مسئله پرونده هستهای ایران یک مسئله واقعی با پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت برای ایران و ایرانیان است. توافق یا عدم توافق در این زمینه نیز به سرنوشت ایران و ایرانیان بستگی تام دارد.
اما نزاع هستهای، نزاعی بدون ارتباط با دیگر مسائل نیست که بتوان به طور مستقل آن را حل و فصل کرد.
جمهوری اسلامی در خلاء زندگی نمیکند، بلکه در منطقه و جهانی زندگی میکند که دیگران دارای سلاحهای کشتار جمعیاند و دائماً هم از سوی اسرائیل و آمریکا تهدید به تهاجم نظامی شده و میشود. بدین ترتیب، به نزاع هستهای باید در سطحی کلان- جهانی و منطقهای- نگریست.
مشکل کجاست؟
دولتها در سطح روابط بینالملل به دنبال تأمین “منافع” خویش اند، نه عدالت، دموکراسی و حقوق بشر. بر این مبنا، دوستی و دشمنی شکل گرفته و ساختاری تبعیضآمیز و یک بام و دو هوایی برساخته شده است.
در دورانی که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و بلوک شرق سابق وجود داشت، به نوعی توازن قوا میان دولتهای درون “پرده آهنین” و دولتهای غربی ایجاد شده بود و کشورهای به اصطلاح “غیر متعهد” در این فضا زندگی میکردند.
قدرتهای اصلی این میدان شوروی و آمریکا بودند. قوانین بینالمللی از سوی طرفین در عمل نقض میشد، اما طرفین ظاهر را حفظ کرده و منکر چنین امری میشدند.
با فروپاشی بلوک شرق سابق، در مدتی کوتاه جهان تک قطبی شد و آمریکا احساس کرد که میتواند با توسل به زور علنی و نادیده گرفتن قوانین بینالمللی هژمونی خود را بسط دهد. تهاجم نظامی به افغانستان، عراق، لیبی و به هم ریختن سوریه نمونههایی از این فرایند هستند.
افشاگریهای ادوارد اسنودن که نشان داد دولت آمریکا نه تنها تمامی دولت ها، بلکه زندگی خصوصی شهروندان آمریکا و کل جهان را تحت کنترل دائمی داشته و از آنها جاسوسی میکند، مصداق دیگری از این فرایند است.
با سربلند کردن قدرتهای جدید (چین، روسیه، هند، برزیل)، اگر چه همچنان آمریکا قدرتمندترین کشور جهان است، اما جهان تک قطبی به سرعت فروپاشید. وقتی دولت آمریکا زور و خلف وعده (در مورد عدم گسترش سازمان ناتو به کشورهای اروپای شرقی سابق و رسیدن به مرزهای روسیه) را به اساس پیشبرد منافع ملی در سطح جهانی تبدیل کرد، حکومت ولادیمیر پوتین هم که احساس میکند ققنوس روسیه از زیر خاکستر خویش برون آورده، کریمه را به خاک روسیه ضمیمه کرد و نیم نگاهی هم به شرق اوکراین دارد. قدرت نظامی و توان استفاده از آن به اصل تنظیم کننده تبدیل شده است.
در سطح منطقهای نیز اوضاع بر همین قرار است. دولت اسرائیل نه تنها سرزمینهای فلسطینیان و چند دولت عربی دیگر را اشغال کرده، بارها به کشورهای دیگر (تونس، عراق، سوریه، لبنان، و…) تجاوز نظامی کرده، بلکه دارای ۳۰۰- ۲۰۰ بمب اتمی بوده و عضو NPT هم نیست.
اما سیاست خارجی آمریکا مطابق قانونی که به تصویب کنگره رسیده، تأمین برتری نظامی استراتژیک اسرائیل بر کل دولتهای منطقه است. محمد رضا شاه پهلوی در مصاحبه با مایک والاس- خبرنگار تلویزیون سی بی اس- نه تنها به این امر معترض بود، بلکه مدعی بود که دولت آمریکا و رسانههایش تحت سیطره لابی اسرائیل قرار دارند. در اینجا هم اصل و اساس زور است. قدرت نظامی آمریکا و اسرائیل.
محمد رضا شاه پهلوی به خوبی به این امر واقف بود. میخواست تا از طریق دستیابی به “قدرت بازدارندگی“، تغییر رژیم از بیرون را ناممکن سازد.
به همین دلیل، برنامه اتمی کردن ایران را آغاز کرد تا “یک صنعت انرژی هستهای کامل” داشته باشد. سازمان انرژی اتمی ایران در سال ۱۹۷۷ دارای ۱۵۰۰ پرسنل بود.
دولت آمریکا در یاداشت ملی شماره ۲۱۹ که در ۱۴ مارس ۱۹۷۵ به امضای ژنرال برنت اسکوکرافت- مشاور امنیت ملی رئیس جمهور جرالد فورد- رسیده بود، به ایران پیشنهاد کرد که رآکتور هستهای و سوخت هستهای به ایران بفروشد و ایران در صنعت غنی سازی اورانیوم آمریکا سرمایه گذاری کند.
دولت آمریکا در یادداشت امنیت ملی شماره ۲۹۲ مورخ ۲۲ آوریل ۱۹۷۵ به ایران وعده داد که تکنولوژی لازم را در اختیار ایران قرار دهد تا “مواد هستهای در ایران تبدیل به سوخت برای رآکتورها شوند”. این یعنی غنی سازی اورانیوم در ایران.
در ضمن به ایران اجازه داده شد به هر “کشور سومی که مورد تأیید آمریکا است نیز [اورانیوم غنی شده] فروخته شود”. آن یادداشت تصریح داشت که آمریکا به شرطی به ایران اجازه پردازش مجدد زباله هستهای سوخت را خواهد داد که ایران بپذیرد “یک مرکز منطقهای برای این کار تأسیس کند” تا دیگر کشورهای منطقه بتوانند از آن استفاده کنند.
