عامل گرامی، کار‌شناس حوزه مذهب و مطالعات زنان است. او به مدت ۲۰ سال استاد دانشگاه منوبه تونس بوده است. او سال گذشته در صف مبارزه با محاصره دانشگاه توسط سلفی‌ها فعالیت می‌کرد.

تونس

درگفت‌و‌گوی زیر که توسط کریمه بنون با عامل گرامی انجام شده است، وی تجربه خود را به عنوان یک زن و استاد دانشگاه در تونس بعد از انقلاب روایت می‌کند. این استاد دانشگاه از وضعیت زنان، روشنفکران، کنشگران و روزنامه‌نگاران در دوره کنونی قدرت‌گیری حزب «نهضت» و چالش‌های پیش روی آنان و همچنین از نگرانی‌های خود درباره آینده مصر سخن می‌گوید.

کریمه بنون، استاد حقوق دانشگاه کالیفرنیا و مشاور حقوقی سابق سازمان عفو بین‌الملل است. کتاب او با عنوان «فتوای شما اینجا کاربرد ندارد: داستان‌های ناگفته از مبارزه علیه بنیادگرایی در مصر» به تازگی منتشر شده است.

کریمه بنون: می‌توانید وضعیت کنونی و بزرگ‌ترین چالشی که پیش روی زنان کنشگر و سکولار قرار دارد را شرح دهید؟

عامل گرامی: مسئله اصلی آزادی‌های مدنی و چگونگی نجات از موج خشونت علیه زنان است. تنش‌هایی برای زنان در مورد لباس و سبک زندگی‌شان وجود دارد. به طور مثال، شنا کردن در ماه رمضان برای زنان مشکل ایجاد می‌کند. این پدیده‌ای جدید در تونس است.

برای زنان کنشگر این امکان وجود ندارد که هنگام شب در شهر خود رفت و آمد کنند یا به مناطق روستایی بروند؛ به خصوص به مناطقی که بنیادگرایان اسلامی قوانین خود را در آن اجرا می‌کنند.

این رابطه جدید با بدن به واسطه نوعی ورزش و در عین حال این حس که شما در حوزه عمومی آزاد نیستید که آنچه را دوست دارید انجام دهید، مشکل‌زاست. بخصوص اینکه کسانی هستند که از خشونت برای اصلاح رفتار زنان استفاده می‌کنند.

از سوی دیگر، برای زنان کنشگر این امکان وجود ندارد که هنگام شب در شهر خود رفت و آمد کنند یا به مناطق روستایی بروند؛ به خصوص به مناطقی که بنیادگرایان اسلامی قوانین خود را در آن اجرا می‌کنند. مانند مناطق روستایی نزدیک «بنزرت»، جایی که در کنترل سلفی‌هاست. تونس دیگر‌‌‌ همان کشور دو سال پیش نیست، ما دیگر آن آزادی عمل گذشته را نداریم.

چه چیزی منجر به ترس شما و مانعی برای پویایی شده است؟

برخی از کنشگران شناخته شده تهدید به مرگ شده‌اند. بنابراین ما نمی‌توانیم به مناطق روستایی برویم مگر اینکه زندگی خود را به خطر بیاندازیم. در حال حاضر در مناطق بخش‌بندی شده، از رفت و آمد در بسیاری از مناطق تحت سلطه سلفی‌ها اجتناب می‌شود.

اندکی از افرادی که از خشونت استفاده می‌کنند، قدرتمند شده‌اند و حتی پلیس هم از آنان می‌ترسد. برای مثال، یک گروه هنری در «الکف» به دلیل اجرای نمایشی درباره ترور یک حقوقدان و فعال حقوق بشر به نام «شکری بلعید» در فوریه ۲۰۱۳ دستگیر شدند.

