• زانیار عمرانی، برای انجام یک پروژه فیلمسازی به سوریه و کردستان سوریە سفر کرده است. مشاهده‌های او از وقایعی که در منطقه رخ می‌دهند، در قالب گزارش‌‌هایی در رادیو زمانه منتشر می‌شود. 

در سوریه، گرافیتی یکی از ابزارهای جدی اعتراض اجتماعی در کوران مبارزه با رژیم بعث و حکومت اسد بوده و هست اما کار جمعی گروهی از دانشجویان شهر درعا و آتشی که به پا کرد، نادیده گرفته شد. (گزارشی به انگلیسی درباره این رویداد)

10628366_387724438042502_8616979703001867232_n
عمر شیوخ و رام اصلان، هر دو در دانشگاه مهندسی کشاورزی می‌خوانند

«الشعب یرید اسقاط النظام » (ملت خواستار سرنگونی نظام هستند)، در قالب یک کار گرافیتی، منجر به دستگیری و شکنجه‌ چندین دانشجوی ساکن درعا شد و موج اعتراض‌های بعدی را همراه داشت.

به دنبال آن محمد خنجی، گرافیتی‌کار دمشقی دستگیر شد و مرگ محمد رطیب، دیگر نقاش گرافیتی در جولای سال ٢٠١١، آشکارا نشان داد که رژیم بعث چه فشاری به گرافیتی‌کاران وارد می‌کند.من اکنون در کانتون جزیره هستم.

شهر عامودا در سکوت و آرامش است و محافل خودمانی در قهوه‌خانه‌ها، برقرار. عده‌ای هنوز انتخابات پیش از نوروز را تحلیل می‌کنند و عده‌ای هم وقایع نوروز را.

در خیابان قدم می‌زنم و فضا را رصد می‌کنم که چشمم به نقش‌ها و طرح‌های سه بعدی روی دیوارها می‌افتد. در اقلیمی مثل کردستان سوریه که در سال‌های اخیر به‌ صورت مداوم و پی‌در‌پی از طرف گروه‌های مختلف اسلامگرا‌های تندرو مورد حمله قرار گرفته و هنوز هم در نقاطی چون سریکانی و حسکه این درگیری‌ها در جریان است، دیدن چنین نقش و نگارهای مدرنی جالب به نظر می‌رسد.

با دیدن کارهای گرافیتی کنجکاو می‌شوم به یافتن خالق آن‌ها. یافتن تصویرگران این طرح‌ها در این شهر کوچک مشکل به نظر نمی‌رسد. با چند سوال ساده از اهالی، می‌شود پاتوق آن‌ها را شناسایی کرد. در واقع کمتر از نیم ساعت طول می‌کشد تا پیدای‌شان می‌کنم.

در جست‌و‌جوی دیوار نگارها

با کمی پرس‌و‌جو نشانی دیوارنگار‌ها را پیدا می‌کنم: دو جوان ۲۲ ساله به نام‌های «رام اسلان» و «عمر شیوخ»، با‌‌ ظاهر نامتعارف دیوارنگار‌ها و کلاه‌های عجیب و لباس‌های ‌مشکی.

در اولین برخورد رام بسیار خونسرد است و سیگار کنت می‌کشد. خالکوبی‌های عجیب و غریبش توجه‌ من را جلب می‌کنند. از او می‌پرسم: «رام به چه معناست؟»

می‌گوید: «بی‌خیال! نمی‌دانم.»

به مزاح از عمر می‌پرسم که آیا با خلیفه دوم راشدین نسبتی دارد؟

خیلی جدی و محکم می‌گوید: «نه! من آتئیست هستم.»

بعد بلافاصله از من می‌پرسد: «اهل کجایی؟»

وقتی می‌فهمد از ایران آمده‌ام خیلی رک و صریح می‌گوید: «چرا دست از حمایت بشار برنمی‌دارید؟»

با همان خلق و خوی رادیکال سن‌شان از خدا و نبودنش حرف می‌زنند. رام می‌گوید که ما آنارکی (آنارشیست) هستیم. هر دوی آن‌ها داعش را «نمونه عینی اسلام راستین» می‌دانند.

