عنوان کتاب: مقدمه ای بر روان شناسی لزبین، گی، دوجنسگرا، ترنس و کوییر.
نویسنده: ویکتوریا کلارک، سونیا جی. الیس، الیزابت پل و دامین و. ریگز، انتشارات کمبریج، ۲۰۱۰
کتاب شناسی به زبان انگلیسی:
Clarke, Victoria et al. (2010). Lesbian, Gay, Bisexual, Trans and Queer Psychology, An Introduction. Cambridge University Press.
«الجیبیتیکیو» در زبان انگلیسی مخفف جا افتادهای است و نماینده کلمات لزبین، گی، بایسکشوال، ترانسجندر، و کوییر است که در زبان فارسی به ترتیب به زن همجنسگرا (لزبین)، مرد همجنسگرا (گی)، دوجنسگرا (بای)، تراجنسی و دگرباش جنسی ترجمه شده است.
دگرباشان جنسی تنهایند، نه تنها در میان دیگرانی که آنها را نمیبینند و به رسمیت نمیشناسند بلکه حتی در میان خود.
آنها در میان اجتماعات خود نیز دست به گریبان مشکلات بسیاری هستند زیرا در این محافل نیز دگرباش جنسی برحسب اینکه مرد باشد یا زن، همجنسگرا باشد یا دوجنسگرا یا ترنس، کارمند باشد یا کارگر، سفیدپوست باشد یا سیاه پوست، غربی باشد یا شرقی، شهری باشد یا روستایی، سالم باشد یا بیمار از امتیاز متفاوتی برخوردار است.
کتاب «روانشناسی الجیبیتیکیو» خواننده را تشویق میکند تا درباره این امر به تامل بپردازیم چگونه برخی از گروهها در درون اجتماعات الجیبیتیکیو از موقعیت قدرتمندتری در نسبت با گروههای دیگر برخوردارند.
کتاب «روانشناسی الجیبیتیکیو» خواننده را تشویق میکند تا درباره این امر به تامل بپردازیم چگونه برخی از گروهها در درون اجتماعات الجیبیتیکیو از موقعیت قدرتمندتری در نسبت با گروههای دیگر برخوردارند. اجتماعات الجیبیتیکیو مانند هر گروه دیگری، بخشی از جامعه هستند؛ آنها شامل افرادی میشوند که دربردارنده طیف وسیعی از دیدگاهها هستند، و برخی از آنها همواره با دیدگاههای «پیشرو» یا «رادیکال» که بنا به فرض، به افراد الجیبیتیکیو نسبت داده میشود، سازگار نیستند.
این کتاب با بررسی تنوع در اجتماعات الجیبیتیکیو، این پرسش را مطرح میکند که چگونه و چرا برخی از افراد الجیبیتیکیو درجه بیشتری از امتیاز را تجربه میکنند، آن هم در نسبت با افراد دیگر الجیبیتیکیو که درجه بیشتری از محرومیت را تجربه میکنند.
تبعیضها بر اساس جنسیت
به عنوان مثال، شاخص جنسیت فرد دگرباش جنسی، شاخص مهمی است که در پژوهش مربوط به افراد الجیبیتیکیو نباید نادیده گرفته شود.
این امر تا حدی به این خاطر است که بسیاری از پژوهشهای روانشناختی الجیبیتیکیو بر لزبینها و گیها متمرکز است و فرض میشود که: از آنجا که لزبینها و گیها دارای روابط جنسی و عاطفی با افراد همجنس هستند، تفاوتهای جنسیتی در روابط همجنس وجود ندارد.
انجمن بین المللی گیها و لزبینها گزارش میدهد که مادران لزبین (خواه تک والدین یا زوج باشند) غالبا دچار محرومیت اقتصادی چشمگیری میشوند.
یکی از نمونههای تفاوت جنسیتی در اجتماعات الجیبیتیکیو، تفاوتهایی است که میان مادران لزبین یا دوجنسگرا و پدران گی یا دوجنسگرا وجود دارد. انجمن بین المللی گیها و لزبینها گزارش میدهد که مادران لزبین (خواه تک والدین یا زوج باشند) غالبا دچار محرومیت اقتصادی چشمگیری میشوند، آن هم به خاطر اینکه زنان در کل کمتر از مردان مزد میگیرند و فرصتهای کمتری برای مشاغل پردرآمد در اختیار دارند (ILGA، ۱۹۹۸). از این رو، خانوار لزبین با دو والدین دارای درآمد مشترک کمتری از خانوار دگرجنسگرا با دو والدین یا خانوار گی با دو والدین است.
