برادریم ولی سیاست رسمی ما در باره سه جزیره [و البته خلیج فارس و سپس خوزستان] پشتیبانی از امارات در برابر ایران است ! به این حکومت سالانه میلیاردها دلار از کیسه مردم گرسنه ایران پول می پردازند و نیروهای ایرانی را برایش به کشتن میدهند تا با بر دشمنش اسرائیل پیروز شود و با خیال آسوده علیه ایران کار کند !
با فشار دولت روسیه از 50٪ سهم ایران در دریای خزر تنها 5/12٪ به ایران داده شد. پس از عهدنامه های گلستان و ترکمانچای بار دیگر ولی این بار با اختیار بخشی از قلمرو ایران به روسیه واگذار شد ! سر نیروگاه بوشهر هم دیدید چه بازیها در آوردند و چه اندازه کلاه برداشتند. موضوع موشکهای اس 300 هم معلوم. سران روس پیش از آن هم پیمان شکنی ها کردند. پس از توافق آقای ظریف به مسکو رفت و گفت اینک وقت استفاده روسیه است! یک هیأت هم به چین رفت و خواهان گسترش روابط اقتصادی شد!
تلویزیون المنار و رسانه های سوریه در این موقعیت هم نمی گویند خلیج فارس، ولی جمهوری اسلامی از آنها در برابر اسرائیل با هزینه ملت ایران از هیچ گونه پشتیبانی دریغ ندارد.
این است سیاست خامنه ای! سیاستی ضد ایرانی با هزینه ایرانیان ! از نظر خامنه ای و حکومتش اینها دوستند ولی امریکا دشمن !
خامنه ای در رفتارش با ماموران خودش هم صداقت ندارد. از یک سو آنها را مامور کاری می کند و از سوی دیگر عده ای را مامور می کند به آنها توهین کنند وآبرویشان را ببرند !
امام حسین با ابن سعد مذاکره کرد و حتی او را قانع کرد که یکی از سه شرط را بپذیرد، یا بگذارد او به راهش ادامه دهد یا به مدینه برگردد یا به شام برود و بایزید مذاکره کند. کی از این حرفها که خامنه ای میزند بود؟ تحریف تاریخ از کارهای همیشگی و شغل ملایان است. این سخن درخشان گنجی بیادم آمد که شغل فقیهان حرام کردن حلال و حلال کردن حرام است (نقل به مفهوم). داستان امام حسین اینجور نیست که اینها تبلیغ می کنند. دنبال بهره برداری خود هستند. بقول خمینی حفظ اسلام واجب است ولی اوجب واجبات حفظ حکومت است» !
خامنه ای گاهی چنان حرف میزندکه گویی او مسئول اول نیست و در بیرون حکومت است ! میگفت من با مذاکره با امریکا خوشبین نیستم، شما میخواهید مذاکره کنید مخالفتی ندارم ! انگار نه انگار که او مسئول اول است و باید تصمیم بگیرد و مسئولیت بپذیرد ! گویی او نبود که نمایندگانش را برای مذاکره با شیطان بزرگ به عمان می فرستاد !
حکومت روسیه در واقع دشمن منطقه است، و بیش از همه دشمن ایران. دویست سال است که دشمنی و خسارت از سران روسیه دیدیم. چشم به خلیج فارس دارند و این طبیعی است. نقشه روسیه را نگاه کنید. دویست سال است که دنبال این هدفند. روزی همین جمهوری اسلامی هم ضربه اش را دریافت خواهد کرد. حکومت پوتین اکنون دارد از نادانی اینها سوء استفاده می کند.
ـ چین انگیزه ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی ندارد ولی امریکا دارد.
ـ اینکه جمهوری اسلامی در برابر کشتار مردم مسلمان سین کیانک و چچن سکوت کرده ولی در تمام این 36 سال فلسطین فلسطین میگوید و هزینه بسیار از کیسه ملت ایران می کند هم از بی صداقتی و دروغگویی اینها است. نشان میدهد که دل اینها برای مردم فلسطین هم نمی سوزد، دکان درست کرده اندو هیاهو میکنند تا ذهن مردم مشغول جای دیگری شود. نیاز به بحران و دشمن دارند و هزینه اش هم با مردم ایران است. همانطور که دیروز خامنه ای بصراحت گفت ، وی می خواهد که ایرانیان مشغول بدبختی هایی که جمهوری اسلامی برایشان درست کرده نباشند ، در فکر امریکا باشند تا حکومت اسلامی را از میان نبرد ! میخواهد با خیال آسوده از خیزش مردم ، مشغول غارت باشد. طبیعی است که مردم هم میگویند جمهوری اسلامی ما را بدبخت کرده ، ما بفکر بدبختی و گرسنگی و تیره روزی خود نباشیم و با کشوری مبارزه کنیم و دشمن باشیم که میخواهد شر تو و حکومتت را از سر ما رفع شود ؟! دشمنی خامنه ای و حکومتش آبرو می آورد و دوستیش آبرو می برد.
