با وجود اینکه بسیاری از زنان مهاجرتبار در جامعه سوئد از تحصیلات دانشگاهی و بالا برخوردارند، موقعیت مناسبی در بازار کار این کشور ندارند. آنها همچنین در زمینه بهداشت جسمی و روانی در مقایسه با زنان سوئدی تبار با آسیبی بیشتری روبهرو هستند. بیکاری در میان آنها بیشتر و فقر مطلق و نسبی نیز در میان این زنان به مراتب از بقیه افراد جامعه سوئد بالاتر است.
ضرورت بررسی این مساله و موقعیت زنان مهاجرتبار در بازار کار و جامعه سوئد، در سمیناری در پارلمان سوئد با حضور تعدادی از محققان، سیاستمداران و روزنامه نگاران مورد بررسی قرار گرفت.
در این سمینار که در روز ۱۹ مارس برگزار شد، امینه کاکاباوه، نماینده پارلمانی حزب چپ سوئد به عنوان برگزارکننده این سمینار بر اهمیت بررسی وضعیت زنان مهاجرتبار که بسیاری از آنها مورد ستم واقع شدهاند تاکید کرد و گفت: «حتی برخی از این زنان سواد خواندن و نوشتن ندارند، یا همسران آنها مانع از حضورشان در جامعه میشوند یا به خاطر شرایط نابرابر و به دلیل وجود تبعیض نمیتوانند در جامعه سوئد نقش موثری داشته باشند.»
او با اشاره به برپایی این سمینار به مناسبت روز زن گفت: «ما بارها چنین جلساتی در پارلمان برگزار کردیم و نمایندگان، محققان و سیاستمداران مختلفی در آنها شرکت کردند اما هرگز هیج عضوی از حزب خارجی ستیز سوئد در این جلسات حضور نداشتند. اصلا آنها مساله زنان مهاجرتبار را مساله جامعه سوئد نمیدانند. اما امروز خوشحالم که این جمعیت انبوه در سمینار ما حضور دارند تا بتوانیم از نتایج تحقیقات محققان در این زمینه و نیز سیاستگذاریهای دولت درباره وضعیت زنان مهاجرتبار مطلع شویم.»
در حاشیه بودن
کاتارین گونارسون، خبرنگار رادیو سوئد به عنوان نخستین سخنران در این سمینار با اشاره به تجربه کار ۲۰ سالهاش گفت: «من ۲۰ سال است که درباره مسائل زنان گزارش تهیه میکنم و به ویژه بر مساله خشونتی ناموسی متمرکز هستم. بارها مورد اننتقاد قرار گرفتهام که چرا درباره فرهنگ ناموسی صحبت میکنم. البته درک میکنم که این حوزه بسیار حساسی است اما به نظرم در عین حال بسیار هم مهم است و باید به آن توجه فراوان شود.»
او از سلسله گزارشهایش درباره وضعیت زنان مهاجر سخن گفت: «در گزارشهایی که از وضعیت زنان مهاجرتبار در هفت شهر سوئد تهیه کردیم، اطلاعات میدانی بسیاری از این زنان به ویژه در مناطق حاشینه نشین وجود دارد؛ مناطقی نظیر رینکبی و تنستا در استکهلم. ما در این تحقیقات و گزارشهای میدانی دریافتیم که حاشینه نشینی زنان مهاجرتبار در این دو منطقه از همه مناطق در سوئد بیشتر است.»
این خبرنگار در سلسله گزارشهای میدانی خود از وضعیت زنان مهاجرتبار در جامعه سوئد با زنانی آشنا شده که دوره کوتاهی را به تحصیل پرداختهاند یا اصلا سواد خواندن و نوشتن ندارند و اگرچه نسبت به وضعیت خود اظهار ناخرسندی و نارضایتی میکنند اما معتقدند دیگر فرصتی برای دستیابی به شرایط مناسب در اختیار ندارند.
بر اساس این گزارش وضعیت بحرانی و دشوار در میان زنان سومالی تبار به مراتب از بقیه زنان مهاجرتبار بیشتر است. این در حالی است که به گفته کاتارین، اغلب این زنان برای عهده دار شدن مسئولیتهای مختلف از جمله نگهداری از خویشاوندان و پدر و مادر سالمند خود به یادگیری زبان سوئدی و تحصیل در جامعه نیازمندند.
