Opinion-Zamaneh-Small

زمانه: دوشنبه ۲۰ ژانویه ۲۰۱۴ / ۳۰ دی: پایان غنی‌سازی ۲۰ درصدی. سایت جهان‌نیوز، از رسانه‌های محافل تندرو و به شدت اتم‌دوست خبر داده است: «با مشارکت بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی، تولید اورانیوم ۲۰ درصد با جدا سازی سیلندرهای خوراک‌های زنجیره و قطع خطوط ارتباطی در تاسیسات نطنز و فردو متوقف شده است.» همین سایت پوستری را منتشر کرده که روز پایان غنی‌سازی ۲۰ درصدی را به عنوان روز عزا وارد تقویم کرده است.

یک روز دیگر به روزهای عزا اضافه شد: ۳۰ دی ۱۳۹۲، روز تعلیق غنی‌سازی ۲۰ درصدی
یک روز دیگر به روزهای عزا اضافه شد: ۳۰ دی ۱۳۹۲، روز تعلیق غنی‌سازی ۲۰ درصدی (پوستری منتشر شده در سایت‌های محافل حکومتی ناراضی از قرارداد ژنو)

ماجرا چه بود؟ “حق مسلم اتمی” چه ماهیتی داشت؟ آیا سزاوار بود که بحران و تحریم و انزوا بر کشور تحمیل شود، به بهای کیک زرد و اورانیوم غنی‌شده؟ اصلا نیازی به اورانیوم غنی‌شده داشتیم؟ دستاورد بحران اتمی چه بود – “نرمش قهرمانانه” و سپس آن پوستر عزا؟ مسئول همه خساراتی که بر جامعه و سیاست و اقتصاد ایران و جایگاه بین‌المللی آن آمد، کیست؟

دور ششم “گفت‌وگوهای زمانه” که در تاریخ ۱۵ فوریه در آمستردام برگزار می‌شود، به بررسی این پرسش‌ها اختصاص دارد.

دکتر مهران مصطفوی، متخصص اثرات تشعشات هسته‌ای و تحلیل‌گر سیاسی از جمله سخنرانان “گفت‌وگوهای زمانه” است.

او به خواهش زمانه مقاله زیر را در توضیح مسئله اتمی ایران نوشته است.


مهران مصطفوی:

بحران هسته‌ای که ۱۲ سال است ایران با آن درگیر است و اکنون با توجه به مذاکرات ژنو وارد فاز جدیدی شده است، بر چهار خلاف حقیقت بزرگ استوار شده است که در مقاله‌های متعدد قبلا از آنها بطور جداگانه یاد کرده‌ام و در این نوشته برای درک بهتر موضوع، هر یک از آنها را بطور خلاصه یادآوری می‌کنم. بویژه ریشه و علت اصلی بحران را یادآوری می‌کنم و سپس در پایان تلاش می‌کنم آنچه مربوط به فعالیت در زمینه حقوق بشر حول مسئله اتمی است را از نگاهی دیگر توضیح دهم و نشان دهم چرا جامعه روشنفکری و سیاسی ایران نیز در این زمینه مسئولیت دارد و چگونه باید با این مسئله برخورد کرد.

 چهار ناراستی که سعی می‌کنند به وسیله آنها پرده بر حقایق برکشند عبارتند از:

مهران مصطفوی
مهران مصطفوی

۱ اولین خلاف حقیقت که حدود ۲۰ سال است حاکمیت آن را تکرار می‌کند این است که ایران به انرژی هسته‌ای نیاز دارد. درباره این موضوع قبلا مفصل توضیح داده‌ام اما یادآور می‌شوم که اگر در جهان فقط چند کشور وجود داشته باشند که برای تولید انرژی نیازی به انرژی هسته‌ای نداشته باشند مسلما یکی از آنها ایران است. بدون اینکه وارد بحث خوبی یا بدی انرژی هسته‌ای شوم، در آنچه به ایران مربوط می‌شود میهن ما با توجه به منابع نفتی، گازی، خورشیدی و بادی برای چند سده نیازی به تولید انرژی از طریق دیگری ندارد. سرمایه‌های ملی باید در بهینه ساختن تاسیسات تولید برق، خصوصا از طریق نیروگاههای گازی جدید و براه انداختن تاسیسات برای استفاده از انرژی‌های تجدید پذیر صورت گیرد.[1] از اینرو گفتن اینکه ایران برای تامین انرژی نیاز به انرژی هسته‌ای دارد قلب حقیقت است و هیچ پایه و اساس علمی ندارد.