عامل گرامی
عامل گرامی

گزارش‌ها حاکی از این بود که قاضی پرونده نزدیک به سلفی‌ها بوده است. این چالشی واقعی برای کنشگران، روشنفکران، روزنامه‌نگاران و هنرمندان است. به طور فزاینده، مناطق مختلف تحت تسلط گروه‌های مختلف درمی‌آید. حتی هنگام تظاهرات و گردهمایی‌های مختلف نیز خیابان‌ها تقسیم می‌شوند و به طور مثال شما نمی‌توانید اطراف منطقه‌ای بروید که شبه نظامیان «نهضت» در حال تظاهرات در آنجا هستند. برخی روزنامه‌نگاران، کنشگران زن و رهبران اپوزیسیون مورد خشونت کلامی و فیزیکی قرار می‌گیرند. مهم‌ترین مسئله این است که ما چگونه می‌توانیم کنار یکدیگر زندگی کنیم و از تکه تکه شدن گذر کنیم. حزب «نهضت» از اعضای خودش و «ائتلاف حفظ انقلاب» (گروه‌های خشونت‌طلب اسلام‌گرا) برای خشونت علیه روزنامه‌نگاران و روشنفکران استفاده می‌کند تا از قلمرو خود دفاع کند. آنان اینجا هستند تا مطمئن شوند که عبور از مرز غیر ممکن است.

شما گفتید که برابری جنسیتی بدون جدایی دین از حکومت امکان‌پذیر نیست. این موضوع را بیشتر توضیح می‌دهید؟

بحث‌های مجلس موسسان، جایی که زنان حزب «نهضت» از نقش مکملی زنان دفاع می‌کنند و از طرفی هم کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان در سازمان ملل متحد را در نظر بگیرید.

 زنان حزب «نهضت» تظاهراتی مقابل وزارت زنان با شعار «اگر مرتکب زنا شوید، مجازات می‌شوید» سازمان‌دهی کردند. برخی از آنان می‌گویند که کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان به معنی ایدز است، زیرا رابطه جنسی خارج از ازدواج را ترویج می‌کند. این استراتژی جدید نه تنها توسط حزب «نهضت» بلکه توسط اخوان المسلمین هم استفاده شده است. تعادلی میان قوانین بین‌المللی و قوانین ملی وجود ندارد، بلکه این تمایل وجود دارد که کل منطقه با قوانین محلی و اسلامی اداره شود. استراتژی حزب حاکم در این جملات نهفته است: «ما با آزادی موافقیم، اما به این شرط که مخالف سنت نباشد». این دیگر نه گفتمانی دوگانه، بلکه چندگانه است.

در این شرایط و با وجود فشاری که حزب «نهضت» بر تونسی‌های سکولار می‌آورد، در مورد اینکه رسانه‌های غربی این حزب را میانه‌رو و معتدل معرفی می‌کنند، چه نظری دارید؟

آنان این اصطلاح «اسلام معتدل» و «دموکراسی سازگار با اسلام» را ساخته‌اند؛ اما چیزی که ما امسال شاهد آن بودیم رویای «نهضت» برای تحقق یک حکومت اسلامی است. آن‌ها مشغول دفاع مقدس هستند و فردی را برای بیان اعتقادات به هفت سال زندان به جرم الحاد محکوم می‌کنند. فضایی برای هنر و تحمل تفاوت‌ها وجود ندارد.

حتی هنگام تظاهرات و گردهمایی‌های مختلف نیز خیابان‌ها تقسیم می‌شوند و به طور مثال شما نمی‌توانید اطراف منطقه‌ای بروید که شبه نظامیان «نهضت» در حال تظاهرات در آنجا هستند.

 در غرب، معمولاً از «نهضت» به عنوان یک حزب همگن صحبت می‌شود، اما می‌بینیم که در این حزب شکاف وجود دارد. حتی داخل حزب «نهضت» گروه‌های رادیکالی دیده می‌شود. مانند «صادق شورو» عضو مجلس موسسان و «حبیب اللوز» بنیادگرای عضو مجلس موسسان. اللوز در برخی گردهمایی‌ها و جلسات و ویدئو‌ها خواستار تصفیه رسانه‌ها، روشنفکران و دعوت از واعظان مصر و خلیج فارس برای ترویج ختنه زنان و حجاب شده است.

