دوم اوت، بیست و پنجمین سالگرد حمله ارتش صدام حسین به کویت و اشغال این کشور است؛ اقدامی که موجی از بیثباتی و تحولات منفی را در منطقه رقم زد و تصویر جنگ در رسانهها را هم به کلی تغییر داد.
سال ۱۹۹۰ پیامدهای جنگ ۸ ساله با ایران عوارض و مشکلاتش را بیش از پیش نشان میداد. عراقی که به نیابت از کشورهای عرب خلیج فارس و کشورهای غرب و شرق و بر بستر تصمیم فاجعهبار در تهران برای ادامه جنگ، همه هستی خود را در جنگ با همسایه شرقی (ایران) نهاده بود، دو سال پس از پایان جنگ در آستانه ورشکستگی دست و پا میزد و از همه آنهایی که به نیابتشان جنگیده بود انتظار کمک داشت. به خصوص دستگاه رهبری صدام روی کویت در این زمینه بیش از همه حساسیت داشت.
بهانهها و انگیزهها
عراق پیوسته کویت را بخشی از بصره میدانست که در چارچوب مرزکشیهای استعماری از آن جدا شده. ورای این نگاه بغضآلود تاریخی، کویت که سال ۱۹۹۰ به لحاظ درآمد سرانه در راس کشورهای عربی ایستاده بود، نه حاضر بود از ۱۴ میلیارد دلاری که در جریان جنگ به عراق قرض داده بود بگذرد، نه در اوپک به خواست صدام حسین گردن میگذاشت که به کاهش سقف صدور نفت رضایت دهد تا با افزایش قیمتها در بازار جهانی کمی به درآمدهای عراق افزوده شود. کویت همزمان از سوی بغداد متهم میشد به این که با استفاده از تکنیکهای جدید استخراج افقی، در حال سرقت از منابع میدان نفتی رمیله (حقل الرميله) در خاک عراق است.
جدا از این مسائل، عراق حالا با مقاومتی که علیه ایران (و انقلاب اسلامی) نشان داده بود، خود را سدی در برابر اسلامیزهشدن منطقه و منادی سکولاریسم و مدرنیت در منطقه میدید. صدام حسین، در همین چارچوب به صرافت افتاد که رسالت مدرانیزاسیون نظامهای متحجر حوزه خلیج فارس را نیز به دوش بکشد.
دیکتاتور عراق، برای آن که در جهت حمله به کویت، در منطقه نیز حمایت بیشتری به دست آورد، راه افتاده بود و اینجا و آنجا تبلیغ میکرد که بعد از آزادی کویت نوبت آزادی فلسطین است، یعنی «راه قدس از کویت میگذرد».
یاسر عرفات فقید هم یکی از اشتباهات بزرگ دوران مسئولیت خود را مرتکب شد و در قمار صدام حسین در کنار او ایستاد، همچنان که اخوان المسلمین نیز. در ایران هم محافلی بودند که از اقدام صدام حسین بدشان نمیآمد، اما تصمیم بخردانه رسمی، محکومکردن حمله عراق به کویت و بیطرفی در این جنگ بود.
سفیر آمریکا چه گفت؟
تدارک حمله که با استقرار نیروهای عراق در روز ۲۲ ژوئیه در مرزهای کویت شروع شد، با دو عامل دیگر نیز تکمیل و بدرقه شد. اولی ارزیابیهای غیرواقعی از نقش شوروی در حال فروپاشی بود که گویا این کشور میتواند جلوی واکنش آمریکا علیه عراق را بگیرد.
سه روز پس از این استقرار، صدام حسین هم حسنی مبارک و هم سفیر آمریکا در بغداد را به صحبت گرفت که همچنان به یافتن یک راه حل در اختلافات با کویت علاقهمند است، ولی اگر نشد حمله قطعی است.