این خبرنگار در ادامه بخشی از یک گزارش میدانی را پخش کرد که شامل گفتوگو با زنان ترکیهای تبار ساکن سوئد بود. او درباره این گزارش گفت: «این گزارش از دشواری موقعیت و نیز تلاشی این زنان برای بهبود شرایطشان خبر میدهد. از جمله درباره زنی که نزدیک به ۲۶ سال است از ترکیه به سوئد مهاجرت کرده اما هنوز نمیتواند به زبان سوئدی حرف بزند.»
«این زن و نیز برخی از زنان دیگری که در این گزارش میدانی با آنها گفتوگو کردیم، وقتی به سوئد آمدند که ۱۲ یا ۱۳ ساله و متاهل بودند. امروز ۳۷ ساله هستند و نه سواد خواندن دارند و نه نوشتن. هزاران زن مثل آنها در منطقه سکونتشان با مشکل مشابه مواجهند و امکان ورود به بازار کار را ندارند. تعدادی از این زنان میگویند که وقتی بچه دار شدند فکر کردند بهتر است بچه را به مهدکودک نفرستند و خود در خانه از آنها مراقبت کنند با این امید که بعد از بزرگ شدن بچهها بتوانند به تحصیل بپردازند و به دنبال کار باشند. اما امروز دریافتهاند که شرایط برای آنها بسیار سخت است و ورود به بازار کار با توجه به شرایط فعلی تحصیلی آنها اصلا ممکن نیست.»
کاتارین در ادامه گزارش صحبتهای مسئول بهم پیوستگی کومون بولنگه را بازپخش کرد که نسبت به ورود این زنان به بازار کار بسیار نومید است و میگوید: «در دورههای سخت اقتصادی حتی جوانانی که اینجا تحصیل کردهاند با دشواریهای بسیاری برای پیدا کردن کار روبه رو هستند. بنابراین زیاد سخت نیست که بفهمیم این زنان خارجی تبار که حتی تحصیلات ندارند و زبان هم بلد نیستند غیرممکن است بتوانند کاری در بازار کار سوئد پیدا کنند.»
تبعیض ساختاری علیه زنان مهاجرتبار
مهرداد درویشپور، جامعهشناس و استاد دانشگاه ملاردالن به عنوان سخنرانی بعدی، ضمن توضیح اینکه مساله زنان مهاجر از ۱۹۹۷ تا رساله دکترایش وپس از آن تا به امروز یکی از اصلیترین حوزههای تحقیقات او بوده است، به معرفی نتایج جدیدترین بررسی خود در کتاب در حال چاپش با عنوان «قومیت و مهاجرت، نگاهی به جامعه چندفرهنگی سوئد» پرداخت و گفت: «دولت رفاه در سوئد یکی از پیشرفتهترین دولتهای رفاه در جهان بوده با رشد اقتصادی چشمگیر والگویی برای دیگر کشورها. اما متاسفانه در چند دهه اخیر با تضعیف دولت رفاه در سوئد سه گروه بیشتر از همه مورد آسیب قرار گرفتهاند. مادران تنها، مهاجران و جوانان. گروههایی که هر سه ویژگی را دارند بیشترین آسیب را میبینند یعنی مادران مهاجر تنها و جوان مهاجر تبار.»
او اشاره کرد که شکاف بین میزان اشتغال مهاجران با سوئدی تبارها بسیار گسترده است؛ در حالی که ۸۳ درصد سوئدی تبارها در سال ۲۰۱۳ اشتغال داشتند این رقم در مورد زنان مهاجرتبار حدود ۶۰ درصد است. شکاف در اشتغال میان سوئدی تبارها و خارحی تبارها در سوئد در مقایسه با ۲۱ کشور اروپایی از بیشترین میزان را دارد. میزان بیکاری در میان سوئدی تبارها ۶ درصد و در میان مهاجرتبارها بیش از ۱۳ درصد است. اگر سن، قومیت و جنسیت را با هم در نظر بگیریم میزان بیکاری در میان زنان جوان مهاجرتبار در سوئد در حال حاضر بیش از ۳۰ درصد است یعنی ۵ برابر متوسط بیکاری در کل سوئد.»