به طور مشابه، پدران گی غالبا نیازمند صرف وقت بیشتری برای این امر هستند که کودکان بیولوژیکی خود را در زندگی خود وارد کنند. اما این زمان در بیشتر اوقات کوتاه خواهد بود و از این جهت برای گزینههای شغلی آینده ضرر کمتری خواهد داشت، آن هم در نسبت با زمانی که مادران لزبین صرف این کار میکنند. این تنها یک نمونه از شیوههایی است که تفاوتهای جنسیتی، تفاوتهای بسیار ملموسی را در امنیت اقتصادی زنان و مردان همجنسگرا ایجاد میکند.
به رسمیت نشناختن دوجنسگراها
افراد دوجنسگرا غالبا در اجتماعات و پژوهشهای الجیبیتیکیو به حاشیه رانده شدهاند.
در سالهای اول شکلگیری جنبشهای دگرباشان جنسی در آمریکا و اروپا، نگرانی برای اثبات حقانیت طبیعی همجنسگرایی به عنوان یک گرایش مطرح بود.
در گفتمانهای اصالتیابی، مخالفان همجنسگرایی دوجنسگراها را به عنوان مثال نقضی بر طبیعی بودن همجنسگرایی مطرح میکردند.
برخی از لزبینها و گیها این نگرانی را بیان کردهاند که تمرکز بر دوجنسگرایی و تاریخ دوجنسگراها میتواند باعث عدم توجه به تجربههای لزبینها و گیها شود. برخی از فمینیستهای لزبین، دوجنسگرایی را از این جهت در نظر گرفتهاند که تعهد سیاسی بسیاری از زنان لزبین را برای نقد مردسالاری به خطر میاندازد.
نگرانیهای لزبینها و گیها را میتوان درک کرد و روش های پاسخگویی مناسب یافت. اما این نگرانی ها موجب به حاشیه کشانده شدن افراد دوجنسگرا و دوجنسگرایی شده است.
به خاطر شیوههایی که مقوله دوجنسگرایی، دوگانگی همجنسگرایی/دگرجنسگرایی را مورد تردید قرار میدهد، در تاریخ جنبشهای دگرباشان جنسی، زنان و مردان همجنسگرا گاهی اوقات به واسطه مقوله دوجنسگرایی احساس خطر کردهاند.
در تاریخ جنبشهای دگرباشان جنسی، زنان و مردان همجنسگرا گاهی اوقات به واسطه مقوله دوجنسگرایی احساس خطر کردهاند؛ به خاطر شیوههایی که مقوله دوجنسگرایی، دوگانگی همجنسگرایی/دگرجنسگرایی را مورد تردید قرار میدهد یا به این خاطر که تعهدات فمینیستی لزبینها برای به چالش کشیدن مردسالاری را مورد پرسش قرار میدهد. اما باید به تجربهها و نظرات افراد دوجنسگرا احترام گذارد و آنها را معتبر دانست.
اتهام دیرین و کلیشهای که در مورد افراد دوجنسگرا مطرح میشود این است که فعالیتها و روابط جنسی آنها ذاتاً بیقاعده و ناپایدار است. این نوع اتهام به طور روزافزون در تضاد با پژوهشهایی است که در مورد افراد دوجنسگرا صورت گرفته است. در روابط دوجنسگرا که غیر تک همسری یا چندهمسری است، پژوهشها نشان میدهند که بسیاری از افراد دوجنسگرا آزادانه درباره رضایت خود گفتگو و مذاکره میکنند و مرزبندیهای روشنی با پارتنرهای متعدد خود دارند (برای بیشتر خواندن نگاه کنید به نسخه اصل مقالاتی که خلاصه آنها را اینجا، اینجا، و اینجا میتوانید ببینید).
همچنین پژوهشها نشان میدهند که افراد دوجنسگرا که درگیر روابط متعهدانه تک همسری (یا با پارتنرهای جنس مخالف یا با پارتنرهای همجنس) هستند، دوجنسگرا بودن آنها مورد پذیرش و به رسمیت شناخته شده است. اما چنین نیست که همه افراد دوجنسگرا درگیر روابط تک همسری باشند.
دوجنسگرایی برای برخی از دوجنسگرایان نوعی تعهد به فرارفتن از مقولات دوگانه محدود جنسیت و سکسوالیته است که معمولاً با گفتمانهای تکهمسری همبسته است.
بخشی از دلایل در مورد اینکه چرا برداشتها درباره «چندهمسری متعهدانه» در درون اجتماعات دوجنسگرا متفاوت است، این است که برای بسیاری از افراد دوجنسگرا، مفهوم «هویتی» گرایش جنسی محدود کننده است.