 «صادق شورو» همچنین خواستار استفاده از مجازات حد (مجازات‌های بدنی مانند شلاق و سنگسار موجود در قوانین اسلامی) و مقابله با معترضان توسط قطع دست‌ها و پاهای آنان با توجه به قوانین اسلامی شده است. پس چه کسی معتدل و میانه‌رو است؟ یک زن عضو مجلس موسسان در حزب «نهضت» خواستار جدایی زن و مرد در سواحل‌ و وسایل حمل و نقل عمومی شد. جناح رادیکال شورا که توسط «نهضت» رهبری می‌شود نیز در این میان بسیار تاثیرگذار است.

نگرانی شما نسبت به تروریسم سازمان یافته و گروه‌های مسلحی که در نزدیکی مرز الجزایر فعال هستند چگونه است؟

گروه‌های مسلح به خوبی سازمان یافته‌اند. در سال اول انقلاب، زمانی که ما کارناوال داشتیم و رویایمان انقلاب بود، آنان خود را سازمان دادند. آنان از این دوره بی‌نظمی سود بردند و امروز همه جا هستند.

دانشگاه «منوبه» از نوامبر ۲۰۱۱ تا مارس ۲۰۱۲ توسط کسانی که «حبیب کزداغلی» رئیس دانشگاه آنان را دشمنان تونس مدرن و پیشرفت نامید، اشغال شد. می‌توانید این رویداد را که همکارتان «حبیب ملاخ» آن را «وضعیت فاجعه‌بار» خوانده است، روایت کنید؟

چند مسجد از مردم درخواست کردند که به دانشگاه «منوبه» بروند و با روشنفکران سکولار، کسانی که مخالف اسلام هستند، مخالفت کنند. بسیاری از کسانی که در این تصاحب نقش داشتند دانشجو نبودند. آنان شروع به مسدود کردن کلاس‌ها کردند. بنابراین، هیچ راهی نبود مگر اینکه کلاس‌ها تشکیل نشود تا از آنجا بروند.

برخی از مردم محله‌های اطراف به پیشوایان خود که گفتند «منوبه» توسط مخالفان اسلام اداره می‌شود اعتماد کردند. آنان اقدام خود را احیای اسلام در این دانشگاه نامیدند. «منوبه» را مورد هدف قرار دادند زیرا این دانشگاه به دلیل مطالعات مدرن اسلامی و تفسیر دوباره قرآن شناخته شده بود. من در مورد ارتداد در اسلام و ازدواج مردان غیر مسلمان با زنان مسلمان نوشتم. این قرائت جدید بنیادگرایان اسلامی را آشفته کرد.

روزی در ماه نوامبر ۲۰۱۱، به دانشگاه که رسیدم، فهمیدم شخصی در خطبه‌ای خواستار این شده است که دانشجویان مرا از دانشگاه بیرون کنند. خوشبختانه، مرا نشناختند و توانستم از مهلکه عبور کنم. آنها مخالف من بودند زیرا ظاهراً من مخالف اسلام هستم. دین تطبیقی تدریس می‌کردم و با یهودیان و مسیحیان بودم و بنابراین از دیدگاه آنها ضد اسلام بودم. آن سال درس دیگری درباره فمینیسم تدریس می‌کردم، پس من دختر بد اسلام بودم. آن روز چنین شروع شد، اما پایان روز درگیری به وجود آمد.

این تمایل وجود دارد که کل منطقه با قوانین محلی و اسلامی اداره شود. استراتژی حزب حاکم در این جملات نهفته است: «ما با آزادی موافقیم، اما به این شرط که مخالف سنت نباشد». این دیگر نه گفتمانی دوگانه، بلکه چندگانه است.

