همه خودشان را با دیگران مقایسه میکنند. اما چه چیزی باعث میشود که خودمان را با کسانی مقایسه کنیم که نه ما در موقعیت آنها هستیم و نه آنها درکی از شرایط ما دارند؟
تئوری مقایسه اجتماعی یک رهیافت جامعه شناسی است که میگوید هر آدمی ارزش فردی خودش را در مقایسه با دیگران میسنجد. بالذات هیچ ضرری ندارد که هر کسی خودش را با دیگران مقایسه کند، اما وقتی تئوری مقایسه اجتماعی را در شبکههای اجتماعی بررسی کنیم، چیزهای تازهای برایمان روشن میشود. مقایسه در شبکههای اجتماعی میتواند زندگی و هویت ما را تغییر بدهد.
وابستگی، خاصیت شبکههای اجتماعی است. ابتدا فقط عضو یک شبکه اجتماعی میشوید، بعد دوستانتان را پیدا میکنید یا آدمهای جدید را میشناسید و بالاخره به مرور زمان احساس میکنید که شبکههای اجتماعی یکی از مهمترین انگیزههای زندگی روزمره و سرگرمی اصلیتان است. زمانی فرا میرسد که این شبکهها تنها راه ورود شما به زندگی افرادی است که میخواهید بیشتر بشناسید و یا رابطهتان را با آنها حفظ کنید. این اتفاق آنقدر نامحسوس رخ میدهد که شاید اصلا متوجه نشوید که این شبکههای مجازی چطور زندگیتان را تحت تاثیر جدی خود قرار دادهاند.
نسل دهه هشتاد میلادی به بعد را نسل هزاره میگویند. این نسل در استفاده از فن آوری از نسل قبلی جلوتر بودند. بعد از آن عصر اینترنت به وجود آمد و حالا استفاده از شبکههای اجتماعی مثل نفس کشیدن و آب خوردن ضرورت زندگی آدمهاست. تاثیر اینترنت و فن آوریهای مدرن آنقدر جدی است که حتی گاهی بدن و مغز هم بدون ان عملکردش دچار مشکل میشود.
ما بیش از اندازه برای تصویر ایدهآل هویت دیجیتال خودمان تلاش میکنیم. میخواهیم بهترین چیزی باشیم که میتوان به دیگران نشان داد و یادمان میرود که زندگی واقعی سه بعدی مان را غنی کنیم.
زندگی دیجیتال چه بر سر زندگی واقعی ما میآورد؟
خوشحالان ناراحت
افسردگی خندان یعنی: به نظر خوشحال، خندان و مثبت هستیم اما واقعیت چیز وحشتناک دیگری است. ما سعی میکنیم نسخه ایدهآل خودمان باشیم و این تلاش مستمر نابودکننده است. با شبکههای اجتماعی همه ما توانستیم روی جنبههای مهم و اساسی زندگیمان تمرکز کنیم. ما جنبههای مثبت زندگی را برجسته کردیم و پردهای روی همه چیزهایی کشیدیم که اصلا دوست نداریم کسی متوجه آن شود. ما غم را پنهان کردیم، ناکامی و شکست را پنهان کردیم و همیشه خندیدیم! غذای خوبی که شب قبل خوردیم را نشان بقیه دادیم، عکسهای روتوش شده را برای لایکهای بیشتر نمایش دادیم، لبخندهای شادمانهمان را در جمعهای شاد به بقیه نشان دادیم و بهترین چیزها را نوشتیم و با بقیه همرسان کردیم.
خیلی به روی خودمان نیاوردیم که افسرده هستیم، موهایمان آشفته است، دو روز است که غذا نخوردهایم و دعوای بدی را پشت سر گذاشتهایم. حتی اگر قرار بوده خبر بد یا حال بدی را نشان بدهیم این کار را با دقت و توجه زیاد به کلمهها و جملهها انجام دادیم. اگر خبر از خشونت یا رنج یا وضع اقتصادی بد هم که بود آن را به تصویر ایدهال خودمان سپردیم.