ناگفته نماند دولت امریکا مانند هر حکومت منطقی دیگر بفکر منافع کشور خود است وبرای خشنودی خدا از ما پشتیبانی نمی کند. میخواهد کشور مهم ایران را در کنار خود داشته باشد. این بسود اوست. بسود ایران هم هست که بجای وابستگی به دشمن خطرناک دیوار به دیوار که در این دو قرن آسیب های بسیار از او دیده، در چارچوب منافع و حقوق ملی با امریکا دوست و همپیمان باشد و از او بهره ببرد.
ایرانیان برای مهاجرت رو به امریکا دارند نه به چین و روسیه. این برای این حکومت خطرناک است.
سخن بسیار بیشتر از اینها است. ببخشید. ایران : بابک
بابک / 04 November 2015
عدد دوازده ونیم درصد بهم ریخت و پنج و دوازده در صد شد!
بابک / 04 November 2015
جناب گنجی، شما میگویید «این مناسبات همان طور که بارها گفتهام نیازمند تداوم آمریکا ستیزی و دشمن سازی قدیم و جدید است» . ***شما بارها در نوشتههایتان جمهوری اسلامی را عامل ثبات در منطقه معرفی نموده و آمریکا و کشورهای عرب را عامل بیثباتی منطقه میدانید. همین دیروز بود که خامنهای برای هزارمین بار تاکید کرد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی «انقلابی» و «تهاجمی» است. اینرا حتی ظریف در یکی از مصاحبههایش مورد تاکید قرار داده است. جمهوری اسلامی به کمک دست نشاندهاش کشور لبنان را سالها است که فلج کرده است. با دخالت مستقیم نظامی در سوریه و پشتیبانی همه جانبه ار رژیم اسد دستش به خون هزاران سوری آلوده نموده و عامل بیخانمانی ملیونها سوری است. در یمن با دخالت در آن کشور عامل نابودی آن کشور فقیر شده است. با تحریک شیعیان نادان در بحرین ، سعودی و دیگر کشورهای منطقه عامل نا آرامی و اغتشاش است.
بزرگترین اشتباه راهبردی آمریکا شروع زودرس مذاکرات و بستن قرار داد با جمهوری اسلامی بود. این مذاکرات میبایست پس از یک حمله محدود به چند سایت مشخص مانند فردو و نیز یکی دو قرارگاه تسلیحاتی سپاه پاسداران صورت میپذیرفت. آنگاه ما شاهد میبودیم که خامنهای و لاتهایش کمتر جرات کرکری خوادن و هارت وپورت بیهوده میکردند. نیز جرات دخالت آشکار در کشورهای منطقه و ایجاد آشوب در این کشورها از آنها ستانده میشد.
ایرانی / 04 November 2015
مقایسه پارادوکس اخلاقی ظهور و فساد نظام معماهای گیج کننده ای را نشان میدهد..؟!
همین سوالی که در کامنت اول گفته شده، شاید کلید معمای دوران فاجعه بار و پرخسارت حدود چهل ساله نظام جمهوری اسلامی (ولایت فقیه…) است.
بایست سوالات خوب کرد تا نتایج خوبی گرفت.
سوال کلیدی بپرسید و صاحب نظران مانند آقای گنجی، پاسخ دقیق و کارشناسی و پژوهانه بدهند.
من تقاضا میکنم این سوال کلیدی فوق را بشکافید.
هر چند بی اخلاقی ها و فساد و ظلم شدید در نظام شده! ولی همچنان گویا عده ای-حتی آنهایی دست به فساد و ظلم زدند- معتقد به داستان ظهور هستند. آنها گویا وجدان خودشان آرام میکنند و علی رغم کارنامه ننگین و پلشتی از فساد ظلم، امید به بخشش و شفاعت امامان از جمله موعود دارند. سیدها که از اول طبقه برتر معرفی و بر طبق برخی روایات(؟) هیچ وقت به جهنم نمیروند!!!!
