طرح مسئله: آیا دفاع از تمامیت ارضی ایران، “میهنپرستی” و “خاکپرستی” است؟ آیا خشنودی از پیروزی ورزشکاران کشور و راه یافتن آنها به لیگهای جهانی، “ناسیونالیسم رادیکال” یا “ناسیونالیسم آبکی” است؟ آیا مخالفت با تهاجم نظامی دولتهای خارجی به ایران- تحت هر بهانه ای- دامن زدن به میهنپرستی است؟ آیا دفاع از کشور در برابر “تجاوز خارجی”- مانند حملهی نظامی صدام حسین به ایران یا هر کشور متجاوز دیگری- “ناسیونالیسم منحط” است؟ مقالهی کنونی میکوشد تا حداقل نوری بر محل نزاع بیفکند.
یکم- حقوق بشر در برابر تمامیت ارضی: به ایدهی کانتی بنگرید که مطابق آن، انسانها غایات فی نفسه اند- ذاتاً ارزشمند هستند- و نباید از آنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به مقاصد خود استفاده کرد، یا آنان را در پای مفاهیم انتزاعی قربانی کرد. انسانهای واقعی- زنان و کودکان و مردان سیاه و سفید آمریکایی، ایرانی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، و…- ارزشمند هستند، نه مرزهای ملی.
این نوع اومانیسم، تا حدی که من میفهمم، قابل دفاع است. به شرط آن که:
الف- اگر مرزهای ملی فاقد ارزش اند، تمامی مرزهای ملی- از جمله مرزهای ملی آمریکا و اسرائیل و کشورهای اروپایی- فاقد ارزش باشد. یک بام و دو هوایی نا موجه است. در این صورت فرد میبایست از “جهان وطنی”، “شهروندی جهانی” و…دفاع کند. دیگر هم نمیتواند شبانه روز- فقط و فقط -دربارهی ایران بنویسد.
ب- اگر تمامیت ارضی کشور فاقد ارزش است، در این صورت نباید با کشته و زخمی و آواره کردن میلیونها تن و تجزیهی کشور، مرزهای ملی جدیدی پدید آورد. آن مرزهای ملی جدیدی که تجزیه طلبان به دنبال آنند، بر این مبنا، آنها هم فاقد ارزشاند.
پ- اگر حقوق بشر مهم است- که قطعاً هست- در اینجا نیز نمیتوان یک بام و دو هوایی بود. باید در همه جا از حقوق بشر دفاع کرد. به رابطهی ایران و اسرائیل بنگرید، سال هاست که دولت اسرائیل ایران را تهدید به حملهی نظامی کرده و میکند. بدین ترتیب، حداقل از این منظر، سخن گفتن دربارهی اسرائیل به همهی ایرانیان مربوط است.
جان رالز- به عنوان یکی از نظریه پردازان “دخالت بشر دوستانه” در کتاب قانون مردمان (ترجمهی جعفر محسنی، ققنوس، ۱۳۹۰) این حکم را فقط به عنوان آخرین راه حل دربارهی “دولتهای یاغی” موجه به شمار میآورد. دولت یاغی در نظر او، اولاً: به نحو گسترده و سیستماتیک حقوق شهروندان را نقض میکند. ثانیاً: در قبال دیگر دولتها تهاجمی عمل کرده و به کشورهای دیگر تجاوز نظامی میکند.
دولت اسرائیل دارای هر دو ویژگی است. اولاً: جیمی کارتر- رئیس جمهور اسبق آمریکا- در کتاب فلسطین؛ صلح نه آپارتاید، به دقت تمام توضیح داده که دولت اسرائیل، دولت آپارتاید است. ثانیاً: قطعنامههای متعدد شورای امنیت سازمان ملل، این دولت را “اشغالگر” سرزمین دیگران به شمار آورده است و مطابق برخی از آن قطعنامه ها، در سرزمینهای اشغالی مرتکب “جنایات جنگی” هم شده است. ثالثاً: مطابق مصوبهی شورای حقوق بشر سازمان ملل، اسرائیل مرتکب “جنایات جنگی” و “جنایت علیه بشریت” شده است. رابعاً: دائماً به کشورهای دیگر (لبنان، عراق، سوریه، سودان و…) حملهی نظامی کرده و میکند.
مدافعان “دخالت بشردوستانه” دربارهی این “دولت یاغی” که به دنبال تجاوز نظامی به ایران هم هست، چه نظری دارند؟ بهانهی تجاوزش به ایران هم مهم است. دولت یاغی دارای ۳۰۰- ۲۰۰ بمب اتمی و مخالف خلع سلاح خاورمیانه از سلاحهای کشتار جمعی، مدعی است که ایران حتی مجاز نیست در چارچوب NPT غنی سازی اورانیوم صورت دهد. به تعبیر دیگر، ایران حق استفادهی صلح آمیز از انرژی هستهای را ندارد.