به گفته این محقق، دستمزدهای مهاجرتبارها از جمله زنان مهاجرتبار متولد آسیا، آفریقا یا برخی کشورهای اروپای شرقی به مراتب کمتر از سوئدی تبارهاست. به گونهای که تفاوت درآمد غیرقابل توضیح از نظر صلاحیت شغلی سالانه به ۱۰ هزار تا ۱۵ هزار کرون در سال میرسد. این درحالی است که میزان تحصیلات بعد از دبیرستان در میان سوئدی تبارها ۳۸ درصد و این رقم درباره خارجیتبارها ۳۶ درصد است. به عبارت دیگر، سوئد تحصیلکردهترین گروه مهاجران در اروپا را دارد با وجود تفاوت تحصیلی بسیار کم بین زنان سوئدیتبار و مهاجرتبار، تفاوت شغلی و درآمدی میان این دو گروه بسیار بالاست.»
درویشپور با اشاره به وضعیت بهداشتی و سلامت مهاجرتباران در جامعه سوئد گفت: «۸۴ درصد سوئدی تبارها از سلامت خوبی برخوردارند. این رقم برای زنان خارجی تبار تنها ۶۹ درصد است. درصد آنهایی که از وضع بهداشت و سلامتی بدی برخوردارند، در سوئدی تبارها ۴ درصد و در خارجی تبارها ۱۷ درصد است. و این رقم درباره زنان مهاجرتبار از این هم بیشتر است. حتی هنگامی که موقعیت اقتصادی، شغلی، سنی و عوامل موثر دیگر هم کنترل شده است این رقم به ۱۰ درصد کاهش یافته است که به معنی آن است که دو برابر و نیم از سلامتی بدتری برخوردارند. درباره سلامت روانی هم ۶ درصد از زنان جامعه سوئد از دشوارهای روانی رنج میبرند و این رقم درباره زنان مهاجرتبار غیراروپایی ۲۲ درصد است. همچنین در سال ۲۰۰۶ نزدیک به ۹۰۰ هزار نفر در سوئد در فقر نسبی و مطلق به سر میبردند؛ ۱۱ درصد در فقر نسبی و ۵ درصد در فقر مطلق. درحالیکه میزان فقر مطلق در میان زنان خارجی تبار ۱۹ درصد بود.»
به گفته درویشپور، درحالیکه زنان مهاجرتبار جوان و سالمند بدترین شرایط اقتصادی و اجتماعی را دارند، کمترین دسترسی به سیستم رفاه اجتماعی دولت سوئد برای آنها وجود دارد. این وضعیت نه فقط در بازار کار و اجتماع بلکه در خانواده هم برای این زنان هست. زنان مهاجرتبار درصد به مراتب ببشتری از کار خانگی و مراقبت از کودکان را برعهده دارند و خشونت علیه زنان مهاجرتبار به مراتب گستردهتر از دیگر گروههای اجتماعی است. بالاترین میزان این خشونت اما در خانوادههایی است که مرد سوئدی تبار و زن از آسیای شرقی است.»
او ضمن انتقاد از سیاستهای دولت سوئد، دیدگاههایی که علت موقعیت وخیم زنان مهاجرتبار را تنها درفرهنگ پدرسالارتر خانوادهای مهاجرتبار میدانند مورد نقد قرار داد و گفت: «سه عامل فاصله طبقاتی روزافزون و کاهش دولت رفاه، تبعیض نژادی ساختاری در جامعه، و تبعیض جنسیتی و نظام مردسالار خشنتر در خانوادهای بسیاری از مهاجرتباران اصلیترین دلایل توضیح دهنده این موقعیت هستند. به همین دلیل ما نیازمند یک سیاست ورزی مبتنی بر فمینیسم ضدنژادپرست و میان برشی هستیم. یعنی به جای اینکه دغدغه اصلیمان تطبیق زنان مهاجر با الگوهای فرهنگی جامعه سوئد باشد باید به افزایش قدرت آنها در حوزهای اقتصادی، اجتماعی و حقوقی توجه کنیم. نقطه عزیمت ما باید سیاستگذاری در راستای گسترش امکانات برای زنان مهاجرتبار باشد. اگر تبعیض علیه زنان مهاجرتبار ساختاری است، در نتیجه باید از تبعیض مثبت در سیاستگذاری به عنوان یکی از نقطه عزیمتی کلیدی برای تغییر موقعیت این زنان دفاع کنیم.»
