نشر باران مجموعهای از جستارهای بهروز شیدا در نقد ادبی را منتشر کرده است. این کتاب «باران برهوت بوفکورها» نام دارد و دربردارنده هفت جستار از این پژوهشگر ادبی مقیم سوئد است. در حاشیه هر جستار شعری هم از ساموئل بکت، نویسنده و نمایشنامهنویس سرشناس ایرلندی و برنده نوبل ادبی، به ترجمه بهروز شیدا منتشر شده. شعرها و تصاویر به گونهای برگزیده شده که از نظر مضمونی در پیوند با جستارها باشد.
بهروز شیدا در «باران برهوت بوفکورها» آثاری از مجموعه ادبیات معاصر ایران را برای بررسی و پژوهش ادبی برگزیده که در گفتوگو با «بوف کور» نوشته صادق هدایت قرار داشته باشند. او تلاش کرده رابطه درونی بین این آثار و بوف کور را نشان دهد.
تصاویری که نویسنده در هر فصل از این کتاب آورده، بیانگر مفهوم هفت بنمایه بوف کور نوشته صادق هدایت است: «درخت سرو»، «چمدان»، «زن اثیری – لکاته»، «زنبور- مگس طلایی»، «مرد قوزی»، «نیلوفر» و «جوی آب».
«باران برهوت بوفکورها» هفدهمین کتابی است که در نقد و پژوهش ادبی از بهروز شیدا منتشر شده است. با او درباره این کتاب گفتوگویی انجام دادهایم:
در کتاب «باران برهوت بوف کورها» شما به دنبال رد پای بوف کور هدایت در شش رمان و یک مجموعه داستان، یعنی هفت اثر بودهاید. چه چیزی باعث شد به فکر جمعآوری این مجموعه بیفتید؟
در پاسخ این پرسش شما تنها میتوانم بگویم همیشه یک مجموعه جستار بر مبنای یک طرح جمع نمیشود. «باران برهوت بوفکورها» چنین «مجموعه» شد: جستارهایی در مورد رمانها و مجموعه داستانی که با بوف کور سخن میگفتند، نوشته شدند. به هفت عدد رسیدند. چارهای نبود باید آنها را «مجموعه» میکردم.
چرا «بوف کور» هدایت نقطه اتصال این هفت جستار شده است؟
بوف کور نقطه اتصال هفت این جستار شده است، چه این هفت جستار از گفتوگوی شش رمان و یک مجموعه داستان با بوف کور سخن میگویند. پرسش مهم اما شاید پرسش دیگری است: چرا بوف کور نقطه اتصال شش رمان و مجموعه داستانی شده است که این هفت جستار در مورد آنها سخن میگویند؟ پاسخ شاید این است: بوف کور با هر پنج قارهی وجود انسان سخن میگوید: قارهی نوع، قارهی عصر، قارهی ملیت، قارهی اسطوره، قارهی روان. یعنی با رنجهای هستیشناسانهی انسان، تاریخ انسان ایرانی، فرهنگ انسان ایرانی، کهننمونههای برآمده از ناخودآگاه جمعیی انسان، ویژهگیهای روانشناسانهی انسان سخن میگوید. انگار انسان ایرانی در بوف کور بیبری همهی درختآرزوهای خویش را میخواند.
آیا در هیچ رمان دیگری در ادبیات فارسی، جز این هفت اثر ردپا و نشان بوف کور دیده نمیشود؟
البته که در بسیاری از رمانها و داستانهای کوتاه دیگر فارسی ردپای بوف کور دیده میشود. اما چرا هفت «اثر»؟ در بوف کور نقش اعداد برجسته است؛ از آن میان نقش اعداد سه و چهار هنگام که راوی از زمانِ گم شدن زن اثیری سخن میگوید: «سه ماه – نه، دو ماه و چهار روز بود که پی او را گم کرده بودم […]»
به روایت فرهنگ نمادها چهار که عدد زوج است، عدد مؤنث است و سه که عدد فرد است، عدد مذکر. حاصل جمع چهار و سه که هفت است، نماد زنانهگی – مردانهگی است؛ عدد دوجنسی. انتخاب «هفت اثر» به این ماجراها اشاره داشته است.
