سرآغاز جنبش چپ در کردستان عراق به سالهای آغازین انقلاب اکتبر در روسیه برمیگردد. زمانی که بسیاری از سربازان و رهبران عشیرهای کُرد که در جنگ جهانی اول توسط روسیهی تزاری اسیر شده بودند، بعد از انقلاب اکتبر در سال ١٩١٧ آزاد شدند و به کردستان برگشتند. این افراد که تاحدودی روند انقلاب را از نزدیک دیده و با آن شور و اشتیاق انقلابی مردم روسیه در آن زمان، روزگار کوتاهی را گذرانده بودند، همان ذوق و اشتیاق برای تغییر و رهایی را در محافل و مجالس خود در کردستان آمیختهی کلام کرده و بازگو میکردند.
شور و شوق و تعاریف آنان از این انقلاب و علاقه به بلشویکها، باعث گردید که به آنها لقب «بلشهفیک» را که همان تلفظ کردی «بلشویک» است بدهند.
هرچند که این افراد تنها مسببان گسترش گرایش به کمونیسم در کردستان عراق نبودند، اما قطعاً اولین افرادی بودند که به طور جدی این گرایش را در این منطقه گسترانیدند.
در سال ١٩١٩ با تاسیس کُمینتِرن و اقدامات آن، کمونیسم راه خود را بیشتر به کردستان عراق باز کرد به طوری که در «کنگره ملل شرق» در باکو در سال ١٩٢٠، هشت نماینده کُرد در آن حضور پیدا کردند.
نمیشود بررسی این گرایش را در کردستان عراق که در آن سالها جامعهای صنعتی تلقی نمیشد، بدون در نظر گرفتن تاثیرات مسئلهایی به نام «حق تعیین سرنوشت ملل» که «لنین» به صراحت از آن سخن میگفت انجام داد.
حضور کمونیسم در محافل روشنفکری و آکادمیک عراق و بهتبع آن کردستان، اندکی بعد از آن رخ داد که شخصی به نام «حسین رحال» که کمونیست نبود به اولین شخصی بدل شد که علم مارکسیسم را در این محافل مطرح نمود.
جنبشهای دانشجویی چپ در آن سالهای بغداد، تاثیرات بهسزایی را بر بسیاری از دانشجویان کُرد در آن دانشگاهها گذاشت. برای نمونه حمزه عبدالله، عبدالصمد محمد، حسن طالبانی، رشید عارف و ابراهیم احمد، از جملهی افراد سرشناسی بودند که تحت تاثیر مارکسیسم قرار گرفتند.
حمزه عبدالله در این رابطه میگوید:
در سال ١٩٣٤ در دانشکده حقوق تحصیل میکردم که با یوسف متی آشنا شدم و این آشنایی بعدتر به عضویت من در «حزب کمونیست عراق» انجامید. به این ترتیب من اولین کُرد عراقی بودم که عضو حزب کمونیست میشد. بعد از اتمام دانشگاه من بعنوان وکیل و حقوقدان به زاخو در کردستان برگشتم و همزمان به فعالیت و تبلیغ برای حزب کمونیست در آنجا میپرداختم.
یکی دیگر از عوامل گسترش مارکسیسم به کردستان عراق، تبعید روشنفکران و چپگرایان جنوب و مرکز عراق به کردستان بود. برای نمونه میتوان به حضور هنری مرمرچی و نعیم بدوی در شهر سلیمانیه اشاره کرد.
اولین گروه و تشکیلات سازماندهی شدهی مارکسیسم در کردستان عراق در سال ١٩٤٢ و به ابتکار صالح حیدری، رشید عبدالقادر، شعله مخلوف و اواکیم هواکیمیان با نام «کومهلهی بو پیشهوه» و بعنوان شاخهای از «جامعه الامام» تاسیس شد.
