در حمله مسلحانه جمعه ۳ آبان معادل با ۲۵ اکتبر در منطقه مرزی شهرستان سراوان در جنوب شرقی استان سیستان بلوچستان از سوی گروه جیش العدل، ۱۴ مرزبان ایرانی کشته شدند. در پاسخ به آن بلافاصله ۱۶ زندانی از سوی قوه قضاییه ایران اعدام شدند، پاسخ جمهوری اسلامی این پرسش را مطرح میکند که چرا حکومت ایران از ایجاد امنیت در این منطقه ناتوان است؟
نگاهی گذرا بر این استان نشان از فقر فزاینده و بیکاری دارد. طبق سرشماری سال ۹۰ جمعیت این استان حدود ۲/۵ میلیون نفر است که برخلاف شاخص کشوری، جمعیت روستایی آن قدری بالاتر از ۵۰ درصد است. سهم جمعیت روستایی حدود ۱/۲۸ میلیون نفر است. سرشماری سال ۸۵ نشان میدهد که حدود ۳۲ درصد از جمعیتی که باید تحصیل کنند، بی سوادند. از مجموع ۱۶۰۱۸ کارگاه صنعتی کشور در سال ۱۳۸۴ استان سیستان و بلوچستان دارای ۱۳۸ کارگاه صنعتی است، یعنی سهم این استان حتی به یک درصد هم نمیرسد. آمار بیکاری در این استان متناقض است ولی آنچه مسلم است سیستان و بلوچستان یکی از بالاترین آمار بیکاری در استانهای ایران را دارد. به گزارش سایت حامی کار آمار بیکاری این استان ۲۷/۲ درصد است.
به گفته نماینده سابق استان سیستان در اقتصاد نیوز، انواع و اقسام شغلهای کاذب در استان سیستان وجود دارد. از سیگار فروشی یا فروختن یک گالن گازوئیل تا بردن یک توپ پارچه به آن طرف مرز، همگی در گروه مشاغل کاذب قرار میگیرند. شغلهایی که به چرخه تولید هیچ کمکی نمیکنند و فرد تنها برای امرار معاش به طرف آنها سوق پیدا میکند.
حال با این وضعیت اقتصادی و بیکاری، عجیب نیست که گروههایی مانند جیش العدل زمینه مناسبی برای حرکت مییابند. جیش العدل یکی از گروههایی است که بعد از متلاشی شدن جندالله به وجود آمد. به نظر میرسد که این گروه از سوی کشورهایی مثل عربستان سعودی و قطر حمایت میشود. جیش العدل خود را سنی مینامد و در صدد این است که رژیم جمهوری اسلامی را از منطقه پاک کند. این گروه در مورد واقعهی سوم آبان در سایت خود علت این درگیری را این گونه توضیح میدهد:
«این عملیات پیروزمندانه پاسخی است به جنایتهای وحشیانه سپاه پاسداران در سرزمین اسلامی سوریه و همچنین پاسخی است به ظلم و جنایتهایی که رژیم در حق مردم مظلوم اهل سنت ایران مرتکب میشود از جمله اعدام جوانان بی گناه بلوچ و همچنین اعدام جوانان غیور کرد و جوانان سلحشور عرب اهوازی که توسط دستگاه غاصب و جنایت پیشه ولایت جور و ستم طاغوت عصر و فرعون زمان طی چند روز گذشته به دار زده شدند.».
نکته مهم در این اطلاعیه اشاره به حضور و دخالت حکومت جمهوری اسلامی در سوریه و حمایت از دولت اسد است که ایران را وارد یک درگیری منطقه ای کرده است.