آیا مخالفت با تجاوز این دولت یاغی به ایران، میهنپرستی و خاکپرستی است؟
دوم- آمریکائیان و دولت- ملت شان: غرور ملی (آمریکایی بودن) در این کشور به خوبی از پائین ساخته میشود. به عنوان نمونه، به سه مورد میتوان اشاره کرد: اجرای مراسم روزانهی “پیمان وفاداری” در مدارس این کشور، اجرای سرود ملی قبل از رویدادهای ورزشی و پرچمهای آمریکا که در همه جا به چشم میخورد. شاید در هیچ کشوری مانند آمریکا، مردم پرچم کشورشان را بر در یا بالای منزلشان نصب نمیکنند، نهادهای دولتی و اماکن عمومی که جای خود را دارند. هیچ کس هم مدعی نمیشود که این کنشها به معنای میهنپرستی و خاکپرستی است.
نظرسنجیها حاکی از آن است که “بالاترین میزان غرور ملی”- در میان تمامی دموکراسیهای غربی- متعلق به آمریکائیان است. براساس یکی از تحقیقات دانشگاه شیکاگو، پیش و پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، میزان موافقت مردم آمریکا به دو جملهی زیر بدین شرح بوده است:
“من بیشتر دوست دارم شهروند آمریکا باشم تا شهروند هر کشور دیگری در جهان”، ۹۰ و ۹۷ درصد.
“اگر مردم دیگر کشورها شباهت بیشتری به آمریکاییها داشتند، جهان یک جای امن خواهد بود”، ۳۸ و ۴۹ درصد.
مطابق تحقیقات جهانی “پیو”، در حالی که ۴۰ درصد مردم اروپای غربی موافق گسترش ایدهها و رسوم آمریکایی هستند، نظر مردم آمریکا در این خصوص به شرح زیر بوده است:
“خوب است ایدهها و رسوم و عادات آمریکایی در سراسر جهان منتشر شود”، ۷۹ درصد.
تحقیقات پیو دربارهی مسافرت به دیگر کشورها- در طی ۵ سال گذشته- نیز جالب توجه است:
آلمانیها ۷۷ درصد، بریتانیاییها ۷۳ درصد، کاناداییها ۶۶ درصد، فرانسویها ۶۰ درصد، آمریکاییها ۲۲ درصد.
مطابق تحقیق پیو، ۲۶ درصد آمریکاییها گفتهاند که خبرهای دیگر کشورها را “از نزدیک” دنبال میکنند و ۴۵ درصد آنان گفتهاند که وقایع بینالمللی هیچ تأثیری بر آنها ندارد.
مطابق مطالعات موسسهی پیو درصد آمریکاییها که کشور خود را در جهان “استثنأ” و ملت آمریکا را “برتر” از همهی ملل به شمار میآورند، در سه سال نمونه به شرح زیر بوده است: ۲۰۰۲، ۶۰ درصد- ۲۰۰۷، ۵۵ درصد- ۲۰۱۱، ۴۹ درصد.
شرکت در جنگ- حتی اگر تجاوزکارانه باشد- فرد را در آمریکا به قهرمان تبدیل میسازد. جان مک کین یکی از این افراد است. او در جنگ تجاوزگرایانهی ویتنام، حداقل ۲۳ بار ویتنام شمالی را- که نه به آمریکا حمله کرده بود و نه خطری برای کشور آمریکا داشت- بمباران کرد و در نهایت هدف قرار گرفت و به مدت ۵ سال اسیر جنگی بود تا در سال ۱۹۷۳ آزاد شد. مک کین جنگ ویتنام را اقدامی “قابل افتخار و غرورآفرین” قلمداد میکند. وقتی در سال ۲۰۰۷ در برابر اوباما کاندیدای ریاست جمهوری شد، از او به عنوان “قهرمان جنگی” یاد میشد و حتی اوباما در آن زمان گفت: او را یک “قهرمان اصیل امریکایی” میداند. سناتور مک کین یکی از جنگ طلبانی است که در همان رقابتها میگفت ایران را باید بمباران کرد. تاکنون چندین بار- آن هم به دلیل وارد آوردن بزرگترین ضربه بر ایران- خواهان دخالت نظامی آمریکا در سوریه شده است.
چاک هیگل- وزیر دفاع آمریکا- و جان کری- وزیر امورخارجهی آمریکا- نیز در جنگ ویتنام حضور داشتهاند. با این همه، جمهوری خواهان- خصوصاً مک کین- به دلیل نگاه ناقدانهی هیگل به جنگ و ادعایش مبنی بر سیطرهی لابی اسرائیل بر کنگره و سنا- تمام کوشش خود را کردند تا وی وزیر دفاع نشود. گویی هیگل به اندازهی کافی “آمریکایی” و وطن دوست نیست.