شاه ۲۰ میلیون دلار به دانشگاه ام آی تی آمریکا اهدا کرد تا دانشگاه یاد شده همه ساله تعدادی دانشجوی ایرانی در رشتههای مربوط به برنامه هستهای ایران را بپذیرد. در داخل و خارج (افریقای جنوبی) در معادن اورانیوم سرمایه گذاری کرد. “در سال ۱۹۷۶ (۱۳۵۵)، به دستور شاه ۱۷۱.۱ میلیون دلار برای “خرید اورانیوم بیشتر” تخصیص داده شد و بودجه سازمان انرژی اتمی به ۱/۳ میلیارد دلار رسید” (عباس میلانی، نگاهی به شاه، ص ۴۱۷).
آلمان و فرانسه به طور نامشروط و آمریکا به طور مشروط وارد برنامه اتمی شاه شده و قراردادهای چند میلیاردی به امضا میرساندند. آمریکا از شاه درخواست کرد که تضمین دهد که به دنبال بمب اتمی نیست، اما شاه زیربار نرفت و گفت که از حق ایران در استفاده از پلوتونیوم هم نمیگذرد. (نگاهی به شاه، ص ۴۱۸)
پس از امضای قرارداد اتمی ایران و فرانسه در فوریه ۱۹۷۴، شاه در مصاحبه با روزنامه لوموند گفت: “روزی نه چندان دور” و حتی “شاید زودتر از آنچه گمان میرود ایران صاحب بمب اتم خواهد بود” (نگاهی به شاه، ص ۴۱۸).
شاه در توضیح سخنانش به ریچارد هلمز- سفیر آمریکا در ایران- گفت که اگر یکی از کشورهای منطقه به بمب اتمی دست پیدا کند، آن گاه “چه بسا که منافع ملی کشورهای دیگر هم اقتضا کند” که در پی بمب اتمی بروند.” (نگاهی به شاه، ص ۴۱۹)
علم در یادداشتهای خود بارها ادعا میکند که همه تکذیبهای شاه و مقامات ایرانی مصلحتیاند و شاه به راستی در فکر دستیابی به بمب اتمی است. (نگاهی به شاه، همان).
با این همه دولت آمریکا در ژوئن ۱۹۷۴ به شرکتهای آمریکایی اجازه داد تا به ایران راکتور اتمی بفروشند. شاه به دنبال خرید ۴ راکتور اتمی از اروپا و ۸ راکتور اتمی از آمریکا بود. وزارت امور خارجه آمریکا نیز کاملا موافق فروش راکتورها به ایران بود.
محمد رضا شاه پهلوی ۱.۱ میلیارد دلار در کنسرسیوم اروپایی- فرانسوی یوردیف- که اورانیوم غنی شده تولید میکند- سرمایه گذاری کرد که در عوض ۱۰ درصد اورانیوم غنی شده تولیدی یوردیف را تحویل بگیرد. پس از انقلاب، نه اورانیومی به ایران تحویل داده شد، نه پول و سودش.
کنگره آمریکا طی گزارشی نوشت: «هزینههای نظامی ایران از مخارج قویترین دولتهای اقیانوس هند از جمله استرالیا، اندونزی، پاکستان، افریقای جنوبی و هندوستان فراتر رفته است. شاه همچنین حدود ۳۳ میلیارد دلار (به باور برخی کارشناسان احتمالاً سه برابر این مبلغ) برای احداث حدود ۲۰ رآکتور اتمی تا سال ۱۹۹۴/۱۳۷۷ برنامه ریزی کرده است. اگر این مراکز با همکاری و مساعدت کشورهای آلمان، فرانسه و آمریکا احداث شوند، ایران به بزرگترین تولید کننده انرژی هستهای در کل منطقه اقیانوس هند تبدیل خواهد شد.»
بدین ترتیب، برنامه اتمی شاهی که متحد آمریکا و غرب بود و “ژاندارم” آمریکا در خلیج فارس در دوران جنگ سرد به شمار میرفت، با کمک آمریکا و دیگر دولتهای غربی عملی میشد. آن هم شاهی که به صراحت از دستیابی ایران به بمب اتمی در “روزی نه چندان دور” سخن میگفت. تصور میکردند که شاه از خودشان است و مشکلی با او در این زمینهها ندارند.
انقلاب در برابر آمریکا
بدون تردید شعارهای ضد آمریکایی در دوران انقلاب سیطره داشت. پیروزی انقلاب، روابط دوستانه ایران و آمریکا را به روابط دشمنانه تبدیل کرد و اشغال سفارت آمریکا لحظهای تاریخی بود که نه تنها به قطع روابط انجامید، بلکه دشمنی و رویارویی بلند مدتی را رقم زد.
جمهوری اسلامی هم چون شاه رژیمی دیکتاتوری است. اما شاه متحد غرب بود و جمهوری اسلامی در همدلانهترین تعبیر، دولتی گوش به فرمان واشنگتن نیست و در تعبیر غیر همدلانه ضد آمریکایی است.
عربستان سعودی قطعاً رژیمی فاسد، منحط، و به مراتب غیر دموکراتیک تر از جمهوری اسلامی است، اما متحد غرب بوده و پروژه یک صد میلیارد دلاری هستهای خود را با همکاری دولتهای غربی پیش میبرد.
شعارهای نابخردانه و غیرانسانی زمامداران جمهوری اسلامی در نفی فاجعه هولوکاست و نابودی اسرائیل نیز موجب شد که نتانیاهو و شیمون پرز به دروغ از ۱۹۹۲ تاکنون دائماً ادعا کنند که ایران ظرف چند سال آینده به بمب اتمی دست خواهد یافت.
