استادیوم ورزشی «فرندز آرنا» در شهر استکهلم، میزبان جمعیتی نزدیک به ۳۴ هزار نفر است، بیشترشان هم ایرانیان مقیم سوئد؛ جمعیتی که حتی دقیقهای از تشویق تیمهای مورد علاقه خود بازنمی ایستند.
از همان نخستین ثانیههای ورود به استادیوم، برای همه تماشاچیان قابل پیشبینی است که تیم ملی فوتبال ایران، امروز با حمایت یکپارچه هوادارانش روبهرو خواهد شد، هوادارانی که با پرچمهای سه رنگ ایران، کلاهها، هدبندها و تیشرتهای سفید و سه رنگشان به راحتی از هواداران تیم ملی سوئد قابل تشخیص هستند که با پرچمهای زرد و آبی، نمایش میزبانی میدهند.
این پدیده حتی از چشمان زلاتان ابراهیموویچ، بازیکن نام آشنای تیم ملی سوئد نیز دور نمیماند تا جایی که پس از پایان بازی در گفتوگو با رسانههای سوئدی حضور جمعیت ایرانی حاضر در استادیوم را تحسین میکند. هر چند که این حضور حمایتگر، به ضرر تیم ملی سوئد است اما به گفته او به گونهای «افسانهای»، با شکوه به نظر میرسد. به ویژه آنکه دهها هزار ایرانی در پایان بازی حتی با وجود باخت تیم محبوبشان، این مسابقه را آنگونه که رسانههای سوئدی توصیف میکنند، بدون «آشوبگری» و به شکلی «جشنگونه» به اتمام میرسانند. همین مسأله، تحسین این رسانهها را برانگیخته است.
صدای اعتراض زنان ایرانی
در میان گلهایی که رد و بدل میشود و سه تایش وارد دروازه ایران میشود، برخی تماشاگران پرچمهای رنگینکمان را در حمایت از همجنسگرایان تکان میدهند و جلیقهها و پلاکاردهایی هست که از ضرورت ورود زنان ایرانی به استادیومها سخن میگویند. تماشاچیان ایرانی ساکن سوئد را این بار نه تنها با رنگهای سه گانه سفید و سبز و قرمز، بلکه گاه از جلیقههای سفید و پلاکاردهای حمایت از ورود زنان ایرانی به استادیومهای ورزشی نیز میتوان بازشناخت. در میان جمعیت، هر چند به صورت پراکنده، از همه سنین افرادی به چشم میخورند که روی سینههایشان و بر پلاکاردهای در دستشان، شعار «اجازه بدهید زنان ایرانی به استادیومهای ورزشی بیایند»، به زبان انگلیسی نقش بسته است.
مجید، یکی از تماشاچیان ایرانی که به گفته خودش بیش از ۳۰ سال است در سوئد زندگی میکند و از یکی از شهرهای دور برای تماشای فوتبال به استکهلم آمده، از جمله افرادی است که یکی از جلیقههای سفید حمایت از ورود زنان ایرانی به استادیومها را بر تن دارد. روی صورتش، یک سو پرچم سه رنگ ایران نقش بسته و سویی دیگر، پرچم زرد و آبی سوئد. روی سینهاش اما شعاری است که او از تکرار آن اظهار خرسندی میکند و به رادیو زمانه میگوید: «این اولین بار است که برای حمایت از ورود زنان ایرانی به استادیومهای ورزشی چنین لباسی بر تن میکنم و خوشحالم که این فرصت به دست آمده تا جمعیتی که به تماشای این بازی آمدهاند از وضعیت موجود در ایران و محرومیت زنان ایرانی از ورود به استادیومهای ورزشی باخبر شوند. من با اشتیاق این تیشرت را پوشیدم. دختر و پسرم هم که در سوئد به دنیا آمدهاند با همین اشتیاق از این تیشرتها استقبال کردند.»
میلاد، پسر اوست. جوانی ایرانی تبار و حدودا ۲۵ ساله که در سوئد به دنیا آمده. او میگوید: «من البته این جلیقهها را نپوشیدم اما برای من ضرورت چنین حمایتی از زنان ایرانی، یک امر مسلم است.»