مطابق تبصره سوم بند سوم قانون اساسی آمریکا: “خیانت به ایالات متحده آمریکا تنها به معنای اعلام جنگ علیه آنها یا پیوستن به دشمنان آنها از طریق یاری رساندن به آنهاست. کسی به خیانت محکوم نمیشود مگر با شهادت دو نفر در مورد یک عمل آشکار او یا اعتراف خود او در دادگاه”. پس بدین ترتیب، ارتباط یا کمک به دشمن متجاوز خارجی، “خیانت” و جرم است.
لیبرالیسم به دولت و قدرت آن به شدت ظنین است و خواهان عدم دخالت دولت در زندگی شهروندان است. تفکیک قلمرو عمومی از قلمرو خصوصی شاید مهمترین رکن لیبرالیسم باشد. اما دولت مدعی لیبرالیسم آمریکا- در قرن بیست و یکم- از این جهت، لیبرالیسم را نابود کرد و رفت. تمامی حوزهی خصوصی شهروندان آمریکا، اروپا، ایران و…، با مجهزترین تکنولوژی تحت سیطرهی دولت آمریکا قرار گرفته است.
دولت آمریکا فقط در ماه مارس سال جاری، ۹۷ میلیارد داده گوناگون از طریق جاسوسی در شبکههای کامپیوتری در سراسر جهان به دست آورده که از این میزان بیش از ۱۴ میلیارد داده و گزارش آن مربوط به ایران است. سپس افشا شد که زندگی خصوصی شهروندان آلمان و فرانسه و…نیز کاملاً تحت کنترل قرار داشته و همهی اطلاعات شان جمع آوری شده و میشود.
نابودی لیبرالیسم چگونه توجیه میشود؟ به نام “امنیت ملی آمریکا” و “مبارزهی با تروریسم”. فکرش را بکنید: با همسرتان در تخت خواب خوابیده اید. تمامی این عملیات تروریستی را فیلم گرفته و الفاظ رد و بدل شده و تن صداها را هم ضبط کردهاند. اعتراض دولتهای اروپایی چه پاسخی دریافت کرد؟ هیچ. به آنها گفته شد: بروید کشکتان را بسابید، چون ما به کارمان ادامه خواهیم داد. به نوشتهی اشپیگل، آژانس امنیت ملی آمریکا، هر ماه حدود ۵۰۰ میلیون ارتباط را فقط در آلمان کنترل میکند.
دولت آمریکا برای افشا کنندهی این اعمال ناقض آزادی و حریم خصوصی، پروندهی “جاسوسی” گشوده و با دولتهای چین و روسیه به نزاع برخاسته که چرا او را تحویل ندادهاند.
سوم- مسئلهی ایران: دفاع از تمامیت ارضی ایران، مخالفت با حملهی نظامی به ایران، مخالفت با تحریمهای فلج کنندهی اقتصادی که جامعهی ایران را از درون نابود میسازد، وطنپرستی و خاکپرستی نیست. چرا باید موافق طرح کلنگی کردن منطقه- افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و ایران- بود؟ آمریکا شیفتگان باید بدانند که مطابق قانون اساسی آمریکا نیز دعوت یک دولت خارجی به حملهی نظامی به کشور و همکاری با دولت متجاوز، “خیانت” به کشور به شمار میرود.
چرا برای فراهم کردن زمینهی ذهنی کلنگی کردن ایران، باید چهرهای اهریمنی از ایران ساخت؟ آیا وضعیت زنان ایران مانند کشورهایی چون عربستان سعودی و قطر است؟ کشوری که اکثریت چهار و نیم میلیونی دانشجویان اش را زنان تشکیل داده و در همهی قلمروها- سینما، تئاتر، نقاشی، مجسمه سازی، ترجمه و تألیف، ورزش، و…- حضور فعال داشته و دارند؟
آیا خشنودی از پیروزی تیمهای ملی ورزشی وطنپرستی و خاکپرستی آبکی است؟ مردم همه کشورها دوست دارند که در کلیهی زمینهها رشد کنند، قهرمانانشان در سطح جهانی پیروز شوند، دولت شان حافظ “تمامیت ارضی کشور”، “امنیت ملی” و “منافع ملی” شان باشد. اینها را نمیتوان ناسیونالیسم به معنای منفی به شمار آورد.
برخی بر این گمانند که چون جمهوری اسلامی نظامی دیکتاتوری است، پس نه تنها باید پیشرفتهای ۳۴ سال گذشته انکار گردد، بلکه باید مدعی شد که در همهی زمینهها در حال پسرفت بوده ایم. اما توجه نمیکنند که فیلمهایی که در همین نظام دیکتاتوری دارای سانسور ساخته میشوند، جوایز مهم بین المللی دریافت میکنند. ورزشکارانی که در همین کشور دیکتاتوری تربیت میشوند، به لیگهای جهانی راه مییابند. دانشجویانی که در دانشگاههای تماماً دولتی و دائماً در حال پاکسازی همین کشور تحصیل میکنند، در بهترین دانشگاههای جهان (پرینستون، هاروارد، کلمبیا، و…) قبول شده و بورس تحصیلی دریافت میکنند.