این عوامل- به علاوه متغیرهایی دیگر- موجب به وجود آمدن “مسئله هستهای” شدند. مسئلهای که به تحریمهای اقتصادی منتهی شد. تحریمهایی که به گفته جک لو- وزیر خزانه داری آمریکا- در ۱۱/۴/۹۲، “تحریمهای علیه ایران، سختترین تحریمهای تاریخ است”.
حلشدنی است یا نه؟
مسئله پرونده هستهای ایران اساساً نزاع بر سر تولید بمب اتمی یا استفاده نظامی از انرژی هستهای نیست، مسئله، امکان ناپذیر کردن دست یابی ایران به “توانایی تولید سلاح هسته ای” است. یعنی ساختار صنعت هستهای ایران باید به گونهای شود که “توانایی تولید سلاح هسته ای” نداشته باشد.
جمهوری اسلامی این امر را در برابر لغو کلیه تحریمهای اقتصادی پذیرفته/ میپذیرد. اما دولتهای غربی برای لغو کلیه تحریمها یک دوره زمانی ۲۰- ۱۰ ساله را مطرح میکنند. مسئله هستهای حل شدنی است اگر در برابر اثبات غیر نظامی بودن و پذیرش ساختاری که سلب کننده “توانایی” است، کلیه تحریمهای اقتصادی در زمان کوتاهی لغو شوند.
اما، الف- دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا زیر بار زمان کوتاه نمیروند. ب- دولت اوباما حتی اگر بخواهد نمیتواند کلیه تحریمهایی که توسط کنگره به قانون تبدیل شده را به سادگی و در زمانی کوتاه لغو کند. تداوم بلند مدت تحریم صنعت نفت و گاز معنایی جز آن ندارد که درآمد ارزی ایران و رشد اقتصادی اش بسیار محدود باشد (افزایش فساد و قاچاق و تولید بابک زنجانی ها، یکی دیگر از پیامدهای تحریمهای اقتصادی فلج کننده است. وقتی رژیم چارهای جز آن ندارد که با چمدان و توسط زنجانیها- نه از طریق سیستم بانکی بین المللی پول جا به جا کند. افراد، گروهها و نهادهایی که از این وضعیت سودهای سرشار برده و میبرند، خواهان تداوم تحریمها هستند).
در این صورت، آیتالله خامنهای و دیگر زمامداران جمهوری اسلامی باید تصمیم بگیرند که آیا حاضرند تمامی شروط دولتهای غربی را بپذیرند در حالی که تحریمهای کمر شکن طی یک دوره حداقل ده ساله لغو خواهند شد.
از سوی دیگر، آیتالله خامنهای با خود میاندیشد، فرض کنیم تمامی شرایط طرف مقابل در برابر لغو حداقل ده ساله کلیه تحریمها را پذیرفیتم. از کجا معلوم است که طرف غربی به وعده خود عمل کند؟
به عنوان مثال، موشکهای ایران هیچ ربطی به پرونده هستهای و توافق ژنو ندارد. اما سخن از “توافق جامع” و “همه یا هیچ” است. آنها در حالی که اسرائیل و دیگر همسایگان ایران دارای صدها بمب اتمی بوده و اسرائیل میتواند تهران و حتی مشهد را بزند، قصد دارند تا برد موشکهای ایران را محدود سازند. پرسش زمامداران جمهوری اسلامی این است که این موضوع چه ربطی به ساختن بمب اتمی دارد؟
راجر کوهن در نیویورک تایمز ۱۵ مه ۲۰۱۴ نوشته که آمریکا خواهان بازدید و نظارت به مراتب بیشتری از پروتکل الحاقی توسط آژانس از ایران است. آنان همچنین خواهان کاهش ۱۹ هزار سانتریفیوژ کنونی به ۴ هزار سانتریفیوژ هستند.
گری سیمور- مشاور اوباما در دوره اول ریاست جمهوری- توافق موقت ژنو موفقیت آمیز بوده و ایران به تمامی تعهدات خود عمل کرده است. حفظ وضعیت فعلی نیز به سود دولتهای غربی است تا ایران. هر دو طرف انگیزههای قوی برای رسیدن به توافق دارند و حسن روحانی از سوی تندروها تحت فشار است که مذاکرات فاقد نتایج اقتصادی بوده است. آژانس انرژی اتمی نیز در گزارش خود تأیید کرده که ایران به کلیه تعهدات خود عمل کرده است. مطابق همین گزارش، ایران ۸۲ درصد اورانیوم ۲۰ درصدی خود را رقیق کرده و بدین ترتیب قابلیت استفاده نظامی ندارد.
خامنهای همیشه گفته است که هدف تحریمها بهانههایی چون پرونده هستهای نیست، هدف آمریکا سرنگونی جمهوری اسلامی است. حتی اگر هدف آمریکا و دولتهای غربی “تغییر رژیم” نباشد، بدون تردید هدف آنان “تغییر رفتار رژیم” است. “تغییر رفتار” است که تداوم تحریمهای کمرشکن را الزام آور میکند. دیکتاتوری قابل قبول است اگر متحد غرب باشد.
شکست مذاکرات یا ادامه بدون نتیجه مذاکرات
منطقا سه حالت قابل تصور است:
الف- توافق نهایی هسته ای.
ب- شکست کامل مذاکرات.
پ- مذاکرات بی پایان فاقد نتیجه.
مورد الف مطلوب بوده، به صلح انجامیده و فرصت برای بهبود وضعیت حقوق بشر و بهبود زندگی اقتصادی مردم پدید میآورد. محمد جواد ظریف در مصاحبه با نیویورکر ۲۲ مه ۲۰۱۴ گفته است که اگر هدف عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای باشد، حصول توافق آسان است.
در صورت شکست مذاکرات، دولتهای غربی به سرعت تحریمهای گستردهای علیه ایران به تصویب خواهند رساند که درآمدهای ارزی را به کلی قطع کند. همین متغیر به تنهایی موجب فجایع انسانی بزرگی خواهد شد.
