نیروهای سپاه پاسداران ۲۲ خرداد / ۱۲ ژوئن به ارتفاعات کوسالان شهر سروآباد در کردستان با توپخانه و پهپاد و خودروهای زرهی حمله کردند؛ پیشتر نیز گزارشهایی در مورد حمله پهپادی به ارتفاعات شاهو در شهرهای روانسر، پاوه و سروآباد در استانهای کرمانشاه و کردستان منتشر شده بود. آنچه پیشرو دارید گفتوگویی است با عدنان حسنپور، روزنامهنگار و کنشگر سیاسی در مورد این حمله، دلالتها و پیامدهای آن.
زمانه: به نظر شما دلیل اصلی لشکرکشی و حمله نظامی اخیر نیروهای سپاه به ارتفاعات کوسالان در کردستان چیست؟ چهقدر این حملات به آنچه در کردستان در طی قیام ژینا گذشت، مربوط است، به ویژه آنکه حمله درست متعاقب دستگیری گسترده مادران و بستگان جانباختگان خیزش انقلابی «ژن، ژیان، ئازادی» رخ داد؟
عدنان حسنپور: بە طور واضح نسبت مستقیمی مابین این دو موضوع وجود دارد؛ کردستان هم خاستگاە جنبش ژینا و هم واجد نیرومندترین پتانسیل برای بروز خیابانی و سازماندهی شدەی حرکت تودەای بودە است. در ماەهای اول شروع جنبش، کنشگری مردم کردستان بە شکلگیری و سپس تعمیق حضور خیابانی مردم دیگر مناطق ایران منجر شد. پس از افول تدریجی خیابان هم باز شاهد تداوم جنبش در داخل و خارج کردستان در فرمهای دیگری بودیم. طی این مدت در داخل نوعی از خودسازماندهی خانوادەی جانباختگان اتفاق افتاد، آنها در هماهنگی با همدیگر اقدام بە کنشورزیهای دستەجمعی مثل حضور بر سر مزار جانباختگان شهرهای مختلف نمودند. در بیشتر این موارد هم مواضع مانیفیستگونەای را ابراز و اعلام کردند. بە عبارتی خانوادەهای داغدار با عبور از سوگواری یا حتی دادخواهی صرف کە میتواند در تداوم همان سوگواری قرار گرفتە و بە نوعی کنش خانوادگی منتزع از امر جمعی تبدیل شود، مسالە را بە سطح مبارزەای منسجم در تداوم جنبش ژینا ارتقا دادند. آنان بە این دلیل بر سر مزار عزیزانشان حاضر نمیشوند کە صرفا یاد آنان را گرامی بدارند، بلکە میخواهند این حضور را بە کنشگری جمعی پیوند زدە و حتی در سطح گفتمانی نیز بە تعمیق مفاهیم درونی جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» بپردازند. مرور سخنان اعضای خانوادەی جانباختگان در مراسمهای خاکسپاری، هفتم و چهلم عزیزانشان در همان روزهای اوج جنبش، موید چنین ادعایی است.
همین یک مورد کافی است تا بە این نتیجە برسیم کە کردستان بازهم میتواند بە عنوان موتور محرکە عمل کردە و در بزنگاهی دیگر مجددا مردم را بە خیابان بازگرداند. بدیهی است کە حکومت کاملا از این پتانسیل پویای سازماندهی کە قدمتی چنددهەای دارد آگاە است.
بر خلاف برخی تحلیلها کە حملەی سپاە را نوعی انتقامگیری صرف از کردستان قلمداد میکنند، در واقع اقدام کنونی بیشتر ناظر بر آیندە است تا گذشتە؛ جمهوری اسلامی میخواهد با ضربەزدن اساسی بە احزاب و جامعەی کردستان مانع از احتمال خیزش مجدد مردم کردستان شود، امری کە امکان خیزش سراسری دوبارە را در خود نهفتە دارد. شناخت جمهوری اسلامی از تفاوتهای اجتماعی کردستان در زمینەی انسجام و سازماندهی مربوط بە اکنون نیست، بلکە در میان نهادهای امنیتی و تصمیمگیر حکومت هموارە چنین تصوری وجود داشتە کە کردستان «مرکز فتنە» است و سرکوب آن یکی از راەهای پیشگیری از خیزش مردمی بر علیە حکومت است. از یاد نبریم کە با وجودی کە کردها حدود ١٥ درصد از جمعیت ایران را تشکیل میدهند، اما تقریبا ٥٠ درصد زندانیان سیاسی دو دهەی گذشتەی ایران متعلق بە کردستان بودە است.
