پس از پایان مذاکرات پروندهی اتمی در لوزان سوئیس و انتشار دو روایت متفاوت از موارد مورد تفاهم، تردیدهای فراوانی زاده شده بود که آیا به راستی ایران تعهداتی این چنینی را پذیرا خواهد شد. انتشار برگهی حقایق (Fact Sheet) از طرف وزارت امور خارجهی آمریکا حکایت از آن چنان امتیازهایی از جانب ایران است که باور آنها دشواراست.
یکی از شاخصهای سنجش احتمالها در این مورد، دیدگاه و نظر سپاه پاسداران در این مورد بود. بسیاری میپنداشتند که سپاه هرگز با چنین واگذاریهای عظیم و بی سابقه در حوزههای اتمی و نظامی موافقت نخواهد کرد. لیکن اظهارات منتشر شده از سوی محمد علی جعفری، فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به این گمانه زنیها پایان بخشید. وی به صورت صریح از نتیجهی مذاکرات حمایت کرد.
اما باید پرسید چرا؟ چگونه است که نهادی که در طی بیش از دوازده سال به شکل سرسختانه به عنوان مانع اصلی رسیدن به هر گونه توافقی عمل میکرد حاضر به دادن چراغ سبز به چنین تعهدات سنگین، دراز مدت و دردسرآفرینی شده است؟
این نوشتار به این پرسش میپردازد.
نقش سپاه در فعالیت اتمی
سپاه پاسداران به عنوان یک نهاد نظامی بازیگر اصلی فعالیت اتمی ایران بود. فعالیتی که به زعم مقامات حکومتی دارای ماهیت غیر نظامی بوده است لیکن کمتر کسی است که قدری پروندهی اتمی ایران را بشناسد و در مورد ماهیت نظامی آن تردید داشته باشد. ازابتدای دهه نود میلادی (دههی هفتاد خورشیدی) سپاه پاسداران حوزهی اتمی را به یک عرصهی چندکارکردی برای خویش تبدیل ساخت:
۱) عرصهای برای اهمیت یافتن در درون ساختار نظام
۲) حوزهی پر رونقی برای در اختیار داشتن بودجههای میلیاردی بدون نظارت
۳) فرصتی برای تهیهی بمب اتمی به منظور تضمین بقای نظام در دراز مدت.
آن چه به طور واقعی از آن زمان تاکنون گذشت، نشان داد که سپاه پاسداران در دو زمینهی اول بسیار موفق عمل کرده است؛ یعنی توانست خود را به عنوان یک نهاد حساس و استراتژیک در درون ساختار قدرت در ایران تثبیت کند و به این واسطه، اختیارات فراوان و حمایتهای بسیار سیاسی و مالی دریافت کند. سپاه از این مسیر برای بالا کشیدن خود در هرم قدرت بهره برد، به نحوی که در سال ۱۳۸۴ با به قدرت رساندن پاسدار احمدی نژاد و اعزام سپاهیان به مجلس، قوههای مجریه و مقننه را در اختیار خود گرفت و سپس به سوی تصاحب ساختارهای کلان اقتصاد کشور در بخش غیر اتمی هجوم آورد.
دوم این که فعالیت اتمی دست سپاه را بازگذاشت که بی محابا به ثروتهای دولتی چنگ انداخته و بدون هیچ گونه نظارت یا حسابرسی از این منابع برداشت کند. برخی از ناظران میزان پول مصرف شده برای پیشبرد طرحهای اتمی کشور را بالغ بردهها میلیارد دلار برآورد میکنند. هر چند که رقم دقیقی در این مورد نمیتوان ارائه داد اما با توجه به روند طولانی، مخفی کارانه و غیر حرفهای این فعالیت میتوان حدس زد که پولهای کلانی در مقیاس میلیاردی در این مسیر حیف و میل شده و یا به هدر رفته باشد. (این ارقام در ورای ضرر و زیان چند صد میلیارد دلاریای است که به دلیل تحریم ها و محدودیت ها به اقتصاد ایران وارد شده است.)
