با پیشرویهای داعش در سوریه و عراق، این گروه توانسته به خوبی قدرتنمایی نظامی کند. از سال گذشته که داعش موصل را اشغال کرد تا این اواخر که شهر پالمیرا در سوریه و رمادی در عراق را به کنترل خود در آورد، تحرکات نظامی داعش متوقف که نشده، هیچ، موفقیتهای چشمگیری هم به دست آورده است. این همه پیروزی به رغم آن است که اتئلافی بزرگ مرکب از ۴۰ کشور جهان به رهبری امریکا طی یک سال گذشته داعش را زیر ضربات خود گرفته است.
از سوی دیگر، تهدید داعش برای ایران نیز تا آنجا جدی است که اخیراً مقامات جمهوری اسلامی اعلام کردهاند اگر نیروهای داعش به ۴۰ کیلومتری مرزهای ایران برسند، تهران متوسل به قوه قهریه خواهد شد.
این تهدید از سوی تهران علیه داعش، در معنا عبارت است از “جنگ اسلام علیه اسلام” با این تفاوت که یکی اسلام شیعی را و دیگری اسلام سنی را نمایندگی میکند وگرنه برداشت این دو از اسلام سیاسی یکی است. درک این دو سیستم سیاسی از اسلام نه به عنوان یک آئین، بلکه به عنوان یک ایدئولوژی قدرتگرا (ایدئولوژی که به دنبال قدرت سیاسی است) یکی است.
به بیان دیگر، آنچه در صحنه جغرافیایی سیاسی خاورمیانه دیده میشود، عبارت است از دو مدل حکومتی برآمده از اسلام سیاسی. این دو مدل عبارتند از: جمهوری اسلامی و خلافت اسلامی.
این به نوبه خود، در خور تأمل است که شاهدیم جغرافیای سیاسی خاورمیانه اینک به گونهای رقم خورده که به وضوح میتوان تقسیم شدن منطقه خاورمیانه را به دو اردوگاه متخاصم اما هر دو به نام اسلام مشاهده کرد.
پرچمهای مشابه
آیا جالب و در عین حال درخور تأمل نیست که وقتی پرچمهای خلافت اسلامی و جمهوری اسلامی منقش به لا اله الا الله هستند، این دو سیستم سیاسی نه تنها همسویی سیاسی با هم ندارند، بلکه کار را از رقابت گذرانده و در تخاصم ذاتی با هم قرار دارند؟ عیناً همین پرسش را میتوان در مورد جنگ نیابتی جمهوری اسلامی و عربستان سعودی مطرح کرد که پرچم آنها منقش به لا اله الا الله است.
اینکه آیا داعش به راستی نماد باز تولید شده خلافت، و جمهوری اسلامی نماد بازتولید شده دولت صفوی است، موضوع این نوشتار نیست. آنچه مدعای این مقاله است اینکه اسلام سیاسی (اسلامی که به دنبال برپایی یک نظام سیاسی است) اینک جغرافیای سیاسی خاورمیانه را به وضوح به دو اردوگاه تقسیم کرده است. دو اردوگاهی که از قضا نه در همکاری با هم بلکه در تخاصم با هم هستند.
در این تخاصم به نام اسلام، دستگاه تبلیغاتی هر یک، به جریان افتاده تا ماهیتی منحرف از دیگری ترسیم کند. داعش از نگاه جمهوری اسلامی (و همچنین دیگر کشورهای مسلمان که از وجود داعش احساس خطر میکنند)، نماینده اسلام واقعی نیست (شیخ ازهر داعش را خارج از دین اسلام دانسته) و داعش نیز جمهوری اسلامی را محصول پروژه “صهیو- صفوی” معرفی میکند.
تعبیرات تازه
اخیرا در برخی ویدئوهای منتشر شده، داعش نفوذ ایران در منطقه را محصول پروژه صهیونیستی- صفوی (صهیو- صفوی) اعلام کرده است. اهمیت پرسش فوق در این است که چنین مدعایی نه صرفاً از سوی داعش، که توسط برخی رسانههای عربی حامی عربستان نیز مطرح میشود. مفهومسازی صهیو- صفوی در تبلیغات اینان اشاره به چیست؟
الف ) ارتش صفوی:
در تبیین مفهوم “ارتش صفوی” پیشتر در مقالهای با عنوان “ارتش صفوی در تبلیغات داعش” گفته شد که مصطلح ارتش صفوی، اشاره به جمهوری اسلامی و کلیه حامیان منطقهای او دارد که گسترش شیعه را در جهان اهل سنت همچون دولت صفویه در سر میپرورانند.