ناسیونالیسم منفی؛ ناسیونالیسم نفرت از بیگانگان، برتری طلبی، تجاوزگری، نابودی ملتهای متفاوت، به دنبال فرهنگ و زبان خالص، خود برتر بینی، تحمیل فرهنگ خود به دیگر جوامع و…است. آیا در ایران شاهد چنین پدیدهای هستیم یا رژیم به نام اسلام در برابر ملی گرایی ایستاده است؟ با این حال، فقط کافی است به پوشش مردم بنگرید که آخرین مدهای جهانی را بر تن میکنند. به موسیقی و فیلمهای مطلوب جوانهای ایران بنگرید. آیا سیمای جمهوری اسلامی فیلمهای آمریکایی را به نمایش نمیگذارد؟ جمهوری اسلامی حتی در تحمیل شریعت به مردم ایران نیز شکست خورده است.
چهارم- نتیجه: هدف گذار مسالمت آمیز از “استبداد دینی” کنونی به “نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر” است. رسیدن به این هدف، نیازمند بسترهای اجتماعی- پیش شرطهای اجتماعی دموکراسی- است. هر گونه پسرفتی، ایران را گامی از دموکراسی دور خواهد کرد. هر پیشرفتی، ایران را گامی به دموکراسی نزدیک خواهد کرد.
کاهش بی سوادی و رشد تحصیلات عالیه یکی از پیش شرطهای اجتماعی دموکراسی است. از این جهت باید به شدت خشنود بود که جمعیت کشور طی ۳۴ سال گذشته تقریباً دو برابر شده، اما تعداد دانشجویانش از ۱۷۶ هزار تن به حدود چهار و نیم میلیون تن رسیده است. در کشوری که همهی دانشگاه ها- از جمله دانشگاه آزاد اسلامی- تماماً دولتی است، بدون سرمایه گذاری وسیع دولتی و تشویق آموزش، این پیشرفت به دست آمدنی نبود.
رشد علمی ایران و افزایش مقالههای علمی در سطح جهانی، موجب افتخار است و در عین حال بسترهای گذار به دموکراسی را پدیدار میسازد. توسعهی اقتصادی ایران نیز با گذار به دموکراسی دارای “همبستگی” بالایی است. در یک کشور عقب مانده چگونه میتوان نظامی دموکراتیک پدید آورد؟
غرور ملی امری موجه است. به جای ناامیدی، باید امید آفرید و گفت: “ما میتوانیم“. تأکید بر توانایی ها، محصول شعار سرایی نیست، معلول اذعان به واقعیتهای وسیع جامعهی ایران زمین است. مردمی که افتان و خیزان پیش میروند که نظام سیاسی مطلوب خود را “خلق” کنند. نظام سیاسی توسط مردم و متناسب با ظرفیتهای آنان ساخته میشود.
*** اگر اسرائیل، ایران را به حمله تهدید میکند، چرا از هتاکیهای رهبر معظم، دولتمداران و امامهای جمعه که اسراییلی ها را به دریا میخواهند بریزند سخنی به میان نمیآورید ؟! چرا از گروگانگیری آمریکائی ها برای بهانه کودکانه تحویل شاه و صدور انقلاب اسلامی که باعث جنگ ۸ ساله عراق با ایران شد و یک میلیون کشته و هزاران معلول جنگی به جامعه ایران تحمیل شد نمیگوید ؟ در مورد ناسیونالیسم آمریکائی، هر کسی زادگاه خود را دوست دارد و آمریکائی ها، در مقایسه با دیگران، خود را درست یا نادرست، دمکرات تر و مدرن تر میبینند ***، جان مک کین، تنها فردی بود که در وقایع سال ۸۸ از جنبش مردمی برضد تقلب انتخاباتی، از ندا سلطانی و شعری که یک ایرانی در لحظات جانسپاری او سروده بود، سخن گفت. در مورد ویتنام، مسلماً جنایتهای جنگی از هر دو طرف ، خصوصا آمریکا بوقوع پیوسته است، جنگ در حقیقت بین آمریکا و چین در زمین ویتنام بود، امروزه ویتنامی ها، خندقهای پارتیزانی آنزمان را به سوژههای توریستی برای جذب و کسب دلارهای آمریکائی تبدیل کرده اند. مسئله اصلی اینست که در کدام اردوگاه سینه میزنید، اردوگاه جمهوری اسلامی ایران با متحدینی چون حزب الله، حماس،سوریه،کره شمالی،چین و روسیه یا در اردوگاه کشورهای پیشرفته که میتوان در آن مقاله انتقادی نوشت و به رسانههای وابسته به آنها؟ داد تا در سطح وسیعی مورد استفاده دیگران قرار گیرد ؟! زیر بیرق دینسالاری،جزم اندیشی،کنترل فرهنگی_اجتماعی ایستاده اید یا جامعه باز با حقوق شهروندی و حق انتخاب ؟! در زیر علم تک صدایی، ایدئولوژی و محدودیت گرایی سینه میزنید یا مردمسالاری، کثرت گرایی و جامعه چند فرهنگی ؟! … به امید روزی که دوستان شما در اتاقهای فکری رژیم، زمینههای تغییرات تدریجی و مترقی در طول ۱۰۰ سال آینده ایران را طرح ریزی و اجرا کنند. آمین !
