مرگ ابراهیم رئیسی در سانحه سقوط بالگرد یک بار دیگر شکاف و دوپارگی در جامعه ایران را آشکار کرد. اقلیتی در فضاهای شهری مانند میدان ولیعصر تهران یا حرم امام هشتم شیعیان، یا در قم دست بر سر گرفتند و دعای توسل خواندند و گریستند و اکثریتی در فضاهای غیررسمی از جمله در شبکه‌های اجتماعی خشم و سرخوردگی خود را به شکل هجو و فکاهه نمایان کردند. برخی از شهروندان هم با شنیدن خبر سقوط بالگرد، در شهرها به نشانه شادی آتش‌بازی کردند و یا فشفشه روشن کردند.

https://www.instagram.com/p/C7KMKVhqzh6/

https://www.instagram.com/p/C7KUJ7zKMHG/

در همه فرهنگ‌ها فکاهه و هجو در رسانه‌های رسمی و نیمه‌رسمی، در اینترنت، در شبکه‌های تلویزیونی و حتی در عرصه‌های سیاست رسمی وجود دارد. در ایران قبل از انقلاب مشروطه، روزنامه «ملانصرالدین» که در باکو منتشر می‌شد از پیشگامان فکاهی و زمینه‌ساز پدید آمدن این شیوه روزنامه‌نگاری در ایران است.

در دوران مشروطه بر گرته «ملانصرالدین» ۲۱ نشریه فکاهی به وجود آمد که برخی از آن‌ها مانند «کشکول» و «نسیم شمال» جریان‌ساز بودند. باید توجه داشت که ملانصرالدین در آن ایام ۲۵ هزار نسخه فروش می‌رفت و از همین‌جا می‌توان دریافت که اصولاً فکاهی یک شیوه برقراری ارتباط گسترده با مخاطبان عام بوده است.

فکاهی افراد و شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی و رویدادها را با برجسته کردن نقاط ضعف و نقص آنها مورد انتقاد قرار می‌دهد یا به تمسخر می‌گیرد. شیوه بیان فکاهی هم معمولاً بر تأکید روی یک جنبه و اغراق و یا نادیده گرفتن برخی جنبه‌های دیگر است. در هر حال فکاهی جنبه سرگرمی و شوخی دارد و هرچه زبان آن گزنده‌تر باشد، معمولاً مخاطبان بیشتری هم به دست می‌آورد. بنابراین معمولاً قضاوت‌های اخلاقی را برنمی‌تابد.

Ad placeholder

ابراهیم رئیسی و حیوانات وحشی

ورزقان، منطقه‌ای که بالگرد حامل رئیسی در آنجا سقوط کرد، از مناطق جنگلی و کوهستانی آذربایجان و پر از حیوانات وحشی از جمله خرس و گرگ است. پس از شناسایی محل سقوط بالگرد، و با فرارسیدن تاریکی شب، وجود حیوانات وحشی در منطقه، شوخ‌طبعی مردم خشمگین را برانگیخت. چند نمونه:

  • دعای هشتاد میلیون ایرانی پشت سر حیوانات اون جنگله
  • گفتند دیگه سگ‌های زنده‌یاب جواب نمی‌ده، کفتارها رو بفرستید دنبالش، پدرزن رئیسی رو فرستادند
  • رئیسی رفت گردش، خرسه گرفت و …

مقام‌های جمهوری اسلامی از همان آغاز خبررسانی رسانه‌ها درباره سقوط بالگرد حامل رئیسی از تعبیر «فرود سخت» به جای کلمه «سقوط» استفاده کردند و مقام‌های قضایی هم به رسانه‌ها و خبرنگاران هشدار دادند که در چارچوب‌های تعیین شده باقی بمانند. «فرود سخت» به زودی مانند تعبیر «انتقام سخت» در زمان قتل قاسم سلیمانی دستمایه شوخی و فکاهه شد:

  • حیوانات جنگل هنگام «فرود سخت»: یه بابایی گفته بود از آسمان پسته می‌آد، آخوند … می آد.
  • تصویر دو گرگ گرسنه با این توضیح: گرگا وقت رسیدن به عضو خصوصی…

حتماً به یاد دارید که اوایل اسفند سال گذشته رسانه‌ها خبر داده بودند که همای سعادت، پرنده اساطیری که نوعی کرکس است در طالقان دیده شده است. بر اساس افسانه‌های ایرانی سایه این پرنده بر سر هر کسی بیفتد، به سعادت و کامرانی می‌رسد. با تکیه بر حضور ابراهیم رئیسی در تاریکی شب در جنگل‌های ورزقان در حلقه حیوانات وحشی، برخی خبر دیده شدن همای سعادت را یادآور شدند:

  • دیده شدن پرنده اساطیری همای سعادت مردم ایران را قبلاً خوشحال کرده بود.

در یکی از این فکاهی‌نویسی‌ها تصویر هلیکوپتر دولت در کنار تصویر همای سعادت منتشر شده بود.

 حسین امیرعبدالهیان، وزیر خارجه دولت رئیسی در مقایسه با محمد جواد ظریف در مجموع حضور کمرنگی داشت. این هم از دستمایه‌‌های فکاهی بود:

  • تصویر دو گرگ وحشی. با این توضیح: «درازه می‌گفت من وزیر خارجه‌ام.»