باید توجه داشت، ۱۴ مرزبان ایرانی که در این درگیر کشته شدند، همگی از استانهای دیگر ایران به این منطقه آورده شده بودند. پرسش اصلی این است: برای نگهبانی از مرزهای استان چرا نباید از نیروهای بومی استفاده کرد؟ اما در مقابل این حرکت جیش العدل که مرزبانهای بی گناه را به گلوله بست، پاسخ حکومت اسلامی چه بود؟ جمهوری اسلامی خون را با خون شست و این درست همان چیزی است که جیش العدل میخواهد. واکنش جمهوری اسلامی اعدام ۱۶ نفر بود که هیچکدام از آنها در این درگیری شرکت نداشتند و اساسا قبل از تشکیل گروه جیش العدل دستگیر شده بودند. ۸ نفر از آنها اتهام جرائم مواد مخدر داشتند و ما نام آنها را نمیدانیم و ۶ نفر دیگر که به گفتهی محمد مرزیه، دادستان عمومی و انقلاب زاهدان به تلافی این عملیات اعدام شدند، عبارت اند از ناظر ملازهی فرزند حبیب، مهرالله ریگی ماهرنیا فرزند نظر، عبدالوهاب ریگی فرزند محمدرضا، حبیبالله ریگینژاد شورکی فرزند محمد، سعید نارویی فرزند میرزا، حامد وکالت فرزند عبدالحکیم، سلمیان میائی فرزند جان محمد و احمد بهرام زهی فرزند گل محمد، افرادی هستند که به اتهام عضویت در گروه مسلح”جندالله” اعدام شدند.
حبیب الله ریگی نژاد در حالی که چند روز از عروسیاش میگذشت در محاصرهی نیروهای انتظامی و اطلاعاتی در سال ۱۳۸۷ دستگیر شد. او در زاهدان مغازه دار بود و تنها اتهامی که به وی تفهیم شده بود دوستی سابق با مولوی عبدالرئوف ریگی بود. او بدون ارتکاب جرم و صرفاًّ به خاطر نسبت فامیلی و دوستی سابق با مولوی عبدالرئوف ریگی به اسارت در آمد.
عبدالستار دوشوکی رییس مرکز مطالعات بلوچستان در لندن میگوید: در میان این ۱۶ نفر حبیب الله ریگی نژاد به ۱۱ سال زندان محکوم شده و قرار وثیقه یک میلیارد تومانی برای آزادی داشته است. وی اضافه میکند این اعدامها حتی خلاف موازین قانونی جمهوری اسلامی است : «قانون حتی برای حکم اعدام فرصت حداقل ۴۸ ساعته در نظر گرفته است».
دو نفر دیگر از زندانیان سیاسی که به تلافی اعدام شدهاند عبدالوهاب ریگی و مهرالله ریگی نام دارند که هر دو در زمان بازداشت ۱۷ سال سن داشتند. آنان از سوی دادگاه انقلاب به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده بودند.
به نظر میرسد که جمهوری اسلامی در این تصور است که با ادامهی اعدامها و چرخهی خشونت میتواند به بحران در این منطقه خاتمه دهد. در طی سالهای اخیر عملیات مسلحانهی گوناگونی انجام شده و پاسخ ان نیز اعدام بوده است. اما عملیاتها پایان نیافتهاند. جیش العدل مدام در صدد عملیات جدید در منطقه است و با اینگونه اعدامها بیشتر به هدف خود که شستن خون با خون است نزدیک میشود، امری که در اطلاعیه های خود بارها بر آن تاکید کرده است. این گروه دهم آبان، در وب سایت خود از دستگیری دو بسیجی به نام پیرمحمد شهنوازی و اسحاق دانشور خبر داده است.
با توجه به اینکه افراد اعدام شده، هیچ گونه ارتباطی با عملیات جیش العدل در سراوان نداشتهاند، به نظر میرسد که در حکومت جمهوری اسلامی پتانسیل اعمال خشونت برای انتقام و بقا به طور بالقوه وجود دارد و هر زمان که احساس خطر کند، این پتانسیل بالفعل میشود؛ همچنان که در سال ۶۷ در حین عملیات مرصاد زمانی که احساس خطر کرد، زندانیانی که هیچ ارتباطی با این عملیات نداشتند را در سراسر ایران حلق آویز کرد. امروز نیز به طور علنی و به تلافی، پس از عملیاتی که هیچ گونه ارتباطی میان عملیات سراوان و زندانیان نبوده، ۱۶ نفر را اعدام کرده است.
زمانه در مورد علت این خشونتها و راه حلهای بحران و ناامنی در سیستان و بلوچستان، با امیر حسین دوشوکی و مجتبی واحدی، دو فعال سیاسی، به گفتوگو نشسته است.
[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20131104_AmirHossein_Doshilu_PanteaBahrami.mp3[/podcast]