اشکال کار سپاه اما در مورد کارکرد سوم بود. قرار بود این هزینهها و تلاشها به تولید بمب اتمی منجر شده و نظام را، به مثابه مدل کرهی شمالی، از هر گونه فشار یا تعرض خارجی در امان دارد. سپاه پاسداران در زمینهی تجهیز نظام جمهوری اسلامی به بمب اتمی شکست خورد. روند شکست این امر از همان سال ۲۰۰۲ با افشای دو مرکز مخفی نظنز و اراک آغاز شد و ادامه یافت. از آن زمان به بعد این پروژه، که قرار بود به طور مخفیانه حکومت ایران را به بمب اتمی مجهز ساخته و جهان را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد، به یک ماجراجویی پرهزینه، ناکام و دردسرساز تبدیل شد. عوارض ناشی از افشای تلاشهای مخفیانهی رژیم ایران به دست آویزی تبدیل شد که به واسطهی آن شورای امنیت، اتحادیهی اروپا، ایالات متحدهی آمریکا و متحدان نزدیک آن مانند کانادا با اعمال تحریمهای گستردهی اقتصادی از یکسو و منزوی سازی رژیم جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر، تهران را در موقعیتی قرار دادند که راه گریزی برایش باقی نمیگذاشت.
از سال ۲۰۰۹ با افشای مرکز زیر زمینی فردو و آغاز اعمال تحریمهای گسترده و شدید مشخص شد که رژیم ایران در یک دام خودگسترده گرفتار شده است. در پایان دوران احمدی نژاد و تنها یک سال پس از به کار بستن جدی ضوابط محدود کنندهی ناشی از تحریمها اقتصاد ایران آثار شکنندگی و ضعف شدید را از خود نشان داد. حکومت ایران دریافت که محال است بتواند در چنین شرایطی دوام آورد و به همین دلیل به سوی پیامها و علائمی را که فرستاد که سازش و تسلیم را نوید میداد. این امر سبب شد که آمریکاییها فرصت را برای به پای میز مذاکره کشیدن حکومت ایران مناسب دانسته و به طور جدی وارد این روند شدند. در این راستا مذاکراتی مخفی در مسقط، پایتخت عمان، آغاز شد و در طی آن زمینههایی برای توافق و به پایان بردن بحران پروندهی اتمی ایران مطرح شد.
سپاه پاسداران در جریان این مذاکرات بود و به دلیل سخت شدن شرایط اقتصادی قبول کرد که قوهی مجریه را از دست بدهد تا شاید از این طریق شانسی برای گشایش بن بست اتمی پیدا شود. به همین خاطر سپاه پذیرفت که در آخرین دور انتخابات ریاست جمهوری به جای کاندیدای مطلوبش، پاسدار سعید جلیلی، حسن روحانی به قدرت برسد. پس از شکست فنی در امر دستیابی به سلاح اتمی، این مورد، نخستین شکست مهم سیاسی سپاه محسوب میشد.
تلاش سپاه برای تثبیت موقعیت خود
با آغاز مذاکرات گروه پنج به اضافهی یک و ایران مشخص شد که خواستهایی که طرف آمریکایی با حمایت سایر متحدان غربی خود مطرح میکند بسیار سنگین و برای نظام به طور عام و برای سپاه به طور خاص پرهزینه خواهد بود. به همین دلیل سپاه پاسداران که از بابت موفقیت خود در زمینهی اتمی ناامید شده بود دریافت که باید برگ دیگری را برای سنگین کردن وزن خود در مذاکرات و آیندهی آن تدارک بیند. این برگ، بالا بردن سهم سپاه در تغییرات پرشتاب منطقه و خاورمیانه بود. به همین دلیل، در حالی که تیم جواد ظریف تمام هنر دیپلماتیک نظام را به کار میبست تا مذاکرات را تا جایی که اقتصاد کشور فرونپاشد به درازا کشاند، سپاه پاسداران با تمام قوا دست به کار شد که خود را به عنوان یک نیروی مطرح در سطح خاورمیانه نشان دهد و از این طریق آمریکا را مرعوب یا علاقمند به همکاری منطقهای ساخته و به نرمش در مذاکرات وادار سازد.