در جریان قیام ژینا حسین امیرعبداللهیان در سفری به بوسنی در انکار کشتار معترضان گفته بود در ایران کسی بر اثر شلیک گلوله کشته نشده است. برخی شهروندان عکس خندان امیرعبداللهیان را منتشر کرده بودند با این توضیح که «در ایران کسی با هلیکوپتر کشته نشده»

https://www.instagram.com/p/C7L8S9GRTIP/

برخی کاربران یادآوری کرده بودند که هلیکوپتر در حوالی روستایی به نام «قوردلار» به معنای «گرگ‌ها» سقوط کرده است. بنابراین در مجموع تأکید در فکاهی‌های مربوط به حیوانات وحشی و رئیسی با چاشنی دلخوری امیرعبدالهیان از ندیده گرفتن او بر همین گرگ‌های گرسنه بود.

فکاهی می‌بایست اشتباهات و ضعف‌ها را نشان دهد و تناقضات را آشکار کند. اشتباهات و ضعف‌ها از مشروطه به این‌سو گسترده‌تر و امکانات و مهم‌تر از آن امید مردم به تغییر از راه‌های مسالمت‌آمیز کاهش پیدا کرده است. ناگزیر طنز و فکاهی هم رنگی از پرخاش و نفرت به خود گرفته و بی‌امان‌تر شده است.

در یکی از این جملات فکاهی، تصویر گرگی که معلوم است دلی از عزا درآورده منتشر شده با این توضیح: «لااقل یه دوغ توی هلیکوپتر می‌ذاشتین که بره پایین»

از نحوه امدادرسانی، کمبودهای ساختاری جمهوری اسلامی آشکار شد. این کمبودها هم با استفاده از تم «حیوانات وحشی» دستمایه برخی فکاهی‌ها قرار گرفت:

Ad placeholder

دو اثر هنری

سخنرانی امیرعبداللهیان با زبان انگلیسی شکسته بسته در شورای امنیت سازمان ملل انتقادهای بسیاری را برانگیخت، چنانکه از آن پس او در چنین مواردی از مترجم استفاده کرد. این موضوع هم از دستمایه‌های فکاهی بود. برای مثال کاربری نوشته بود امیرعبداللهیان قرار بود از شنبه آینده به کلاس زبان انگلیسی برود که هلیکوپتر سقوط کرد. کاربر دیگری از سخنرانی امیرعبداللهیان در شورای امنیت به عنوان یک اثر هنری یاد کرده بود:

آهنگ «هلیکوپتر، هلیکوپتر» را که در اینستاگرام و تیک توک بسیار معروف بود بلافاصله با استفاده از امکانات هوش مصنوعی با سانحه سقوط بالگرد حامل رئیسی تطبیق داده شد و در شبکه‌های اجتماعی همراه با ویدیوهایی از شادخواری شهروندان از مرگ رئیسی و هیأت همراهش به گردش درآمد و همچنان در حال دست به دست شدن است.

https://twitter.com/AzadFarsani5/status/1792404826829295829

Ad placeholder

ناهار خوردید؟

بهمن دو سال قبل فیلمی از ابراهیم رئیسی منتشر شده بود که در آن نشان داده می‌شود جوانی در حال گلایه از مشکلات تولید در کشور است. رئیسی در پاسخ گفته بود: ناهار خوردید؟

مهدی صفری، معاون وزیر امور خارجه در گفت‌وگو با صدا و سیمای جمهوری اسلامی گفته بود که رئیسی بعد از دیدار با علی‌اف و افتتاح سد بر روی ارس در جمهوری آذربایجان «ناهار نخورده» سوار هلیکوپتر شده بود.

https://www.instagram.com/p/C7KYGXnKMmU/

برخی شهروندان مسأله ناهار را دستمایه فکاهی قرار داده بودند.یکی از بهترین این فکاهی‌ها یک پارودی از سروده خیام‌ است:

«ابرام که ناهار می‌خوراندی همه عمر
دیدی که چگونه گرگ ابرام بخورد»

(بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر/ دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟)

ظرافت این پارودی در این نکته نهفته است که به کشتار ۶۷ و عضویت ابراهیم رئیسی در هیأت مرگ هم به طور پنهان اشاره دارد. از این جهت به ساحت طنز قدری نزدیک می‌شود.

درونمایه «ناهار آخر» با تکیه بر «شام آخر» مسیح در تصویر زیر که همچنان دست به دست می‌شود از عوالم عام‌پسندانه و ساده‌انگارانه «فکاهه و هزل» رها می‌شود و به جهان و زیرجهان درون‌کاو طنز می‌پیوندد.

اگر خاستگاه فکاهی در ایران را با انتشار ملانصرالدین در سال ۱۹۰۸ در باکو در نظر بگیریم، باید گفت از آن زمان تاکنون زبان فکاهی در ایران تند و تیزتر و انتقادها بی‌پرده‌تر  شده است. دلیل آن هم روشن است:

فکاهی می‌بایست اشتباهات و ضعف‌ها را نشان دهد و تناقضات را آشکار کند. اشتباهات و ضعف‌ها از مشروطه به این‌سو گسترده‌تر و امکانات و مهم‌تر از آن امید مردم به تغییر از راه‌های مسالمت‌آمیز کاهش پیدا کرده است. ناگزیر طنز و فکاهی هم رنگی از پرخاش و نفرت به خود گرفته و بی‌امان‌تر شده است. تأثیر استندآپ کمدی‌های سیاسی مانند برنامه «چند شنبه با سینا» از سینا ولی‌الله و همینطور برنامه‌هایی مثل سالومه در شبکه در محاق رفته «من و تو» را نباید نادیده گرفت. اما این برنامه‌های موفق هم طبعاً بر سرخوردگی‌های اجتماعی استوارند.