چرا در میان این هفت اثر هیچکدام از نویسنده ها زن نیستند؟ به نظر شما میان تأثیرپذیری از هدایت و زنان نویسنده فارسیزبان ارتباطی وجود ندارد؟
میان ادبیات داستانی زنان و بوف کور نیز گفتوگوها میتوان یافت؛ هرچند که ویژهگیهای ادبیات داستانی زنان در دورههای گوناگون تاریخی بر این گفتوگو تأثیری ویژه بهجای گذاشته است. و تا آنجا که به من مربوط میشود، امید دارم دیر یا زود مجموعه جستاری را به گفتوگوی ادبیات داستانی زنان و بوف کور «اختصاص» دهم.
چرا هر هفت جستار کتاب با شعری از ساموئل بکت آغاز میشود؟
فورم کتاب «باران برهوت بوف کورها»، درست مانند مجموعه جستار قبلی من، «زنبور مست آنجا است»، بر مبنای دو «نیت» بنا شده است: نخست: تداخل ژانرها؛ تداخل انواعی از عکس، شعر، جستار ادبی. دوم: نوعی رابطهی بینامتنی؛ یعنی پاسخهای یکسانِ سه ژانر به پرسشهای یکسان؛ یعنی همصداییی ژانرها در فورمی که از گفتوگوی آن ژانرها فراز آمده است.
ترجمهی شعری از ساموئل بکت در آغاز هر جستار به همین «نیتها» آمده است؛ شعر ساموئل بکت سخن جستار بعد از خود را در خود فشرده میکند. به گمان من «شعرهای» ساموئل بکت با جستارهای باران برهوت بوف کور «همخواناند».
شما در کتاب تان رابطه بینامتنی میان هفت اثر و رمان بوفکور را بررسی کردهاید. این رابطه بینامتنی چقدر در این آثار اهمیت دارد؟
اهمیت رابطهی میان متنی بوف کور و شش رمان و یک جستاری که در «باران برهوت بوف کورها» خوانده شدهاند، به یک اندازه نیست. در «آثاری» همهی ستونها است. در «آثاری» یکی از ستونها است. در «آثاری» نیز کمی کمتر از یکی از ستونها است.
اهمیت صادق هدایت در دوره کنونی برای ادبیات فارسی و جدا از آن برای خوانندگان آثار او در چیست؟
صادق هدایت متنهای بسیار دارد؛ پارهای بسیار پراهمیتاند؛ پارهای کماهمیتتر؛ پارهای بیاهمیت. به گمان من بوف کور پراهمیتترین متن صادق هدایت است؛ بیش از هر چیز به این خاطر که «سخن» خود را در نوعی فورم چنان به تأخیر میاندازد که انگار «هرگز» به معنای نهایی نمیرسد؛ بیش از هرچیز به این خاطر که با قارههای گوناگون وجود «سخنها» میگوید.
کاش به نام آن شش رمان و یک مجموعه داستان هم اشاره میکردید. و کاش آقای شیدا راهی برای انتقال کتابهایشان دست کم به شکل خصوصی به منتقدان و محققان داخل ایران پیشبینی میکرد
ع.س / 26 June 2014
بهروز شیدا خود شیفته ی عدد هفت است. عددی که در همه ی افسانه ها, اسطورها جایگاهی ویژه دارد. اسطورها نیز در جهان بی کران بهروز شیدا جایگاهی ویژه دارند… آخرین کلمه های کلام بهروز شیدا درمورد بوف کور همه ی علت جاودانگی نام هدایت در تاریخ ادبیات ایران پس از اوست. او حافظ, مولوی داستان نویسی ایران است و همچون ایشان همیشه تازه و مقبول خواهد ماند , هدایت راز افشا نشدنی روح مرموز انسان انباشته از راز است.
انوشیروان / 26 June 2014