سفیر وقت آمریکا، خانم آپریل گلسپی در پاسخ حرفهایی به صدام حسین زد که دیکتاتور برداشت کرد که گویا آمریکا دست روی دست میگذارد و به تماشا مینشیند: «فکر کنم که وضعیت شما را درک میکنم. من سالهاست که اینجا زندگی میکنم و تلاشهای خارقالعاده شما برای نوسازی کشورتان را تحسین میکنم. ما درک میکنیم و نظرمان هم این است که شما به امکاناتی نیاز دارید که توسعه عراق را همچنان ادامه دهید. در باره مناقشات درونعربی مثل اختلافات مرزی شما با کویت ما نظر خاصی نداریم.»
این جملات گمراهکننده را صدام حمل بر بیطرفی آمریکا کرد. برای آمریکا کویت به لحاظ نقض دموکراسی و حقوق بشر چندان حساسیتی بر نمیانگیخت، با این همه، نقض تمامیت ارضی و استقلال آن به عنوان کشور دوست و متحد و صاحب یکی از منابع بزرگ نفتی، و تهدید علیه کشورهای مشابه دیگر در خلیج فارس که همگی صاحب منابع بزرگ نفتی بودند و دیکتاتور چموش و غیرخودی دیگری قصد تصاحب آنها را داشت غیرقابل قبول بود. اگر در آفریقای فقیر، کشوری کشور دیگری را اشغال کند چنین حساسیتهایی برنمیانگیزد.
ثبت زنده تصویر سبعیت
روز دوم اوت نهایتا صدام حسین ارتش عراق را به کویت فرستاد، آن هم در حالی که بسیاری در منطقه و در جهان فکر میکردند صدام در حال بلوفزدن است. یعنی نه از رفتار او با جامعه عراق استنتاج درستی داشتند و نه از حمله جنایتکارانهاش به ایران.
سازمان ملل ۱۲ بار از عراق خواست که کویت را ترک کند. دولت جرج بوش از همان روز ۸ اوت عملیات «توفان صحرا» را تدارک دید و ۳۴ کشور، از جمله سوریه را در ائتلافی گرد آورد که ۵۰۰ هزار سرباز برای مقابله با عراق فرستادند.
۶ ماه بعد در روز ۱۶ ژانویه حمله به نیروهای عراقی شروع شد و ۴۰ روز بعد کویت از شر ارتش عراق رهایی یافت. وحشیگری نیروهای عراقی در کویت کم نبود، اما سبعیتی که در حمله به آنها برای بیرونراندنشان از خاک کویت اعمال شد و تصاویری که سیانان به صورت زنده از این سبعیت در تاریخ گزارشگری جنگ ثبت کرد، اولین تجربه تاریخ بشری در گستره رسانهای است. تبلیغات و دروغپردازی هم در این جنگ در اوج بود و در تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم سابقه نداشت.
خود پیروزی در این جنگ برای آمریکا جزء نمونههای معدود حملات موفق کشورهای غربی در خاورمیانه در قرن بیستم بود و شاید انگیزهای برای متوهمشدن که جنگ بعدی در سال ۲۰۰۳ علیه عراق هم ساده گرفته شود و رامسفلد، وزیر دفاع وقت آمریکا، آن را پشاپیش یک «راهپیمایی» معرفی کند.
ارتش آمریکا و متحدانش پس از آزادسازی کویت، در اوایل مارس ۱۹۹۱ آهنگ بغداد کردند، اما از ریاض ندا رسید که این کار میتواند به قیمت قدرتگرفتن ایران تمام شود که از صدام حسین پشم و پیله ریخته «خطرناکتر» است، لطفا پایان دهید.
عراق، دیگر عراق نشد، منطقه هم
از آن پس هم دیکتاتور بر عراق حکومت میکرد و هم تحریمهای بیسابقه علیه این کشور که پس از حمله به کویت اعمال شد برقرار ماند. این تحریمها قشر متوسط این کشور را به خاک سیاه نشاند و بنا بر آمار سازمان ملل به مرگ ۵۰۰ هزار کودک انجامید.