واکسینه از عدم مجازات الهی! و یا تضمین وجدانی اینان با مباحثی چون توبه و شفاعت… موجب ترغیب به انجام گناه و خلاف و فساد و ظلم و قانون شکنی است!
در داستان ظهور، موعود-مهدی- برقرار کننده عدالت است. او جهان را از ظلم و بی عدالتی نجات میدهد.
مرحله نخست، این است که مهدی موعود، چگونه عدالتی میخواهد بیاورد؟
منظور از ظلم چیست؟
من شخصا با برخی اخوندها صحبت کردم و پای صحبتشان نشستم. دو برداشت/قرائت از داستان ظهور است. یکی ظهور از طریق تبلیغ و ترغیب و نشر مفاهیم و اینکه مهدی موعود با وعده و تبشیر، مردم جهان قانع میکند که اسلام تشیع بگروند و به عبارتی اکثریت بدون خشونت و شمشیر زور شیعه میشوند و بحز معدودی که بنا بر پشتبانه اکثریت شیعه، سرکوب میشوند! این قرائت به نظر دموکرات منشانه و اخلاقی-انسانی جلوه میکند!
ولی قرائت دوم، اکتیو وار (active war) شیعی است. مهمدی موعود قیام مسلحانه میکند، کشتارهای بزرگی روی میدهد. داستان اخر زمانی روی میدهد، در فلان جا غرب آسیا و خاورمیانه اشخاصی ظاهر میشود. دجال و سفیانی و اینها که از قرنها پیش وعده ظاهر شدنشان گفته، از خراسان و حجاز و فلسطین… سر میاورند. در نتیجه داستان ظهور را ناچار بایست روی زمین بازسازی کرد. در این رائت پرخشونت، پر از جنگ و خون ریزی، یهود و دیگر اهل کتاب، غیر شیعیان.. دشمنان شیعه و موعود هستند، انها باید سرکوب شوند یا گردن به تشیع بدهند و گردن به باد!
تحلیل روان شناختی و انسان شناختی از شیعه دوازده امامی و داستان ظهور موعود و نوع قرائت سیاسی اش یعنی ولایت فقیه چگونه است؟
اینان مدعی برقراری حکومت عادلانه و اخلاقی هستند! پس چرا چنین ظلمهای آشکاری میشود؟!
رذایل اخلاقی مانند دروغ، غیبت، تهمت، فحش، تحقیر، انواع دزدی (سرقت، اختلاس، کلاهبرداری، رانت اطلاعاتی و دیگر رانتها…)، رشوه، اعمال خشونت کلامی و جسمی… همگی از بدیهایات رذایل اخلاقی است. ولی به مانند آب خوردن عمال و کارگزاران و بخشی از مردم حامی نظام انجام میدهند!
پارتی بازی که کار عمومی است و تقریبا همگان انجام میدهند! آشنا جویی- برای تسهیل کار شخصی- در تمام امور و در نزد همگان رایج است. شاید اکثر آشناجویی ها مصداق بارز پارتی بازی است! پارتی بازی، یعنی در شرایط برابر، برخی از طریق آشنایی تسهیلی در کراش شود که دیگران از آن محروم هستند. در شاید اکثر موارد پارتی بازی، موجب ناحقی نسبت به دیگران میشود مثل گرفتن جواز واردات و صادرات یا انحصار گرایی…
آیا عمال و کارگزران نظام، ریاکار هستند و اعتقادی به اخلاق و عدالت ندارند؟!
شاید درصد عظیمی از اینان ریاکار هستند و اعتقادی به اخلاق و عدالت نداشته بانشد و صرفا تظاهر میکنند! ولی من با توجه با نشانه های، گمان میکنم، مشکل بزرگتری است.
مسئله توجیه عقلانی-وجدانی است. تربیت مذهبی اکثر ایرانیان با آن سابقه تمدنی و فرهنگی، (پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک، …) محال ممکنست چنین تصور کرد این عمال و کارگزارن و مردم حامی نظام، هیچ سرمایه اعتقادی به اخلاق و عدالت نداشته بانشد! بر عکس من گمان میکنم اینان از تربیت و سرمایه زیاد اخلاقی و عدالتی دارند.
