سازمان بهداشت جهانی میگوید که سالانه بیش از یک میلیون نوجوان ۱۳ تا ۱۹ ساله از خانههایشان فرار میکنند که ۶۰ تا ۷۰ در صدشان، دختر هستند و ۳۰ تا ۴۰ درصدشان پسر.
دختران فراری به دلایل مختلف خانه و خانواده را ترک میکنند و به محیطهای دیگری چون خیابان و پارک روی میآورند. زندگی در خیابان، مقدمه آسیبهای فراوان است: اعتیاد، قاچاق و تنفروشی.
در ایران آماری درستی از تعداد دختران فراری وجود ندارد و حتی جزو آمارهای محرمانهای تلقی میشود که مسوولان تمایلی به افشای آن ندارند.
حبیبالله مسعودیفرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور درباره نبود آمار دقیق از تعداد، طبقه و سایر ویژگیهای دختران فراری میگوید که بهطورکلی مبهمبودن آمار دختران فراری به دلیل قبح آن است: «چراکه ممکن است خانوادهها بهویژه در شهرهای کوچک، اصلاً فرار دختران خود را اعلام نکرده و خودشان اقدام به جستوجو کنند.»
در حال حاضر تنها آمارهای مربوط به خانههای سلامت و دختران تحت پوشش سازمان بهزیستی به عنوان آمار رسمی این دختران وجود دارد. بر اساس آمار سازمان بهزیستی در حال حاضر ۵۰۰ دختر فراری در ۳۱ خانه سلامت بهزیستی نگهداری میشوند.
مسعودیفرید میگوید که معمولا ۶۰ تا ۷۰ درصد دختران فراری به خانه برمیگردند، اما در برخی موارد خانوادهها از پذیرش فرزندشان امتناع میکنند.
شرایط سخت زندگى، فقر، آزار و اذیت جسمی و جنسی، محدودیتهای غیرمنطقی، تحقیر، دوستی با جنس مخالف، کمبود محبت از سوی خانواده و اثبات وجود، ازدواج مجدد والدین و… از دلایل اصلی فرار دختران است.
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور دلایل فرار از منزل را مشکلات خانوادگی از جمله درگیری خانواده با موضوع اعتیاد، خشونت و درگیری، تعارض و تنش اعلام کرده است. بسیاری از این دختران، همان کودکانی هستند که سالها در محیط خانه در معرض تنبیه، تحقیر، تجاوز و دیگر شیوههای کودک آزاری بودهاند و در نهایت به دلیل ضعف سیستم حمایتی و قانونی مجبور به فرار شدهاند.
گروه دیگری از آنها هم برای گریز از ازدواج اجباری فرار میکنند؛ سنت نانوشتهای که هنوز بسیاری از خانوادهها به دلایل فرهنگی و گاه مشکلات اقتصادی و ناهنجاریهای درونی با تکیه بر آن، دخترانشان را از خانه فراری میدهند.
اما برخی یعنی حدود ۱۰درصد از این دختران نیز به خاطر شغل و درآمد، رفاه بیشتر، ایدهآلهایی که فکر میکنند تنها بیرون از خانواده به آن دست پیدا میکنند و جاذبههای شهرهای بزرگ، از منزل فرار میکنند و اغلب تحت تاثیر تبلیغات باندهای قاچاق دختران با وعده رفاه و سفر به خارج و … از مدتها پیش از اقدام، تصمیم به فرار میگیرند و برنامهریزی میکنند.
بر اساس گزارشهای منتشر شده در ایران، گفته میشود که این دختران معمولا در شهرهای کوچک زندگی میکنند و پس از فرار به شهرهای بزرگ کشور و شهرهای مذهبی تهران، مشهد و قم مهاجرت میکنند.
حمایت به شرط بکارت؟
در جامعهای که پر از تبعیضهای ساختاری نسبت به زنان و دختران است و حقوق کودک از سوی نهادهای رسمی و خانوادهها رعایت نمیشود، نمیتوان انتظار داشت که آمار دختران فراری به این سادگیها کاهش پیدا کند، اما ایجاد مراکز حمایتی و رفاهی بدرای این دختران اصلیترین نیاز آنها و مهمترین مسوولیت نهادهای دولتی است.