دوجنسگرایی برای برخی از دوجنسگرایان نوعی تعهد به فرارفتن از مقولات دوگانه محدود جنسیت و سکسوالیته است که معمولاً با گفتمانهای تکهمسری همبسته است.
آنچنان که در کتاب «روانشناسی الجیبیتیکیو» مطرح میشود، به چالش کشیدن آنچه که «بیفوبیا یا دوجنسگراهراسی» نامیده میشود مهم است زیرا پژوهشها نشان میدهند که به حاشیه راندن دوجنسگراها تاثیر منفی بر سلامت روانی افراد دوجنسگرا دارد.
برای مثال، به طور پیوسته از افراد دوجنسگرا انتظار میرود که از شیوه زندگی خود دفاع کنند و هنگامی که در یک رابطه دگرجنسگرایانه هستند خود را به عنوان دوجنسگرا «آشکارسازی کنند». برعکس، برخی از افراد دوجنسگرا ممکن است هویت جنسی خود را برای افراد دیگر «پنهان» نگه دارند و به طور بالقوه با تبعیض مواجه شوند.
تاریخ، بافت و بحثها در روانشناسی دگرباشان جنسی
این بخش ما را با مباحث نظری، روششناختی، سیاسی و عملی آشنا میسازد که به پژوهش روانشناختی دگرباشان جنسی مربوط هستند. تاریخ و بسط قلمرو روانشناسی الجیبیتیکیو ، آثار متخصصان سکس و «بنیانگذاران» پژوهش سکسوالیته و جنسیت، پیدایش روانشناسی مربوط به همجنسگرایی در دهه ۱۹۷۰و بسط روانشناسی الجیبیتیکیو به عنوان زیرشاخه روانشناسی مورد بحث قرار میگیرند (فصل اول).
فهم تنوع در اجتماعات الجیبیتیکیو برحسب جنسیت، سکسوالیته، طبقه اجتماعی، نژاد، دین، محل سکونت و قابلیتهای افراد دگرباش جنسی ضروری است.
یکی از نکات مثبت در اینجا، پژوهش بینرشتهای است. علاوه بر این، برخی از موضوعات و دیدگاههای نظری و سیاسی، به ویژه ایدئولوژیهای لیبرال و رادیکال درباره سکسوالیته به طور خلاصه بیان میشوند، از جمله رابطه ساختگرایی اجتماعی و ذاتگرایی، روانشناسی الجیبیتیکیو و فمینیسم، نظریه کوییر، روانشناسی انتقادی و تغییر اجتماعی (فصل دوم).
همچنین روشها و رویکردهای مربوط به پژوهش روانشناختی الجی بیتی به عنوان نوعی راهنمای عملی مورد توجه قرار میگیرد، آن هم برای خوانندگانی که درصدد انجام طرحهای پژوهشی در روانشناسی آل جی بیتی کیو هستند. به همین خاطر اصول محوری پژوهش غیردگرجنسگرایانه و غیرجنسیتی در اینجا توصیف میشوند (فصل سوم).
فهم به حاشیهراندگی اجتماعی در زندگی دگرباشان جنسی
فهم تنوع در اجتماعات الجیبیتیکیو و هویتهای جنسی و جنسیتی آنها ضروری و مهم است. این تنوع را میتوان برحسب جنسیت، سکسوالیته، طبقه اجتماعی،نژاد، دین، محل سکونت و قابلیتهای افراد دگرباش جنسی تحلیل کرد (فصل چهار). لازم به ذکر است که در پایان هر فصل از این کتاب، نویسندگان به شکافها و کمبودها نیز اشاره میکنند. اما فصل چهارم فاقد این قسمت است.
پیشداوریها انسانها را نابینا میکنند و به همین دلیل باید آشکار و نقد شوند، از جمله پیشداوری درباره سکسوالیته و هویت جنسیتی در بافت حقوقی و قانونی آن، درباره سکسوالیته و هویت جنسیتی به مثابه رفتارها و رویکردهای ضد الجیبیتیکیو، و درباره سکسوالیته و هویت جنسیتی به مثابه به حاشیه راندگی اجتماعی (فصل پنج).
افزون بر این، همواره مساله بهداشت در اجتماع دگرباشان جنسی از اهمیت برخوردار بوده است. از این رو، بهداشت جنسی، بهداشت روانی و بهداشت فیزیکی در این کتاب بررسی میشوند (فصل شش).