براساس طرح سپاه پاسداران، نیروی قدس موظف شد که با استفاده از نفوذ و بهانهی استقرار داعش در منطقهی خاورمیانه هر چه سریعتر خود را در عراق به عنوان نیرویی مطرح و مهم، در کنار آمریکا و دولت جدید عراق، جا بیندازد. از سوی دیگر سپاه به تقویت نیروی خویش در سوریه پرداخت تا با بازپس گیری مناطق تحت کنترل اپوزیسیون در آن کشور جاپای محکمی را برای خویش فراهم سازد. تجهیز حزب الله لبنان به موشکهای دوربرد و ارسال تجهیزات جدید از طریق سوریه نیز یکی دیگر از طرحهای مورد نظر سپاه بود. در کنار این سه کشور، سپاه هم چنین خود را وارد عرصهی اختلافات داخلی یمن کرد و با تجهیز و پشتیبانی شیعیان حوثی تلاش کرد که در همسایگی عربستان و بر راس تنگهی استراتژیک باب المندب جبهه جدیدی را علیه آمریکا و متحدان منطقهای عرب آن باز کند. امید سپاه بر این بود که با داشتن موقعیتی قوی در این چهار کشور در مذاکرات اتمی به عنوان یک بازیگر سرنوشت ساز مطرح شده و روند امتیاز دهی تیم مذاکره کنندهی ایرانی به تیم مقابل را کند سازد.
باز هم شکست
اما در این زمینه هم سپاه با ناکامی مواجه شد: تجهیز لبنان به موشکهای دوربرد از طریق سوریه به واسطهی حملات مکرر هوایی اسرائیل نتوانست به جایی برسد و حتی تلفات مهمی را در سطح فرماندهان نیروی قدس سپاه و حزب الله لبنان روی دست این نهاد نظامی گذاشت. در سوریه موفقیت مهم نظامی نصیب نیروهای طرفدار رژیم اسد نشد و حتی در همین هفتههای گذشته نیروهای مسلح اپوزسیون موفق شدند شهر استراتژیک «ادلب» را به تصرف خود درآورند؛ امری که ضربهای مهم به اسد و حامیانش، سپاه پاسداران و حزب الله، محسوب میشود. در عراق نیز لشگرکشی نیروهای شبه نظامی شیعه به رهبری سردار قاسم سلیمانی نتوانست به هیچ پیروزی مهمی منجر شود و ناتوان از تصرف شهر تکریت، این نیروها، در نهایت، آزادسازی شهر از دست داعش را به ارتش عراق سپردند.
در کنار این سه ناکامی فاحش، شاید بدترین بازی سپاه در یمن صورت گرفت. جایی که دخالت این نیرو برای تجهیز و تحریک و تهییج شیعیان حوثی منجر به شکل گیری یک جبههی متحد از نیروهای عرب به سردمداری عربستان سعودی شد. بلافاصله تمام قدرتهای رقیب منطقهای ایران نیز برای پیوستن به این اتحاد شتافتند از جمله پاکستان، ترکیه و مصر. به این ترتیب نیروی قدس سپاه پاسداران با این حرکت خود موفق شد یک نیروی عظیم نظامی و یک جبههی به شدت مخالف سیاسی را در منطقه بر علیهی حکومت ایران برپاسازد.
با نگاهی به بیلان فاجعه بار عملکرد سپاه و در حالی که اقتصاد کشور زیر بار فشارها در حال فروپاشیدن است و خطر بحرانهای عظیم اجتماعی به طور بالقوه نظام را تهدید میکند، آیا جای مانوور بیشتری برای سپاه باقی مانده است که بخواهد در مقابل خواستهای بی سابقه و رادیکال آمریکا برای واگذاری امتیازات مختلف هسته ای، نظامی و سیاسی ایستادگی کند؟
گزینههای سپاه اینک محدود و مشخص است: یا زیربار عقد و اجرای توافقنامه نرفتن و خود را برای مقابله با شرایط بحران اقتصادی، انفجار اجتماعی، حملهی نظامی و جنگ منطقهای آماده کردن و یا پذیرش و اجرای توافقنامه که میتواند، تا آن جا که شرایط و زمان اجازه دهد با چانه زنی روی جزئیات، تقلب و کارشکنی در مکانیسمهای اجرایی آن همراه باشد، اما در نهایت باید که به سوی تعیین تکلیف به پیش رود. تعیین تکلیفی که در دل خود و با توجه به عوارض سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن میتواند دست بالا پیدا کردن نیروهای سیاسی دیگر حاضر در جنگ قدرت و لذا هضم و حذف سپاه را در برداشته باشد.
