لیلا فرجامی متولد تهران است و از چهاردهسالگی در آمریکا سکونت داشته است. او شاعر و مترجم و روانکاو است و سالها در نوشتن شعر و ترجمه و مقالات ادبی فعال بوده. فرجامی به دو زبان فارسی و انگلیسی شعر مینویسد و اشعارش به زبانهای فرانسه، انگلیسی، عربی، سوئدی، ترکی، کردی و بنگالی توسط شاعران و مترجمان حرفهای در نشریات گوناگون منتشر شدهاند.
سال ۲۰۵۰ است: گویههای یک مادر با نوزادی که هرگز به دنیا نیامده را میشنویم:
فرزندم
سال دو هزار و پنجاه است
تو هنوز به دنیا نیامدهای.
مادرت شاعر مضطربی بود
که تا ابد در یک تیمارستان حومهی شهر بستری شد
و هر هفته
پدرت که هرگز با او ازدواج نکرد
دستهگل پژمردهای میآورد
با برچسب بزرگ حراج بر زرورقهایش.
فرزندم
تو هنوز نمیدانی
جنگ چیز خوبی نیست
مثلاً وقتی که بچه بودیم و بمبها به خطوط مرزی شهر میرسیدند
پیش از آنکه منفجر شوند
صدایی در گوشهایمان میگفت
اشهد ان لا اله الا اللّه
آنوقت
من هنوز هم خدای رحمان و رحیم تو را
تا حدودی دوست داشتم.
فرزندم
سال دو هزار و پنجاه است
تو خط اول جبهه نیستی
تو پشت کنکور نماندهای
تو از مرزها فرار نکردهای تا پناهنده شوی
تو به شیشه معتاد نگشتهای
تو مهاجری نیستی که زبان دومت را پیش از آنکه یاد بگیری
فراموش کنی
تو مجری خبرهای ماهوارهای نیستی
تو شاخصهای سهام و ارز را نمیدانی
تو هنوز به دنیا نیامدهای
و هرگز به دنیا نخواهی آمد
جای شکرش باقیست
که یکی از ما
نمیداند
فلسفه چیست
اخلاق چیست
امپریالیسم چیست
کمونیسم چیست
و چرا سقط جنین
این همه درد دارد
جای شکرش باقی ست
سال دو هزار و پنجاه است
ادارهی ثبت احوال را تعطیل کردهاند
و تو هرگز نامی نداشتهای
پیش از آنکه خاکسترم را تحویلت دهند
یادت باشد
که از مادرت
خوشبختتر بودهای.