اما اگر در چنین شرایطی جمهوری اسلامی غنی سازی ۲۰ درصدی اورانیوم را آغاز کرده و میزان ذخایر خود را به بیش از خط قرمز نتانیاهو- ۲۵۰ کیلو گرم- برساند، در این صورت احتمال تجاوز نظامی به ایران و بمباران تأسیسات هستهای ایران افزایش خواهد یافت.
حمله احتمالی، واکنش متقابل نظامی جمهوری اسلامی را در پی خواهد داشت و این امر موجب آتشی فراگیر در کل منطقه خواهد شد. میلیونها تن کشته و زخمی و آواره خواهند شد و زیرساختهای حداقل کشور ایران نابود خواهد شد.
البته روشن است که دولت اوباما و دولت روحانی خواهان جنگ نیستند. اگر تا پایان تیر ماه مذاکرات به نتیجه نرسد، توافق نامه به مدت ۶ ماه دیگر تمدید خواهد شد. پرسش این است: این تمدیدهای ۶ ماهه را چند بار میتوان تجدید کرد؟ فرض کنیم همه بپذیرند که چندبار تجدید شود، تحریمهای کمرشکن فعلی هم به کلی به زیان ایران بوده و وضعیت اقتصادی ایران و مردمش را روز به روز بدتر خواهد کرد.
دولت ایران میتوانست و میتواند قدرتمند در مذاکرات ظاهر شود، به شرط آن که وضعیت حقوق بشر در ایران بهبود چشمگیری بیابد و فرایند دموکراتیزه کردن ساختار سیاسی آغاز گردد. اگر میلیونها ایرانی نظام سیاسی را محصول آرای آزاد و رضایت آمیز خود میدانستند و برای لغو تحریمهای کمرشکن بسیج میشدند، “منافع ملی ایران” نیز در مذاکرات مد نظر طرفهای غربی قرار میگرفت. اما در شرایط کنونی، طرف مقابل قانع به عدم دستیابی ایران به توانایی ساخت سلاح اتمی نیست، امتیازهای بیشتری را طلب کرده و تا جایی که بتواند تحریمها را تداوم خواهد بخشید.
مسئله، مسئله بسط هژمونی آمریکا و اسرائیل است. به همین دلیل ایران نه تنها باید فاقد “توانایی” ساخت سلاح اتمی باشد، بلکه میبایست فاقد “صنعت” غیر نظامی هستهای هم باشد. محمد البرادعی در زمانی که رئیس آژانس بین المللی انرژی هستهای بود گفت: دانش هستهای در ایران بومی شده است و با بمباران نمیتوان آن را از بین برد.
ایران باید در وضعیتی قرار داشته باشد که اگر لازم دانسته شد بتوان به عراق و لیبی و سوریه دیگری تبدیلش کرد. تمامی دولتهای خاورمیانه خواهان پاک سازی منطقه از سلاحهای هستهای و کشتارجمعیاند و تنها دولت اسرائیل مخالف این امر است. اسرائیل میخواهد تا به عنوان قدرت مطلقه دارای تمامی سلاحهای اتمی و شیمیایی و… باشد، اما راه دستیابی دیگر دولتها را به کلی مسدود سازد.
در این شرایط، گروهی از مخالفان جمهوری اسلامی نیز منافع ایران و ایرانیان را با منافع جمهوری اسلامی یکی فرض کرده و به سیاست یک بام و دو هوایی، تبعیض آمیز و ناقض حقوق اساسی مردم ایران (تحریمهای فلج کننده) اعتراض نمیکنند.
اما اگر آنان خواهان دموکراسی و حقوق بشرند، این دو با امنیت، رشد اقتصادی و روابط دوستانه ایران با دولتهای غربی همبستگی بالایی دارند. مخالفت با دیکتاتوری جمهوری اسلامی حق مسلم هر شهروند ایرانی است، اما به طور همزمان باید به متغیرهایی نگریست که ایران را به سوی نابودی پیش میرانند. ایران و ایرانیان به دموکراسی و حقوق بشر و صلح و عدالت نیاز دارند، نه “خود ویرانگری”.
آیتالله خامنهای هم باید بداند که راهی جز دموکراتیزه کردن ساختار سیاسی وجود ندارد. جمهوری اسلامی نمیتواند در موقعیت کشورهایی چون عربستان سعودی (سرکوب داخلی و متحد مورد پشتیبانی غرب) قرار گیرد. آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی، آزادی رسانهها و احزاب، برگزاری انتخابات آزاد رقابتی منصفانه، و… شرط لازم قدرتمند کردن رژیم سیاسی است. رهایی ایران از خطر جنگ و تحریمهای فلج کننده از نان شب هم واجب تر است. اما این مقصود از راه دموکراسی و حقوق بشر به دست خواهد آمد.
در شرایط سرکوب، رابطه نظام سیاسی و مردم به رابطه دشمنی تبدیل میشود، مسائل متعدد در حوزههای مختلف حل ناشده بر روی هم انباشت میشوند و به انفجارهای غافلگیر کننده منتهی میشوند. سرکوب مداوم مردم امکان پذیر است، اما در بلند مدت، حیات رژیم سیاسی به مویی بستگی پیدا میکند. آشتی با مردم- دموکراتیزه کردن ساختار سیاسی- بهترین راه حل است.
جمهوری اسلامی به رهبری آیتالله خامنهای به دلیل نقض حقوق بشر و رهبری خودکامانه، از نظر اخلاقی و حقوقی محکوم است. اما نزاع هستهای موضوع دیگری است که باید مستقلاً درباره آن گفت و گو شود. به عنوان مثال، موضوع موشکهای بالستیک هیچ ربطی به مذاکرات هستهای ندارد و باید مطابق معاهده منع تولید موشکهای بالستیک قاره پیما و در چارچوب توافق نامه جمعی ای که امنیت کلیه کشورهای منطقه را تضمین کند، در این خصوص به توافق جمعی رسید. چاک هیگل نیز در برنامه چارلی رز گفته است که اول باید نزاع هستهای را حل کنیم و سپس به سراغ حل مسائلی چون موشکهای بالستیک و تروریسم برویم.