جمهوریخواه / 19 August 2013
ایران را دوست داریم
بحاطر اینکه اجدادمان دراین سرزمین زاده شده
زندگی کرده وبخاک سپرده شده اند و ریشه مان از آنجاست.
بهمین خاطر باید با هر فرد یا جریانی که بخواهد
ایرانی و ایران را به عصر تجاهل و قرون وسطی و زنجیر وزندان و
\ دروغ و فریب و فساد بکشد٬ مبارزه کرد.
ایران سرزمین گفتارنیک و کردار نیک و رفتار نیک بوده.
rana / 19 August 2013
برادر گنجی : غنی سازی اورانیوم بچه منظور؟ تولید الکتریسته ؟ آیا میدانی ۱۰ درصد برق آلمان توسط توربینهای بادی ایجاد میشود/.
کانادا که صادر کننده برق و گاز ونفت است بسرعت بسوی استفاده از نیروی خورشیدی و توربین بادی است وصدها توربین بادی نصب و مشغول تولید برق هستند.
kamal / 19 August 2013
فکر میکنم عنوان مقاله اشتباه باشه چون بیشتر از اونکه به ایران بپردازه به نقد آمریکا پرداخته. یاد استدلالهای اوس محمود افتادم
محسن / 19 August 2013
آقای گنجی؛ سرت خوش باد. من اینها را قبول دارم.
بهرام آزاد / 19 August 2013
اون آقایی که گفته عربده کشی های رهبر ایران و فعالیت هسته ای ایران حق را به ایالات متحده می دهد برای هر گونه مقابله، این مقاله را نفهمیده است. آیا انرژی هسته ای چیزی است که در انحصار دولت های مشخصی باید باشد؟ این سوال جدی است؟ آیا آقای خامنه ای نباید جواب توپ و تشرهای امریکا را بدهد. من لحن ایشان را قبول ندارم، سیاست های داخلی ایشان را هم اما ما درباره ایران حرف می زنیم. رفتار ایشان در سیاست خارجی به مراتب نرم تر و آرام تر از رفتار رهبران اسراییل و امریکا بوده است.
امیر / 19 August 2013
هر کس که از ایران خبر نداشته باشد با خواندن این مقاله اکبر گنجی گمان می کند که ایران بهشت برین هست. جناب گنجی من را به این خاطر که سعی در تشکیل کلاسهای تورکی در دانشگاه داشتیم را به شش ماه زندان محکوم کردند. بدون هیج مدرکی اتهام تبلیغ علیه نظام زدند. ***. در ایران به غیر از زبان فارسی بقیه مردمان محکوم به اطاعت هستند. ملی گرایی از نوع منفی اش هم در دنیا تک است.
یاشار / 20 August 2013
مدتها بود که منتظر همچون مقاله از بزرگان ایران بودم. کاملا با این مقاله موافقم. مشکل اصلی غرب شیفتگی در ایران، ندانستن خود و اشتباه در دانستن غرب است. من منکر پیشرفتهای غرب و دروسی که میتوان از آنها آموخت نیستم، ولی آنچه دوستان من در ایران از غرب میدانند به واقعیت نزدیک نیست، و آنچه از ایران میدانند هم همینطور.
بد بینی بی اساس در مورد ایران و حکومتش، به کلنگی کردن ایران توسط غرب کمک میکند. به نظر من دخالت غرب در ایران ظالمانه و توسعه طلبانه است و آنها هیچ برای ایران جز سود برای خود نخواهند داشت.
حسین / 20 August 2013
حاج قاسم یا محمد جواد
مجید محمدی
کار هر کدام ……………………………………………
اما برای حکومت، سپاه و دولت هر یک قرار است نقشهای محوله را در دوره جدید بازی کنند. نقش دولت جدید تلاش برای تغییر چهره حکومت از انکارکننده کشتار جمعی یهودیان، ندا دهنده پاک کردن اسرائیل از روی نقشه، ادعای مدیریت جهانی و بیان جاه طلبیهای امپریالیستی (مثل ادعای فرستادن ناوهای ایران به سواحل ایالات متحده) به چهرهای اهل گفتوگو و مصالحه، اهل پرهیز از تحریک دیگران و آماده در رفع بی اعتمادیهاست. چهره قبلی که تصور میشد به سرعت تودههای جهانی را در پشت سر روحانیون شیعه قرار دهد کار نکرد و به همین دلیل چهره سازی تازه در دستور کار قرار گرفت.