 ۲- فریب دوم این است که ایران برای انرژی هسته‌ای نیاز به صنعت غنی سازی اورانیوم دارد. خلاصه استدلال‌ها برای اینکه نادرست بودن این گفته را نشان دهم عبارتند از[2]:

الف ـ ايران به میزان لازم اورانيوم برای غنی سازی ندارد و در صورت اجرای برنامه‌های هسته‌ای اش بايد از بازارهای خارجی اورانيوم را وارد کند.

ب ـ برای کشوری که تنها يک نيروگاه هسته‌ای دارد غنی سازی به هيچ وجه اقتصادی نيست. حداقل بايد ۱۰ نيروگاه مهم هسته‌ای (يعنی با توان حدود ۱۰۰۰ مگاوات) داشت تا غنی سازی مقرون به صرفه شود.

ج ـ برای همان يک نيروگاه هسته ای، يعنی نيروگاه بوشهر، ايران قراردادی با روس‌ها بسته است که طبق آن سوخت بوشهر را به مدت ده سال روسيه تهيه می‌کند و اصولا تا اين زمان ايران توانايی طراحی ميله‌های سوختی بوشهر را نداشته و روس‌ها از تکنولوژی خود برای ساخت آن استفاده کردند و اگر هم ایران موفق به ساختن میله‌های سوختی بوشهر شود از آنجا که قرارداد بین ایران و روسیه در زمینه تامین سوخت علنی نیست، معلوم نیست روس‌ها اجازه دهند که ایران خود سوخت آنجا را تامین کند و بالاخره اینکه ایران اورانیوم کافی برای تهیه سوخت بوشهر در درازمدت را ندارد و باید اضافه کرد که سوخت مصرف شده باید به هزینه ایران به روسیه فرستاده شود تا ایران نتواند از آن برای تهیه پلوتونیم استفاده کند.[3] اکنون ایران بیش از ۷ تن اورانیوم سه درصد غنی شده دارد اما امکان استفاده از آن را در نیروگاه بوشهر در سالهای آتی نخواهد داشت.

پس سئوال اينجاست که غنی سازی با این همه هزینه برای چه بايد صورت گيرد؟ و حتی اگر غرب به ايران اجازه ادامه غنی سازی را بدهد، اگر ايران بدنبال اهداف نظامی نباشد با اورانيوم غنی سازی شده چکار می‌خواهد بکند؟ در این باره کلمه‌ای به مردم ايران گفته نمی‌شود. برای ادامه دادن به این سیاست فریب بطور رسمی اعلام می‌شود که ایران برنامه ساخت ۱۰ تا ۲۰ نیروگاه دیگر یا قصد ساختن کشتی‌های اتمی با سوخت اورانیوم ۶۰ یا ۹۰ درصد را دارد.[4] بر فرض که این برنامه‌ها صحت داشته باشد حداقل ۲۰ سال لازم است تا این نیروگاه‌ها ساخته شود و باز سئوال اینجاست چرا برای چیزی که اکنون وجود ندارد اورانیوم غنی می‌کنیم؟ و بالاخره اینکه ایران اصلا اورانیوم لازم برای این برنامه‌ها را ندارد و باید اورانیوم وارد کند که در شرایط فعلی قادر به وارد کردن نیز نیست. با نگاهی به سیاست‌ها و گفته‌های رژیم می‌توان براحتی پی برد که ریشه ماجرای سیاست هسته‌ای ایران از کجا سرچشمه می‌گيرد. در این باره در مقاله‌ای به تفصیل توضیح داده‌ام که چرا آغاز برنامه هسته‌ای برای اهداف نظامی ـ امنیتی بوده است که بخاطر اهمیتش خلاصه اش را در زیر می‌آورم:

به گفته آقای محسن رضايی از سال ۱۳۶۴ سپاه پاسداران تقاضای بودجه برای بازنگری درباره مسئله هسته‌ای که در آغاز انقلاب کنار گذاشته شده بود را می‌کند. اين امر که سپاه پاسداران نقش اصلی را در جريان هسته‌ای ايران داشته است خود نکته مهمی است. اگر برنامه هسته‌ای برای تولید انرژی بود چرا در زمان جنگ آغاز شد و چرا سپاه پاسداران بدنبال این موضوع بود؟ اکنون می‌دانیم که ايران از سال ۶۲ به پاکستان نزديک می‌شود و سعی می‌کند از طريق پاکستان به بمب اتم دست يابد.

