یکی از دهها جوک و مطلب طنزی که این روزها مردم برای یکدیگر ارسال میکنند: «در سالهای گذشته قیمت بنزین از لیتری ۸۰ تومان به لیتری ۱۰۰۰ تومان افزایش یافته است اما قیمت هر گرم تریاک ۳۰۰۰ تومان بوده و الان هم ۳۰۰۰ تومان است. آیا قاچاقچیها صداقت و مدیریت بهتری ندارند؟ آیا سیستم توزیع مواد مخدر بهتر از سیستم توزیع کالاهای اساسی نیست؟ آیا بهتر نیست امور کشور را به جای دولتمردان به فروشندگان مواد مخدر بسپاریم؟»
شایعه، تکذیب، تصدیق
ابتدا مردم متوجه گران شدن سوخت یا کالاها و خدمات در ایران میشوند و سپس خبرها به رسانهها درز پیدا میکند. اینجاست که سخنگوی دولت یا مقامات مسئول، اول خبرها را تکذیب میکنند و بعد از مخالفت دولت با هرگونه افزایش قیمت حرف میزنند، اما کمی بعد هر افزایش قیمتی به صورت رسمی مورد تایید و تصویب قرار میگیرد.
حالا دیگر عادی شده است که سخنگوی دولت، افزایش قیمت هر کالا یا خدماتی را تکذیب کند اما مدتی بعد شاهد تحقق گرانی همان کالا یا خدمات باشیم. افزایش قیمت حاملهای انرژی، خودرو، نان و دیگر موارد، از این جمله هستند.
در ماجرای گران شدن بنزین، ابتدا دلیل واریز نشدن سهمیه بنزین خودروها، نقص سیستم نرم افزاری شرکت پخش فرآوردههای نفتی اعلام شد. بعد از آن گفتند که این شرکت منتظر تصمیمگیری دولت است و نرمافزارهای این شرکت مشکلی ندارند. طی دو روز، مدام به مردم گفته میشد که بلافاصله بعد از تصمیمگیری دولت، سهمیه بنزین به کارت آنها واریز میشود. بعد اعلام کردند که سهمیه خوردوهای شخصی حذف شده است، اما مردم نگران گرانی قیمتها نباشند، چون سهمیه خودروهای عمومی پابرجاست.
هنوز این خبر در حال نشر بود که اعلام شد سهمیه خودروهای عمومی نیز قطع شده و بنزین به صورت تکنرخی فروخته خواهد شد. دلیل این حجم فشرده از دروغگویی دولت نیز، احتمال شورش مردم عنوان شد. البته طبق معمول، نیروی انتظامی با حرکت یگانهای ضد شورش در اتوبانهای منتهی به پادگانهای این نیرو و بازداشت ۱۰۰ نفر به عنوان اراذل و اوباش، سیاست خود را در برابر هر اعتراضی به وضوح روشن کرد.
در ابتدای سال جاری، مقامات دولت روحانی مثل همیشه اعلام کرده بودند که بنزین امسال گران نمیشود. همچنان که قیمت نان، تعرفه گاز و دیگر چیزها نیز در ابتدای سال قرار نیست گران شود اما برای مردم این دروغی است که شنیدن آن از زبان اعضای دولت، داستانی تکراری شده است.
دولت روحانی موفق شده است تورم افسارگسیخته دولت احمدینژاد را کاهش دهد، اما در میان اقتصاددانان، این نظر قوی است که کاهش تورم، مصنوعی و موقتی است؛ زیرا حالت رکود در بخش تولید ادامه دارد و یک نشانه دیگر غیر واقعی بودن آن، تداوم افزایش میزان نقدینگی در جامعه است. حالا دستمزدها بر اساس تورم ۱۵ درصدی افزایش یافتهاند و به فاصله کوتاهی از اعلام نرخ دستمزدهای قانونی، قیمت بک کالای بسیار اثرگذار − یعنی بنزین − به میزان ۴۳ درصد بالا میرود.
در پی این افزایش قیمت و طبق سنت همیشگی در ایران، همه قیمتها افزایش مییابند. اما دولت اعتدالگرا و مجلس اصولگرا و صدا و سیمای جمهوری اسلامی همچنان اصرار دارند که چیزی گران نخواهد شد.