صلح طلبانی که به روشهای غیر خشونتآمیز گذار به دموکراسی را تعقیب میکنند، راهی جز مبارزه مسالمتآمیز در پیش ندارد، حتی اگر دیکتاتور به مطالبات دموکراتیک و حقوق بشری تن ندهد. برای این که هزینههای خشونت- خصوصاً هزینه انسانی آن- بسیار بالاست. به همین دلیل، غیر اخلاقی بوده و در عمل هم کشور را به ویرانه تبدیل میکند.
سلام دوستان گرامی
من در مقاله “درخواست از دیکتاتور یعنی حفظ نظام دیکتاتوری؟ “، که 4 خرداد 93 در زمانه منتشر شد، موجه بودن طرح مطالبات حقوق بشری و دموکراتیزه کردن نظام سیاسی را توضیح داده و از آن دفاع کرده ام. بدین ترتیب، دفاع مجدد از اخلاقی بودن و سیاسی بودن این مطالبه را در این مقاله تکرار نکرده ام. اگر دوستانی به این بخش از مقاله کنونی اشکال دارند، آن مقاله را در لینک زیر در زمانه بخوانند، برای این که اساس بحث من گذار از دیکتاتوری جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است- که نظامی سکولار خواهد بود- و دستیابی به این هدف را به روش های غیر خشونت آمیز ممکن می دانم.
http://www.radiozamaneh.com/147713
اکبر گنجی / 28 May 2014
حکومت جمهوری اسلامی و به طور کلی حکومت های دیکتاتوری از نظر ایدئولوژی حتی در ظاهر به یک دشمن و دشمن تراشی برای توجیه سرکوب و زندانی و سلاخی و مثله کردن و توجیه مشکلات کشور و جنگ افروزی هاشون و ….. و برای جذب بخشی از حمایت جامعه از طریق ایدئولوژی به عنوان مزدوربرای سرکوب و … مردم کشورشون و بقای حکومت دیکتاتوریشون نیاز دارند.تمام قدرت و …در حکومت جمهوری اسلامی در انحصار خامنه ای هست و ریس جمهور و مجلس و وزیران و کابینه و…در حکومت جمهوری اسلامی هیچ قدرتی ندارند و نقش سپربلای اشتباهات و جنایت های خامنه ای و عرورسک خیمه شب بازی و تدارکاتچی خامنه ای رو دارند.حکومت جمهوری اسلامی پیمان ایمنی هسته ای و نظارات بر سلاح های متعارف و … رو امضا نکرده و هر روز تهدید میکنه که از پیمان منع گسترش سلاح های اتمی که ایران در زمان شاه عضوش شد خارج میشه.حکومت جمهوری اسلامی در ابتدا برنامه هسته ای و ساخت سلاح اتمی رو در زمان رفسنجانی و خاتمی و …. تکذیب میکرد و قذافی در زمان خاتمی برنامه هسته ای خودش رو متوقف کرد و رابط های برنامه هسته ایش رو لو داد که بعد از دستگیری رابطهای برنامه هسته ای قذافی گفتند که تجهیزات مشابهی رو در اختیار جمهوری اسلامی قرار دادند و برنامه مخفی هسته ای جمهوری اسلامی برای ساخت بمب اتم و … لو رفت و بعد پرونده جمهوری اسلامی داشت میرفت به شورای امنیت که جمهوری اسلامی گفت برنامه هسته ای رو متوقف میکنیم تا پرونده هسته ای جمهوری اسلامی به شورای امنیت نره.امریکا قبلا در زمان خاتمی تحریم ها رو برداشت و روابط رو عادی کرد و حکومت جمهوری اسلامی در کنار همین عادی سازی روابط شروع به سرکوب و زندانی و شکنجه و سلاخی و مثله کردن مردم ایران و جهان کرد و حسن روحانی دبیری شورای عالی امنیت ملی و پست ها امنیتی و اطلاعاتی و … رو در تمام دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و خاتمی در اختیار داشت و قتل های زنجیره ای و حادثه کوی دانشگاه و میکونوس و آمیا و تعطیل شدن روزنامه ها و دستگیری رونامه نگاران و سرکوب و زندانی و کشتار و سلاخی و مثله کردن مردم ایران در داخل و خارج از خاک ایران و انجام عملیات تروریستی به اوج خودش رسید و برنامه اتمی و ساخت سلاح اتمی حکومت جمهوری اسلامی هم متوقف نشد و حکومت جمهوری اسلامی از فرصت برداشته شدن تحریم ها و …. در زمان خاتمی برای ورود جنگ افزار و تجهیزات مورد نیاز برای ساخت سلاح اتمی و … و سرکوب و … مردم ایران و … استفاده کرد. امریکا و … قبلا به حکومت جمهوری اسلام فرصت تغییر رو دادند اما حکومت جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای نشان دادند که تغییر ناپذیرند.برنامه اتمی و ساخت سلاح اتمی حکومت جمهوری اسلامی یک سرپوش برای حفظ حکومت جمهوری به هر قمیتی هست تا حکومت جمهوری اسلامی بتونه زیر چتر سلاح اتمی و یا دریافت تعهد از آمریکا و … برای عدم تغییر حکومت جمهوری اسلامی با خیال راحت و بدون ترس از مداخله نظامی خارجی حکومت جمهوری اسلامی مردم ایران و جهان رو زندانی و شکنجه و سلاخی و مثله کنه و بکشه.