در اواخر سال ١٩٤٣، «جامعه الامام» منحل شد و شاخهی کردستان آن مصمم به ادامهی کار به صورت مستقل بود. به همین دلیل در همان سال «کومهلهی بو پیشهوه» – جامعه پیشرو – نام خود را به «کومهلهی میللهت» تغییر داد، اما این تشکیلات به دلیل سازماندهی ضعیف، موفقیت بسیاری بهدست نیاورد. از اینرو در تماس با حزب «وحده النضال» به عنوان شاخه کردستان این حزب دوباره شروع به فعالیت کرد.
با اتحاد دوباره «وحده النضال» و «حزب کمونیست عراق» دوباره شاخه کردستان آن انشعاب کرد و مستقل به فعالیت پرداخت. این تشکیلات به دلیل انتشار نشریهای با نام «شورش» بعدتر با همان نام شناخته شد.
مدیریت و سازماندهی داخلی «شورش» همانند اكثر احزاب چپ، برپایه «سانترالیسم دمکراتیک» بود.
بسیاری معتقدند که تشکیلات «شورش» در آن زمان توانسته بود جمعی از زیادی از ناسیونالیسمهای کردستان را نیز جذب رادیکالیسم خود کند و آنها حل مسئلهی ملی را در چهارچوب مبارزات تشکیلات «شورش» دنبال کنند.
به دلیل حاکم بودن فرهنگ سنتی و مذهبی بر جامعهی کردستان عراق، تشکیلات «شورش» نتوانسته بود آنگونه که میپنداشت، عموم مردم را با خود همراه کند، از اینرو، رهبران این تشکیلات تصمیم گرفتند که فعالیتهای خود را در قالب حزبی بزرگتر ادامه دهند. در سال ١٩٤٥ میلادی، پس از جلسات متعدد رهبران تشکیلات «شورش» با جمعی از فعالین سیاسی، حزب جدیدی با نام «حزب رزگاری کورد» – رستگاری کرد – را تأسیس نمودند.
وجود یک جنبش آزادیخواهانه در کردستان ایران و حمایت اتحاد جماهیر شوروی از آن و تاثیرپذیری جنبش کردستان عراق از آن باعث گردید که تفکرات مارکسیسم-لنینیسم بعنوان تفکر غالب بر «حزب رزگاری کورد» پذیرفته شود.
پس از روی کار آمدن عبدالکریم قاسم در عراق، فعالیت احزاب چپ و کمونیست در این کشور محدود شد. همین امر مسبب آن شد که حزب کمونیست عراق فعالیتهای خود را به کردستان منتقل کند. این حزب در آنزمان با جریانهای فعال در این منطقه ارتباط برقرار کرد و مصمم بود که فعالیت مسلحانه را علیه حکومت مرکزی عراق آغاز کند.
اما اختلافات بین دو جناح آنزمان «حزب دموکرات کردستان عراق» یعنی مصطفی بارزانی و ابراهیم احمد تا حدودی این مسئله را با شکست مواجه کرد.
در آن سالها جنبش آزادیخواهی در فلسطین و کردستان ایران، جنبش کردستان عراق را نیز تحت تاثیر قرار داده بود، اما سفر ایرج کشکولی، خسرو صفایی و کوروش لاشایی، از اعضای حزب توده به سلیمانیه باعث گسترش بیشتر تفکر چپ تحت اندیشههای «مائو» در این منطقه شد.
با سپاس بابت این مقال مطلع کننده. هیچگاه از این خاستگاه افکار “بلشهفیک” در اقلیم کردستان آگاه نبودم. فقط یک نکته شاید ذکرش بد نباشد و اینکه با زمانی که صفایی و کشکولی و لاشایی به سلیمانیه رسیده بودند, احتمال قوی از حزب توده انشعاب کرده و “سازمان انقلابی حزب توده در خارج از کشور” (سازمان انقلابی) را تاسیس کرده بودند, پس از انقلاب “حزب رنجبران”. و پر واضح که حزب توده سرخوشی با مائوئیسم نداشت.
khavanndeh / 29 November 2023