آیا چنین چیزی ممکن است؟
چرا مقامات جمهوری اسلامی مدام در حال پردهپوشی واقعیت هستند؟
افزایش قیمت بنزین جه تغییراتی در دیدگاه سیاسی مردم ایران پدید آورده است؟
خنده تلخ من از گریه غمانگیزتر است
«در سالهای گذشته قیمت بنزین از لیتری ۸۰ تومان به لیتری ۱۰۰۰ تومان افزایش یافته است اما قیمت هر گرم تریاک ۳۰۰۰ تومان بوده و الان هم ۳۰۰۰ تومان است. آیا قاچاقچیها صداقت و مدیریت بهتری ندارند؟ آیا سیستم توزیع مواد مخدر بهتر از سیستم توزیع کالاهای اساسی نیست؟ آیا بهتر نیست امور کشور را به جای دولتمردان به فروشندگان مواد مخدر بسپاریم؟»
این یکی از دهها جک و مطلب طنزی است که این روزها مردم برای یکدیگر ارسال میکنند. مردم از روی ناچاری به وضعیتی که دارند میخندند. تا زمانی که کسی حرفهای جدی نزند بقیه بیشتر دوست دارند با زبان طنز و شوخی درباره مشکلات بزرگ کشور و زندگی خود صحبت کنند.
یک روانشناس مقیم تهران این عامل را یک واکنش تدافعی مغز برای کاهش فشارهای روانی معرفی میکند و معتقد است: «وقتی افراد در مقابل مشکلی احساس ناتوانی بکنند، ذهن انسان سعی میکند با یادآوری مسائل دیگر، فرد را از تمرکز روی مشکل باز دارد تا رنج کمتری متحمل شود. در مواردی که مسئله جمعی است و محیط امکان فراموشی را نمیدهد افراد سعی میکنند با خندیدن به مشکل از زیر بار روانی آن فرار کنند. انسان سعی میکند حوادث بد را فراموش و با حذف جزئیات وقایع بد، ابعاد آنها را کوچک کند و با آنها کنار بیاید.»
بحث جاودانی کرایه تاکسی
کافی است به مردم تلنگری کوچک زد تا خنده آنها به نگرانی و غم تبدیل شود. یک راننده تاکسی با بیتقصیر معرفی کردن خود و همکارانش میگوید: «مملکت هرکی به هرکی است. مردم ما را میبینند چون پول میدهند دست ما فکر میکنند ما گران کردیم. کسی کار ندارد پشت این ماجرا دولت است و ربطی به راننده بدبخت ندارد. بنزین لیتری یک تومان باشد و کرایه یک قران؛ ما راضی هستیم به خدا.»
مسافران این ماشین اما نظر دیگری دارند. یک آقای کارمند از بیانصافی رانندگان میگوید: «شما سهمیه داشتید ولی حاضر بودید ده دور بدون مسافر بچرخید تا دربستی پیدا کنید. مشکل ما این است که قانع نیستیم و کاری میکنیم دولت راحت به ما زور بگوید چون خودمان اول به خودمان زور میگوییم.»
راننده تاکسی از سررسید جلوی داشبورد مقدار زیادی اسکناس کهنه بیرون میآورد و میگوید:«این را بانک به من به داده؟ کسی دربست بگیرد پول خرد میدهد. چرا آخه اینقدر بیانصاف هستید؟» یک خانم وارد بحث میشود و میگوید: «ایشون که منظورش شما نبودید. همکارهای شما از این کارهای میکنند. چیزی نیست که پنهانی باشد. خود شما خبر ندارید؟» و این بحث همچنان ادامه دارد.
احمدینژاد هم مانند شاه، خدابیامرز شد
ظاهرا قرار نیست مردم ایران روزگار خوش ببینند و وضعیت برای زندگی مردم عادی هر روز بدتر از روز قبل است. به قول قدیمیها «سال به سال دریغ از پارسال»، و ظاهرا برای همین است که همیشه افسوس گذشته را میخورند. یک آقای ۶۰ ساله میگوید: «هر حاکمی هرچقدر بد باشد رویش جلوی این آخوندها سفید است.» لابد به همین خاطر است که حکومت پهلوی با وجود سرکوب آزادیهای سیاسی و زندان و شکنجه مخالفان خودش در مقابل حکومت جمهوری اسلامی به نیکی یاد میشود. هرچه باشد در حکومت قبلی آزادیهای اجتماعی و غیر سیاسی وجود داشت. مردم به خامنهای فحش میدهند و از آخرین شاه ایران با عنوان «خدابیامرز» یاد میکنند. حالا شاه خدابیامرز یک رقیب زنده پیدا کرده است: محمود احمدینژاد!