روزنامه واشنگتن پست در چهاردهم مارس سال ۲۰۱۱ به وجود يک گزارش ۱۱ صفحه‌ای اشاره دارد که می‌گويد:

«پس از اشاره به تلاش برای جبران کسری بودجه در پاکستان به عنوان انگيزه همکاری کشورش با تهران، عبدالقدير خان به سفر علی شمخانی و گفتگوی او با مقامات پاکستانی اشاره دارد. ايرانی‌ها قراردادی را با پاکستان در سال ۶۷ مبنی بر همکاری هسته‌ای می‌بندند. اوج رابطه زمانی است که آقای شمخانی در سال ۱۳۶۸ برای دريافت بمب اتمی به پاکستان سفر می‌کند. عبدالقدر خان پدر بمب اتمی پاکستان در اينباره می‌گويد وقتی که هواپيمای نظامی ويژه شمخانی در اسلام آباد به زمين نشست وی به رئيس ستاد مشترک ارتش پاکستان گفت که برای دريافت بمب‌های هسته‌ای که وعده آنها داده شده بود آمده است. وی می‌افزايد، هنگامی که درياسالار افتخار احمد سيروهی به او پيشنهاد کرد ابتدا بايد درباره موضوعات ديگری صحبت شود و سپس بررسی کند که چگونه پاکستان می‌تواند به ايران در زمينه برنامه هسته‌ای اش کمک کند، گويا شمخانی از اين مسئله ناراحت شد و به او يادآوری کرد که ژنرال ميرزا اسلام بيگ وعده کمک در زمينه تسليحات هسته‌ای را به او داده بود و او بر اساس اين وعده‌ها به پاکستان آمده است. بنا به گفته عبدالقدير خان، ايران خواستار قراردادی بالغ بر ۱۰ میليارد دلار برای همکاری با پاکستان بود. عبدالقدير خان می‌گويد، سيروهی پس از شنيدن درخواست شمخانی برای دريافت سه بمب تکميل شده هسته‌ای مخالفت خود را اعلام کرد و به دنبال وی ساير وزرا نيز چنين موضعی را اتخاذ کردند. ژنرال ميرزا اسلام بيگ نيز در مصاحبه‌ای موضوع معامله بر سر سلاح هسته‌ای در ازای کمک مالی به پاکستان را نفی کرد و گفت : “هنگامی که هياتی ايرانی در سال ۱۹۸۸ برای دريافت فناوری هسته‌ای آمد من به آنها پيشنهاد کردم در اين باره با بوتو بحث شود”. به هرحال نتيجه اين می‌شود که پاکستان بجای فروختن بمب به ايران تنها قول همکاری برای غنی سازی اورانيوم را می‌دهد.»

به غیر از این مورد یادآوری می‌شود که دفتر هاشمی رفسنجانی نامه‌ای را انتشار داد که در آن آقای خمينی پيرامون علل پذيرش قطعنامه ۵۹۸، از قول محسن رضايی فرمانده وقت سپاه پاسداران آورده است: “تا پنج سال ديگر ما هيچ پيروزی نداريم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست می‌‌آوريم قدرت عمليات انهدامی يا مقابله به مثل را داشته‌ باشيم و بعد از پايان سال ۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تيپ پياده و ۲۵۰۰ تانک و سه هزار توپ و سيصد هواپيمای جنگی و سيصد هليکوپتر و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای ليزر و اتم که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است باشيم می‌‌توان گفت به اميد خدا بتوانيم عمليات آفندی [تهاجمی] داشته باشيم”.

تمام خبرگزاری‌های دولتی ايران که متن نامه را انتشار دادند بند مربوط به “سلاح ليزری و اتمی” را از نامه آقای خمينی حذف کردند. اما متن کامل اين نامه در کتاب خاطرات آقای منتظری درج شده است. به هر حال اين نامه و واکنش‌های مختلف نسبت به انتشار بخش مهم نامه نشان می‌دهد که به دست آوردن سلاح اتمی حداقل از مشغله‌های فکری افراد سپاه در زمان جنگ بوده است.