جان کلام این که اگر مبنای آن چه را که قرار است تبدیل به توافقنامهی احتمالی آینده شود تفاهم لوزان بدانیم، دوران طلایی سپاه پاسداران رو به پایان بوده و دوران افول و منزوی شدن آن کلید خواهد خورد. یا سپاهی-سرمایه داران این نهاد، واقعیت فوق را میپذیرند و با میل و ارادهی خود مسیر به حاشیه رفتن جبری را طی میکنند و یا، با واکنشی عصبی، احساسی و آخرالزمانی، یک سناریوی توام با قحطی، شورش و جنگ را برای کشور تدارک میبینند. برای دانستن این که سپاه پاسداران کدام راه را طی خواهد کرد به زمان زیادی نیاز نیست.
ب سلام
قسمت دوم نوشتار شما مخصوصا در زمینه دخالتهای نظامی به نظر غیر منطقی است , چون دخالت نظامی سپاه در عراق و سوریه توسط امریکا تآیید شده است. و یکی از همکاری های غیر مستقیم می باشد.
فریبرز / 09 April 2015
با تشکر از دکتر کوروش عرفانی به خاطر زحمت نگارش این مقاله مفید تحلیلی .
واقعیت این است که خامنه ای جنایتکار ، خود نیز به مترسکی در دستان قدرتمند سپاه تبدیل شده و شاید هم از ترس نابودی خود و خاندانش مجبور است سکوت کند و حرفی نزند .
البته دستورات او هم دیگر خریداری ندارد و کمترین توجهی به سخنان شعار گونه اش در کشور نمیشود .
اختاپوس سپاه که توانسته میلیاردها دلار ثروت ملت ایران را غارت و چپاول کند ، به این راحتی دست از سر ملت ایران بر نمیدارد و تا آنجا که توان دارد هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه اقتصادی به شدت فعال است و خوابهای پلیدی برای کشور دیده است .
بهنام / 09 April 2015
خیالات خام برای شفای دل پر کینه ی خود از نیروهای انقلابی
محمد / 09 April 2015
با اینکه با تحلیل آقای عرفانی به عنوان بخشی از واقعیت موافقم، عنصر اصلی در این میان نقش بنیادگری شیعه که همان برادر داعش است، دامن زدن به جنگ شیعه و سنی است. یادمان باشد اگر آمریکا چشم خود را در جنگ سپاه قدس با داعش میبندد، ناشی از این است که نمیخواهد به جنگ شیعه و سنی وارد شود، چون هر کس به این جنگ وارد شود، فقط گور خود را کنده. این جنگ شیعه و سنی که خامنهای و سپاه شروع کرده، متاسفانه به خارج از مرزهای ایران محدود نخواهد شد
Masoud / 09 April 2015
اقای عرفانی نظریات خودشان در مورد بمب اتم و سپاه را بدون اینکه هیچ دلیل معتبری ارابه بدهند می نویسند . از منطر ازادی بیان امر خوبی است ولی از نظر تحلیلی مبنای جدی اظهارات ایشان ندارد .
