دانشگاه نیویورک در سپتامبر و نوامبر سال جاری شش برنامه فرهنگی – سیاسی درباره ایران برگزار کرد. در یکی از این برنامهها با نام «زیباییشناسی و قدرت در جمهوری اسلامی»، فیلم مستند «صنعت فرهنگ جنگ» ساخته حامد یوسفی به نمایش درآمد. فیلمهای حامد یوسفی اصولاً بر سه پایه تحقیق، روایت منتقدانه و فیلمهای آرشیوی بنا شده است. او که تحصیلاتش را در فلسفه به پایان رسانده، فیلم «صنعت فرهنگ جنگ» را با اتکا به نظرات تئودور آدورنو، (۱۹۶۹-۱۹۰۳) فیلسوف و نظریهپرداز آلمانی ساخته. نام فیلم هم به مقاله «صنعت فرهنگ، روشنگری به مثابه فریب تودهها»ی آدورنو اشاره دارد.
«صنعت فرهنگ جنگ»
حامد یوسفی در فیلم «صنعت فرهنگ جنگ» با الهام از تئوری صنعت فرهنگی آدورنو و با تکیه بر برخی نظریهها درباره چگونگی رویکرد روشنفکران در سالهای دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به مدرنیته تحمیلی زمان پهلوی، تلاش دارد به ریشههای «صنعت فرهنگ جنگ» در جمهوری اسلامی پی ببرد. برای مثال سنتهای مذهبی که در پیش از انقلاب وجود داشتند، پس از انقلاب ۵۷ به ابزار ایدئولوژیک برای اعمال کنترل و تسلط در جمهوری اسلامی تبدیل شدند. در این میان فیلمساز از تئوریپردازان سینمای جنگ مثل مرتضی آوینی برای فهم این تحولات کمک میگیرد. بیدلیل نیست که هفت دقیقه از فیلم، به گفتوگوها، مستندها و دیگر آثار آوینی اختصاص دارد.
احکام کلی
۱- فیلم «صنعت فرهنگ جنگ» با این جمله شروع میشود: «سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ روشنفکران زیادی در ایران شیفته نوعی فرهنگ عامه بودند که زیر سایه مدرنیزاسیون کشور رنگ میباخت.»
چنین حکمهای کلی در فیلم کم نیستند. پرسش اینجاست که فرهنگ عامه چیست؟ چه پارامترهایی دارد، تا چه حد با سنتهای مذهبی درهم آمیخته است؟
اصولاً «فرهنگ عامه» اصطلاحی بسیار نامفهوم و گنگ است. بهتر نیست گفته شود روشنفکران دهه ۴۰ و ۵۰ با توجه به مدرنیسم تحمیلی به دنبال هویت تازهای بودند و نه اینکه شیفته فرهنگ عامه بودند؟
این واقعیت قابل کتمان نیست که برای مثال در داستانهای مجموعه «عزاداران بیل» نوشته غلامحسین ساعدی که بعدها فیلم «گاو» هم بر اساس آن ساخته شد، و یا برخی از مقالات و نوشتههای جلال آل احمد، میل به بازگشت به سنتها در مقابل مدرنیسم تحمیلی قرار داده میشود، ولی این به مفهوم آن نیست که این روشنفکران شیفته فرهنگ عامه بودند، در تصویر بزرگتر، میپرسم علت صدور حکمهای کلی در فیلم چیست؟
۲- حکم کلی دیگر اینگونه داده میشود: «ده سال بعد به لطف انقلاب آن سنتهای مردمی و مذهبی که رو به زوال به نظر میآمدند، با فرمهای جدید تبدیل به ابزارهای دولت برای کنترل و اداره امور شدند. آیت الله خمینی با جنگ صنعتی پدید آورد از ارزشهای شیعی ایثار و شهادت.»
پرسش این است که این «سنتهای مردمی و مذهبی» که حالا باید در مردمی بودن آن هم شک کرد، به لطف انقلاب یا به کمک سرکوب به ابزارهای دولت برای کنترل و اداره امور بدل شدند؟
حامد یوسفی در «صنعت فرهنگ جنگ» اصولاً علاقهای ندارد به نشان دادن سرکوب وسیعی که از سوی حاکمیت در همه عرصهها اعمال شد، با این هدف که چیزهایی مانند فیلم و کتاب و هنر به ابزار کنترل تبدیل شوند.
۳ ـ آنچه در فیلم بسیار خوب کار شده، کنکاش در مورد جنبش پرترهسازی از کشتهشدگان جنگ و مقایسه آن در استفاده از الگوها، فرمها، شکلها و پوسترهای فیلم فارسی است. همچنین به قول خود فیلم «پنهان کردن ترس و تلخی زندگی جنگی زیر لایهای از زیباییشناسی مدرن و عرفانی».
فیلم «صنعت فرهنگ جنگ» از دقیقه ۵ تا ۱۲ به آثار، فیلمها و مصاحبه با مرتضی آوینی، مسنتدساز و تئوریپرداز سینمای جنگ اختصاص یافته است. هنر مستقل حذف شد که صنعت فرهنگ جنگ بتواند خود را بهراحتی بازسازی کند. در تقابل با نظرات آوینی، جای پیامدهای حذف هنر مستقل خالی است. آیا در توضیح شکلگیری چنین پدیدهای نباید به آنچه زیر پا له شده، یا به بیرون پرتاب شده هم نظری داشت؟
۴ـ یکی از نقاط درخشان کار حامد یوسفی مقایسه فرم و نگاه «زندگی و دیگر هیچ» کیارستمی و فیلم «روایت فتح» آوینی است. فیلم «زندگی و دیگر هیچ» در حقیقت در نقد جنگ نیست، بلکه بیشتر در نقد مرگ و چگونگی برآمدن زندگی از دل ویرانیها است. پرسش این است که چرا فیلمهای گویاتر این دوران مثل «باشو، غریبه کوچک» ساخته بهرام بیضایی که برخوردی بیواسطه با جنگ دارد، دستمایه فیلم «صنعت فرهنگ جنگ» قرار نمیگیرد؟
این موضوعات را با حامد یوسفی به بحث گذاشتهام.
Trackbacks