داستان دوران خاتمی و بشار اسد و صدام و قذافی و….. دوباره در حال تکرار شدن هست و با توافق حکومت جمهوری اسلامی با امریکا و … تمام مسال حقوق بشری و کشتار و سلاخی و مثله و سرکوب و زندانی کردن مردم ایران توسط حکومت جمهوری اسلامی به فراموشی سپرده میشه و حکومت جمهوری اسلامی با خیال راحت و با حمایت امریکا و روسیه و چین و …. با شدتیدترین شکل ممکن سرکوب و کشتار مردم ایران رو ادامه میده و حتی قبل از اینکه مذاکرات به نتیجه برسه حکومت جمهوری اسلامی از فرصت مذاکرات برای کشتار و اعدام مردم ایران و تصویه حساب و دستگیری روزنامه نگاران مثل روزنامه بهار و نگین کرمان و مجله بخارا و روزنامه آسمان و ابتکار وقانون و … و وبلاگ نویسان فعالین حوزه اینترنت مثل سایت نارنجی و …. وفعالین حقوق بشر و …. و حمله به کمپ لیبرتی و حمله به بند 350 اوین و سرکوب و زندانی کردن کارگرها در روز کارگر و…. وعملیات تروریستی در نقاط مختلف جهان استفاده کرد و الان هم یک دوره کما ی جامعه جهانی و سرکوب و زندانی و شکنجه کردن مردم ایران با شدت هر چه تمام تر مثل زمان خاتمی و شرایط فعلی بشار اسد از سر گرفته میشه.بشار اسد در سوریه بعد از کشتار بیشتر از 160 هزار نفر از مردم سوریه و استفاده از سلاح های شیمایی و …. با امریکا و روسیه و چین و … به توافق رسید و الان با خیال راحت به کشتار مردم سوریه با استفاده از اعضای سپاه و حزب الله و بسیج و …. در سوریه ادامه میده و تمام مسال حقوق بشری و کشتار مردم سوریه و استفاده بشار اسد از سلاح شیمیایی و مسال دیگه در مورد حکومت بشار اسد توسط امریکا و جامعه جهانی به فراموشی سپرده شده.ارز مرجع دارو و درامد نفت و …… رو صرف پورشه و مازاراتی آقازاده ها و 40 میلیون دلار سد ساختن در لبنان و 15 میلیارد دلار و 20 تن شمش طلا برای بشار اسد و چند هزار تن مواد غذایی و دارویی و….. و خرید نفت سوریه و خط اعتباری نامحدود برای بشار اسد و …. و پشنهاد 30 سال نفت رایگان به اردن و آب و گاز و برق و نفت و اسلحه و پوشاک و غذا و…. مجانی برای لبنان و فلسطین و سوریه و ونزوئلا و… و اختلاس 9000 میلیاردی و 12 میلیارد تومان حق ماموریت و 530 میلیون تومان پول غذا برای ماموریت های نرفته و …. صرف میکنه پس همون بهتر که حکومت جمهوری اسلامی و نفت و منابع طبیعی و … ایران تحریم باشه که حداقل اصلش برای مردم ایران حفظ بشه.حکومت جمهوری اسلامی و سپاه و گروه های مسلح تروریستی وابسته به حکومت جمهوری اسلامی بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر جهان هست و تا الان بارها محموله های مواد مخدر و اسلحه حکومت جمهوری اسلامی در جهان کشف شده مثل 13 کانتینر اسلحه و 130 کیلوگرم مواد مخدر حکومت جمهوری اسلامی که در یک کشتی باربری متعلق به حکومت جمهوری اسلامی که در پوشش مصالح ساختمانی و قطعات خودرو در نیجریه همراه تعدادی از اعضای سپاه و حزب الله مثل عظیم اقاجانی و … توقیف شد حکومت جمهوری اسلامی و سپاه با طالبان روابط تنگاتنگی دارند و از طالبان و القاعده و …. حمایت نظامی و مالی و … میکنند و در مقابلش از طالبان و القاعده و …. مواد مخدر دریافت میکنند و در تجارت مواد مخدر با طالبان شریک هستند!حکومت جمهوری اسلامی و تایلند و کشورهای آمریکای جنوبی مثل کلومبیا و کوبا و … به مثلث طلایی شهرت دارند و حکومت جمهوری اسلامی نقش پولشویی و فروش و مبادله و … مواد مخدر و درآمد حاصل از فحشا و … در تایلند و… رو در خاک ایران و با استفاده از بانک ها و موسسات مالی و اعتباری وابسته به سپاه و خامنه ای بر عهده دارد و تعداد زیاد بانک ها و موسسات مالی و اعتباری وابسته و زیر نظر سپاه و خامنه ای در ایران به همین دلیل هست.
ahmad / 28 May 2014
خوب،ًاينهائى كه گفتيد درست است آقاى گنجى ولى نكته اى كه در تمام نوشته هايتان كم مى آوريد اينست كه بجاى اينكه “آيت اله خامنه اى بداند” بايد ميگفتيد و بگوئيد كه نظام ماوراى انتخاباتى ولايت فقيه و شخص آقاى خامنه اى بايست برود و يا حد اكثر فقط در أمور مذهبى نظر دهد و بجاى آن يك دولت و نظام كاملآ مبتنى بر قدرت مردم توسط انتخابات كاملآ آزاد و مشاركت تمامى ايده ها و انگيزه ها و نيروها مستقر گردد. أضافه كردن اين نكته بسيار ظريف ميتواند به نوشته هاى شما كه مطمئنم خوانندگان و طرفداران بسيار زيادى هم دارد يك تغيير كيفى بدهد و راه درست ترى را در پيش روى كوشندگان آزادى و دمكراسى ايران قرار دهد. با سپاس و خسته نباشيد!
