محور این نوشته در مورد گراس اشاره به دو دوره دربرگیرنده «سهگانه دانتسیک» و «سهگانه خاطرات» است. در سهگانه نخست، گراس جوان پی و ستونهای بنای ادبیاش را شکل میدهد و با سهگانه دوم، گراس کهنسال بنا را به پایان میرساند.
گونتر گراس از مهمترین نمایندگان «رئالیسم جادویی» در ادبیات اروپا بود. با شخصیت اسکار ماتسِرات در رمان «طبل حلبی» یا جمله «ایزیبل باز هم نمک زد»، برگزیده زیباترین جمله آغازین رمان در سال ۲۰۰۷ در آلمان، در ادبیات آلمانیزبان آسان از یاد نخواهد رفت. توانمندیهای هنری، ادبی و اجتماعی او از کار مجسمهسازی و گرافیک تا نویسندگی و شاعری را در برمیگرفتند. گراس در عرصه سیاست هم از فعالیت حزبی و مخالفت با لشکرکشی آمریکا به عراق تا نقد سیاستهای اسرائیل در شعری جنجالبرانگیز پیش رفت.
در جایگاه روشنفکر عرصهی عمومی، گراس بعد از بحران اوکراین و بحرانهای بیشتر در خاور میانه گفته بود که با همین درگیریهای پراکنده٬ اما مستمر٬ در اصل جنگ جهانی سوم آغاز شده است.
آخرین ضربه او به طبل حلبیاش برای سیاستمداران کنونی، مصاحبهای با روزنامهی اسپانیایی «الپائیس» است که در آن، ضمن هشدار در مورد بروز جنگ جهانی سوم گفت: «ما در معرض خطر جنگ بزرگ دیگری هستیم!»
طیف آثار ادبی
برای نویسندگانی مانند جان ایروینگ یا سلمان رشدی، گونتر گراس، برنده جایزه نوبل ادبیات، نقش الگویی را دارد که همزمان یکی از نمایندگان بزرگ جریان موسوم به «رئالیسم جادویی» است. بیش از هر چیز نثرنوشتههای او، یعنی رمانهای موسوم به سهگانه دانتسیک یعنی «طبل حلبی»، «موش و گربه» و «سالهای سگی»، و همچنین رمان بزرگ «کفچهماهی»، نوول زیبای «دیدار در تلگته» که در کار گراس فاخر به شمار میرود، همراه با «دشتی وسیع» همان هسته اصلی آثار نویسنده را تشکیل میدهند که شهرت ادبیاش در آلمان و دیگر کشورهای دنیا از آنها برخاسته و بدون شک مدتها نیز آوازه او در همین حد باقی خواهد ماند.
کتابهای منثور دیگر نویسنده و آثاری که در مقوله رمان دستهبندی شدهاند، مانند «بیحسی موضعی» پیرامون سالهای جنبش دانشجویی در آلمان یا «دفتر خاطرات یک حلزون» در مورد کارزار انتخاباتی حزب سوسیالدموکرات آلمان در سال ۱۹۶۹ که نویسنده بسیار مصمم و فعال در آن شرکت کرده بود، یا کتاب دیگر او «موش صحرایی» و همچنین «بر گام خرچنگ» در باره غرق شدن کشتی پناهجویان موسوم به «ویلهلم گوستلوف» در آخرین روزهای جنگ جهانی یا «آوای وزغ»، از نظر اهمیت با سهگانه دانتسیک قاب مقایسه نیستند و در جایگاه ثانوی قرار میگیرند.
البته این آثار با تاریخ معاصر آلمان پیوند نزدیکی دارند، اما همین ویژگیِ بهروزبودنِ آنها در زمان انتشارشان، اهمیت امروزی آنها را با گذشت سالها کمرنگ میکند.
ضربهای به طبل حلبی
«طبل حلبی» دیگر جایگاه یک اثر کلاسیک را در ادبیات آلمان و جهان دارد. گراس آن را در دهه ۱۹۵۰ در پاریس نوشت و سرانجام در سال ۱۹۵۹ منتشر کرد. همین کتاب، دریافت جایزه ادبی «گروه ۴۷» را به دنبال داشت که موفقیتی مالی نیز برای نویسنده بود. در سال ۱۹۷۹ فولکر شلوندروف، کارگردان آلمانی، فیلم بسیار موفق طبل حلبی را نیز ساخت و با آن موفق به دریافت جایزه اسکار و نخل طلایی جشنواره کن شد.
داستان طبل حلبی در مورد اسکار ماتسرات است که از ورود به دنیای بزرگسالان خودداری میکند و در سن سهسالگی تصمیم میگیرد دیگر بزرگ نشود. این حالت اسکار ممکن است برای خواننده، بخش آغازین کتاب «شاهزاده کوچولو» از آنتوان دو سنت اگزوپری، نویسنده فرانسوی، را تداعی کند که «آدمبزرگها» در آن هدف انتقاد هستند و راوی مجبور است نقاشی خود را برای آنها توضیح بدهد.