مرور خطبه‌ها نماز جمعه آقای هاشمی رفسنجانی در سالهای ۶۰ هدف ايران را بخوبی نشان می‌دهد. او در نمازجمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۶۱ می‌گويد: «ايرانی که – من خيال می‌کنم – در آينده مهم‌ترين مرکزی است که می‌تواند اسرائيل را نابود کند و هرکس به غير از ايران، اميد ببندد، دارد به سراب نگاه می‌کند و مطمئناً اين يکی از کارهای بزرگ ما خواهد بود”. البته از اين نوع سخنرانی‌های بحران آفرين ايشان زياد کرده‌اند. ولی جالب است بدانيم مدتی بعد که پروژه اتمی در ايران از سر گرفته شده بود آقای هاشمی در نماز جمعه ۲۳ آذرماه ۱۳۸۰ می‌گويد: “تداوم اسرائيل بستگی به منافع استکباری و استعمار دارد… لذا می‌بينيد که به گونه‌ای تنظيم کرده‌اند که توازن قوا به نفع اسرائيل باشد. از لحاظ عددی نمی‌تواند نيرو به اندازه مسلمانها و عربها داشته باشد. کيفيت را بالا بردند. سلاحهای کلاسيک محدود است و کاربردش هم محدود است، ميدانش هم محدود است. سلاحهای کشتار جمعی و غير متعارف را به وفور در اختيار اسرائيل گذاشتند و اجازه دادند و چشمهايشان را بستند سلاحهای هسته ای، شيميايی، ميکروبی، موشکهای دوربرد و چيزهايی از اين قبيل در اختيار اسرائيل قرار دادند. اگر روزی البته اين خيلی مهم است دنيای اسلام متقابلا مجهز شود به اين سلاحهائی که امروز اسرائيل دارد آن روز اين استراتژی استکبار به بن بست می‌رسد چون استعمال يک بمب اتم در داخل اسرائيل هيچ چيزی باقی نمی‌گذارد اما در دنيای اسلام آسيب فقط می‌زند و اين اتفاق دور از عقل نيست».

واقعا آقای هاشمی زمانی که اين جملات را بزبان می‌آورد به فکر چه “کشور اسلامی” بود؟ مگر پاکستان کشور اسلامی همسايه ايران بمب اتمی نداشت و همه از آن اطلاع نداشتند؟ اين سخن آشکار کننده ذهنيت آقای رفسنجانی است ذهنيتی که آشکار می‌کند حاکمان ايران در آغاز برنامه اتمی ایران دست يافتن به بمب اتم را در نظر داشته‌اند.[5]

اخیرا نیز سید محمد نبویان نماینده مجلس در مصاحبه‌ای درباره توافقنامه ژنو گفته است: “در صفحه دوم به جای پرداختن به گام نخست به گام دوم پرداخته شده است، در گام نخست قید شده که کل ۲۰ درصد غنی سازی باید نابود شود، اینجاست که آمریکا می‌گوید در هیچ زمان مثل الان نتوانستیم امنیت اسرائیل را تامین کنیم، اگر کشوری ۲۷۰ کیلو ۲۰ درصد و ۱۰ تن ۵ درصد و ۲۰ هزار سانتریفیوژ داشته باشد در حالت جهش بوده و ظرف دو هفته می‌تواند بمب اتمی و اورانیومی بسازد، ما به دنبال بمب اتم نیستیم اما برای اینکه اسرائیل را سرجایش بنشانیم لازم است.” جالب اینکه این قسمت مصاحبه نیز بعد از چند ساعت حذف شد.[6]

نتیجه اینکه تمامی شواهد حاکی از این است که ایران در آغاز برنامه اتمی خود اهداف نظامی ـ امنیتی مد نظر داشته است.

۳ ـ دروغ سوم درباره انتخاب تکنولوژی آب سنگین برای راکتور اراک است. از دید جمهوری اسلامی این تکنولوژی بخاطر بصرفه بودنش انتخاب شده است. اما این انتخاب و نپذیرفتن تغییر تکنولوژی آن باعث بالا رفتن بحران اتمی در باره راکتور اراک شده است.[7] به غير از مسئله غنی سازی، يکی ديگر از سياستهای جمهوری اسلامی در زمينه اتمی، ساختن راکتور اراک است که يکی از موارد تفاهمنامه ژنو درباره اين موضوع است. چنين راکتوری برای توليد انرژی نيست بلکه برای استفاده از تکنولوژی هسته‌ای در امور پزشکی و صنعتی است. جمهوری اسلامی مدعی است:

«برای تهيه راديو ايزوتوپها که مصارف مختلف پزشکی و صنعتی دارند و برای پيشبرد علم در زمينه نوترونها دست به ساخت نيروگاه اراک زده است. تاکنون ايران از نيروگاه تهران برای اين امور استفاده کرده است اما از آنجا که اين نيروگاه واپسين سالهای عمر خود را می‌گذراند و مستهلک شده است و از آنجا که نياز ايران به راديو ايزوتوپها زياد شده است، لازم بود نيروگاه بزرگتری ساخته شود که در آينده، ايران بتواند نيازهای خود را در زمينه راديو ايزوتوپها تامين کند».