Tooraj / 29 May 2014
از حدود هشت سال پیش (1384) دکتر محسن رنانی استاد اقتصاد نامه هایی به مجلس و رهبری مینویسد که هدف اصلی تحریمها و مسئله هسته یی گران کردن قیمت نفت است. هدف از گران کردن قیمت نفت آماده کردن طرحهای جایگزین انرژی بجای نفت میباشد. در نتیجه ایران در دام گرفتاری شده که با وضع فعلی امکانش رهایی اش صفر است مگر ایدئولوژی حکومت ایران عوض شود.
mehre2.blogfa.com/post/283
1- این دام تا یک دهه طول خواهد کشید. محسن رنانی به جمهوری اسلامی پیشنهاد کرده هر جوری شده حتا با تعطیل کردن یک جانیه برنامه هسته بدون توافق از این بازی مرگبار غرب خودش بیرون بکشد.
به نظر من چون اگر غرب برنامه ادامه دهد در این ده سال ایران درآمد نفتی نخواهد داشت و از طرفی ده سال دیگر قیمت نفت کم ارزش در حد زغال سنگ شاید بشود! بدیهی است با کاهش تقاضا و ظرفیت بالا و نفتهای با کیفیت و نزدیکتر چون نروژ و لیبی و الجزایر غربیان نفت ایارن نخواهند خرید. این نفت روی دست ایران باقی میماند و ایران به کشوری در حد بوکینافاسو تبدیل خواهد شد. میلونها نفر از قحطی خواهند مرد و احتمالا کشور تجزیه خواهد شد.
غرب اهمیتی به سرنوشت مردم ایران و اینکه حکومتش دیکتاتوری یا دموکراسی باشد نمیدهد. اسسا ایران شیعی چه جذابیتی برای غرب مسیحی دارد. متاسفانه تفاسیر و قرائتی از شیعه دارند ارائه میدهند حتا تهدیدی علیه غرب است که البته من موافق این قرائت نیستم و معتقدم ادیان ابراهیمی و بقیه میتوانند در صلح بسر برند.
2- غرب برای تداوم تنش برای گران کردن نفت نیاز دارد و در نتیجه حکومتهای جمهوری و سالامی میتواند ادمه حیات دهند ولی در حداقل ممکن قدرت و در نهایت بخاطر حفظ منافع اسرائیل نابود میکنند. در کل بخشی از غرب و اسرائیل با بخشی از اسلام مشکل اساسی دارد. با این ایدولوژی که تندروهای اسلامی اعم شیعه و سنی ارائه میدهد چیزی جز جنگ آرماگدونی نخواهد بود. هر دو طرف مذهبی در حال آماده کردن جنگ نهایی هستند و تنها لیبرال دموکراسی عقلانی-اخلاقی جهانششمولی میتواند جلوی این جنون نابودی جهانی را بگیرد!
ساغشکی / 29 May 2014
ضمن عرض تشکر فراوان از جناب استاد گنجی به خاطر درج مقاله مفید و آگاهانه .
چند نکته ضروری به ذهنم رسید که در اینجا بیان میکنم .
نقش اتحادیه اروپا هر چند نسبتآ کم رنگ می باشد ، ولی در این مقاله عملآ اشاره ای بدان نگردیده است و به نظر میرسد از اصطلاح کلی ( غرب ) استفاده گردیده و بیشترین بار مسئولیت مذاکره و توافق نهایی به دوش آمریکا گذاشته شده است که البته تا حدودی نیز صحیح می باشد و شاید منظور جنابعالی این بوده است که تصمیم نهائی با آمریکاست .
نکته دیگر اینکه اشاره ای به نقش نظامیان نگردیده است ، البته منظور سپاه پاسداران میباشد که عملآ بیشتر قدرت سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی را در دست دارد و به نظر میرسد که خامنه ای هم در این میان مترسکی بیش نیست و بازیچه دست سپاهیان قرار گرفته است و از آنان حرف شنوی دارد .
به هر حال امید است با توافقی جامع و پایدار ، وضعیت اقتصادی و رفاهی ملت ایران سر و سامان بگیرد و زمینه و بستر صیانت از حقوق بشر و آزادیهای اجتماعی نیز فراهم گردد .
بهنام / 29 May 2014
متاسفانه به نظر این حقیر مطالبی که از بعد از مهاجرتتان به امریکا منتشر کرده اید از نظر کیفی خواننده را به یاد مقاله های کیهان می اندازد. نقل قولهایی را بدون بسط کافی موضوع بیان میکنید که خواننده حس میکند به اب و اتش میزنید که در یک مناظره زنده تلویزیونی پیروز شوید.
استاد ارجمند جناب اقای گنجی رفتار جمهوری اسلامی تفاوت فاحشی با حکومت پهلوی- عربستان و یا اسراییل دارد. جمهوری اسلامی ترور ایرانیان در اروپا و گروگان گرفتن اتباع غربی در لبنان را از بدو تاسیس اغاز نمود. با پول نفت این مرز و بوم اقدام به تاسیس گروه تروریستی حزب الله لبنان کرد و ان کشور را برای همیشه دو پاره کرد. از روزهای اول انقلاب اسلامی زمزمه نابودی اسراییل و فتح قدس بود. این موضوعات ارتباطی به دیکتاتوری یا دمکرات بودن ندارد . شاید چون اکثر این موارد در دورانی اتفاق افتاد ه که شما هم از دلبستگان این نظام بودید توان درک ابعاد فاجعه برایتان سخت است ولی باور بفرمایید مقایسه جمهوری اسلامی با حکومت پهلوی- عربستان-اسراییل … مع الفارغ است.
Behrang / 30 May 2014
تفاوت فاحش جمهوری اسلامی با پهلوی- و عربستان سعودی و امثالهم دقیقا اینست که این نظام دوستانی اشتباهی از میان ابرقدرتها انتخاب کرده. ماهیت این حکومت در کل فرقی با بقیه کشورهای مشرق ندارد. یک اقلیت بر اکثریت حکومت میکنند.