منطقه پرواز ممنوع بر فراز نقاط جنوبی و شمالی عراق نیز که بر ممانعت از حمله ارتش صدام حسین به شورشیان شیعه و کرد در جریان عقبنشینی از کویت ناظر بود، عراق را به صورت دوفاکتو تجزیه کرد. حمله سال ۲۰۰۳ نهایتا ضربه نهایی را زد. هم ساختار قدرت در این کشور دستخوش تغییر اساسی شد، هم واگراییها رو به اوج رفت و هم زمینهای فراهم شد که داعش اینک بخشی از عراق را در اختیار خود داشته باشد و هم تمامیت ارضی سوریه (در تلفیق با پیامدهای بهار عربی) نیز با سوالهای اساسی روبرو شود.
هستند کسانی که انقلاب اسلامی ایران یا حمله شوروی به افغانستان را سرآغاز بیثباتی در منطقه میدانند، اما شناورشدن ساختار درونی کشورهای منطقه و محتملشدن تغییر جغرافیای سیاسی منطقه، آغازش به حمله عراق به کویت و وضعیتی بر میگردد که عراق پس از این حمله پیدا کرد.
مقاله مختصر و مفیدی بود .
با تشکر از جناب حسینی فرد .
همین سخنان سفیر آمریکا شاید نقش کلیدی در حمله صدام به کویت داشته است .
اشتباه تاکتیکی دیگری که صدام مرتکب شد ، عدم اشغال عربستان بعد از کویت بود که میتوانست به راحتی عربستان را هم اشغال کند و ناظران سیاسی و نظامی نظرشان این بود که اگر صدام عربستان را هم اشغال میکرد ، آمریکا با واگذاری عربستان توسط عراق ، به اشغال کویت رضایت داده و مخالفتی نمیکرد .
به هر حال سیاستهای کثیف شیطان بزرگ در منطقه خاورمیانه تمامی ندارد و هر از چند گاهی نوکران و مزدوران و دست نشاندگانش مانند خامنه ای و اسد و ملک سلمان و اردوغان تاریخ مصرفشان تمام گشته و قربانی خود بزرگ بینی خود میشوند .
بهنام / 03 August 2015
به نظر من که انقلاب ایران سرآغاز این تغییر و تحولات منطقه ای شد . ممنون از یادداشت خوبتون
negar / 03 August 2015
خاورمیانه ، بدلیل شیوه ای که مرزهای کشورهای آن طراحی شده، از آغاز فاقد ثبات ذاتی بوده است. رخ دادن برخی وقایع تنها باعث فروریزی ثبات ظاهری آن میشود. طراحی این کشورها با ترکیبات بی تناسب قومی و مذهبی در تمامی صد سال اخیر منبع جنگ، سرکوب و قدرتیابی رژیم های فاشیستی بوده است. تحولات چند ساله اخیر خاورمیانه نه یک اتفاق خاص بلکه تداوم وضعیت پیشین است. بهمین دلیل نباید شعارهای ایدئولوژیک افراطیون شیعه و سنی را خورد. زیرا در پشت این شعارهای ایدئولوژیک منافع و اهداف قومی چنهان شده است، ولایت فقیه ایدئوژی حاکمیت فارسها بر سایر ملل ایران و پیشبرد اهداف اساترتژیک آن در منطقه است، داعشیسم ایدئولوژی عربها سنی برای کسب قلمرو جفرابیایی و کسب حاکمیت سیاسی مستقل است، اسلامگرایی اردوغان در پی پنهان کردن شوینیسم ملی ترکها برای تداوم حاکمیت بر کردها و سلطه بر خاورمیانه است.
مرزهای خاورمیانه ذاتاً بی ثبات و ماهیتاً فاقد مشروعیت هستند. کاری که صدام انجام داد تنها این بود که تصمیم گرفت تا این مرزها را به میل خود تغییر دهد. این مرزها باید از طریق خیزش ملتها ی سرکوب شده منطقه باز ترسیم شوند. و البته تصمیم قدرتهای بزرگ به عدم حمایت از مرزهای فعلی نقش اساسی در این فرایند بازی خواهد کرد.
سیاوش / 03 August 2015
بسیار خوب و موجز …
در طول این سالها اقدامات آمریکا همراه با نوعی نابخردی بوده . امیدوارم خردورزی اوباما بتونه راه گذاری رو باز کنه برای برون رفت ازین تنگنا …
بهروز / 05 August 2015