یک گروه از سلفی‌ها تلاش کردند تا با رئیس دانشگاه دیدار کنند. آنان خواستار تاسیس نمازخانه در دانشگاه بودند، می‌خواستند زنان و مردان جدا شوند و استادان زن فقط به دانشجویان دختر درس بدهند. در عرض دوماه، دانشگاه تحت کنترل سلفی‌ها بود. ما را از دانشگاه بیرون کردند و خودشان در دانشگاه فوتبال بازی می‌کردند.

گزارش شده است برخی حتی با همسر خود در آنجا رابطه جنسی داشتند. زمانی که یک تحصن کننده به علت اعتصاب غذا به بیمارستان منتقل شد، فهمیدند که باردار است.

مقامات رسمی در این زمینه دخالت نکردند و استدلال کردند که این یک بحث ایدئولوژیک است. فرزند «علی العریض» وزیر دفاع داخلی از حزب نهضت در آنجا با فعالان سلفی بود.

واکنش دانشجویان چه بود؟

برای دانشجویان زمان برد تا از پروژه واقعی سلفی‌ها آگاه شوند و اینکه چه اتفاقی می‌افتد اگر «منوبه» و همه دانشگاه‌ها تحت کنترل آنان دربیاید. چیزی که اتفاق افتاد یک آزمون بود و مقاومت ما پیامی برای سایر دانشگاه‌ها بود مبنی بر اینکه آینده و آزادی علمی ما در خطر است. این نقش ما به عنوان استاد دانشگاه است تا از آینده آموزش دفاع کنیم. این جریان‌ها زمانی که سلفی‌ها پرچم تونس را از دانشگاه پایین کشیدند و پرچم خود را بالا بردند به اوج خود رسید.

زمانی که این اتفاق افتاد، مردم تونس مخالف سلفی‌های اشغال‌گر شدند. در یک حرکت نمادین، یک دانشجوی دختر با سلفی‌ها مخالفت کرد، از بام بالا رفت و پرچم ملی را بالا برد. اشغالگران در «منوبه» با وجود عدم مداخله مقامات رسمی شکست خورند. با این وجود، جامعه دانشگاهی در حال حاضر از آسیب رنج می‌برد. آن زمان برای شما و همکاران‌تان چگونه بود؟

آن زمان استادان مورد خشونت‌های مکرر قرار گرفتند. برای مثال، آنان به روی استاد زنی چاقو کشیدند تا او را مجبور کنند دانشجویانی را بپذیرد که نقاب دارند.

«حبیب ملاخ» می‌نویسد که اشغالگران سلفی هشدار دادند که لعنت و جهنم، سرنوشت دانشجویان دختری خواهد بود که برهنه هستند (منظور برهنه بودن صورت آنان است). به نظر می‌رسد آنان به طور خاص زنان را مورد هدف قرار دادند.

من خودم توسط گروهی از دانشجویان و حامیان آنان احاطه شده بودم که می‌گفتند: «گمشو» (شعاری که در انقلاب ۲۰۱۱ علیه زین‌العابدین بن علی استفاده شد). آزاردهنده است. این گروه از دانشجویان فکر می‌کنند شما شیطانی به نمایندگی از غرب هستید. نمی‌توانم این اتفاق را فراموش کنم. برخی از آنان مرا تهدید به تجاوز کردند. من زندگی‌ام را صرف آموزش ارزش‌ها کرده‌ام و عضو گروه‌های زیادی در مورد گفت‌و‌گوهای ادیان هستم. هدف من تلاش برای پذیرش حق متفاوت بودن و درک فلسفه تفاوت‌های نژادی، طبقه‌ای، جنسیتی و مذهبی است. در ‌‌نهایت من خودم را پس از انقلاب «دیگری»  یافتم.

