شهرنوش پارسی پور

شهرنوش پارسی‌پور – نير براى دختران سه عروسك آورده است. آذرماه از اين كه يك كمونيست مى‌تواند چنين هداياى...

شهرنوش پارسی‌پور – مراسم ناهار با شكوه فراوان برگزار مى‌شود. بناست كه كيك دخترها را در ساعت پنج ببرند....

شهرنوش پارسی‌پور – نیر از حزب توده استعفا داده. کوکب هم برای دخترانش جشن تولد گرفته. نخستين مهمانانى كه...

شهرنوش پارسی‌پور- مریم هرگز آینه ندیده است. عصر که مى‌شود با خانم لقا به بستنى‌فروشى مى‌رود و بعد به...

شهرنوش پارسی‌پور- فروغ به خانه مادرش مى‌آید. آن‌ها خواب هستند که سراسیمه بیدار مى‌شوند. فروغ اعلام مى‌کند که...

شهرنوش پارسی‌پور - فروغ به دکتر اعلام مى‌کند که این آخرین بچه‌اى است که به دنیا خواهد آورد....

شهرنوش پارسی‌پور - خانم لقا مشغول نقاشى است كه دامادش ايرج اغيار به خانه او مى‌آيد. او درباره قتل...

شهرنوش پارسی‌پور - شبى خلیل ملکى دکتر اعتماد و نیر را به کافه نادرى دعوت مى‌کند. انگلیسى‌ها و آمریکایى‌هاى...

شهرنوش پارسی‌پور - نیر به تشویق خلیل ملکى از حزب استعفا مى‌دهد و به همین دلیل دوستى او با...

شهرنوش پارسی‌پور - خلیل ملکى و شمارى از توده‌اى‌ها از حزب استعفا مى‌دهند و این مسئله غوغاى عجیبى به...

شهرنوش پارسی‌پور - نیر که پسرش پیمان را به یک سالگى رسانده به بیمارستان بازگشت مى‌کند. او دائم...

شهرنوش پارسی‌پور - شوكت به اتفاق همكارش به يك خياط‌خانه مى رود و لباسى سفارش مى‌دهد. بعد به اتفاق...

نيرالسادات و فرزندانش به خانه‌ى شوكت منتقل مى شوند و دوران پريشان احوالى به سر مى‌رسد. شوكت...

راه قزوین ناهموار بود. گفت‌وگو از این بود که بزودی آسفالت خواهد شد، اما اینک طلعت و خانم لقا...

حادثه دیگری اتفاق افتاده بود که خلق خانم لقا را تنگ کرده بود. رضاشاه دستور داده بود تا زنان...

این مسیر آنقدر دراز بود که شوکت فکر کرد چقدر خوب است شوهر آدم یک مرد جوان باشد. از...

عزت با آمدن به تهران او به شدت عوض شده بود. انگار از هنگامی که استاد دانشگاه شده بود،...

ملکه ثریا زن بسیار زیبایی بود که به همراه شوهرش بی‌حجاب به ایران آمده بود. خبر همانند بمب در...

گاهی فکر می‌کنم فرار کنم اما چشمم که به این دو طفل معصوم می‌افتد دست و پایم می‌لرزد. حالا...

عزت و خانواده اش از شيراز به تهران منتقل مى شود. او بايد در دانشگاه تازه تاسيس رياضيات...