از طرف دیگر، ما مدام در حال پیگیری صفحههای اجتماعی دیگران هستیم و به این فکر میکنیم که مبادا چیزی را نخوانده یا ندیده رد کرده باشیم. کنجکاوی ما برای اینکه بفهمیم دیگران چه میگویند و چه کار میکنند خیلی زیاد است و حواس و توجه ما فقط معطوف به دیگران است.
اما این چه ربطی به تئوری مقایسه اجتماعی دارد؟
ما خودمان را با موقعیتهای برتر و ایده آلی که دیگران از خودشان نشان میدهند مقایسه میکنیم و این چیزی است که باعث احساس ناامنی میشود. گویا ما هیچ شانسی نداریم. چطور میتوانیم با کسی برابری کنیم که کامل و بینقص است؟
این همان کاری است که با بقیه انجام میدهیم؛ آدم ویژهای که خوشحال، موفق، خوشبخت و پیشرو است.
اگر اینطور نبود هیچ وقت اینستاگرام 20 نوع فیلتر تصویر در اختیار ما قرار نمیداد تا عکسهای بینظیر را نشان بقیه بدهیم.
شبکههای اجتماعی، تاثیرهای مخرب
پژوهشی درباره زنان و فیس بوک در یکی از منابع معتبر مقالههای علمی (ساینس دایرکت ) نتایج جالبی داشته است:
در این پژوهش عملکرد زنان در 10 دقیقه پیمایش فیس بوک، مجلههای آنلاین و یک وبسایت معمولی ثبت شد و سپس نتایج تغییر خلق و خو، واکنشهای منفی بدن و تغییرات چهره نیز در طی این زمان کوتاه مورد بررسی قرار گرفت. هدف این پژوهش این بود که نشان بدهد شبکههای مجازی و وبسایتها چه تاثیری در خلق و خو و احساس شادی و غم دارند.
فکر میکنید این پژوهش چه چیزی را مشخص کرد؟
پژوهشگرها متوجه شدند استفاده از فیس بوک در خلق و خوی زنان تاثیر منفی دارد. آنها در فیس بوک خودشان را با دیگران مقایسه میکنند و این احساس را در آنها ایجاد میکند که باید تغییری در ظاهر بدن، چهره و موهایشان ایجاد کنند.
چطور میشود از این حال بد فرار کرد؟
ما نمیتوانیم با تفاوتها کنار بیاییم. شاید تا اندازهای حق داشته باشیم. این به ما کمک میکند تا خودمان را حرکت بدهیم و جلو برویم. برای وضع بهتر تلاش کنیم و خوب زندگی کنیم اما اغلب در راهی که میرویم اغراق میکنیم.
شاید دیگران واقعا همانقدری که نشان میدهند خوب باشند، شما هم حق دارید برای خوبتر شدن تلاش کنید اما این نباید باعث شود افسار احساستان از دستهایتان خارج شود و به وضعیتی دچار شوید که همه چیز را در هر موقعیت زمانی و مکانی با دیگران مقایسه کنید.
ضرورتی ندارد که از شبکه اجتماعی محبوبتان بیرون بیایید تا از افسردگی خندان بیرون بیایید فقط راههای سالم تر استفاده از شبکههای اجتماعی را یاد بگیرید.
باید:
به جای مقایسه، از سبک زندگی و دستاوردهای دیگران برای بهبود زندگیمان استفاده کنیم.
به جای اینکه شبیه دیگران باشیم، ایدههایی را عملی کنیم که با شرایط زندگی خودمان سازگار است.
به جای اینکه به دیگران لایکی با وجود ناامیدی و حسرت بدهیم از آنها انگیزه بگیریم.
به جای ارتقای کیفیت زندگی دیجیتال به فکر خوب شدن حال واقعیمان باشیم.
به نظر نمی رسد که هیچ کدام از ما تئوری مقایسه اجتماعی را انکار کنیم و بهتر است آن را بپذیریم اما وقت مقایسه خوب است به جای تلاش برای نمایش چیزی که نیستیم عادتهای بد، سبک زندگی اشتباه و افکار نامناسب را تغییر بدهیم.