 البته اين دليل کاملا منطقی است و از ديد نگارنده نيز ايران به يک نيروگاه برای اين امور نياز دارد و استدلالهای مطرح شده را درست می‌دانم. اما انتخاب تکنولوژی راکتور با آب سنگین بار ديگر همان گناه اوليه که استفاده از صنعت هسته‌ای برای امور نظامی و امنيتی بوده است را آشکار می‌کند. درباره راکتور اراک و ویژگی هایش قبلا بطور مفصل نوشته‌ام.[8] سئوال اساسی درباره انتخاب تکنولوژی آب سنگین برای راکتور اراک اين است که چرا کشوری که به غنی سازی نياز نداشته اما با اصرار سياست غنی سازی را با هزينه‌های بسيار سنگين پيش برده است برای استفاده از تکنولوژی هسته‌ای در امور پزشکی و صنعتی راکتوری می‌سازد که در آن از اورانيوم طبيعی استفاده می‌شود که نيازی به غنی سازی ندارد؟ چگونه است که راکتور تهران که نياز به اورانيوم غنی شده دارد و ايران تجربه ۴۵ سال استفاده از آن را دارد تبديل به مدل ديگری می‌شود که در آن نياز به غنی سازی نيست؟ مگر سياست غنی سازی همان سالهايی که طرح ساختن راکتور جانشين برای راکتور تهران ريخته شد، طرح ريزی نشده است؟ پس چگونه است که از سويی ايران دست به غنی سازی می‌زند ولی وقتی که می‌خواهد اولين راکتوری را بسازد که مدعی است تنها از تکنولوژی بومی در ساخت آن استفاده شده، سوختی را انتخاب می‌کند که نياز به غنی سازی نداشته باشد؟ اصولا بغير از کانادا که برای توليد انرژی بدون داشتن صنعت غنی سازی از تکنولوژی آب سنگين استفاده کرده است بقيه کشورهای با هدف ساختن بمب اينکار را کرده‌اند. هند و چين و پاکستان بمبهای پلوتونيمی خود را بر اين اساس ساخته‌اند.

مجموعه سیاست‌های اتمی جمهوری اسلامی بر اساس فریب ساخته شده است فریبی که اکنون آنها را در مرداب مذاکرات قرار داده است و بجای اینکه دست بسوی مردم دراز کنند اصرار دارند که در مقابل خواسته‌های طرف مقابل زانو بزنند. و همین امر بخوبی بیانگر غیرقابل اصلاح بودن نظامی است که مسئولینش همچنان به سیاست فریب ادامه می‌دهند.

 ۴ ـ دروغ چهارم از آنسوی مرزها ساخته شده است و خلاصه اش این است که “ایران تا چند وقت دیگر بمب اتمی می‌سازد“. این دروغ البته بر اساس سه دروغ بالا ساخته شده است و اگر فریب‌های رژیم نبود، ساختن این دروغ و استفاده ممتد از آن ممکن نمی‌شد. با وجود سانسور شديد اطلاعات در ايران خصوصا درباره مسئله اتمی، تنها موارد یاد شده در بالا نشان می‌دهند که از اهداف اوليه ايران در پيگيری و راه اندازی صنعت غنی سازی اورانيوم هدف نظامی ـ امنیتی بوده است. البته از ديد نگارنده از زمان حکومت آقای خاتمی که اسرائيل اطلاعات مربوط به نطنز را از طريق سازمان مجاهدين خلق افشا کرد، اهداف نظامی ـ امنیتی کنار گذاشته شدند و از آنزمان ايران بدنبال نوعی مدل ژاپنی يعنی بدست آوردن توان علمی و فنی ساخت بمب شد و نه ساختن آن. اين موضوع امری است که کليه سازمانهای اطلاعاتی آمريکا و حتی اسرائيلی به آن اذعان دارند. يعنی از ديد نگارنده برای غرب اکنون کاملا واضح است که ايران حدود ده سال است که پروژه ساختن سلاح اتمی را کنار گذاشته است اما چون ایران برای پيشبرد سياستهای خود هنوز از اين بحران استفاده مي کند، غرب نیز با انگشت گذاشتن بروی خطر ساختن بمب به ایران فشار لازم را می‌آورد تا از موضع قدرت وارد مذاکره بشود چنانچه در این امر غرب با توافق ژنو موفق شد.

