کمی بهار

الياس خان كه نگران رخنه كردن كمونيست‌ها به كوره‌پزخانه است يك ميهمانى مى‌دهد تا دوستان پان ايرانيست‌اش را به...

الياس خان از عبدالله و فتح‌الله دعوت مى‌كند تا به كوره پزخانه بروند. در آنجا به اطلاع آنها مى‌رساند...

دو روز پس از مراسم ازدواج نير و دكتر اعتماد آنها به بيمارستان بازگشتند. همه تبريک مى‌گفتند و درخواست...

مجلس عروسى دكتر اعتماد و نير ادامه دارد. عزت و سپهدار متوجه مى‌شوند كه به راستى در جمع كمونيست‌ها...

دكتر اعتماد كه در زمان زندانى بودنش همسر خود را به دليل بيمارى سرطان از دست داد پس از...

دکتر اعتماد از نیر خواستگارى مى‌کند، اما زن نگران بچه‌هایش است. دکتر به او مى گوید که هر مرد...

عترت در قهوه خانه سر راه با خواهر ناتنى‌اش اختر روبرو مى‌شود. زن مى‌گوید که با ورود شوروى‌ها به...

عترت همچنان که در بیمارستان است باز به یاد گذشته مى‌افتد. نظامى جوان قصد داشت هرچه زود‌تر با همسرش...

عترت براى دیدن شوهرش به رضائیه مىرود و او را در بیمارستان شوروى‌ها پیدا مى‌کند، در حالى‌که یک پاى...

الياس خان پس از آن كه كاملاً در تهران مستقر مى‌شود به جست‌وجوى برادران پدرى‌اش مى‌رود و آنها را...

الياس خان موفق مى شود با پياده حركت كردن به سوى تهران برادرش را پيدا كند. او خود را...

نادر پس از شش ماه غيبت به ديدار الياس خان آمده. او با اندوه به عمويش اطلاع مى دهد...

جشن تولد بهين است. فخرى كه احساس بزرگى مى‌كند سيگارى از خواهرش مى‌گيرد تا برود يواشكى دود كند.

جشن تولد بهين پنج ساله است. اشرف‌السادات و فروغ به خانه خانم لقا مى‌روند تا همگى با هم به...

شوكت از اين كه به خانه‌ى يك كمونيست برود نگران است. او از كمونيسم چيزى نمى‌داند. عفت اعتماد...

نير براى ديدن بچه‌هايش به خانه‌ى خانم لقا مى‌رود. عزت او را كه پرستار است تحقير مى‌كند، اما در...

ایران در آستانه جنگ جهانی دوم قرار دارد. دکتر اعتماد گرایش‌های چپ دارد وبرای همین در بیان عقایدش محتاط...

دو پاسبان به بيمارستان آمده و دكتر اعتماد را به عنوان كمونيست دستگير مى كنند و...

یر آگهى استخدام بیمارستان را مى بیند. وارد مى شود و با دکتر اعتماد حرف مى زند.

خانم لقا آشفته حال در خانه با شوکت مشورت مى کند که نیر از راه مى رسد. عزت...