نظامهای سیاسی که از افکار عموم داخلی یا خارجی اثرپذیر هستند معمولاً نسبت به بازنمایی حقایق سیاسی کشور حساسیت دارند. اما چرا جمهوری اسلامی نسبت به این بازنمایی بسیار حساس است و بازنمایی موضوع عمدهای برای گروههای موافق و مخالف اوست؟ عرصه بازنمایی حقیقت چه اهمیتی برای نظام سیاسیای دارد که از جهت رعایت شاخصههای دموکراسی مورد نقد و اعتراض گسترده است؟ از سوی دیگر در مورد جبهه اپوزیسیون چه میتوان گفت: آیا جنبشهای غیر خشونتآمیز تصاحب ابزارهای مادی قدرت (از طریق تکنیکهایی مانند اعتصاب یا حتی جنگ مسلحانه) را با تصاحب موقعیتهای نمادین حقیقت (از طریق تکنیکهایی مانند تظاهرات) جایگزین میکنند؟ چنین تاکتیکهای مبارزاتی مبتنی بر چه پیش فرضها یا تضمینهای نظری میتواند باشد؟ بنابراین، این بحث یک آزمون نظری برای مفهوم مبارزه بدون خشونت نیز هست. از سوی دیگر به جهت گستردگی نقشی که امر جنسی در ایران دارد آیا میتوان رابطهای معنی دار میان این دو عرصه و مسئله سیاست حقیقت یافت؟ آیا میتوان بر اساس این نظریه درک دقیقتری از کنش دستگاه سیاسی در ایران به دست آورد؟
28 March 2014