10923197_420505584764387_7844327541348371592_n
گرافیتی در عامودا

در سوریه گروه‌های گرافیتی (دیوارنگار) کم نیستند اما در مناطق کردنشین تنها گروه دو نفره‌ عمر و رام به این کار مشغول هستند. از عمر درباره امکان گسترش کارشان به شهرهای دیگر کردستان می‌پرسم.

او می‌گوید: «اتفاقا قصد داشتیم در شهرهای دیگر کردستان و سوریه هم کارهای مشابهی انجام بدهیم اما ما سربازی نرفته‌ایم و در حکومت اسد، رفتن به سربازی اجباری است و همین موضوع تردد بین شهرها را برای ما غیر ممکن کرده است.»

به اعتقاد رام نبود ارتباط میان گرافیست‌های سوری و در کل خاورمیانه، ضعف بزرگی است. او می‌گوید: «در سوریه هنر را به خوانندگی تقلیل داده‌اند. هنر باید همگام با مردم و مبارزان‌ ما باشد و این وظیفه ماست که این کار را بکنیم.»

طرح‌های رام و عمر تنها در خیابان‌ها به نمایش گذاشته نمی‌شود. آن‌ها در فیس‌بوک یک صفحه به نام گروه‌شان دارند که نزدیک به دو هزار نفر آن را پسندیده‌اند. این دو نفر از کارهای خود عکس می‌گیرند و در این صفحه منتشر می‌کنند.

عمر و رام هر دو در دانشگاه مهندسی کشاورزی می‌خوانند. آن‌ها می‌گویند که گرافیتی را به صورت تجربی و با کمک اینترنت و کتاب‌های گرافیتی یاد گرفته‌اند. گروه گرافیتی مورد علاقه هر دوی آن‌ها «پانکسی» است، موزیک متال و راک گوش می‌کنند و گروه‌های محبوب‌شان متالیکا، دراکونیان، پینک فلوید، اوانسنس و لینکین پارک هستند. البته رام گروه آخری را خیلی دوست ندارد. 

آن‌ها از شرایط کار ناراضی هستند اما امیدوار به نظر می‌رسند. با عکاسی و کارهای جانبی امرار معاش می‌کنند اما کار دیوارنگاری را بیش از هر کار دیگری با علاقه دنبال می‌کنند. رام می‌گوید: «کار اصلی ما این است و از آن دست برنخواهیم داشت. در نظر داریم اتحادیه‌ای برای گرافیتی‌کاران در روژاوا تشکیل بدهیم. باید این کار را گسترش بدهیم.»

به پیشنهاد رام قدم زنان در سطح شهر گشتی می‌زنیم تا طرح‌های‌شان را از نزدیک ببینیم. طرح‌های قدیمی‌تر، کمرنگ‌تر شده‌اند. عمر می‌گوید که مواد اولیه نامرغوب هستند و با گذر زمان و بارش باران، این چنین رنگ پریده می‌شوند.

save the children
از گرافیتی‌های رام و عمر در عامودا

مدتی بی هیچ حرفی پیاده‌ پیش می‌رویم تا این‌که من سکوت را با پرسیدن سوالی از عمر می‌شکنم: «اهل مطالعه هستی؟»

او در جوابم می‌گوید: «بله! من عاشق کتاب‌های نوام چامسکی هستم.»

رام هم خودش را در گفت‌و‌گو شرکت می‌دهد و می‌گوید: «هر کتابی به جز کتاب‌های آسمانی ارزش یک بار خوانده شدن دارد. وضعیت بی‌ثبات و بغرنج فعلی ما در روژاوا همه به خاطر همین کتاب‌های آسمانی است.»

همین‌طور از کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌گذریم که ناگهان عمر آهی از سر افسوس می‌کشد و به دیوارهای اطراف اشاره می‌کند: «این دیوارها را می‌بینی؟ این‌ها برای کار گرافیتی عالی هستند اما صاحبان آن‌ها اجازه نمی‌دهند ما روی دیوارهای‌شان طرح بزنیم. می‌ترسند برای‌شان مشکل ایجاد شود.»