توجه کنید جمع بزرگی از عمال نظام، بویژه نسل اول و دوم، ریشه های اجتماعی از طبقات فرودست شهر ی و روستایی هستند. این طبقات اجتماعی ایرانی از تربیت اخلاقی مذهبی و ایرانی عمیقی برخودارهستند. از پایه های اخلاقی ایرانی، جوانمردی، ظلم ستیزی، دست گیری مستمند، احسان و رحم به ضعفا… است.
واقعا شاید اکثر اینان تا زمان نوجوانی- در خانواده هایشان هزاران بار و به طور تلقین شدید، آنان بر حذر داشته اند از کارهای بد و زشت ضداخلاقی مثل موارد گفته شده فوق! محال ممکنست یک خانواده اصیل و نجیب ایرانی ، به فرزند خود بگوید دزدی کار درستی است و یا به فرزند خود بگوید زدن و شکنجه دیگران کار درستی است! نه محال ممکنست و قطعا اینان این حداقل تربیت اخلاقی را دارند. من شکی ندارم اکثر اینان-بویژه نسل اول و دوم- از حداقل تربیت اخلاقی برخودار بوده اند.
به نظر ریشه مشکل در اعتقادات مذهبی است. در دین مذهبی که شلاق زدن و مجروح کردن بد انسان بخاطر دوستی دختر و پسر را مجاز و بلکه امر میکند. چگونه میتوان از سلامت روانشاختی آن نسل مطمئن شد! وقتی رابطه دو مجرد پسر و دختر که بنا بر اصل غریزه انجام میدهند زنا دانست و تنها بخاطر مجرد بودشان انها یک درجه تخفیف از زنای محصنه! زنای محنه قطعا عمل قبیح و زشتی است و به شدت مردودست. خیانت به زن و مرد /همسر خطای بس بدی است، ولی مجازت سخت سنگسار روح ترحم و شفقت را از میان میبرد! هر چند در عمل-چهار شاهد عادل- غیر ممکن است. ولی میبینم حکم سنگسار اجرا میشود! چون ابزارهای مثل تصویری و غیره یا اعتراف و شاهد سازی میتواند این اجرا حکم هولناک ممکن سازد. انها در جاهایی که بایست هوشمندی به خرج دهند مثلا از این شرط جهار شاهد عادل برای عدم اجار سنگسار استفاه کنند برعکس درصدد تفسیر برای اجرا هستند. بنا به گفته امثال خمینی، احکام اسلام برای اجرا است و نه اجرا نکردند! در حالی اگر انسانی روشنفکر و معقول تری بود و از در انسان دوتی و اخلاق و ترحم می نگریست میتوانست تفسیر سازگار با حقوق بشر دهد و عملا این احکام بلااجرا میشدند و تنها در شرایط استثنائی امکان داشته و آن استثنائات را میتوان پیشگیری کرد. مثلا هرگز طوری زنایی نشود که چهار شاهد عادل باشند! و همان داستان ظهور است و تبدیلش به ایدئولوژی سیاسی! تفسیرها و قرائتهای ناسازگار به حقوق بدیهی بشر!. مشکل از تلقی انها از عدالت و اخلاق است.
مثال میزنم، وقتی در فقه سالامی از جمله شیعه، نابرابری میان زن و مرد نهادینه شده است. منظورم این نیست که فقط به زنها ظلم شده! نه برعکس حقوق انسانی مردها نیز نقض شده! چراکه در احکام ازدواج اسلامی شیعه، عملا رابطه زن و مرد، یک رابطه مادی و پولی شده است. مرد را تبدیل به برده دار کرده است و زن برده! در این نظام خانوادگی اسلامی یا شیعی، مرد عملا در ازدواج برده دار است و او صاحب زن و بچه! خب اگر مرد به این برده داری گردن نهد-در صورت تمکن مالی- میتواند دارای همسر شود و از تنهایی رنج نبرد! ولی اگر مرد نخواهد زیر بار این سیستم خانودگی رود یا از تمکن مالی لازم برخودار نباشد، کارش زار است و باید رنج تنهایی بکشد یا روانه زندان رود بخاطر مهریه و یا عمری را در اصطکاک و درگیری ب از نی سپری کند که مدعی حقوق مادی مثل مهریه، نفقه… است!
وقتی در سیستم اعتقادی، اموری مثل توبه و شافعت هست و از طرفی خشونت در اجرای احکام و حدود مثل شلاق و سنگسار… روانشناختی مسلمان و از جمله شیعه بر مبنیای رعب و طمع است. ترس از مجازت وحشتناک و طمع به جنت برین! روانشتاختی اسلام و شیعه (از جمله سنی و دیگر فرق اسلامی) خلاصه اش در دو کلمه است، رعب و طمع!