متن پیامهایی که در بین اهالی جنوب شهر و مردم فقیر جامعه در مورد بنزین رد و بدل میشود متفاوت از فضای طبقه متوسط جامعه است:
مراسم وداع با بنزین سهمیهای
زمان: امشب ساعت ۱۲
مکان: پمپ بنزینهای سراسر کشور
همراه با مراسم روشن کردن شمع و مداحی حاج حسن کلید ساز»
زیر آن هم نوشته شده است:
«دایی محمود کجایی
وقتش شده بیایی
عمو حسن کشتمون
چوب زده تو پشتمون
کاراش مثل شکیبه
به هیچکس پول نمیده
دایی محمود کجایی
باید بریم گدایی»
یک مرد ۵۴ ساله با حالتی بسیار طلبکار و شاکی میگوید: «طرف دیوانه بود و یک کارهایی میکرد اما به ما چه؟ گفتند باعث و بانی گرانی احمدینژاد است و روحانی بیاید درست میشود. بدتر شد. پس چی میگفتند برای خودشان؟»
یک جوان بسیجی که ساکن یکی از محلات فقیرنشین است میگوید: «اینکه میگویند بسیج مخالف توافق هستهای است دروغ است. من بسیجی هستم و فرقی برایم ندارد توافق چطوری باشد ولی زودتر درست بشود. چند وقت است دارند مذاکره میکنند؛ این همه وقت گذشته چرا چیزی درست نشده؟ قرار مذاکره این بود که بهتر شود نه اینکه هر روز بدتر شود؟ روحانی چکار کرده در این چند وقت؟»
یک خانم ۶۳ ساله با چادری مشکی و مندرس میگوید: «مادر به خدا اگر به فکر آبرویم نبودم میرفتم گدایی. نمیتوانم. به خدا بیایید نگاه کنید یک خانه داریم همه جایش خراب است. آب گرم نداریم. ماه به ماه گوشت گیرمان نمیآید. به مردم بگو دعا کنند زودتر بمیرم و خلاص شوم. این زندگی را میخواهم چکار؟ از وقتی دختر بودم تا الان که آخر عمرم است روز خوش نداشتم. نان خالی میخوردیم، به نان خالی ما رحم نکردند. احمدی نژاد بهتر بود مادر. به فکر بود. روحانی آدم اهلی نیست. مردم را نمیبیند.»
یک خانم ۴۵ ساله از شایعات میگوید: «نمیدانم والله. مردم میگویند قرار است این دوره احمدینژاد بیاید. بلکه بیاید. این سری جدیدی که آمدهاند، بدتر شد. احمدینژاد یارانه نان میداد به مردم، این دولت تا حالا دوبار نان را گران کرده. کارت بنزین را برداشته، هرجا مغازه برویم میگویند بنزین گران شده، جنسها گران شده. مردم چه حقی از اینها خوردهاند که اینقدر مردم را اذیت میکنند؟»
بهجای گران کردن حاملهای انرژی، یارانه ثروتمندان را قطع کنند
دولت حسن روحانی برای تامین بودجه لازم برای پرداخت یارانه نقدی در مجموع ۱۸ هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد. از محل افزایش ۴۳ درصدی قیمت بنزین در مجموع سه هزار میلیارد تومان منابع مالی به دست خواهد آورد و همچنان ۱۵ هزار میلیارد تومان کسری بودجه خواهد داشت. این در حالی است که با وجود اجازه قانونی مجلس و اعلام حمایت طبقات پائین و میانی جامعه، دولت حسن روحانی از حذف یارانه افراد ثروتمند خودداری میکند. حتی روزنامههای طرفدار دولت و حامیان سیاسی حسن روحانی از این اقدام دولت متعجب هستند و دولت از اعلام دلیل اصلی این اقدام خودداری میکند. در صورت حذف ۶ میلیون ثروتمند از لیست دریافت کنندگان یارانه نقدی، هر ماه ۲۷۰ میلیارد تومان در مخارج دولت صرفه جویی شده که معادل ۳۲۴۰ میلیارد تومان در سال و بیشتر از پولی است که دولت از محل گران کردن سوخت به دست میآورد.