تجربههای الجیبیتیکیو در مسیر زندگی
دگرباشان جنسی نیز مانند تمامی انسانها به دنیا میآیند، جوانی میکنند، سالخورده میشوند و میمیرند. اما نحوه زیستن آنها و تجربه آنها از این زیستن متفاوت است. پرسشهای بسیاری را میتوان مطرح کرد: آنها در جوانی چگونه به هویت خود پی میبرند و در مسیر آشکارسازی هویت خویش چه مراحلی را طی میکنند؟ تجربه آنها با تجربه جوانان دگرجنسگرا و غیرترنسها چه تفاوتی دارد؟ (فصل هفت) روابط جنسی آنها چگونه است؟ آیا تشکیل خانواده میدهند و مواجه آنها با مسئله بچهداری چگونه است؟ (فصل هشت و نهم)، مشکلات آنها در دوره سالخوردگی چیست؟ در نهایت اینکه آنها نیز میمیرند، اما چگونه؟ یعنی در چه وضعیت و شرایطی؟ و مراسم تدفین چگونه است (فصل دهم).
حال درباره آینده روانشناسی الجیبیتیکیو چه میتوان گفت؟ و بر کدامین موضوعات باید تأکید کرد که مورد غفلت قرار گرفتهاند؟ اینها پرسشهایی است که در بخش نتیجهگیری (فصل یازدهم) مطرح میشوند.
اما موضوعاتی نیز وجود دارند که در این کتاب مجال بحث نیافتهاند، از جمله مجموعه آثاری که در زمینه الجیبیتیکیو کیو و رابطه آن با ورزش، اوقات فراغت و محل کار به نگارش درآمدهاند.
واقعیت اینه که دگرباش و ال جی بی تی یه نام و اسم کلی برای افرادی در زیر مجموعه خودشه که در عین حال گروه ه های داخل در این زیر مجموعه علیرغم یه تشابهات کلی دارای دنیاها و ویژگی های کاملا متفاوتی هستند..من یه ترنس تغییر جنسیت داده از پسر به دختر هستم..من با این که زیر مجموعه ال جی بی تی هستم و علیرغم اعتقادی که به حفظ حقوق و احترام به حقوق همه افراد دگرباش دارم اما مثلا نمی تونم لزبین ها یا گی ها رو درک کنم همونطوری که برای اون ها هم متقابلا مثلا جنسیت و هویت یک ترنس ممکنه غیر قابل درک باشه..منظورم هم از غیر قابل درک ..نفهمیدن خواستها و حقوق یک مثلا لزبین ..توسط یک ترنس نیست..شاید توضیحش کمی پیچیده باشه..مثل موقعی که مثلا یک زن استریت می گه..بابا این مردها اصلا احساس و روحیات زنونه رو درک نمی کنند منظورش مطمئنا این نیست که مردها هویت و جنسیت زنانه رو قبول ندارن…موضوع شاید این طوری قابل درک تر باشه که برای منی که زن بودن و داشتن عشق.. احساس..یک رابطه جنسی بدون درد و زحمت با یک مرد خیلی شیرین و دوست داشتنیه ته اعماق ذهنم از دست زنی که تمام این امتیاز ها رو رها می کنه و دوست داره نقش های فاعلی و مردونه در زندگی داشته باشه تعجب بر انگیزه..البته میدونم توضیحم بیشتر شبیه نگاه استریت ها به قضیه اس..همونطور که شاید یک ترنس اف تو ام یا مثلا یه لزبین اون ته ذهنش بگه عجب آدمیه این ترنسه ام تو اف..من در حسرت یک بدن و آلت مذکر هستم و این داره تمام کوشش خودش رو برای محو اون بکار می بنده..به هر حال کتاب رو سوژه جالب و کمتر پرداخته شده ای تمرکز کرده..دنیای درون ال جی بی تی..روابط وکنش آدم های زیر مجموعه با هم..مثلا شاید اول این طور به نظر بیاد که صرف دگر باش بودن باعث میشه افراد دیگه دگرباش به سرعت و با مهربونی فرد دگرباش رو بپذیرن و با مهربونی با فرد برخورد کنن..در حالیکه واقعیت اینه که فاکتورهای جامعه دگر جنسگرا مثل میزان تحصیلات..ثروت..زیبایی و جذابیت..موقعیت و سطح خانوادگی .. در میان افراد دگرباش هم از اهمیت برخورداه..درسته که بیشتر دگرباشان بخاطر زجر هایی که به دلیل دگرباشی کشیدند از دل نرمتر و مهربان تری برخوردارن ولی اکثرا در ایجاد روابط با سایر افراد ال جی بی تی به فاکتورهای ذکر شده هم اهمیت می دن
میترا / 17 August 2014
با سلام میخواستم بدونم این کتاب به فارسی ترجمه شده است و منتشر شده است یانه؟
—
زمانه: سلام و سپاس از نظر شما؛ خیر ترجمه نشده است.
aشهرام کیانی / 08 November 2014