می‌توانید نقش قهرمانانه رئیس دانشگاه «حبیب کزداغلی» را در مقاومت برابر سلفی‌ها توضیح دهید؟

او ماه‌های زیادی را صرف سازماندهی تظاهرات، کنفرانس‌های خبری، نامه‌ها و درخواست از جامعه مدنی و روشنفکران با کمک روزنامه‌نگاران و سیاستمداران اپوزیسیون برای حمایت ما کرد. این شکل دیگری از مبارزه است. با وجود آنچه ما انجام دادیم و اینکه ما دانشگاه را پس گرفتیم، مبارزه برای آزادی علمی در تونس ادامه دارد. گروهی از سلفی‌ها، بیشتر از خارج دانشگاه، دانشگاهی در «جندوبا»، شمال غربی تونس را به محاصره درآوردند تا علیه مجازات برخی دانشجویان سلفی که قانون را نقض کردند اعتراض کنند. آنان توانستند تمام کلاس‌ها را لغو کنند. امتحانات برگزار نشد و دانشجویان یک سال آکادمیک را از دست دادند. مداخله‌ای هم از جانب پلیس صورت نگرفت.

ما در دورانی بحرانی هستیم. سلفی‌ها اعتقاد دارند بالا‌تر از قانون و از مجازات مصون هستند. آنان ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۲ در اعتراض به فیلم بی‌گناهی مسلمانان به سفارت امریکا حمله کردند و به شش ماه حبس محکوم شدند، اما مجازات نشدند.

 ما در دورانی بحرانی هستیم. سلفی‌ها اعتقاد دارند بالا‌تر از قانون و از مجازات مصون هستند. آنان ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۲ در اعتراض به فیلم بی‌گناهی مسلمانان به سفارت امریکا حمله کردند و به شش ماه حبس محکوم شدند، اما مجازات نشدند.

آیا دولت اسلامی می‌تواند در تونس شکل بگیرد؟

اگر نیروهای لیبرال ضعیف شوند و بدون استراتژی روشن عمل کنند.

بهترین راه برای اطمینان از اینکه چنین اتفاقی نمی‌‌افتد و مبارزه با ایدئولوژی بنیادگرایی در مصر چیست؟

تمام مشکل این است که ما ایدئولوژی نداریم. اسلام‌گرایان این قدرت را دارند که با مردم صحبت کنند و از همه مهم‌تر پول دارند. از سوی بنیادگرایان جهان به آن‌ها پول می‌رسد. چه کار می‌توانید کنید زمانی که عده‌ای پول دارند و می‌توانند انتخابات را بخرند و سازماندهی کنند و دیگر احزاب ضعیف هستند و پولی ندارند؟ در حال حاضر، آنان مسلح هستند، مانند اخوان المسلمین. اگر آن‌ها خشونت و پول دارند، ما چگونه می‌توانیم انتخابات داشته باشیم؟

فکر می‌کنید چند درصد از مردم از بنیادگرایان حمایت می‌کنند و چند درصد از سکولاریسم؟

مردم خسته شده‌اند زیرا چشم‌انداز اقتصادی وجود ندارد. ما همه – احزاب سکولار و لیبرال- شکست خورده‌ایم. ما سعی می‌کنم از مفاهیم و قانون اساسی صحبت کنیم. بسیاری از مردم تصمیم گرفته‌اند رای ندهند. علاوه بر این، مردم دیگر به حزب «نهضت» علاقه ندارند. آنان کسی را می‌خواهند که مشکلات اقتصادی آنان را حل کند.

زندگی شما اکنون چگونه است، به خصوص بعد از ترور «شکری بلعید»؟

من بسیار افسرده شده‌ام. دیگر قادر به انجام کارهای علمی خود از زمان انقلاب نیستم. نمی‌توانم تحلیل‌های عمیق بنویسم. از نظر شخصی، وقت زیادی را با همسرم و فرزندانم نمی‌گذرانم. من به طور کلی صرف مبارزه شده‌ام و باید با تهدیدات اخیر دست و پنجه نرم کنم. بعد از ترور «شکری بلعید» درباره پروژه بنیادگرایی برای ایجاد یک دولت اسلامی در تلویزیون صحبت کردم و پس از آن تهدید به مرگ شدم. تلفن و ایمیل من کنترل می‌شود. اغلب پیام‌های فیس بوکی حاوی توهین وافترا دریافت می‌کنم. مثل این است که من به سال‌های زمان زین‌العابدین بن علی برگشته‌ام.

