دیدگاه

حضور کریستیانو رونالدو در تهران صحنه‌های ویژه‌ای خلق کرده است. در حدفاصل فرودگاه تا هتل اسپیناس تهران، هزاران نفر تلاش کردند از خط موانع و  صف محافظان ایرانی و خارجی، دولتی و خصوصی عبور کنند تا به نزدیکی رونالدو برسند: فوتبالیست ۳۸ ساله‌ پرتغالی، ​​برنده پنج توپ طلا، که حالا بازیکن تیم النصر عربستان است و با این تیم برای مسابقه با یکی از نمایندگان ایران در جام باشگاه‌های آسیا به تهران آمده است.  

برخورد آدم‌ها با یک رقم آدم

پیرزنی با زانوی خراب خود را از اصفهان جلوی هتل رسانده تا ببیند آقای رونالدو «چه رقم آدمی است.»

تاثربرانگیزترین لحظه این استقبال تاریخی اما اختصاص می‌یاید به کودک کرجی که با چشمان گریان به خبرنگار می‌گوید:

چه طور صاحب این هتل می‌تواند رونالدو را ببیند اما ما نه. اون با ما فرقی نداره. اونم آدمه ما همه آدمیم!

https://twitter.com/SaudiPLf/status/1703725482456363018

آدم‌ها البته با آدم‌ها فرق می‌کنند و برابر نیستند. مدیر اسپیناس پالاس گفته: «تا این لحظه حدود ۳۲ نفر هر کدام ۴۳ میلیون تومان برای یک شب هزینه کرده‌اند تا شاید رونالدو را در هتل ببینند.» گفته می‌شود هزینه اقامت در سوئیت‌های اسکای هتل اسپیناس همزمان با حضور رونالدو به  ۶۰ تا ۹۰ میلیون تومان رسیده است.»

آدمهایی گویا واسطه شدند تا در نهایت کودک کرجی رونالدو را ببیند: تنها ملاقات کول با رونالدو در تهران.

وقتی کاروان تیم النصر به هتل رسید، انبوهی از هواداران به لابی هتل هجوم بردند و شعار «رونالدو، رونالدو» سر دادند.

 مدیریت مغشوش هیبرید (ترکیبی) دولتی/خصوصی، ایرانی/خارجی فرایند انتقال رونالدو به هتل، صحنه‌ها و لحظه‌های سوررئالی پدید آورد: نواف العقیدی دروازه بان النصر در میان ازدحام جمعیت گم شد؛ چند طرفدار با لباس و چمدان اعضای تیم النصر خودشان را به جای این بازیکن جا زدند. و در سایت دیوار یک آگهی مبنی بر فروش دروازه‌بان مفقودشده منتشر شد. در نهایت، مامورین هتل دروازه‌بان را پیدا کردند و یک اکانت توییتری وابسته به باشگاه النصر در واکنش به آگاهی دیوار نوشت: «اینها خیلی بامزه هستند».

https://twitter.com/TheNassrZone/status/1703754229611921904

در رسانه‌های اجتماعی، ایرانی‌ها اغلب از «عقب‌ماندگی» هم‌وطنانشان که از تپه‌های منتهی به هتل بالا رفتند دچار شرم نیابتی شده‌اند. رئیس سابق بر این سپاهی فدراسیون فوتبال گفته که «صحنه‌ هایی را که دیدم زیبنده ما نیست». خارجی‌ها در مقابل بیشتر از شور و اشتیاق طرفداران ایرانی رونالدو ابراز حیرت کرده‌اند. یک طرفدار فرانسوی رونالدو عطف به این شور و اشتیاق در ایکس نوشته است: «رونالدو مردم را دارد، مسی رسانه‌ها را». یک طرفدار مسی در مقابل با اشتراک گذاشتن فیلم از هیجان انبوهی از طرفداران مسی مقابل یک صفحه نمایشگر  نوشته: «طرفداران رونالدو از پر شدن خیابان ها صحبت می‌کنند. مسی برای تسخیر خیابان‌ها حتی لازم نیست حاضر باشد.» 