یک اقتصاددان نهادگرا با اعلام تعجب از تصمیم دولت میگوید: «به این مطلب توجه داشته باشید که ما به درستی تک نرخی شدن قیمت سوخت، ارز و باقی کالاها اعتراضی نداریم اما من متوجه نمیشوم چرا در این شرایط که به ثبات بازار و تخیله جو روانی موجود در اقتصاد کشور نیاز مبرمی داریم، این تصمیم گرفته شده است و ما قطعا شاهد این خواهیم بود در بخشهای مختلف اقتصاد به دلیل گران شدن قیمت بنزین و گازوئیل، هرج و مرج ایجاد خواهد شد. در کشور ما به صورت سنتی افزایش قیمت بنزین معادل افزایش قیمت همه کالاها است. بازار میرفت به این سو که دوران ثبات و تسلط مدیران اقتصادی بر کلیات بازار را بپذیرد اما با این تصمیم نابهنگام متاسفانه بازگشتیم به همان نقطه شروع.»
یک فعال سیاسی و از اعضای ستادهای خاتمی، موسوی و روحانی در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری با اعلام تعجب از تصمیمات روحانی میگوید: «من کارشناس اقتصادی نیستم و صحبتی درباره اقتصاد ندارم. من از لحاظ سیاسی میگویم این کار اشتباه بود. در فاصله پنج ماه تا انتخابات مجلس دولت بجای آنکه به مردم کمدرآمد توجه کند تا رای احمدینژادیها و تمامیت خواهان شکسته شود، جانب افرادی را گرفته است که نیازی به این یارانه ندارند… آقای روحانی در انتخابات مجلس به خاطر همین کارش ضربه میخورد و ضربه خوردن ایشان یعنی در قدرت ماندن اصولگرایان.»
دشنامها به سمت کدام شخصیتهاست؟
خبر گران شدن نرخ بنزین کم بود که وزارت نفت از داغ بودن تنور آزادسازی قیمتها استفاده کرد و نان خودش را چسباند. قیمت گاز شهری ۱۵ درصد گران شده است و با توجه به اینکه مبلغ قبضهای گاز از قبضهای برق و آب بسیار بیشتر است، ۱۵ درصد افزایش قیمت گاز در لیست مخارج خانوارها رقمی درشت و چشمگیر خواهد بود.
رانندگان تاکسی بیتوجه به دستورات دولت، کرایهها را افزایش دادهاند و مغازهداران که از خبر کودتا در مصر نیز بهانهای برای گرانی کالاها میتراشند، روی قیمت اجناس خود کشیدهاند. از بخش سیمان و تجهیزات ساختمانی خبر میرسد که عرضه کالا به بازار متوقف یا محدود شده است تا مجوز افزایش قیمتها کسب شود. این به معنی افزایش اجازه خانهها خواهد بود.
مردمی که ۱۲ سال است با عوارض ناشی از پرونده اتمی جمهوری اسلامی مواجه هستند، دشنامهای بیشماری را حواله خامنهای، احمدینژاد و حسن روحانی میکنند. اشاره به نقش نمایندگان مجلس در گفتههای مردم بسیار کمرنگ است و میتوان با اطمینان خاطر ادعا کرد در روزهای اخیر روحانی تبدیل به سیبل دشنامهای مردم شده است و افراد عادی توجه زیادی به کلیت ساختار قدرت در ایران نمیکنند و توجهشان بیشتر متوجه دولت است.
“نکبت” و “نکبتی”، دو کلمهای هستند که یک شهروند بازنشسته برای توصیف فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی از آنها استفاده میکند. یک کارگر ۴۸ ساله با التماس و عصبانیت خطاب به حکومت میگوید: «تو را به خدا بسه. چی میخواهید از جون ما؟ ما چه گناهی کردیم که یک روز ما را راحت نمیگذارید. ای… به این مملکت که یک روزش روز خوش نیست. قبلا میگفتید مرگ بر آمریکا، الان که مذاکره است و با هم دست میدهند بهانه چی است؟ لعنت به پدر و مادرتان بیاید کمتر دزدی کنید اینجوری پول کم نیاید.»