اما سپاه نقش دیگری دارد. سپاه وظیفه دارد: ۱) در مناطق تنش زای منطقه علیه منافع ایالات متحده و اتحادیهی اروپا عمل کند،
۲) برنامه اتمی را با قوت و شدت دنبال کند،
۳) هر چه بیشتر منابع کشور را برای حضور امنیتی و اطلاعاتی در دنیا داشته باشد تا در مقایسه با وزارت خارجه از این جهت نیز دست بالاتر را از آن خود سازد.
جمهوری اسلامی شکایت میکند که دولتهای غربی در عین آمادگی برای دیپلماسی همیشه به تحریمها و تهدیدها ادامه دادهاند اما خود نیز همین سیاست را البته از مجرای دو نهاد مختلف یعنی سپاه و وزارت خارجه دنبال کرده است.
بر خلاف آنچه ناظران بیرونی ممکن است تصور کنند، این دو نقش برای خامنهای و اعضای بیت نه متضاد بلکه مکملاند. البته کسانی که در دستگاه دیپلماسی مشغول به فعالیت هستند اقدامات سپاه را خنثی کننده فعالیتهای خود میدانند.
بازیگر و کارگردان
همیشه پس از ماهها تدارکات و زمینهچینی برای مذاکرات و تلاش نیروهای وزارت خارجه (اگر آنها را بازی بدهند) یا دبیرخانه شورای امنیت ملی زمینهای برای مصالحه فراهم میشود، اما در آخرین لحظات از بیت پیام میرسد که “دست نگه دارید”. این کار را جمهوری اسلامی در چندین دور مذاکرات تکرار کرده است. اگر غربیها این رفتار را تحمل میکنند به دو دلیل است:
۱) دیپلماسی و ارتباط را به قطع ارتباط ترجیح میدهند، و ۲) برای اقناع افکار عمومی خود در جریان تحریمها یا اقدامات شدیدتر دیگر به این رفتارهای جمهوری اسلامی نیاز دارند تا بدانها استناد کنند که این مقامات مذاکره را جدی نمیگیرند و وقتکشی میکنند.
به همین دلیل است که مجلس خبرگان “حاج قاسم” سلیمانی (کارگران این نمایش) را به جای محمد جواد ظریف (بازیگر) دعوت میکند. اعضای هیئت رئیسه مجلس خبرگان دیگر مثل مردم عامی نیستند که ندانند در فیلم نقش کارگردان مهمتر است تا بازیگری که حتی ممکن است یک ساعت بر روی پرده دیده شود. حاج قاسمی که دیده نمیشود محمد جوادی را که دیده میشود کارگردانی میکند.
همان طور که محمد جواد ظریف در دو سال اول ریاست جمهوری احمدینژاد در ایالات متحده مواضع وی را برای افکار عمومی امریکا توجیه میکرد، خواهد توانست مواضع حاج قاسم را نیز تحت عنوان ضروریات منافع ملی برای خود و دیگران توجیه کند. رای ۲۳۲ تایی مجلس منصوب رهبری به همین دلیل به وی داده شده است.
نتیجه مذاکرات
مشکل این نوع تعامل با دنیا آن است که طرف مقابل بعد از چند جلسه میفهمد که با طرف اصلی در حال مذاکره نیست و نباید مذاکرات را جدی بگیرد. مشکل آنها که میگویند غربیها مذاکرات را جدی نمیگیرند و تنها آنها را برای به نتیجه نرسیدن گفتوگوها سرزنش میکنند آن است که رفتار و ساختار نظام جمهوری اسلامی در تصمیم گیری در حوزه سیاست خارجی را لحاظ نمیکنند.
faryad / 21 August 2013
ماهنامه ” فارین افرز” از قدیمی ترین نشریات سیاست خارجی آمریکا در نود و یکمین سالگرد انتشارش به زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله علی خامنهای، رهبر ایران پرداخته است.
این شماره از مجله همچنین عکس آقای خامنهای را بر روی جلدش چاپ کرده است.
به نوشته بی بی سی، این مقاله با عنوان “خامنه ای کیست؟” را ابتدا اکبر گنجی به زبان فارسی نوشته و سپس خلاصهای از آن به انگلیسی ترجمه شده است.
گدین روز، مدیر مسول این مجله هم به بی بی سی فارسی گفت علت اختصاص مطلب اصلی این شماره نشریه به آیتالله خامنهای شناخت کم مخاطبان آمریکایی از رهبری است که “قدرت سیاسی بسیار دارد و تصمیماتش با پیامدهای مهم منطقهای و بین المللی همراه است.”