مادر اسکار به او طبلی حلبی هدیه میدهد که به ابزاری برای بیان نظر، جلب توجه و کمک خواستن از اطرافیان یا هشدار به آنها بدل میشود. علاوه بر این، اسکار میتواند موقع خطر یا آزار دیدن از دیگران چنان فریاد بزند که هر چیزی از جنس شیشه را در اطراف خود از پنجرهها گرفته تا عینک دیگران خرد کند.
البته مانند همه رمانهای بزرگ گراس، تا حدی خودبزرگبینانه است که کسی بخواهد تمام «درونمایه» یکی از آنها را فشرده بازگو کند، چرا که خود گراس عاشق چندلایگی و درهمتنیدگی میانصحنههای رمان بوده است.
با این توضیح، اسکار که در یک درمانگاه روانی به سر میبرد، حادثههای رخداده در فراز و نشیبهای زندگی آلمانیها و لهستانیهای دانتسیک را قبل و بعد از جنگ جهانی روایت میکند، همینطور در مورد مشکلات خانوادهاش، مسائل عشقی و اعتراض اسکار به نازیها دستمایههای دیگر طبل حلبی هستند.
بیش از همه، میانصحنههای مربوط به دانتسیک باعث شهرت طبل حلبی شدهاند. در پایان بخش دوم کتاب اسکار تصمیم میگیرد به رشد ادامه بدهد و همچنین سکوت خود را میشکند. در بخش سوم کتاب که کیفیتی کاملاً متفاوت با دو بخش قبلی دارد، گراس بسیاری از تجربههای زندگیاش را در وجود اسکار گنجانده، آن هم از زمان دانشجویی و تحصیل در رشته هنر در شهر دوسلدورف یا دوران اقامت در پاریس.
قطعهموسیقیِ دلپذیر
«موش و گربه» در سال ۱۹۶۱ منتشر شد و بیشتر شکل یک نوول را دارد. میتوان آن را مانند نوعی قطعهموسیقی نشاطانگیز در نظر گرفت. حتا سرسختترین منتقدان گراس هم این کتاب را یکی از بهترین آثار او میدانند. در این رمان داستان فردی گوشهگیر به نام مالکه روایت میشود که حنجره برجستهای دارد. راوی داستان، همکلاسی او پیلنتس است که ماجرای او را در دانتسیک در حین جنگ جهانی دوم شرح میدهد.
مالکه برخلاف ظاهرش ورزشکاری فوقالعاده از کار درمیآید و برای سربازی به جبهه میرود، اما دلزده از جنگ تصمیم میگیرد از خدمت فرار کند. پیلِنتس، دوست مدرسهای مالکه، به او خیانت میکند. در ابتدا قرار بود مسئولان وقت موش و گربه را به دلیل «برخورد سهلانگارانه و غیراخلاقی» با نشان صلیب شوالیهها و صحنهای مسخره و هزلآمیز در مورد خودارضایی در فهرست کتابهای ممنوع قرار بدهند.
در سالهای ابتدای دهه ۱۹۶۰ محافل دست راستی در مورد شوخیهای گراس در این کتاب با صلیب شوالیه عصبانی بودند، اما «موش و گربه» به اثری کلاسیک و محبوب تبدیل شد.
نقد تاریخ خودی
رمان «سالهای سگی» که در سال ۱۹۶۳ منتشر شد به دوران نازیها، جنگ جهانی دوم و ملالت آلمانیها چیرگی بر گذشته میپردازد. این رمان هم به سه بخش تقسیم میشود، اما از نظر تکنیکهای روایی پیچیدهترین در سهگانه دانتسیک است. گذشته از این، کتاب از پیش زیر نفوذ همان بازیهای فکری ـ فلسفی طولانی در طول روایت است که شاخصه آثار متأخر گراس هستند.
با دو شخصیت اصلی این کتاب، ادوارد آمزل و والتر ماترن، در کنار پرداختن به سرگذشت آن دو، گراس چشمانداز تاریخ آلمان را در نیمه نخست قرن بیستم تا دوران شکوفایی اقتصادی این کشور به روی مخاطب میگشاید. در این بین، داستان از سه چشمانداز مختلف روایت میشود که با یکدیگر همپیوندی نیز پیدا میکنند. گذشته از این، عنوان کتاب با سگ هیتلر مرتبط است که گراس با اشاره به شجرهنامهاش، جنون ایدئولوژی نژادی نازیها را با شرارت خاص خود به مسخره میگیرد.
رابطه دو جنس در کفچهماهی
در رمان کفچهماهی که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد، نویسنده رابطه مرد و زن را از عصر حجر تا زمان معاصر بسط میدهد. مبنای این کار افسانهای از شمال آلمان با نام «مرد ماهیگیر و همسرش» بوده است. نویسنده در این رمان هم ماجرا را در لایههای مختلفی روایت میکند و در همان حین به اندیشه و تأمل میپردازد.