رساندن صدای مردم به گوش حاکمان
بعضی از مردم میخواهند از طریق رسانه، صحبتهای خود را به گوش مسئولان برسانند. یک شهروند ۳۱ ساله میگوید:«به آقای روحانی بگید دفعه بعدی پشت گوشش را دید، رای مردم را هم میبینه. مردم را چی فرض کرده؟»
یک مهندس ۵۰ ساله ضمن حمایت از اقدام دولت میگوید: «وقتی قیمت یکی باشد امکان سوءاستفاده و رانت از بین میرود. به نظر من قیمت ارز ضرورت بیشتری داشت تک نرخی بشود چون رانتی که از اختلاف قیمت ارز دولتی و آزاد وجود دارد بسیار بیشتر از رانت بنزین است. قابل مقایسه نیست با هم. ارزش داشت که وقتی دولت هزینه به این بزرگی میخواهد بدهد و در بین عوام نارضایتی به وجود بیاید چه بهتر که ارز را تک نرخی میکرد.»
یک جوان ۲۸ ساله از منطق حاکم بر بازار ایران میگوید: «این را همه میدانند که بهترین بهانه برای بالا بردن قیمتها، گرانی بنزین است. چند سال است دلار و تحریم هم اضافه شده ولی پدر و مادرهای ما میگویند و خود ما دیدهایم که قیمت بنزین بالا برود، پشت سرش قیمت همه چیز بالا میرود.» او ادامه میدهد:«برای مغازهدار، برای کارخانهدار فرقی ندارد که چیزی گران بشود. دو برابرش را میکشد روی جنس خودش. مردم ضرر میکند.»
سید حسن، مغنی است. عقاید به شدت مذهبی دارد اما مردمی که روزی پاک میخورند را همپایه یکی از نمادهای مذهبی شیعیان میداند. چنین افکاری در جامعه ایران رنگ باخته است اما شنیدن این صحبتها خالی از لطف نیست: «قربانش بروم حضرت عباس، برای آب رفت. با تیر دو دستش را قلم کردند که آب نبرد… مردم ما _همهشان را نمیگویم، _ آنهایی که دنبال روزی پاک هستند، دزدی نمیکنند، رشوه نمیگیرند، از کارشان نمیزنند، مقامشان مقام سقای کربلا است. صد برابر تیر پرتاب میکنند؛ از ربای وامها بگیر تا فساد و ادارات که رشوه میگیرند. آخر سر چقدر دست مردم هست که ببرند سر سفره زن و بچه؟ به خدا اینجا کربلاست. به اسم خدا بر صندلی نشستهاند ولی دشمن خدا هستند. این شرک است و خدا گفته شرک از کفر بدتر است. کسی که میگوید خدا نداریم گناهش خیلی کمتر از کسی است که میگوید خدا داریم ولی یک آدمهایی را داخل میکند در خداییتاش.»
اینجا آخر خطه، دیگه با دریوزگی نمیشه به بقا ادامه داد باید تکلیف مشخص بشه برای ما مردمی که 1400 ساله تو نکبت و بدبختی دست وپا زدیم
مهدی / 30 May 2015
مشکل جوامعی مثل ایران فرد نیست. بلکه کل ساختار اون حکومت و جامعه است. تا زمانی که مذهب در بطن جامعه همه چیز رو به سمت تعفن میکشونه هیچ اتفاق خوبی نمیفته. هرچه جوامع ثروتمندتر باشه به همون نسبت معضل ادیان و خدا کمرنگ تره. نمونه بارز کشورهایی مثل نروژ و کلا کشورهای اسکاندیناوی هستن.
نیما / 30 May 2015
این مطلب نصفش نقل قول از افرادی ست که مثل فیلمای تلویزیونی عامه پسند نویسنده سعی کرده با تاثیر دراماتیک داشته باشه
امیر / 31 May 2015
هیس!!! دولت در حال مذاکره است از دولت انتقاد نکنید.
محمد / 01 June 2015