نه تنها داعش بلکه برخی رسانههای عربی با استفاده از این تعبیر به یک کینه عمیق تاریخی اشاره دارند و آن اینکه دولت صفویه با تجهیز ارتشی نیرومند، موجبات تضعیف سیستم “خلافت” (دولت عثمانی) را فراهم آورد.
با این ابداع و کاربست، مصطلحی به نام ارتش “ارتش صفوی” به منظور “مفهومسازی” از کینهای تاریخی به کار میرود تا جمهوری اسلامی را بازتولید شده دولت صفوی معرفی کند که هدف از تحرکات نظامیاش (که از آن با تعبیر ارتش صفوی یاد میکنند) اعمال “هژمونی” شیعه بر منطقه است.
با این مفهومسازی، داعش و برخی رسانههای عربی، جمهوری اسلامی را نماد احیای دولت صفوی میدانند. همچنان که “هلال شیعی” در ادبیات برخی رسانههای عربی، نمونهای دیگر از مفهومسازی در راستای مخاطرهای است که گسترش شیعه میتواند بنیاد عقاید اهل سنت را تهدید کند.
ازاینرو، داعش به عنوان نماد باز تولید شده “خلافت”، خود را در یک جنگ عقیدتی با مدل بازتولید شده دولت صفوی (جمهوری اسلامی) جا زده و بدین وسیله عقاید جهان اهل سنت را دستمایه اهداف سیاسی خود برای برپایی یک “دولت اسلامی” کرده است.
برخی رسانههای عربی حامی عربستان نیز عیناً همین تعبیر را نسبت به نفوذ ایران در منطقه به کار میبرند.
ب) پروژه صهیو- صفوی:
در ستیزی که میان شیعه و سنی از گذشته بر قرار بود، هستند کسانی که به استناد برخی منابع تاریخی غیر معتبر، ریشه شکلگیری شیعه را به یک یهودی مسلمان شده به نام عبدالله بن سبأ باز میگردانند. با چنین ادعایی، اینان شیعه را مذهبی ساخته و پرداخته یهودیان قلمداد میکنند. (برای مطالعه مراجعه شود به کتاب “عبدالله بن سبا” نوشته سید مرتضی عسکری.)
صرفنظر از این منازعات تاریخی بین شیعه و سنی، در سالهای اخیر اتحادیه عرب مکرراً ایران و اسرائیل را به موازات هم “دو اشغالگر” سرزمینهای عربی نام برده و با برابر نشاندن ایران و اسرائیل مدعی است که یکی از این دو، سرزمینهای فلسطینی را و دیگر جزایری سه گانه خلیج فارس (تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی) را اشغال کرده است.
از سوی دیگر، حضور پر رنگ ایران در عراق، سوریه، لبنان و اخیراً یمن که جنگ نیابتی بین تهران وریاض را رقم زده، اینک موجب شده برخی رسانههای عربی با نادیده گرفتن خصومت شکلگرفته میان ایران و اسرائیل پس از انقلاب ۵۷، نفوذ ایران در منطقه را در قالب پروژهای صهیونیستی – صفوی تئوریزه کنند.
جالب اینکه برخی رسانههای عربی، مصائبی را که بر جهان عرب میرود محصول پروژهای صهیونیستی- صلیبی- صفوی میدانند (برای مثال مراجعه شود به “الأمة الإسلامية تتعرض لهجمة احتلال عسكري “صهيو صليبي صفوي”)
روشن است با پیوند زدن یک یک این مفاهیم تاریخی دردناک برای اعراب، جریان تندروی جهان عرب با تحریک احساسات مذهبی اهل سنت، هویت عربی- سنی آنان را در معرض خطر از سوی صهیونیسم (اسرائیل) و صفویه (جمهوری اسلامی) و همچنین صلیبیون (امریکا و اروپا) میپندارد.