من از کارشناسان دعوت میکند با این دیدگاه و این زاویه به تحلیل عملکرد پراشتباه و پرخسارت چهل ساله نظام ولایت فقیه در ایران بپردازند.
دنیای کامپیوتر، به دو شاخه تقسیم میشود، سخت افزار و نرم افزار. سخت افزار تابع دستوراتی است که از نرم افزار میگرد. اگر ویروسی جای گزین نرم افزار اصلی شود، سخت افزار شروع به بدکار کردن میکند و حتی ممکنست علیه خودش کار انجام دهد و چه بسا سخت افزاری سوخته و نابود شود.
مسلمان از جمله شیعه و به تبعش جامعه و کشور و حکومت به منزله سخت افزار هستند و نرم افزار، عقل و وجدان، تربیت، اعتقادات مردم است. اگر این نرم افزار درست نباشد و مشکل داشته یا ویروسی شده باشد به تبعش سخت افزار درست کار نخواهد کرد و حتی خودزنی میکند!، مانند عملکرد چهل ساله نظام ج.ا. در ایران که موجب خسارت چند هزار میلیارد شده است. برخی میگویند که 1000 میلیارد در جنگ هشت ساله (شش سالش بیهوده) یا 12 سال تحریم مضاعف بخاطر برحران هسته ای بالغ بر 500 میارد دلار خسارت! ولی نکته اینجاست این خسارت سنگین، خود جلوی صرف سرمایه گذاری میگرد. 600 میلیارد درامد نفتی دوران فاجعه بار احمدی نزاد عملا سوخت! اگر اینها در طول این چهل سال صرف سرمایه گذاری میشد ما با چند هزار میلیارد ارزش افزوده درامد و تولید ملی روبرو بودیم. پس ما هزاران میلیارد دلار خسارت دیدیم از این دوران مصیب بار ج.ا. در ایران!
mard / 05 November 2015
درامدهای نفتی دوره احمدی نژاد 600 میلیارد نیست، حدود 800 میلیارد است. البته منهای آنها که روی دریا فروخته شد و گزارشی از آنها در خزانه نیست !
آنگونه که در سه چهار روز نخست تیرماه سال 87 روزنامه های داخلی نوشتند رحیمی رئیس وقت دیوان محاسبات عمومی به مجلس گزارش رسمی داد که نیمی از درامدهای نفتی سال 86 هنوز به خزانه واریز نشده ! مبلغ 33 میلیارد دلار ! نخستین روزهای تیرماه سال 88 باز گزارش دادند ( از جمله روزنامه اعتماد ملی ) که بگزارش رئیس دیوان محاسبات نیمی از درامدهای نفتی سال 87 هم به خزانه واریز نشده این بار اگر درست یادم مانده باشد حدود 40 میلیارد دلار. به آن نشانی که آقای الهام سخنگوی دولت خندیدند و فرمودند بروش خودش (؟) واریز می شود !
ایشان نفرمودند این روش خود چیست و کی واریز خواهد شد !
آ
قای رحیمی معاون اول رئیس جمهور شد ولی خبری از گزارش نشد تا اینکه چند ماه بعد گزارش رسید که 18 و نیم میلیارد دلار از یک تریلی در مرز ترکیه گیر دولت ترکیه افتاد( بفرمایش برخی از تحلیلگران خارج کشور 18 میلیارد ! نیم میلیارد دلار از نظر آقایان مهم نبود که خود را خسته کنند و بکویند 18 ونیم میلیارد دلار! ).
دوسه ماه بعد حداد عادل اعلام کردند این پول مال آقا مجتبی نبود ! ولی همه فهمیدند و می فهمند که فرقی نمی کند ، مال ایشان نبود ، پدرشان بود .
بعدها که مجلس از احمدی نژاد رئیس جمهور امام زمان گزارش درامدهای ارزی را خواست و او اعلام آمادگی کرد، ولی امر مسلمین جهان جلوی دو طرف را گرفت و گفت هم مجلس و هم رئیس دولت به وظیفه خود عمل کردند ! دیگر ادامه ندهید ! ولی آخرش معلوم نشد آن همه پول کجا رفت ! معلوم نشد که چه عرض کنم !
بابک / 07 November 2015