میلیشیا رضایی، مشاور وزیر کار دولت سوسیال دموکرات سوئد، سخنران بعدی بود که ضمن تایید صحبتی درویشپور تاکید کرد: «البته من معتقد نیستم که دولت سوسیال دمکرات، فرهنگ گرایی را مبنای قضاوت و برخورد با زنان مهاجرتبار قرار داده بلکه این دولت تلاش میکند با کاهش فاصله طبقاتی و اتخاذ فعالتر سیاست ضدتبعیض، موقعیت این زنان را بهبود ببخشد. با این همه من هم تاکید میکنم پیشداوری قومی از زنان مهاجر همچون گروهی توسری خورده و مشکل دار، مانع فهم منابع قدرت آنها و بهبود موقعیتشان میشود.»
او به برنامه ریزیهایی که برای بهبود موقعیت زنان بیسواد مهاجرتبار در سوئد در پیش گرفته شده است اشاره کرد و از حزب چپ سوئد خواست که از لایحه جدیدی که دولت برای بهبود موقعیت زنان مهاجر در پارلمان ارائه خواهد داد حمایت کنند. رضایی افزود: «افزایش شکاف طبقاتی در دهههای اخیر نقش بسیار مهمی در به حاشیه راندن زنان مهاجرتبار ایفا کرده است. از این نظر اتخاذ یک سیاست طبقاتی مبنی بر کاهش این شکاف، مهمترین راه برای بهبود موقعیت زنان مهاجرتبار در جامعه سوئد است. از این رو مبارزه با تبعیض نژادی و مبارزه با شکاف طبقاتی و تبعیض جنسیتی باید به طور همزمان صورت بگیرد.»
قدرت و امکانات ناکافی
وکوکنوک، پژوهشگر عرصه زنان مهاجر به عنوان آخرین سخنران به تحقیقات چندین سالهاش درباره موقعیت زنان مهاجر در بازار کار سوئد اشاره کرد و گفت: «از سال ۱۹۴۶ سوئد واقعا به نیروی کار نیاز داشت و سیاستمداران در این راستا اقدام کردند بیشتر در رابطه با مردان مهاجر در بازار کار به عنوان نیروی اصلی کار اقدام کردند. درباره زنان در هیچ سیاست و برنامهریزی حرفی زده نشد و آنها مورد توجه قرار نگرفتند. تا اینکه در دهه ۱۹۵۰ زنان مهاجرتبار به عنوان بخشی از نیروی کار در بخش صنعتی سوئد وارد شدند. در این دهه زنان مهاجر ۵۵ درصد از جمعیت کل مهاجران سوئد را تشکیل میدادند و حتی فعالتر از مردان به نظر میرسیدند اما در افکار عمومی و برنامه ریزیهای رسمی کشور فقط درباره مردان مهاجر به عنوان نیروی کار مهاجر صحبت میشد. این تصویر وجود داشت که زنان مهاجرتبار سنتی هستند و کار نمیکنند و این مردان مهاجر هستند که وارد بازار کار میشوند اما واقعیت این نبود.»
او افزود: «در ۱۹۶۰ زنان زیادی از ترکیه، یوگسلاوی و یونان برای کار به سوئد آمدند. بازار کار سوئد به آنها نیاز داشت. ۴۴ درصد از زنان خارجی تبار در سوئد در بازار مشاغل پست مشغول بودند در حالیکه تنها ۷/۱۴ درصد از زنان سوئدی در بازار کارهای پست و سطح پائین نظیر کار در آشپزخانه و تمیزکاری و نظافت را برعهده داشتند. نظافت مهمترین شغلی بود که زنان مهاجرتبار به آن مشغول بودند. دراین میان ۵۴ درصد از زنان فنلاندی تبار، ۵۰ درصد از زنان یونانی تبار و ۷۰ درصد از زنان یوگسلاوی تبار به این مشاغل میپرداختند. این درحالی بود که ۳۳ درصد زنان سوئدی کار صد درصد و تمام وقت داشتند.»