کنشگران کشورهای دیگر چطور می توانند مردم تونس را حمایت کنند؟

شاید بهترین کار این است که این وقایع مستندسازی شود، زیرا ما وقت کافی برای نوشتن درباره تجربیات روزمره‌مان را نداریم. نویسندگان باید به مردم نشان دهند که پشت این داستان موفق انقلاب، زنانی هستند که برای حق‌شان می‌جنگند، نه تنها برای داشتن حقوق بیشتر بلکه برای ابقای حقوقی که قبلاً داشته‌اند. این زنان برای آینده بهتر نسل‌های آینده تلاش می‌کنند.

ما وقت کافی برای نوشتن درباره تجربیات روزمره‌مان را نداریم. نویسندگان باید به مردم نشان دهند که پشت این داستان موفق انقلاب، زنانی هستند که برای حق‌شان می‌جنگند، نه تنها برای داشتن حقوق بیشتر بلکه برای ابقای حقوقی که قبلاً داشته‌اند.

از تجربه خود بعد از ترور «محمد براهمی» در ۲۵ جولای 2013 بگویید.

براهمی عضو مجلس موسسان و در حال نگارش پیش‌نویس قانون اساسی جدید بود. او و حزب «جبهه خلق» خود را آشکارا در مقابل حزب اسلامی «نهضت» قرار دادند؛ حزبی که خانواده براهمی آن را محکوم به دست داشتن در ترور می‌کند.

قتل زمانی اتفاق افتاد که تونس در حال جشن گرفتن سالگرد استقلال از فرانسه بود. به عنوان شهروند و روشنفکر تونسی از تظاهرات اپوزیسیون مقابل ساختمان مجلس موسسان بعد از ترور براهمی خوشحال شدم. تظاهرات‌کنندگان از حزب «نهضت» به دلیل کنار نگذاشتن افراط‌گرایان تندرو انتقاد کردند؛ کسانی که مرتکب اعمال خشونت‌آمیز زیادی در سال‌های اخیر شدند. با این حال، جدی‌ترین چالش برای «نهضت» کنترل کردن افراط‌گرایان در میان رهبران خود بوده است. «نهضت» همچنین به دلایل زیر مورد انتقاد قرار گرفت: اجازه دادن به رشد اسلامی شدن در کشور، تحمل گروه‌های افراطی مانند سلفی‌ها و جهادی‌ها که مردان جوان را برای جنگ در سوریه به کار می‌گیرند، از زنان تونسی برای رابطه جنسی با مجاهدین استفاده می‌کنند و زنانی را که کار می‌کنند یا بی‌حجاب هستند تهدید می‌کنند.

من خانواده شهید براهمی را تحسین می‌کنم. همسر براهمی، «مبارک براهمی» زنی شجاع است که خواستار استعفای دولت تونس و مجلس موسسان و تغییر واقعی در تونس شده است. او اعلام کرده است که حزب «نهضت» حزبی میانه‌رو نیست، بلکه جنبشی افراطی با گذشته‌ای خشونت‌آمیز است.

استراتژی برای مقابله با بنیادگرایان تونس چه باید باشد؟

راهی برای مردم تونس نیست، آنان باید مقاومت کنند و برای آینده بهتر فرزندان‌شان مبارزه کنند. من سخن «طاهر جاووت»، روزنامه‌نگار الجزایری را که توسط بنیادگرایان مسلمان در مه ‌۱۹۹۳ به قتل رسید، در ذهن دارم: «اگر سخن بگویید شما را می‌کشند، اگر ساکت بمانید شما را می‌کشند، پس سخن بگویید و بمیرید». همه مردم تونس، روشنفکران، هنرمندان، روزنامه‌نگاران باید مسئولیت خود را برای گسترش آگاهی برعهده بگیرند، فرهنگ صلح را ترویج کنند و تفاسیر مدرن از متون مذهبی و آموزش و پرورش مدرن را توسعه دهند.