عربستان سعودی عاقلتر عمل کرده با ابرقدرت اول دنیا دوست است ولی جمهوری اسلامی حماقت کرده با رقیب یا حتی دشمن ابرقدرت اول دنیا دوست و متحد شده است و اسم این حماقتش را هم میگذارد استکبار ستیزی! در واقع ابرقدرتهایی چون روسیه و چین فرق ماحوی چندانی در خصوصیات استعمار یو امپرالیستی با آمریکا و اتحادیه اروپا ندارند. چینی و روسی دست کمی در جنایت علیه مسلمانان از دیگران ندارند. همین رقتار قلدرمابانه روسیه در الحاق کریمه به وضح دیده میشود، روسیه از حق انضمام مناطق عمدتا روسی زبان اوکراین دفاع میکند در حالی چنین حقی برای غیرروسی زبانهایی که از به زور از ممالک اسلامی مثل ایران و عثمانی جدا کرده قائل نیست. چین به زرو تبت و سینگ کیانک (ممالک سنجان و اویغور و کاشغر) را اشغال کرده و مسلمانان آنجا سرکوب میکند!
دلایلی زیادی برای حماقت 365 سال جمهوری اسلامی میتوان برشمرد:
1- برخی طبق نظریه توطئه میگویند کار انگلیس است که عمدا این حکومت را آوردند تا مردم پس از دیدن ظلم و بیعدالتی از اسلام بویژه تشع روی گردان شوند. تا حدودی این واقعیت روی داده است. ولی لزوما نتیجه و روخداد دلیل اثبات توطئه نمتواند باشد. البته ظن قوی است با توجه به تکروی و استقلال طلبیهای ظاهری یا شادی واقعی محمدرضا شاه در دهه پنجاه، غرب بدش نمیامد رژیم پهلوی سرنگون شود و لی اینکه چنین رژیمی روی کار بیاید که موی دماغ غرب و اسرائیل شود هم تصورش سخت است. مگر اینکه اقدامات این حکومت بخصوص در زمان احمدی نژاد را که عملاً به نفع اسرائیل تمام شده را طوری دیگر تفسیر کنیم. اقدامات جمهوری اسلامی بخصوص در زمان احمدی نژاد بیشترین خوراک تبلیغاتی برای تندروهای غرب و اسرائیل فراهم کرد و خدمتی اینها از این بابت به غرب و اسرائیل کردند با اقدامات تندرویشان شگفت انگیز است. مثلاً چقدر تهدیید به نابودی اسرائیل کمک کرد به خود اسرائیلیها ندرو که داشتن سلاحی هسته ای برای اسرائیل را توجیه کنند! ارائه تصویری خشن و تروریست پرور بزرگتریم خدمت را به پروپاگاندای غرب و اسرائیل داده است!
2- تعریف و استراتزی ایدئولوژیک
این مورد به نظر منطقی تر میرسد. یحتمل نظریه پردازان بنیادگرای اسلامی در دهه های چهل و پنجاه شمسی، با توجه به فضای دوقطبی و بوجود آمدن سازمانهای اوپک و عدم تعهد و شعارهای ناسیونالیستی تیتو و جمال عبدالناصر… و قضایای ویتنام و امثالهم، این توهم ایدئولوژیک را در نزد جماعت بنیادگرای اسلامی ایرانی بوجود آورد، که میتوان با ایجاد اتحاد اسلامی و جماهیری اسلامی، یک امت واحده اسلامی بوجود آورد و خب در نزد توهمات ایشان این طور پنداشته شد که ولی فقیه شیعه را اکثریت سنی مذهب جهان اسلام به رهبری قبول میکنند و پس از جنگ آرماگدونی اسرائیل را نابود شده از اندونزی تا مراکش یکپارچه جماهیری اسلامی برقرار میشود یعنی همان پان اسلامیسم!
این توهم پان اسلامیستی، در جمهوری اسلامی ادامه یافت حتی در دهه 90 و هزاره سوم میلادی! و ضربات مهلکی به منافع ملی کشور ایران زد!
کل داستان همینست، ایران قربانی یک ایدئولوژی تخیلی پان اسلامی شده است و هنوز اینها در دوران تئوریپردازی جنگ سرد به سر میبرند.
عقب ماندگی فکری که شاخ و دم ندارد!
البته نشانه هایی از واقع در برخشی از حکومت دیده میشود ولی مافیای رانتخواری و فساد اجازه حاکم شدن جریان واقع گرایی در ایران را نمیدهد.
س. / 31 May 2014
واقعا ادم سرسام می گیرد هر کسی یک چیزی می گوید مثلا
1- جمهوری اسلامی را انگلیس ها سر کار آوردند
2- جمهوری اسلامی را روس ها اورند
3- جمهوری اسلامی کار ارتجاع آخوندی است و غرب و شرق مخالفش هستند
4- جمهوری اسلامی دوست روسهاست
5- جمهوری اسلامی ریاکاری میکند
7- جمهوری ایلامی بنیادگرا است
8- جمهوری دشمن اسرائیل است
9- جمهوری اسلامی دشمن غرب نیست
10- جمهوری اسلامی و غرب دارند فیلم در میاورند!
بالاخره معلوم نیست این جمهوری اسلامی چیست؟
بالاخره هدفش این جمهوری اسلامی چیست/؟
این رژیم که خودش هم اعتراف کرده فاسد و ظالم است پس این ضدیت با غرب چیست؟
خوب اگر غرب فاسد و ظالم باشد طبق این آخوندها پس مثل خودشان هستند چرا با هم کنار نمی ایند و این گونه خودشان و کشور بیچاره ایران در رنج می اندازند؟!
بالاخره یکی بیاید بگویید این جمهوری اسلامی چیست و چه مرگش هست؟
چرا جمهوری اسلامی لاقل مثل مرتجعان عرب با غرب کنار نمی اید؟
چرا نمی گذارد مرد ایران یک آب خوش از گلویشان پایین برود؟
dm / 05 July 2014