اما همان طور که گفتیم ایران مجبور به عقب نشینی درباره ساختن بمب از طریق اورانیم غنی شده شده است و برای اينکه بتواند از طريق راکتور اراک بمب اتمی درست کرد، چندین مرحله لازم است: اولا اينکه بعد از راه افتادن و پایان عملیات راکتور اراک، برای تولید پلوتونیوم کافی جهت درست کردن بمب حداقل این راکتور بايد يکسال کار کند، بعد ايران بايد توانايی جدا کردن پلوتونيم زباله سوخت از بقيه سوخت را پيدا کند. اين کار نمی‌تواند فورا صورت گيرد زيرا حرارت سوخت نیروگاه بعد از استفاده بالاست و سوخت بايد مدتی ـ حدود يکسال ـ در استخرهای خنک کننده قرار گيرد. بعد از خنک شدن نيز بازفراآوری (Reprossecing)  پلوتونيم کار ساده‌ای نيست و ايران اکنون امکانات بازفراآوری (جداسازی) پلوتونيم را ندارد. در نتيجه در بهترين حالت ايران نمی‌تواند قبل از پايان سال ۲۰۱۷ پلوتونيم لازم برای ساخت بمب را داشته باشد که البته داشتن پلوتونيم نيز کافی نيست بلکه ساخت خود بمب و داشتن موشکهای مناسب نيز لازم است که ايران فعلا تکنولوژی لازم برای اينها را نيز ندارد. پس از ديد نگارنده ترس از ساختن بمب از سوی ايران از طريق راکتور اراک نیز بيهوده و بی معناست، بويژه که اگر ايران صنعت فراآوری پلوتونيم از سوخت را داشته باشد، نمی‌تواند آنرا براحتی مخفی کند و رديابی آن بسيار ساده است زيرا بازفراآوری سوخت مصرف شده باعث پخش گازهايی در هوا خواهد شد که حتی اگر ناظران آژانس بين المللی اتمی در محل حضور نداشته باشند از طريق هوا می‌توان محل بازفراآوری پلوتونيم را تشخيص داد.

لازم به یادآوری است که برخی از محافل اسرائیل از سال ۱۹۸۴ به انتشار خبرهایی چون «ایران تا چند ماه دیگر صاحب بمب اتمی می‌شود»، می‌زدند.[9] حال آنکه حتی داشتن بمب، موقعیت خاصی به ایران نمی‌دهد، به قول ژاک شیراک رئیس جمهور اسبق فرانسه: «بمب ایران قبل از اینکه خاک ایران را بسوی اسرائیل ترک کند تهران به ویرانه‌ای تبدیل خواهد شد.»[10] پس ادعای غرب درباره ساختن سریع بمب از سوی ایران تنها اهرمی برای فشار در مذاکرات بوده و هست. از آنجا که ایران با توجه به فریبکاریهای ممتد از موضع ضعف وارد این مذاکرات شده است و در تله خود ساخته‌ای افتاده است و حاضر نیست واقعیات برنامه اتمی خود را با ملت ایران در میان بگذارد[11] و راه حلی که ممکن بود را به اجرا بگذارد و از سوی دیگر نیاز شدید به منابع مالی دارد، با اینکه طبق قرارداد ژنو زانو زده است اما غرب هنوز فشارها را ادامه می‌دهد. هر یک از کشورهای خارجی اسرائیل، روسیه، چین، فرانسه و آمریکا برای استفاده هر چه بیشتر از این بحران وارد شده‌اند و تا بتوانند از ضعف مفرط رژیم استفاده می‌کنند.

۲۰ ژانویه ۲۰۱۴: کارشناسان آژانس بین‌المللی اتمی در حال پلمپ امکانات عنی‌سازی ۲۰ درصدی − پایانی ساده به آن همه هیاهو
۲۰ ژانویه ۲۰۱۴: کارشناسان آژانس بین‌المللی اتمی در حال بی‌استفاده کردن تجیهزات غنی‌سازی ۲۰ درصدی − پایانی ساده به آن همه هیاهو

حقوق بشر، حقوق ملی و سیاست اتمی

وقتی سخن از حقوق بشر می‌شود در اولین واکنش یاد اعدامی ها، زندانیان سیاسی و تبعیدی‌ها می‌افتیم. اما نیک روشن است که رسیدگی به حقوق انسان تنها محدود به این امور هر چند مهم نمی‌شود. هزینه‌های بزرگی که ایران بخاطر سیاست‌های ویرانگرش پرداخت کرده است که از نظر مادی بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود، نسلی که بخاطر این تحریمها از بسیاری از امکانات محروم شده است، موج مهاجرتی که در این سالها ایران را در برگرفت، فرار مغزها به کشورهای غرب و فقر و فسادی که بر جامعه سایه افکنده است و بالاخره به بازی گرفتن زحمات متخصصان و مهندسان و کارگران ایرانی که بنام پیشرفت کشور همه نتیجه سیاست اتمی ضد حقوق بشری آقای خامنه‌ای است. سیاستی که هر روز آرام و بیصدا در این دهسال قربانی گرفته و هنوز و پیش می‌رود.