ملیسا، خواهر میلاد که به همراه پدر خود جلیقه حمایت از زنان ایرانی را بر تن کرده میگوید: «این به من یادآوری میکند که اگر من در ایران بودم، نمیتوانستم به استادیوم بروم و مسابقه را ببینم. یک توصیف از وضعیت زنان ایرانی به دست میدهد که میتواند ما را از شرایطشان باخبر کند.»
با این همه، به جز در ورودی استادیوم که گروهی از فعالان حقوق زنان آن را در حمایت از ورود زنان ایرانی به استادیومهای ورزشی به صورت یکپارچه و گسترده اشغال کردهاند، در بقیه مکانهای ورزشگاه، افراد به صورت پراکنده این جلیقهها و پلاکاردها را بر تن و در دست دارند. مقابل در ورودی استادیوم فرندز آرنا، پرچم بزرگی با شعار «اجازه بدهید زنان ایرانی به استادیومهای ورزشی بیایند» به چشم میخورد که میتواند نگاه هر بینندهای را به خود جلب کند. در کنار آن، پرچمهای قرمز رنگ با شعار «به ممنوعیت حضور زنان در استادیومهای ورزشی پایان دهید»، در دست گروهی از زنان ایرانی برافراشته هستند که رهگذران را پیش از ورود به استادیوم به ایستادن و تأمل وامیدارند.
علاوه بر دریا صفایی و گروهی از همراهانش که از بلژیک با دو هزار جلیقه برای کارزار حمایت از زنان ایرانی به استکهلم آمدهاند، گروهی از نسل دومیهای ایرانی مهاجر نیز تراکتهای کوچکی را بین جمعیت پخش میکنند که از حق ورود زنان ایرانی به استادیومهای ورزشی سخن میگوید. این زنان جوان که به نظر میرسد بیشتر آنها متولد سوئد باشند، از در اصلی استادیوم تا کمی جلوتر مقابل درهای کوچک ورودی، همه جا در میان جمعیت حضور دارند و آنها را به تأمل درباره شعار نوشته شده روی تراکتها فرا میخوانند. خواسته آنها این است که مردم این کاغذهای نه چندان بزرگ را در حمایت از زنان ایرانی در دست بگیرند.
این اعتراضها و فعالیتها در رسانههای سوئدی هم بازتاب گستردهای پیدا میکند تا جایی که هم پیش از مسابقه و هم از پس از آن، رسانههای سوئدی، درباره آن نوشتهاند و اخبار مرتبط با آن را بازتاب دادهاند. حتی زلاتان هم در گفتوگوی خود با رسانهها در پایان بازی، از عملکرد ایران در این زمینه انتقاد میکند.
هواداری ایران یا طرفداری از سوئد؟
در میان ۲۵ هزار تماشاگر ایرانی حاضر در فرندز آرنا، بسیاری علاوه بر ایران،گاه به تشویق تیم ملی سوئد نیز میپردازند. به ویژه، حضور و حرکات زلاتان ابراهیموویچ را هیچکس بدون تشویق نمیگذارد. او فوتبالیست محبوب بسیاری از حاضران در استادیوم است؛ حتی ایرانیان. به نظر میرسد بیشتر نسل دومیهای ایرانی تبار اگر حتی در انتخاب هواداری از ایران یا سوئد مردد باشند، در حمایت و تشویق این فوتبالیست ذرهای تردید به دل راه نمیدهند.
میلاد در این باره میگوید: «من از ایران طرفداری میکنم اما اگر زلاتان گل بزند خیلی خوشحال میشوم». این جملهای است که بسیاری از هم سن و سالهای او که در سوئد به دنیا آمده یا در این کشور بزرگ شدهاند بر زبان میآورند. حتی در میان جمعیت، برخی از آنها با پرچمهای زرد و آبی در دست به حمایت از تیم ملی سوئد میپردازند.