کمی آن طرف‌تر عکس یکی از رهبران سیاسی روی دیوار به چشم می‌خورد. رام فورا می‌گوید: «سوء تفاهم نشود. این کار ما نیست. ما با تقدس بخشیدن مخالفیم.»

عمر و رام بسیار با انگیزه هستند و برنامه‌های زیادی در ذهن دارند. امروز آن‌ها قصد دارند به محض بند آمدن باران، گروهی از افراد علاقه‌مند به این کار را آموزش دهند. البته این اولین تجربه‌شان نیست و قبلا در دربیسی عده‌ای را آموزش داده‌اند اما ادامه جنگ برنامه‌های‌شان را مختل کرده است.

صحبت از برخورد مردم و نحوه نگاه‌شان به کار دیوار نگاری به میان می‌آید. عمر می‌گوید: «قشر محافظه‌کار و مذهبی دیدگاه مشخصی دارند که خوب حرجی بر آن‌ها نیست.»

او اما معتقد است که در شرایط سخت کار شکوفاتر می‌شود.

امید
امید

اولین کار آن‌ها «امید» نام دارد که آن را در میدان اصلی شهر کشیده‌اند. به عقیده رام واکنش‌های مردم به کارهای اولیه‌شان متفاوت بوده است: «عده‌ای با کارهای ما مخالف بودند و عده‌ای هم موافق اما برای ما جالب‌تر از همه تعجب آن‌ها هنگام دیدن کارها بود.»

زمانی که کوبانی در محاصره داعش بود، رام و عمر در یکی از خیابان‌های اصلی شهر طرحی با رسم‌الخط عربی درمورد کوبانی کشیده‌اند. عمر می‌گوید «آن موقع خیلی آشفته و مضطرب بودیم. داعش از چند جهت به شهر حمله می‌کرد و ما خیلی نگران وضعیت کوبانی و مردم بودیم.»

او دوباره صحبت از ایران می‌کند و من به آن‌ها می‌گویم که در ایران هم گروه‌های گرافیتی زیادی وجود دارند. عمر می‌گوید: «حتما باید باشند. هر جا ظلم باشد گرافیت‌کارها مثل قارچ می‌رویند.»

عمر و رام سعی دارند مستقل باشند و از جایی کمک نگیرند اما هزینه مواد اصلی کار گرافیتی بالاست و در مواردی «خودگردان کانتون جزیره»، برای تهیه رنگ و قلم مناسب کار به آن‌ها کمک کرده است. با وجود این رام می‌گوید: «ما انتظار زیادی از آن‌ها نداریم زیرا کانتون درگیر جنگ شدید و طاقت‌فرسا است.»

رام معتقد است که ذات کار گرافیتی با گرفتن مجوز جور در نمی‌آید اما به خاطر شرایط ویژه و عدم پذیرش کامل آن‌ها از سوی مردم، از مرکز خودگردان کانتون اجازه گرفته‌اند.

هر دوی آن‌ها نگران وضعیت شهرشان هستند. عمر می‌گوید: «جنگ و بیکاری گسترده باعث شده تا جوانان زیادی فرار کنند و شهر نسبتا خالی شده است.»

از او می‌پرسم: «چرا شما نرفته‌اید و مانده‌اید؟»

می‌گوید: «ما سعی می‌کنیم تحت هر شرایطی بمانیم و هرگز شهر را ترک نکنیم.»

رام و عمر امیدوارند جوانانی که رفته‌اند هم هرچه سریع‌تر به شهر برگردند و در بازسازی عامودا و روژاوا مشارکت داشته باشند، چون معتقدند که فرار دردی را دوا نمی‌کند.

از آن‌ها می‌پرسم که آیا تا به حال به سرشان نزده که مثل دخترهای مبارز، سری به جبهه‌ها بزنند؟

رام می‌گوید: «دخترها از ما قوی‌تر هستند، ما مثل آنها نیستیم.»