چهار فریبی که در بالا از آنها نام بردم از سوی رژیم ایران و قدرتهای خارجی مطرح شده‌اند. اما فعالان سیاسی و روشنفکران و فعالان حقوق بشری نیز در این موضوع بدون مسئولیت نیستند. پس لازم دیدم این نوشته را از دید حقوق بشر به شعار “انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست” به پایان ببرم. شعاری که نه تنها رژیم حاکم به تکرار از آن استفاده کرده و می‌کند بلکه حتی بخشی از مخالفان حاکمیت و فعالان حقوق بشری نیز این شعار را پذیرفته‌اند و گاهی برای تخفیف دادن آن گفته‌اند: بله “حق مسلم ماست اما ما حقوق دیگر نیز داریم”. اما واقعیت کدام است و آیا «انرژی اتمی» حق است؟

در هیچ کجای جهان “داشتن انرژی هسته‌ای” نه تنها حق مسلمی نیست بلکه حق نیز نیست. در سه کلمه “حق”، “مسلم” و “ما” فریب نهفته است. انرژی اتمی حق نیست زیرا حاکمیت مردم و آزادی انتخاب آنها حق است. پس اگر مردم یا منتخبان آزاد آنها رأی به استفاده از انرژی اتمی بدهند، نوع انتخاب آنها حق محسوب نمی‌شود زیرا هر انتخابی می‌تواند حق یا نباشد، بلکه حاکمیت مردم حق محسوب می‌شود. به سخن دیگر، در بهترین صورت اگر مردم ایران در رفراندومی یا از طریق نمایندگان منتخب خود، در یک انتخابات آزاد، تصمیم به استفاده از انرژی هسته‌ای گرفتند و حکومت تصمیم آنها را به اجرا گذاشت، حاکمیت و پروسه انتخاب آزادانه مردم است که حق محسوب می‌شود نه انرژی هسته‌ای که موضوع انتخاب است. از این‌رو گفتن اینکه انرژی هسته‌ای حق و آنهم حق مسلم ـ یعنی در باره آن نمی‌توان حتی گفتگو و یا کم و زیادی کرد زیرا “مسلم” است ـ ضد حق است. کلمه “مسلم” در این شعار برای سرکوب کاربرد دارد. چه کسی می‌تواند در برابر حقی که “مسلم” شمرده می‌شود بایستد یا با آن مخالفت کند؟ کلمه سوم در این شعار ضمیر “ما” است. از آنجا که این “ما” در مقابل قدرتهای خارجی بکار برده می‌شود، ملت ایران یا حداقل اکثریت ملت ایران، معنی می‌دهد. بکار بردن این کلمه در این شعار، ادعائی را واقعیت و حقیقت جلوه می‌دهد و القا میکند که کس، گروه یا کسانی که این شعار را می‌دهند بیانگر نظر ملت ایران یا اکثریت ملت ایران هستند که این فریبی بزرگ است.

 بدین‌ترتیب، حاکمیتی که هرگز اجازه نداده است مردم در جریان سیاست‌های هسته‌ای قرار بگیرند و حتی سیاسیون درون حاکمیت نیز حق بحث در باره آن‌ را ندارند و کوچکترین اطلاع رسانی در اینباره نکرده و تنها بعد از تسلیم در ژنو مقدار کمی درباره کم و زیاد سیاست اتمی ایران سخن گفته می‌شود، با این شعار بر جای ملت ایران و یا حداقل اکثریت ملت ایران می‌نشیند و بنام آنها سیاست ویرانگر خود را پیش می‌برد. سیاستی که از دید این جانب به خاطر هزینه‌های انسانی و مادی بسیار عظیمی که به بار آورده‌ است، یکی از مهمترین سیاست‌های ضد بشری ده سال اخیر رژیم جمهوری اسلامی بوده ‌است. از این‌رو این شعار از آغاز فریبی بود که به آن به گونه‌ای بایسته و شایسته رسیدگی نشد. اندک بودند کسانی که به این امر توجه کردند. به راستی آیا کسی به یاد دارد که رژیم جمهوری اسلامی درباره موضوع دیگری جز اتم، از اصطلاح “حق مسلم ما” استفاده کرده‌ باشد؟ آیا کسانی که برای تخفیف دادن شعار رژیم می‌گفتند: بله “حق مسلم ماست اما ما حقوق دیگر نیز داریم”، ضد حقِ دست ساخت رژیم را حق نمی‌گردانند و نمی‌باورانند؟ درحقیقت، با این گفته خود، با پذیرفتن قسمت اول جمله ـ یعنی شعار رژیم ـ بعنوان حق، ضد حق را پذیرفته و کار ناصواب رژیم را در شمار حق‌های دیگر قرار می‌دهند.