اما آنچه که بسیار به چشم میآید، حضور گروهی از افغان تبارهای ساکن سوئد در حمایت از تیم ملی سوئد در مقابل ایران است. جوانان افغان تبار با کلاههایی به رنگ پرچم سوئد بر سر، از ابتدای بازی در گوشه گوشه استادیوم به تشویق تیم ملی سوئد میپردازند وگ اه از آرزوی خود که باخت تیم ملی ایران است سخن میگویند. جشن شادی تعداد قابل توجهی از آنها در پایان بازی مقابل در اصلی استادیوم توجه بسیاری را به خود جلب میکند و حتی به درگیری جزئی و لفظی بین برخی ایرانی تبارها و افغان تبارها نیز منجر میشود.
عیسی، نوجوان افغان تبار ۱۶ سالهای است که از چهار سالگی در سوئد زندگی میکند. او میگوید: «من طرفدار تیم سوئد هستم و دلیلهای زیادی هم دارم. مهمترینشان این است که من در این کشور زندگی میکنم، اینجا وطن من است». هرچند که به گفته خودش اگر بین سوئد و افغانستان، مسابقه فوتبال سر بگیرد، طرفدار هر دو تیم خواهد بود اما این بار از باخت تیم ایران بسیار راضی است.
سینای ۱۵ ساله هم همچون عیسی در این جشن شادی شرکت کرده و پرچم بزرگ سوئد در دست او و دوستانش بالا و پایین میرود. او میگوید: «من بچه مشهد هستم. در ایران زندگی کردم اما آرزویم این بود که تیم ایران ببازد. چون من در ایران تحقیر و از همه حقوق محروم شدم. حتی نمیتوانستم با خانوادهام به پارک بروم. اجازه مدرسه رفتن نداشتم. چطور میتوانم طرفدار ایران باشم؟»
در این میان، فریاد برخی نوجوانان افغان تبار به گوش میرسد که میگویند: «در ایران روی پلاکاردها مینویسند که ورود افغانی و سگ به پارک ممنوع است. معلوم است که ما از باخت تیم ملی ایران خوشحال میشویم.»
با این همه، باخت سه بر یک تیم ملی فوتبال ایران در برابر سوئد، تنها نتیجه این بازی دوستانه نیست. در کنار همه تشویقها و حمایتها، اعتراضهای سیاسی و اجتماعی، شادیها و هیجانها، در کنار شنیده شدن صدای زنان ایرانی که در داخل مرزهای کشورشان از حضور در استادیومهای ورزشی محروم هستند، در کنار فریادهای شادی جوانان افغان تبار از برد تیمی که آن را تیم وطنشان مینامند و در کنار دوگانگیها و تردیدهای فراوان گروهی از ایرانیان در هواداری از تیم ایران یا سوئد، آنچه به جا ماند، استقبال رسانههای سوئدی از حضور گسترده و آرام ۲۵ هزار ایرانی تبار در «فرندز آرنا» است. جمعیتی که به گفته این رسانهها با وجود باخت تیم محبوبشان، استادیوم را همچون لحظه ورود، با شادی ترک کردند.
خانم زهرا باقری شاد از هر موضوعی مفصل فرمودید .حتی از پرچم رنگارنگ همجنس گرایان و…
ولی کلمه ای از تعداد زیاد پرچم شیر و خورشید نفرمودید . این را بدانید که ما وطن پرستان
همیشه بوده ایم و خواهیم بود و هرگز جهان وطنی نخواهیم شد. ( اگر سانسور کردید مهم نیست
ولی این را به خانم باقری بکویید )
شاهین امینی / 01 April 2015
سوئد نبایستی به تیم یک کشوری که تروریسم را به سراسر جهان صادر میکند، رفتار و کردارش به استالین و هیتلر شباهت دارد و زنان را از ورود به استادیوم منع میکند و کرد ها و بلوچ ها را قتل و عام میکند، اجازه ورود میداد. آذربایجانیها، کردها، بلوچ ها،…..خود را ایرانی نمیدانند و فاشیسم فارس را دشمن خود میدانند.