انواع دستور غذا هم در کفچهماهی نقش مهمی ایفا میکنند، مانند سیر تدریجی در قرنهای مختلف تاریخ. از همین اثر، «ایزیبل باز هم نمک زد» در سال ۲۰۰۷ به عنوان زیباترین جمله آغازین رمان انتخاب شد، و همین گواهیست بر تأثیرگذاری کار ادبی گراس.
«دیدار در تلگته» با شیوهای جدی اما سرگرمکننده، گردهمایی مهمترین روشنفکران دوران جنگهای مذهبی سیساله در قرن هفدهم میلادی را روایت میکند که در نشستشان به گمانهزنی و بحث در باره صلح مشغولاند. در این بین، در حالی که گراس با زیرکی آداب نشستهای کتابخوانی «گروه ۴۷» را الگوی توصیف دورهمنشینیهای روشنفکران در رمان خود قرار داده، میتوان این کتاب را نوعی وداع-نگاری محبتآمیز و کنایی برای همان گروه ادبی بسیار پرنفوذ پس از جنگ در آلمان در نظر گرفت.
یک بار دیگر تاریخ
رمان «دشتی وسیع» آخرین نگاه گسترده گراس به تاریخ آلمان است که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. این اثر نیز از دوران انقلاب ۱۸۴۸ تا دوران تحول و وحدت دوباره آلمان در تاریخ معاصر را در برمیگیرد: تئو ووتکه، یک مسئول امور بایگانی که خود را طبق الگوی زندگیاش تئودور فونتانه، نویسنده آلمانی، با نام مخفف فونتی، میخواند، و خبرچینی به نام هوفتالر در گفتوگوهای طولانی و همچنین تکگوییهای فلسفی دیدگاههایشان را در مورد رویدادها و مناسبات آلمان با هم در میان میگذارند.
این اثر گراس، کتاب ارجاعها و تملیحهاست. بعد طنزآلود، حسی و سرشار سبک نوشتاری و روایی گراس در رمان «دشتی وسیع» به نثری گفتاری و عبوس میزند. به همین دلیل نقدها بر این کتاب ازهمگسیخته و متضاد بودند.
هرچند شش رمان یادشده از جمله از دوران سهگانه دانتسیک نام و جایگاه گراس را برای همیشه در میان بزرگان تاریخ ادبیات جهان و آلمان حفظ و معین میکنند، اما آفرینش ادبی گراس به همین آثار محدود نمیشود.
سهگانه خاطرات
نزدیک به نیم قرن پس از پایان نگارش «سهگانه دانتسیک»، گراس «سهگانه خاطرات» را نوشت، یکی از بزرگترین خودنگاریهایی که یک برنده نوبل ادبیات در آن قلمفرسایی کرده است. این سه جلد زندگینامه خودنوشته که کتاب نخست آن با عنوان «پوست کندن پیاز» در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، جنجال به پا کرد.
گراس در آن از کودکی و نوجوانی خود تا پایان جنگ جهانی دوم گفته و برای نخستین بار اذعان کرده که در سن هفدهسالگی عضو بخشی از «گردان حفاظت» نازیها یا نیروهای مخوف «اس اس» در دوران هیتلر بوده است. بعد از این رمان همواره این ایراد را علیه گراس مطرح میکردند که مدتها عضویت در ارتش نازیها را پنهان کرده است. «جعبه، داستانهای تاریکخانه» جلد دوم زندگینامه خودنوشت اوست که دو سال بعد، در سال ۲۰۰۸ به بازار آمد.
جلد پایانی هم با نام «کلمات گریم» در سال ۲۰۱۰ پایانبخش سهگانه خاطرات و فعالیت ادبی گراس بود. نویسنده در مورد این خودنگاری غولآسا گفته است: «با انتشار “کلمات گریم” روندی به پایان رسید که هفتسال و نیم به طول انجامید و موضوع آن خود من در سه چشمانداز متغیر بودم: در دوران نوجوانی، پدری و زندگی در موقعیت شهروندی فعال در سیاست. پنجاه سال پیش، در طول دورهای مشابه، سهگانه دانتسیک به وجود آمد و همانطور که “طبل حلبی”، “موش و گربه” و “سالهای سگی” سالهای آغازین زندگی نویسندگی مرا برجسته کردند، “پوست کندن پیاز”، “جعبه” و “کلمات گریم” سهگانه پایانبخش کار مرا شکل دادند که اگر خودبزرگبینانه نبود، شاید میشد عنوان سنتی «از زندگی من» را برایش برگزید.»
تقریباً تمام آثار مهم گونتر گراس به فارسی ترجمه شدهاند.
منبع:
روزنامههای تاتس و زوددویچهتسایتونگ
در مورد گونتر گراس در زمانه و تریبون زمانه:
گونتر گراس: چهره فراموش شده تاریخ یک ملت
گونترگراس، صدای رسای حقیقت در هشتادوهفتسالگی درگذشت
گونتر گراس: دوست دارم در زندگی بعدی فاخته باشم
گونتر گراس: «گمان نمیکنم بتوانم باز هم رمان بنویسم»
گونتر گراس: جنگ جهانی سوم درگرفته