در حال حاضر بهزیستی اصلیترین نهادی است که مسوولیت ساماندهی وضعیت این دختران را دارد و سایر نهادها مانند شهرداری برای جلوگیری از موازی کاری، فعالیت خود را در این زمینه متوقف کردهاند. دولت ایران تمایلی به ورود نهادهای غیردولتی به این حوزه نشان نمیدهد.
ایجاد مراکزی مانند مرکز مداخله در بحرانهای اجتماعی، خانه سلامت، مرکز مداخله در طلاق، حمایت از کودکان بیسرپرست معلول و ایجاد خط تلفن امداد، از جمله فعالیتهای سازمان بهزیستی در مورد نوجوانان فراری بوده اما کارایی این مراکز ار جهات مختلف محل تردید است. به دلیل ساختار سنتی و محافظهکار خانوادههای ایرانی بسیاری از مشکلات خانوادگی تا زمانی که تبدیل به یک بحران اساسی نشدهاند، فرصت بروز پیدا نمیکنند.
با وحود این، مراکز مداخله در بحران سازمان بهزیستی، از سه طریق دختران فراری را به این سازمان ارجاع میدهند: «یکی از طریق تماس با خط مستقیم ۱۲۳ که برای ارتباط و گزارشدهی به مددکاران بهزیستی وجود دارد، دوم از طریق نیروی انتظامی که در سطح شهر به این دختران برخورد میکند و سوم از طریق قوه قضاییه.»
خانههای سلامت این سازمان دختران را تنها برای شش ماه (و در مواردی طولانیتر) نگهداری میکنند و پس از آن گزینه پیش روی این دختران یا بازگشت به خانه است یا اسکان در مراکز شبه خانواده.
اینحاست که بار دیگر مشکلات این دختران آشکار میشود: ساختار سنتی جامعه و خانواده پذیرای آنها نیست و بسیاری از خانوادهها از پذیرش دوباره آنها خودداری میکنند.
مشکل دیگر، فضای ناامن خود این خانوادههاست؛ خانوادههای درگیر اعتیاد یا دچار اختلافات شدید که محیط مناسبی برای پذیرش نوجوانان و جوانان آسیب دیده نیستند.
تبعیض و نگاه سنتی اما در خانههای سلامت بهزيستی هم وجود دارد؛ دختران فراری آسيبديده، به شرط داشتن پرده بکارت و با انجام معاينه پذیرفته میشوند و باقی را به مراکز بازپروری میفرستند که به تعبیر همایون هاشمی، رییس سابق بهزیستی کشور، برای افرادی است که وارد «فاز آسيب» شدهاند و بنا بر اظهارات این مقام مسوول سابق، صحیح نیست در کنار زن آسيبديده نگهداری شوند: «چرا که اثرات آن مخرب است.»
فرار از خانه یک حلقه از زنجیر مشکلات اجتماعی است: فقر، اعتیاد، بیکاری، تنشهای عصبی و اجتماعی به دنبال خود سلسلهای از مشکلات را پدید میآورد و تشدیدشان میکند. خانوادههای پرآسیب توان مدیریت تنشها را ندارند و کودکان و نوجوانان را وارد مشکلات خود میکنند: بهرهکشی اقتصادی، سوءاستفاده اقتصادی و جنسی و اعمال خشونت و تبعیض دستاورد سوء این خانوادههاست که با کمک فضای ناامن اجتماعی، دختران را برای خلاصی از وضعیت موجود، به سیاهچال خود میکشاند.
توجه کردین بعد از رئیس جمهور شدن روحانی و مخصوصا توافق اتمی حتی یک مقاله از
اصلاح طلبان و ملی مذهبی های ۵۷ در مورد وضعیت مردم نوشته نمی شود و تمام تلاششان
مقاله نوشتن در مورد احمدی نژاد و شاه و ۲۸ مرداد است ( بعد انتخاب شدن روحانی کم کم
حمله به خامنه ای را هم فتیله اش را پایین کشیده اند). طبق امار در دو سال گذشته اعتیاد و
فحشا و مرگ و میر معتادان بیشتر شده است. به هر حال با خواندن این اخبار انسان وطن
پرست و وطن دوست متلاشی می شود.
خشایار / 06 August 2015