1- اتفاقا برعکس نظر ایشان ، حمایت تمام قد جمهوری اسلامی از اسد و انتقال تجارت بسیج به وی ، و حمایت های مالی سنگین توانست صف ائثلاف غرب به رهبری فرانسه – ترکیه -قطر برای سرنگونی اسد را دچار شکست سیاسی کند . الان امریکایی ها مدتهاست که برداشتن اسد را از دستور کارشان برداشته اند . ( جان کری در مورد مذاکره با اسد )
2- حصور پررنگ رسانه ای جهانی سلیمانی فرمانده قدس در عراق در مبارزه با داعش و موفقیت های ارتش و نیروهای میلیشای شیعه و همکاری نظامی اطلاعاتی امریکا با ایران در این زمینه اتفاقا یکی از دلایل نشتسن امریکا بر سر میز مذاکره با ایران بود . ا3- شکست عربستان در عراق و سوریه و دخالت های مالی تسلیحاتی انها که به کسترش داعش منجر شد ، و تهدید عربستان برای امریکا از نظر بیناد گرایی دولت اوباما را به حمایت از جمهوری اسلامی و تضعیف نقش عربستان واداشته است . نظر جوبایدن د ر م دانشگاه در مورد کمک ترکیه قطر به تروریستها که بعدا پس گرفته شد .
4- نقش سپاه مانند تمامی ارتش های دولتهای غیر دمکراتیک منطقه نقش جدی خواهد بود . مانند ژنرال سی سی در مصر – ترکیه – عربستان – باراک در اسرایل انکا ر ناپذیر هست . همانگونه که فرماندهان ارتش شاه پست های کلیدی در رژیم شاه داشتند . گشور خاورمیانه با نفت و بازیگران بین الملی
5- فقط اسرایل و مجاهدین بودند که اصرار دارند ایران می خواسته بمب اتم داشته باشد . هیچ نیروی مستقلیفا این را تایید نکرده است . سازمان انرژی اتمی هم می گوید ما به موارد نظامی شدن که اتفاقا اسراییل ها از طریق مجاهدین انرا رسانه ای کرده اند مشکوک هستیم . سازمان امنیت امریکا هم بمب ر ا تایید نکرده است . ریس سایق سازمان امنیت اسراییل هم گفت گه ایران نمی نواند به بمب دسترسی پیدا کند . اینکه اقای عرفانی هم از چه منبعی این بمب اتم را با قاطعیت عنوان می کنند خود جای سوال دارد .
6- سپاه همیشه علنا اعلام کرده است که مقاومت فلسطین و لبنان را به دانش موشکی مجهز کرده است که معادلات منطقه را به ضرر انظامی سرایل برنهم زده است . جنگ 33 روزه لبنان و 23 روزه غزه برای کشوری که دومین نیروی هوایی جهان را دارد یعنی شکست نظامی .
ف
7 – فرماندهان سپاه همیشه گفته اند اگر امریکا به ایران حمله کند منافع امریکا را در منطقه به خطر می اندازیم . اینکه چه قدر ادعاست ولی پیام سیاسی روشنی داده است که اگر حمله نکنید منافه امریکا در خلیج فارس محفوظ است که نشستن سر میز مذاکره امریکا پاسح روشنی به قدرت نظامی ایران سپاه و ارتش در منطقه خلیج فارس و کاهش نقش اسرایل در منطقه است . گفتگوی گری سیک که بیانیه لوزن انتقام اوباما از ناتییناهو بود . امریکا همیشه پراگماتیسم بوده است و با همه کنار می اید به شرط اینکه منافع امریکا حفظ شود . به این اضافه کنید اعاز جنگ سرد روسیه و غرب . و ایران نقشی که می تواند در کنار امریکا برای ایزوله کردن روسیه و یا حداقل کمرنگ شدن ان می تواند داشته باشد . تورنتو – 9 اوریل
saeed soltanpour / 09 April 2015
دست خدا بالاترین دستهاست و دیر یا زود به
حساب دست خامنه ای و امثالهم که درجات
دینی به خود نسبت داده و زیر عنوان آیت الله
و حجت الاسلام و مرجع دینی و غیره گروهی
را بعنوان نیروهای انقلابی!؟! به خدمت گرفته
تا به جنایات گوناگون دست زنند خواهد رسید.
بدون هیچ شک و تردید.
Majid / 10 April 2015
روحانی : هیچ توافقی را امضا نمیکنیم مگر آنکه در همان روز تمام تحریمها لغو شود !
اگر میآمدند و فناوری را به ما میدادند شاید هیچ بحثی نبود منتهی آنها در ابتدا گفتند که فناوری را نمیدهیم، این هم مهم نبود، حرف دومشان مهم بود که گفتند نمیگذاریم ایران به غنیسازی برسد!