آقای روز معتقد است برخلاف روسای جمهوری ایران که تحلیلهای بسیاری از آنها منتشر می شود، ناظران آمریکایی در مورد دیدگاهها و پیشینه فکری آیتالله خامنهای که تصمیم گیرنده اصلی در ایران است اطلاعات محدودی دارند.
گنجی در انتهای این مقاله پس از برشمردن دلایل بدبینی عمیق آقای خامنهای به غرب، رسیدن به یک راه حل دیپلماتیک با تهران را به ویژه با توجه به ادامه سیاست انزوا و تحریم ایران از سوی آمریکا بسیار مشکل ارزیابی کرده ولی در عین حال معتقد است اگرکاخ سفید به رهبری جمهوری اسلامی اطمینان دهد که سیاست تغییر رژیم را دنبال نمیکند !!و رهبری ایران هم نشان دهد که برنامه هستهای کشورش صلح آمیز است !!،حل مسالمت آمیز این مناقشه غیر ممکن نیست.
sohrab / 21 August 2013
اگر به متن رویدادهای ایران بدون نظریهٔ توطئه و بیگانه ستیزی که جوهر تبلیغات سیاسی ضد غربی در ایران هستند نگاه کنیم دو نامهٔ فوق باید به خامنهای نوشته میشد چون امروز این رژیم اوست که باید برای رفع تحریمها
۱) سپاهیان را به پادگانها برگرداند،
۲) مالکیت و ادارهٔ اقتصاد کشور را که در انحصار وی و دولت است به مردم بازگرداند،
۳) برنامهٔ هستهای را به نهادهای تحقیقاتی غیر نظامی واگذر کند،
و
۴) با مذاکره برای رسیدن به توافق (و نه مذاکره برای وقت کشی و خطابهخوانی) راه را برای رفع تضییقات فراهم کند.
همان طور که یک جنبش عدالتخواهی یا آزادیخواهانه با تقاضای پول پاشی/صدقهدهی/مصادرهٔ اموال داراها یا تخریب اموال عمومی در تظاهرات و کنشهای سیاسی بدون توجه به علل و ریشههای نابرابری و تمامیتخواهی به خواستهای خود نمیرسد، یک جنبش ضد تحریم نیز با درخواست لغو تحریمها بدون توجه به علل گذاشته شدن تحریمها ابتر میماند. مشکل تحریمها در داخل کشور ریشه دارد و نه در خارج آن. اصل برای کشورهای غربی بنا به سنت تجارت آزاد، معامله و کسب و کار است و نه محدود کردن آنها. اگر جمهوری اسلامی دست از آتشافروزی و زمینهسازی برای تولید سلاحهای کشتار جمعی با پنهانکاری و دروغ بردارد راه برای تجارت آزاد نیز باز خواهد شد.
مجید محمدی
shima / 21 August 2013
کمی دربارهٔ تاراج و نابودی ایران بشنویم :
http://ir.voanews.com/media/video/1733347.html?z=0&zp=1
reza / 21 August 2013
تقاضای نصب صندوق کمیته امداد امام در کاخ سفید
توسط امین موحدی
با توجه به افزایش فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم بر آقازاده ها… ببخشید ملت ایران ،و تاثیر مخرب آن بر چرخه سوخت اورانیوم و سانتریفیوژها …باز هم ببخشید منظورم همان چرخه اقتصادی طبقه آسیب پذیر ملت ایران بود، ما جمعي از “همه چیزهای سابق و فعلی” که قادر هستیم همزمان هم وزیر یا وکیل رژیم شویم و هم مخالف رژیم و زندانی سیاسی! از محضر با سعادت ریاست جمهوری آمریکا جناب آقای باراک اوباما تقاضای عامدانه! ببخشید من چقدر تپق میزنم…تقاضای عاجزانه داریم با نصب تعداد زیادی صندوق کمیته امداد امام خمینی (ره) در کاخ سفید و خیابانهای اطراف آن موافقت فرمایند.
آقای رئیس جمهور ؛
چند روز پیش نامهای برای لغو تحریمها برای شما نوشتیم اما متاسفانه هنوز پاسخی از سوی جنابعالي به ما داده نشده است لذا خواهشمندیم حد اقل اگر تحریمها را لغو نمیکنید اجازه دهید ما “همه چیزهای سابق” با هزینه شخصی نسبت به نصب صندوقهای کمیته امداد حضرت امام راحل در کاخ سفید اقدام نمائیم تااندکي از بار سنگين مشکلات اقتصادي از روي دوش آقايان وآقازاده هاي ملت ايران برداشته شود.