از این‌ رو در زمینه سیاست‌های اتمی رژیم و همچنین برخورد قدرتهای خارجی با آن شفاف سازی و اطلاع رسانی صحیح و خارج از حب و بغض‌های سیاسی از جمله وظیفه‌ای برای پیشبرد حقوق بشر در ایران است. بسیار متاسفم که در این باره بسیار کم گفته می‌شود و بسیار کم نوشته می‌شود. در آنچه مربوط به فرد فرد مردم ايران می‌شود مسئله اساسی اين است که هرگز با کسانی که بخاطر منافع سياسی خود بحرانهای عظيم را بوجود آوردند برخورد نکرده ايم و به محض اينکه به هر نوعی تظاهر کرده‌اند که می‌خواهند به بحران پايان دهند برايشان نيز دست زده ايم! مسلما منظور انتقامگيری و فردی کردن مسئله نيست، منظور رسيدگی و ريشه يابی مسائل و شفاف کردن آنهاست تا راه حل مناسب برای جامعه شناخته شود، طوريکه در آينده بنوعی ديگر دچار بحران ديگری نشويم. اگر روزی که گروگانهای امریکایی آزاد شدند بجای اينکه بگوييم “الان وقت چرتکه انداختن نيست” می‌پرسيديم چرا بعد ۴۴۴ روز آزاد شدند و این “مبارزه با امپریالیسم و استکبار جهانی” چقدر برای ايران هزينه داشته است؟ اگر روزی که آقای خمينی جام زهر را نوشيد و مجبور شد قطعنامه سازمان ملل برای آتش بس با عراق را بپذیرد بجای اينکه دل خوش کرده که جنگ پايان يافته است، می‌پرسيديم: «چرا الان؟ آيا قبلا فرصت‌هایی برای پايان جنگ فراهم شده بود؟ اگر آری، آنها کدام‌ها بودند و چرا از آنها استفاده نکردند؟ »، دچار بحران اتمی نمی‌شديم. اکنون نيز درباره اين بحران بجای سپردن سکان و در انتظار نشستن يا دست زدن برای آقايان خامنه‌ای و رفسنجانی و روحانی که خود عامل بوجود آمدن وضعيت امروز هستند تا به اصل آن نپردازيم، فردا باز هم با بحران ديگری برخورد خواهيم کرد!

پانویس‌ها

[1]  در وب‌سایت “گویانیوز”:

[9]  ایران در آخرین مرحله تولید بمب اتم، تیتر روزنامه ماریف به زبان عبری، ۲۵ آوریل ۱۹۸۴

‘Iran in final stage of production of nuclear bomb’, Maariv headline, April 25, 1984 — in Israel.

[1]  در وب‌سایت “گویانیوز”:

آيا سوخت اتمی برای ايران ضروری است؟ جمشيد اسدی، مجيد محقق، مهران مصطفوی، کورش زعيم

− بخش نخست. سوخت اتمی برای تامين سوخت ايران ضروری نيست!

− بخش دوم: امکان بازيافت انرژی‌های از دست رفته

− بخش سوم – توان بالای ايران برای توليد انرژی‌های پاک

 [2] خروج از بحران اتمی سنتزی بین سه تعامل؟ : گفتگو با مهران مصطفوی (در soundcloud)

[3]  پیشنهاد ایران به روسیه برای شرکت در تامین سوخت نیروگاه بوشهر (رادیو فردا)

[4]   صالحی: عُدول از آب سنگين مانند عُدول از غنی سازی است (روحانی نیوز)

[5]  سياست اتمی، گناه اوليه و راه حلی ممکن، مهران مصطفوی (گویا نیوز)

[6]  محمد نبویان: «به دنبال بمب اتم نیستیم اما برای اینکه اسرائیل را سر جایش بنشانیم، بمب اتم لازم است! » (سایت انقلاب اسلامی)

[7] Oli Heinonen، “Can the nuclear talks with iran be saved?” 24 06 2011

Feasibility and benefits of converting the iranian heavy water researchreactor IR-40 to more proliferation-resistance reactor – Thomas Mo Willing

[8]  راکتور اراک قربانی سياست اتمی ايران، مهران مصطفوی (گویا نیوز)

[9]  ایران در آخرین مرحله تولید بمب اتم، تیتر روزنامه ماریف به زبان عبری، ۲۵ آوریل ۱۹۸۴

‘Iran in final stage of production of nuclear bomb’, Maariv headline, April 25, 1984 — in Israel.

[10] Chirac Strays From Assailing a Nuclear Iran (New York Times)

[11]  سياست اتمی، گناه اوليه و راه حلی ممکن، مهران مصطفوی (گویا نیوز)

‌‌‌

در همین زمینه

اتم و مردم؛ مردم حق دارند بدانند

شیرین عبادی: حقایق در مورد مسئله اتمی ناگفته مانده