Behrouz / 01 April 2015
merci az maghaleye khobetan. vali benazare man yek journalisti ke mikhad bitaraf basheh bayad vaghti darmorede parcham harf mizaneh hadeaghal beghe ke ham parchame feli iran va ham parchame ghabl az enghelab dar stadium bood. makhsoosan vaghi parchami be on bozorge dar aghaze bazi be fara keshideh shood. ino migam bedone inke varde bahse parcham besham. SHOMA INRO SANSOOR KARDIN. MAN IN KARE SHOMARO DIDIM.
siavash / 02 April 2015
آقا بهروز لطفا جای دیگران اظهار نظر نکن…
من یه ایرانیم و به وطنم افتخار میکنم…
وحید / 02 April 2015
جناب فروردین، قابل توجه شما که من بچه ارومیه هستم و خودم را ایرانی می دانم و به ایرانی بودن خودم افتخار می کنم. هر مشکلی مملکت و حکومت داره (که داره) ربطی به ایرانی بودن من نداره. لطفا از طرف میلیونها آذربایجانی بیانیه صادر نفرمایین. حالا خوبه که رهبر ایران خودش اصالتا آذربایجانه! رهبر مخالفان هم (موسوی) آذریه! شما بی وطن هستی ولی ما نیستیم.
ارومیا / 02 April 2015
جناب بهروز، قابل توجه شما که من بچه ارومیه هستم و خودم را ایرانی می دانم و به ایرانی بودن خودم افتخار می کنم. هر مشکلی مملکت و حکومت داره (که داره) ربطی به ایرانی بودن من نداره. لطفا از طرف میلیونها آذربایجانی بیانیه صادر نفرمایین. حالا خوبه که رهبر ایران خودش اصالتا آذربایجانه! رهبر مخالفان هم (موسوی) آذریه! شما بی وطن هستی ولی ما نیستیم.
ارومیا / 02 April 2015
به این دوست و همزبان و هم فرهنگ و هم تبارم می خواهم بگویم ،من معلم هستم و در پاکدشت تهران در مدرسه ای که تدریس می کردم ،هفتاد و اندی دانش آموز داشتم.در ایران هیچ کسی به افغان ها توهین نکرده و نمی کند.شما برادر و هم نوع ما هستی.از هر تیمی که دوست داری طرفداری کن ،اما این گونه بی پروا سخن نگو.در ایران کسی متوجه حضور متمایز افغان ها نیست.آنها هم زبان و هم دل ما هستند و به خوبی زندگی می کنند.این رواداری فرهنگ ایرانی را در تاریخ نشان می دهد.
بهنام محمدپور / 02 April 2015
ای دوست فاشیست شناس !ایران از عربستان عقب مانده و ترکیه ضد کردها و عربستان ضد شیعه و اعراب ضد ایرانی بدتر نیست.من منتقد حکومت هستم اما این خط تند تمایز که شما نوشتید ،نیست.دوست خوب من ،فوتبال رسانه ی حامل صلح و دوستی هست. در نوشته ی قبلی خواستم بگویم هفتاد دانش آموز افغان داشتم.
بهنام محمدپور / 02 April 2015
رادیو زمانه عزیز لطفا کامنت اول من را چاپ نکنین چون نام مخاطب پیامم را اشتباه نوشته بودم. کامنت دوم مرا چاگ کنین (خطاب به بهروز). ممنونم
ارومیا
ارومیا / 02 April 2015
من عرفان هستم جوان ٢٠ ساله افغاني كه ١٥ سال خودم در ايران سپري كردمو در استكهلم زندگي ميكنم و ميشود گفت كه آنجا دنيا امدم ولي اصلا از ايراني تيار خوشم نمياد چون ضامنتين به ما افغانها ميكرد كه إنسان به سَگ نميكندحتي دوست ندارم به زبان اورم كإرهاب كثيف اين مردم رو خيلي راسيست هستن من به ورزشگاه استكهلم رفتم بازي بين ايران و سويد و الامم خيلي خوشحالم معسرين برد و ايران بأخت اميدوارم روزي بريد كه تيّم ملي مشورات أفغانستان برنده بشود در مقابل تيم ايران
عرفان / 11 April 2015