پس چی شدند دوستان نیاک ؟ اینهمه پول گرفتند؟
nader / 10 April 2015
مقاله بسیار سطحی نگرانه است. نگاه مجاهدین خلق بر آن سیطره دارد. ضمنا مدعای اصلی مقاله که اکنون آغاز پایان سپاه پاسداران است به صورت گذرا مورد بررسی قرار گرفته شده و مشخص نیست چگونه آغاز پایان سپاه پاسداران است. مقاله تقلیل گرایانه است و همه چیز را به سپاه پاسداران تقلیل داده است. در صورتی که می توانست به جای سپاه، لفظ جمهوری اسلامی بگذارد کع البته باز هم می بایست افول آن را اثبات می کرد.
نیما / 10 April 2015
این خبر که سپاه برای خرید پالایشگاه نفتی در سویس خیز برداشته ابا نوید این را نمی
دهد که حالا حالاها سپاه قصد رفتن ندارد ؟!!!!!!
امیر / 10 April 2015
نویسنده ی این مقاله، به جز ادعا، عملاً چیزی در این مقاله ارائه نکرده. به نظر میاد که ادبیات این مفاله هم نتایچ تفکر ایدئولوژیک نگارنده باشد نه یک تحلیل. این مقاله به هیچ عنوان بی طرف نیست.
در مورد امتیازات ایران، به نظر بنده، بخش هایی تعمداً به سرعت توسعه داده شد تا در توافق احتمالی،ایران دست پایین را نداشته باشد. ایران اساساً نیروگاه تولید پلوتونیم را برای انجام تحقیقات مطرح کرد که طرف مقابل رو به میز بکشونه. یا فرایند های بازفراوری که امکان تولید پلوتونیوم رو فراهم می کرد. اینها برای گرفتن امتیاز مطرح شد و عملا هیچ کدوم به مرحله نهایی نرسید.
به فرض وجود نیت برای دستیابی به سلاح اتمی، ایران بهتر از همه متوجه بود که این کار عملاً با پنهان کاری ممکن نیست. هدف ایران تنها دستیابی آهسته و تدریجی به تکنولوژی اتمی بود که شاید نیت ایران دستیابی به سلاح اتمی بوده.
در مورد دخالت نظامی در یمن، به هیچ عنوان با نظر نویسنده موافق نیستم. به فرض وجود دخالت، دخالت ایران در یمن (همسایه عربستان)، به مراتب کمتر از دخالت عربستان در عراق(همسایه ایران) بوده. حمله ی نظامی عربستان به یمن حتی با وجود دخالت ایران، به هیچ عنوان توجیهی نداشت و عربستان هزینه ی بسیار بالایی رو در آینده به خاطر حمله ی مستقیم نظامی متحمل خواهد شد. این کار اگه توسط ایران توی عراق انجام می گرفت الآن شما قطعاً منکر دخالت عربستان تو عراق می شدید. اما چون با نظام کنونی ایران مخالفید، حمله نظامی عربستان رو موجه می دونید. حتی بر اساس قوانین بین المللی هم امکان پی گیری یمن برای دریافت غرامت از عربستان وجود داره. نمی شه برای مقابله با درگیری داخلی کشوری به راحتی حمله ی نظامی خارجی علیه اون انجام داد.
اما مواردی که این مقاله از فرم بی طرف خارج می کنه تنها به موارد زیر کفابت می کنم:
استفاده از القاب بدون ذکر دلیل مثل:
پاسدار سعید جلیلی، پاسدار احمدی نژاد و … (حتی اگر سعید جلیلی عضو سپاه پاسداران باشد، اضافه کردن این لقب فقط نشانه ایدئولوژیک بودن این مقاله دارد.)
روند شکست این امر از همان سال ۲۰۰۲ با افشای دو مرکز مخفی نظنز و اراک آغاز شد و ادامه یافت.: این مرحله بسیار اغراق شده مطرح شده. به نظر جنبه تبلیغاتی داره.
در انتها این مقاله بسیار شبیه به جزوات سازمانی یک گروه تازه غیر مسلح شده، هست.
مهرداد / 10 April 2015
Trackbacks