دیدگاه

تصور اینکه زدن «سر اختاپوس در تهران» ضربه به یک نقطه است، مردم کشته نمی‌شوند و کشور ویران نمی‌شود، تنها بلاهت نیست، ایده‌ای جنایتکارانه برای تشویق به حمله‌ای است که آغازش اگر با برنامه‌ریزی دقیق باشد، پایانش خارج از هر طرح و نقشه‌ای خواهد بود؛ هم ایران را ویران خواهد کرد، هم منطقه را. کلّ جهان آشفته خواهد شد.

جنایتی که ۱۳ دی ۱۴۰۲ در کرمان رخ داد ــ آمرش هر که می‌خواهد باشد ــ حادثه‌ای است که اگر برنامه‌ی کشاندن جنگ به ایران عملی شود، همانندهای آن کوچک و فاقد ارزش خبری خواهند بود. هم اینک در غزه نوعی اقدام برای «زدن سر اختاپوس» را در شکل تلاش برای نابود کردن حماس می‌بینیم‌. خود مقامات اسرائیلی هم در روزهای اخیر گفته‌اند معلوم نیست جنگ غزه چه مدت دیگر طول خواهد کشید.

ایران از نظر جمعیت حدود ۴۷ برابر و از نظر وسعت حدود ۴۶۰۰ برابر غزه است. با تأمل بر همین ارقام می‌توان اندیشناک شد که جنگ در ایران چقدر طول خواهد کشید. هر گوشه‌ی ایران ممکن است یک غزّه شود. سرانجام چه خواهد شد؟ آنانی که غریو ملی‌گرایی‌شان گوش فلک را پر کرده، پرچم شیر و خورشید نشان را در ویرانه‌ها به اهتزاز در خواهند آورد و نوید روزگار تازه‌ی فرخنده‌ی “ایرانشهر” را خواهند داد؟

Ad placeholder

تفسیرهای مختلف از آدم‌کشی و وحشت‌انگیزی

از آنچه در کرمان رخ داد، می‌توان تفسیرهای مختلفی داشت. وقتی اطلاعات قابل اعتمادی در دست نباشد، کار به گمانه‌زنی می‌کشد. “کار خودشان است”: گفتن این سخن شاید ساده‌ترین راه برای درآوردن مغز از زیر فشار برای فکر کردن با روآوری به تئوری توطئه باشد، و همزمان گرفتنِ پُزِ اپوزیسیون رادیکال.

آن تفسیری در این شرایط عاقلانه‌تر است که نگران‌کننده‌تر باشد، و نگران‌کننده این است که واقعه ممکن است تکرار شود، هر هفته، هر روز، روزی ده بار، روزی صد بار، و بمب ممکن است نه از سطل زباله برون جهد، بلکه با حجمی عظیم از آسمان فرود آید.

این هشدار ترساندن بیجا نیست، پای یک احتمال واقعی در میان است. این طرف نظام مرگبار ولایی را داریم و آن طرف اسرائیل و متحدانش را، اسرائیلی که مشغول نسل‌کشی است و محاسبات استراتژیک است که تعیین می‌کند عرصه‌ی جنگ را گسترش بدهد یا ندهد.

بیشتر حدس‌ها و بررسی‌ها تا کنون در این جهت است که احتمال می‌رود جنایت در کرمان نه کار اسرائیل، بلکه گروهی از قماش داعش باشد. این امر چیزی از نگرانی نمی‌کاهد.

Ad placeholder

واقعیت دنیای ما

مسئله این است که شبکه‌ای از ستیزهای درهم‌رفته در منطقه‌ی ما وجود دارد که هر لحظه سرطان‌وار درجایی “متاستاز” می‌دهد. هم نظام ولایی به این شبکه‌ی سرطانی تعلق دارد، هم اسرائیل، هم طالبان، هم داعش، هم حماس و حزب الله. همه‌ی اینها یکدیگر را تقویت می‌کنند، حتا آنجایی که با هم می‌ستیزند.

این واقعیت دنیای ماست و ما باید بر اساس آن تکلیف خود را روشن کنیم. تا کنون مسلّم این است که:

  • نظام استبدادی و متکی بر دستگاه امنیتی نمی‌تواند امنیتی برقرار کند گرد محور مصون ماندن شهروندان. دستیابی به امنیت با اقتدارگرایی در هر شکلش میسر نمی‌شود. شرط امنیت، آزادی و عدالت است.
  • با تقویت یک گونه از متاستاز سرطان ارتجاع و آپارتاید و جنگ، نمی‌توان راه علاجی یافت برای یک گونه‌ی دیگر.
  • بازی استراتژیک به صورت اتکا به این قدرت علیه آن قدرت، آنچه برای ما نمی‌آورد امنیت و آزادی است.
  • ایده‌ی سرنگون کردن رژیم به هر قیمتی، نه تنها ثمربخش نبوده، بلکه به تقویت دستگاه امنیتی آن، آشفتگی در صف مخالفان و به زیان مبارزه برای آزادی و برابری منحر شده است. آزادی‌خواهی راستین ایجاب می‌کند که خط مشی مبارزاتی، جامعه‌گرا و متکی بر اصول اخلاقی و دموکراتیک باشد.

برای ایجاد یک واقعیت نو

وقتی حادثه‌ای چون حادثه‌ی کرمان رخ می‌دهد، شاید نخستین حس در برخورد با آن همانند تجربه‌ی زمین‌لرزه باشد. دنیایی در ذهن خود ساخته‌ایم که اگر چه نامطلوب است، اما عامل‌های مشخصی در کشاکش با هم به آن تعادل داده‌اند. این دنیای ذهنی به هم می‌ریزد و ما با شتاب عاملی را جست‌وجو می‌کنیم تا مسئله را توضیح دهد، عاملی که باز به آن دنیای ذهنی تعلق داشته باشد. توضیح، آرامش می‌آورد. نامی نهادن بر چیزی، بخشی از حس تسلط بر آن است. بدیل این گونه توضیح آن است که دنیایمان را به‌غایت خطرخیز ببینیم و از نهایت حس بی‌پناهی در آن به موقعیت خود بیندیشیم. هیچ چیز قابل اتکایی در این دنیا وجود ندارد. تنها چاره همبستگی میان نیروی خواهان آزادی و عدالت است، همبستگی‌ای که عامل واقعی نویی بیافریند. بدون این نیرو، مبارزه برای صلح و امنیت پیش نمی‌رود. دنیا همان دنیایی می‌ماند که میان نظام ولایی و اسرا‌‌ئیل و آمریکا و روسیه و داعش و حماس و بقیه تقسیم شده است. در دنیایی به این شکل تقسیم شده، بی‌پناه مطلق می‌مانیم. اتکا به یک کانون قدرت در این دنیا به جای اتکا به نیروی دگرگون‌ساز خود، در حدّ انتخاب نوع و جهت فاجعه و همدستی برای بُروز آن است.

Ad placeholder

* این یادداشت پیش از اعلام گروه داعش در پذیرفتن مسئولیت دو انفجار کرمان نگاشته شده است.