آقای رئیس جمهور ؛
تاثیر سو کمبود بودجه و نقدینگی ناشی از تحریمها ،کانون گرم خانوادههای ایرانی را نیزنشانه گرفته وآنها را به سوی فرو پاشی پیش میبرد تا جائیکه خبر دار شدیم درگیری شدیدی در بیت رهبری و بیوت سران نظام و علمادر جریان است ،آقازادههایی که قدرت خرید ملک و ماشین آنها کم و پس اندازهایشان در بانکهاي خارجی در حال اتمام است سخت به والدین خود فشار میاورند ،حرف حساب که سرشان نمیشود و معنای ندارم را نيز نمیدانند !خب جوان هستند مضاف بر آن تابحال اصلا کلمهای به نام ندارم و از این حرفها را نشنیده اند !لذا خواهشمندیم برای نجات کانون گرم خانوادهها و جلوگیری از شکستن غرور جوانان برومند مورد اشاره ،با درخواست ما موافقت فرمائید.
آقای رئیس جمهور
شمامثل آنکه حرف حساب حالیتان نیست؟
به چه زبانی باید به شما گفت که کمر نظام و حزبالله لبنان و حماس …چه دارم میگویم ؟همان ملت ایران ،زیر بار تحریمهای شما در حال شکستن است ونظام، قدرت انجام هیچ کار زیر بنایی در کشور را ندارداز جمله اینکه حتا پول نصب يک سانتریفیوژ جدید که از نان شب هم برای ملت ایران واجبتر است را نميتواند تامين کند ،علاوه بر اين طی سال گذشه نتوانسته حتا یک بند و سلول کوچک به زندانها برای جلوگیری از افزایش جرم و جنایت !اضافه کند.
مهمتر از همه اینکه به واسطه تحریمهای شما بهداشت و سلامتی در کشور نیز به خطر افتاده آنچنانکه نظام اسلامی قدرت خرید باتوم و چوب و دسته برای جارو را نیز از دست داده که اگر خدای نکرده فردا طوفانی رخ داد و خس و خاشاک به خیابانها ریختند آنوقت چگونه و با چه وسیلهای باید آنها را از خیابانها جارو کرد؟
به واسطه همین تحریمهای شما کلیه کارخانههای نوشابه سازی در کشور تعطیل شده است و سازمان زندانها مجبور است شیشه نوشابه مورد نیاز زندانيان را به شکل قاچاق و با هزینههای گزاف از بازار سیاه تهیه نماید که هزینه گزافی را بر ملت ایران تحمیل میکند!
ما به چه چیز دلخوش باشیم ؟نه آقای رئیس جمهور ،اگر به لغو تحریمهایي که ما را حتا از داشتن بندهای اضافی و بزرگ مجهز به سونا و استخر و جکوزی و شیشه نوشابه محروم کرده اقدام نفرمایید یا حد اقل اجازه نصب صندوقهای کمیته امداد امام راحل را در کاخ سفید ندهید،دیگر روی ما حساب نکنید ،بدون رو دروایسی عرض میکنیم که اگر تقاضای ما مورد قبول واقع نشود ، مبارزه با جمهوری اسلامی را فورا متوقف خواهیم کرد ،باور فرمایید بدون گرفتن پاسخ مقتضی از شما دیگر حاضر نیستیم حتا ریش و سبیل و…خود را نیز اصلاح کنیم چه برسد به اصلاح نظام!
آقای رئیس جمهور؛
برای شکستن دیوار بلند بی اعتمادی میان آمریکا و ایران علاوه بر اینکه تقاضاي نصب صندوقهای کمیته امداد در کاخ سفید را داریم که پذيرش آن از سوی شما منجر به اثبات حسن نیتتان میشود بلکه پیشنهاد میکنیم با موافقت با نصب سانتریفیوژهای جدید جمهوری اسلامی در کاخ ریاست جمهوری آمریکا ،از نزدیک بر میزان و نوع فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی نظارت کافی و وافی نیز داشته باشید
nima / 22 August 2013
ادامه سیاست حمایت از اسد در دولت اعتدال!
در حالی که کارشناسان سازمان ملل بررسی کاربرد سلاح شیمیایی در سوریه را به پایان نبردهاند وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی با قاطعیت ادعا میکند که “این عمل جنایتكارانه توسط گروههای تروریستی انجام شده است”.
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت یازدهم، در واکنش به خبر استفاده احتمالی از سلاح شیمیایی در حومه دمشق میگوید: «اگر استفاده از سلاح شیمیایی صحت داشته باشد، به طور قطع توسط گروههای تروریستی و تكفیری انجام شده است زیرا آنها در عمل نشان دادهاند كه از هیچ جنایتی رویگردان نیستند.»!!
به گزارش اداره كل دیپلماسی عمومی و رسانهای وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، ظریف این ادعا را شامگاه چهارشنبه (۳۰ مرداد / ۲۱ اوت) در گفتگوی تلفنی با همتای ترک خود، احمد داووداغلو، مطرح کرد.
javad / 23 August 2013
فارسیسم و تشیع با دمکراسی هیچ سنخیتی ندارند…
سامال / 13 September 2013