كتاب «در جای پای مادرم» نوشته مونا حجار حلبی در قالب زندگی‌نامه/شرح‌حال (memoir)، خاطره‌نگاری جذابی است که در آن به موضوع‌های درهم‌تنیده‌ای چون میراث، هویت، از دست دادن و شفابخشی پرداخته شده است. مونا حجار حلبی از طریق سفر شخصی خود به فلسطین، به دنبال پیوند دوباره با گذشته خانوادگی و میراث مادرش است. تجربیه‌های مادرش از دوران نکبت در سال ۱۹۴۸ – رویدادی که منجر به جابجایی صدها هزار فلسطینی شد – پس‌زمینه‌ای زنده به روایت او می‌بخشد. این کتاب، اکتشافی موثر از قدرت پایدار پیوندهای خانوادگی در برابر پس‌زمینه تلاطم تاریخی و کشف خود است.

مونا حجار حلبی، معلم، نویسنده و مورخ اجتماعی فلسطینی-آمریکایی است. او در فیسبوک، با هدف حفظ فرهنگ و میراث فلسطینی، صفحه‌ی «کتابخانه عکس‌های اهالی اورشلیم در دوران استعمار بریتانیا» را ایجاد و همچنین «انجمن اتنوگرافیک فلسطین» را تاسیس کرده است. حجار حلبی در ساخت یک مستند تعاملی با عنوان «اورشلیم، ما اینجا هستیم» همکاری کرده است. او در این مستند شرکت‌کنندگان را در یک تور پیاده‌روی از یک محله در گذشته و حال اورشلیم همراهی می‌کند و نقشه‌ای ارائه می‌دهد که خانه‌ها را در محله با اسناد، عکس‌ها و داستان‌هایشان مستندسازی می‌کند.

هدف اصلی «در جای پای مادرم»، ایجاد پلی بین گذشته و حال است و بر انعطاف‌پذیری روح انسانی در برابر جابجایی و تعارض تاکید می‌کند. حلبی با عمیق‌تر شدن در چندین موضوع کلیدی این هدف را محقق می‌کند: میراث و هویت، میراث مادری و از دست دادن و شفابخشی.

تصویر مونا حجار حلبی از اینستاگرام او در حال امضای کتابش «جای پای مادرم»
تصویر مونا حجار حلبی از اینستاگرام او در حال امضای کتابش «جای پای مادرم»

در کتاب حلبی خاطرات به‌عنوان وسیله‌ای برای کاوش در ریشه‌های فلسطینی نویسنده عمل می‌کنند و بازتابی از چگونگی شکل‌گیری هویت، به‌ویژه در زمینه تبعید هستند. کتاب او ادای احترامی است به قدرت ماندگار زنان و به‌ویژه در زنان خانواده‌اش. همچنین نشان‌دهنده درس‌های انعطاف‌پذیری و امید است که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده‌اند.

مونا حجار حلبی با بازگو کردن داستان‌های شخصی از تجربه‌های خانواده‌اش در طول و پس از نکبت، به تاثیرات عمیق از دست دادن می‌پردازد و در عین حال نشان می‌دهد که اتصال دوباره به ریشه‌ها چگونه می‌تواند منجر به شفای روح شود.

https://www.radiozamaneh.com/802979/

حجار حلبی تنها یک راوی داستان نیست؛ او پلی است بین نسل‌ها. راوی که داستان‌های نیاکان خود را با ترکیبی از همدلی، صداقت و جزئیات زنده می‌کند. روایت او غنی از توصیف‌های زندگی، فرهنگ و خاک فلسطین است. روایاتی رنگ‌آمیزی شده و همراه با طیفی از احساسات متنوع، از اندوه تا عشقی عمیق. رویکرد حلبی به موضوع‌های مختلف در کتابش هم شخصی‌است و هم جهانی. او داستان خانواده‌اش را بر بستری از داستان‌های تاریخی و فرهنگی بزرگتر می‌سازد. نوشته‌های او شهادتی بر قدرت روایت شخصی در درک مسائل اجتماعی گسترده‌تر است.

Ad placeholder

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

تنها سال‌ها بعد بود که فهمیدم هویت جایی است که دل آدم در آن است. محصول اسناد رسمی یا شجره‌نامه نیست. در مورد من، توسط عشق، داستان‌ها و حس تعلق، همه الهام‌گرفته از مادرم است که مانند لک‌لکی تنها بر روی دریاچه در شب پارو می‌زد و از روزی که به دنیا آمدم، آواز غم‌انگیز خود درباره فلسطین را سر داد.

این نقل قول بسیار مهم است، چرا که به موضوع اصلی هویت که توسط ارتباطات عاطفی و روایت‌های شخصی شکل گرفته می‌پردازد.

و یا این نقل قول که رابطه عمیق مادر-فرزندی را به زیبایی نشان می‌دهد:

پناهندگان مانند دانه‌هایی هستند که در باد پراکنده می‌شوند و در خاک‌های مختلفی فرود می‌آیند که با اکراه به خانه‌‌شان تبدیل می‌شوند. این را مادرم روزی به من گفت. وقتی بچه بودم، به مادرم نگاه کردم و دستش را گرفتم. پف کف دستش مرا یاد نان گرم پیتا انداخت و وقتی انگشتانش را مانند یک پرتزل در دست من قفل کرد، احساس امنیت کردم. من با او تا انتهای زمین هم راه می‌رفتم.

مثال بالا همچنین موضوع جابجایی و مفهوم خانه را هم معرفی می‌کند و تجربه شخصی را با واقعیت‌های گسترده‌تر پناهندگان پیوند می‌زند.

در جای دیگری کتاب بر اهمیت شناخت و درک میراث به عنوان پایه‌ای برای هویت شخصی و مسیر آینده تاکید می‌کند:

برای دانستن اینکه به کجا می‌روید، ابتدا باید درک کنید از کجا آمده‌اید.

درمورد اهمیت تاریخ خانوادگی در شکل‌دهی هویت فردی و ارزش انتقال داستان‌ها از طریق نسل‌ها به عنوان وسیله‌ای برای حفظ هویت فرهنگی و شخصی هم می‌توان به این نقل قول کتاب رجوع کرد که:

داستان‌های نیاکان ما نقشه‌ راهی به سوی روایت‌های شخصی خودمان هستند.

مونا حجار حلبی در قسمتی از کتاب می‌نویسد «در قلبِ از دست دادن، پتانسیلی برای شفابخشی نهفته است». با برجسته‌سازی دوگانگی غم و رشد، این نقل قول به موضوع‌هایی همچون از دست دادن، انعطاف‌پذیری، استقامت و قدرت شفابخشی پیوند دوباره با ریشه‌ها و میراث خود اشاره می‌کند.

و در نهایت این جمله که ادای احترامی است به قدرت و استقامت زنان در خانواده نویسنده و جامعه فلسطینی که او می‌شناسد:

استقامت، میراثی است که از طریق نسل‌های زنان فلسطینی منتقل شده است.