بله، همه چیز در مورد شما نیست هموطن ایرانی عزیز!

Ad placeholder

عناصر برسازنده فرهنگ زیارت از سلبریتی‌ها

ساده است تحقیر و به اصطلاح «آسیب‌شناسانه» کردن نوجوانانی که پای پیاده در پی اتوبوس کریس رونالدو می‌دوند، و ساده‌تر پیوند زدن این شور و  اشتیاق به خصلت‌های فرهنگی یک مردم یا شرایط خاص یک ملت. نخیر، زیارت از سلبریتی یک پدیده جهانی است، به‌خصوص اگر پای کسی مثل رونالدو در میان باشد که صفحه اجتماعی او ۶۰۰ میلیون دنبال کننده دارد.

Ad placeholder

این فرهنگ زیارت از سلبریتی در تقاطع چهار عنصر شکل گرفته است:

نخست، شور، میل و هیجان که پدیده انسانی و اجتماعی است. و چیز بدی نیست و بازی فوتبال وجوه مختلف آن را در خود ادغام کرده است. 

دوم، از خودبیگانگی که محصول روابط کالایی و البته یک نظام  یا جامعه نمایش فراگیر است. فتیشیسم یا بت‌انگاری یک بازیکن فوتبال یا یک بازیگر سینما ممکن نیست، مگر به شرط وجود از حد بیگانگی انسان با خویش. ترکیب شور و ازخودبیگانگی معجون حیرت‌آوری است که بساط کمیاگیری دین به لحاظ تاریخی بر آن قوام یافته است. شور جمعی وقتی از صافی خودبیگانگی عبور می‌کند نامی ندارد جز هیجان از نابرابری.

سوم، فراگیری یا به عبارت دیگر همه‌گیری. و این در مورد فوتبال که قواعد ساده اما اشکال، حالت‌ها و نتایج بسیار متنوعی دارد به خوبی صدق می‌کند. عرصه جهان‌شمول فوتبال بازاری گسترده ایجاد کرده در تلاقی دو جنون : جنون آپولونی انباشت سرمایه و جنون اجتماعی و دیونیزوسی سرمستی و از خود بیرون آمدن. 

چهارم، فاصله و انزوا. فاصله و جدایی سازوکار برسازنده از خودبیگانگی است. هرجا یک سلبریتی به‌وجود می‌آید از قبل یک فاصله‌ و دیوار اجتماعی نامرئی وجود دارد. شرایط خاص سیاسی-اجتماعی ایران البته به این انزوا دامن زده است. تهران شهری نیست که در پیاده‌روهایش آدم به سادگی به یک اروپایی برخورد کنند؛ همان قدر که برای اغلب ایرانی‌ها ویزا گرفتن فرایندی همچون عبور از دروازه قانون کافکا است، خارجی‌ها هم، به‌خصوص اگر مشهور باشند، کمتر پایشان را در ایران می‌گذارند.

گرفتار در تقاطع این چهار عنصر، مردمی که از تپه‌های منتهی به هتل اسپیناس را بالا می‌روند و دنبال اتوبوس تیم النصر می‌دوند، نه احمق و ساده‌لوح اند و نه حاملان داغ فرهنگ یا تمدنی خاص. این مردم محصول مجموعه‌ای از نهادها، الگوی عقلایت و نظام عواطف ویژه‌ای هستند که بیش از آن که محلی باشند جهانی اند. تکینک‌های سرکوبگر درونی‌شده به‌اصطلاح تمدنی یا سازوکارهای امنیتی از بیرون اعمال‌شده در ژاپن با ایران بدون شک فرق می‌کند و به نمایش استقبال از سلبریتی‌ها حال و هوای متفاوتی می‌دهد، اصل ماجرا اما همه جا کم و بیش یک چیز است: فاصله‌ای شورانگیز نابرابری میان مردم با هر آن چیزی که به کسی مثل رونالدو مربوط می‌شود… آنچه غیرطبیعی است، همین نابرابری است.