به گفته این پژوهشگر، آنچه بعد از آن رخ داد افزایش مهاجرت مردم از خارج از اروپا به سوئد بود که تصویر منفی نسبت به مهاجرتباران را در این کشور به مراتب تشدید کرد. مهاجران همچنان به دنبال کار بودند اما موقعیت برای کار پیدا نمیکردند. این به معنای آن نبود که نیاز به کار نداشتند بلکه شرایط براشان مهیا نبود. هرچند که در همان حال و پس از آن بازار کار بسیار تغییر کرد اما موقعیت زنان مهاجرتبار در این بازار همچنان دشوار بود. این سوال هنوز وجود دارد که چرا همیشه این زنان در کارهای پست و سطح پایین و نیز با درآمدهای کم مشغول کار بودند؟
وکوکنوک دراینباره گفت: «من فکر میکنم کارفرمایان چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی باید دراینباره تجدید نظر کنند و در نظر داشته باشند که موقعیت زنان در بازار کار میتواند از شغلی سطح پایین به شغلی سطح بالاتر تغییر کند. من در یکی از مطالعاتم با زنان شاغل در بخش نظافت روبهرو شدم که محبور بودند به شدت کار کنند و یک کار بسیار دشوار را بر عهده داشتند. این خیلی خوب است که زنان مهاجرتبار به هر رو شانس ورود به بازار کار را داشته باشند اما نه اینکه شانس برخورداری از شغل سطح بالا را هیچ وقت به دست نیاورند. چنین موقعیتی با مساله مهاجر بودن آنها ارتباط دارد و این تصور را به وجود میآورد که زنان مهاجر ناتوانند. اما آنها ناتوان نیستند، بلکه از منابع قدرت کافی برای دسترسی به امکانات و شبکههای مهم برای حضور در بازار کار برخوردار نیستند و این مسالهای است که ما باید بسیار با دیده انتقاد به آن نگاه کنیم. چون موقعیت زنان مهاجرتبار در بازار کار نشان میدهد که سیستم رفاه سوئد چندان برای زنان مهاجرتبار رفاه آفرین نبوده است.»
در پایان این جلسه فرشته احمدی، جامعهشناس و استاد دانشگاه یوله به عنوان نظردهنده در این سمینار ضمن موافقت با بحثی مطرح شده به ریشه دار و تاریخی بودن مساله قوممداری در سوئد اشاره کرد و گفت: «تحقیقات نشان میدهد که سوئدیهایی که در بازار کار با مهاجران از نزدیک تماس دارند، پیشداوریهای قومی در آنها کمتر میشود و این نشان میدهد که تماس نزدیک چقدر در کاهش پیشداوریهای قومی و تغییر وضعیت مهاجران در جامعه و بازار کار سوئد موثر است.»
فرشته احمدی تاکید کرد که مساله موقعیت زنان مهاجرتبار در بازار کار و جامعه سوئد را تنها با مساله تبعیض نژادی نمیتوان توضیح داد بلکه مساله فرهنگ جمعی و فردی هم در میزان ادغام این افراد در جامعه نقش دارد: «از این رو باید به تفاوتی فرهنگی بین کشورهایی با فرهنگ جمع گرایی مثل ایران و کشورهایی دارای فرهنگ فردگرایی مثل سوئد توجه کنیم چرا که فرهنگ جمع گرایی میتواند مانعی در راه ادغام بیشتر در جامعه باشد.»
حزب “چب” سوئد همان حزب کمونیست لنینیست ـ مارکسیست است و مانند ماری است که پوست عوض کرده است. و یک ایرانی “جامعه شناس” هم هست که شب و روز سوئد را به نژاد پرستی متهم میکند که شرم آور است. زن سومالی و عرب *** هم که اجازه بیرون رفتن از خانه را ندارد و میخورد و میخوابد و میزاید و از شوهرش کتک میخورد و سر ماه مقرری میگیرد و پسرانشان هم بعد از تبهکاریها ی متعدد عازم سومالی و عراق و سوریه شده وسر میبرند. علت بیکاری مهاجران جهان سوم فقدان دانش مورد نیاز و پذیرش مهاجران ۱۰ و یا ۲۰ وحتی ۳۰ بار بیش از ظرفیت کشور بوده است. کشور آرام سوئد ۵۰ سال قبل حال پایتخت تجاوزات جنسی غرب شده و بسختی روزی است که بدون قتلی و یا چند قتلی ــ توسط همین قوم همیشه گله مند ــ بگذرد.
Behrouz / 23 March 2015