چنین تئوری پردازیهایی، اینک مستمسک رسانههایی است که از سوی عربستان تغذیه میشوند؛ همچنان که دستمایه داعش برای فراخواندن اعراب و سنیان جهت پیوستن به خلافت خود خواندهاش شده است.
نتیجهگیری
جغرافیای سیاسی خاورمیانه به دو اردوگاه شیعه و سنی تقسیم شده و اسلام علیه اسلام به ستیز برخاسته و هر روز بر ابعاد جنگ نیابتی تهران – ریاض افزوده میشود و پدیده داعش با قدرت نمایی نظامی بر وخامت اوضاع میافزاید.
اگر تدبیری از هم اکنون اندیشیده نشود، بالا گرفتن جنگ شیعه و سنی، خشونت و کینتوزی در خاورمیانه را به اوج میرساند.
با تشکر از جناب علیزاده به خاطر زحمت نوشتن این مقاله مفید .
این تفرقه و جنایات ضد بشری فقط در دین اسلام که ساخته و پرداخته ذهن محمد بوده است ، وجود دارد و هر کسی قرائت خاص خود را از این دین نفسیر کرده و با توجه به احکام قرون وسطائی آن به خود اجازه میدهد که دست به هر جنایتی به اسم مذهب و خدا زده و بر اعمال ننگین خود مشروعیت آسمانی و مقدس ببخشد .
یکی میشود خامنه ای و یکی دیگر اسد جنایتکار و این اواخر هم عمر البغدادی رهبر داعش ، در واقع اینها خود حقیقت را به درستی میدانند و خود هیچ ایمانی به خدا و آخرت ندارند ، ولی اعمال شیطانی و شهوت قدرت و ثروت باعث میشود از جهل جاهلان و فقر معنوی و عدم درک و آگاهی پیروان مذهبی اسلام به خوبی سوء استفاده نموده و اهداف پلید و نقشه های شوم خود را اجرا نمایند .
بهنام / 28 May 2015
درعمل که اسراییل و عربستان و ترکیه و قطر و اردن در یکسو و ایران و اقمارش در سوی دیگر و در تقابل هم صف،آرایی کرده اند . داعش هم که اعلام کرده اسراییل را دشمن اصلی خود نمیداند ، نیروی هوایی اسراییل هم که در حال حاضر نقش پشتیبان النصرة را ایفا میکند ….با اینهمه این حرفها را پروپاگاندای همان تروریست ها و سازمانهای امنیتی پشتیبانشان میدانم برای حق جلوه دادن خود و باطل نمایاندن ا ردوگاه متخاصم …
حکومت ولایت فقیه دیکتاتوریست ، سرکوبگر است ، توتالیتر است ….بحثی نیست ولی در حال حاضر آیا تقابلش با سنسگیهای تند رو اعم از داعش ، النصره و….به نفع مردم منطقهاست یا به ضررشان !؟
اگر کشورهای سوریه و عراق و لبنان ودیگران یک به یک تسلیم این ایدئولوژی خطرناک ، جلاد و وحشی شوند خوب است !؟
کوتاه شدن دست ولی فقیه از خاورمیانه ، به چه بهایی !؟
افشین / 28 May 2015
سنیهای تندرو …
افشین / 28 May 2015
…کسانی که به استناد برخی منابع تاریخی غیر معتبر، ریشه شکلگیری شیعه را به یک یهودی مسلمان شده به نام عبدالله بن سبأ باز میگردانند…
شیعه های ایرانی هم وهابیت عربستانی را ساخت یهودیها میدانند. یعنی هر دو گروه مسلمان هم شیعه و هم سنی میدانند که اصلا اسلام ساخته یهودیهاست و قرآن هم نسخه تحریف شده تورات. برای از بین رفتن این همه خونریزی و جنگ در خاورمیانه مسلمانان باید اسلام را ترک کرده و به تنها دین واقعی الهی یعنی دین یهود برگردند و چون این دین تحمیل دین و عقیده را به دیگران و همین طور کشتار و دزدی و دروغ را بد میداند جنگهای خاورمیانه تمام خواهد شد.
m / 29 May 2015