برخی از تحلیلها، حمله نظامی اخیر به کردستان را به کنفرانس اخیر در پارلمان اتحادیه اروپا مربوط میدانند که در آن مصطفی هجری رهبر حزب دمکرات کردستان ایران، ابراهیم علیزاده رهبر حزب کمونیست ایران و سیامند معینی رئیس مشترک حزب حیات آزاد کردستان شرکت داشتند. آیا میتوان گفت این حمله نشانه هراس جمهوری اسلامی از نزدیکی و اتحاد احزاب کردستانی یا دستکم واکنشی به آن است؟ نظر شما چیست؟
بە موازات تداوم کنشگری در خود کردستان، در خارج از کردستان نیز شاهد دو نوع کنشگری برجستە در چارچوب جنبش کردستان بودیم:
در اروپا چند همایش و کنفرانس از سوی نخبگان، آکادمیسینها و فعالین کرد با رویکرد انتقادی، تحلیلی و آسیبشناختی در خصوص جنبش ژینا برگزار شدە است، این همایشها کە با حضور برخی از رهبران یا نمایندگان احزاب کردستان برگزار شدە، بە شناخت موقعیت و وضعیت کنونی و روندی کە طی شدە، کمک نمودە است. بر خلاف برخی همایشهای دیگر کە بیشتر تبدیل بە بیانیەخوانی سیاسی شدە بود، در همایشهای کردی یک دیالوگ انتقادی صریح میان شرکتکنندگان اتفاق افتاد، از خلال این گفتگوها برخی از اشتباهات محاسباتی یا نقایص طبیعی موجود در هر جنبش متکثری آشکار شد. همچنین با تبیین و تاکید بر وجوە و مفاهیم بنیادین گفتمان «ژن، ژیان، ئازادی»، هرگونە انحراف و عدول از مبانی آن مورد انتقاد جدی قرار گرفت.
در یک سطح دیگر، احزاب کردستان نیز با پذیرش درخواستهای جدی مردم کردستان تا حدودی توانستەاند از برخی رهیافتهای سکتاریستی گذشتە فراتر رفتە و با نگاهی استراتژیکتر بە امکان همکاری در چارچوبهایی مشخص فکر کنند. حاصل این کنش و برکنش پویای میان جامعە و احزاب کردستان، برگزاری نشستها و گفتگوهای متعدد و در نهایت پذیرش ضرورت اتحاد عملی در هنگامەی مبارزە بودە است. این امر بدان جهت اهمیت زایدالوصفی دارد کە در نتیجەی تفاهم پنهانی میان نخبگان حزبی و پشت درهای بستە حاصل نشدە است، بلکە این خواست و فشار اجتماعی بودە کە احزاب کردستان را بە در پیش گرفتن چنین رهیافتی مجاب کردە است. حتی بدنەی اجتماعی و سازمانی احزاب نیز رویکردی کاملا انتقادی نسبت بە احزاب خود در پیش گرفتە و در عمل نشان دادند کە نمیخواهند مسئولیت تصمیمگیری را بە رهبران منحصر کردە و بە تشکیلاتی مطیع و گوش بە فرمان تبدیل شوند.
بە این موارد میتوان حضور رسانەای روشنفکران و کاربران شبکەهای اجتماعی را هم افزود کە اصل سازماندهی از پایین و مشارکت همگانی در امر سیاسی را عمق بخشیدند.
طبیعتا اتاق فکرهای جمهوری اسلامی از این حقایق بیاطلاع نیستند و کاملا واقفاند کە تجربەی دهەها مبارزە، جامعە و احزاب کردستان را بە درجەای از بلوغ سیاسی رساندە کە توانایی عبور از رویکردهای بیحاصل یا حتی کماثر را دارند. کنفرانس اخیر پارلمان اروپا کە بر خلاف برخی شوهای تبلیغاتی دستراستیهای سلطنتطلب با حمایت فراکسیونهای چپ و میانەرو اروپایی همراە بود، برجستەترین نمود این دیالکتیک انتقادی و درونی جنبش کردستان بود. طبیعتا حکومت نیک واقف است کە همافزایی نیروهای احزاب کردستان کار را برایش بسیار مشکلتر خواهد کرد. سپاە پاسداران از قبل برنامەی حملە بە احزاب کردستان را طرح و چندین مرتبەهم اجرا کردە بود، حملات موشکی و پهپادی متعدد بە مقر احزاب کرد در اقلیم کردستان بخشی از این حملات بود. اکنون نیز میخواهد با حملەی زمینی بە برخی نقاط مرزی بە تصور خود امکان اتحاد و احتمال کنش مشترک نیروهای احزاب کردستان را در نطفە خفە کند. با توجە بە فشار شدید واردە بر احزاب مستقر در اقلیم کردستان از سوی دولت مرکزی عراق و در نتیجەی آن تسلیم شدن نسبی مقامات اقلیم در مقابل این فشارها، احتمال بازگشت نیروهای پیشمرگە بە داخل جغرافیای ایران و اتحاد عملی آنان با گریلاهای پژاک بیشتر از هر زمانی شدە است. تا کنون حزب دمکرات کردستان و کوملە-شاخەی کردستان حزب کمونیست ایران بە صورت ضمنی بە احتمال در پیش گرفتن گزینەهای دیگر -بازگشت پیشمرگەها- اشارە کردەاند. و چنان کە گفتە شد وقوع چنین رویدادی کار را برای جمهوری اسلامی بسیار دشوارتر کردە و امکان تسریع در خیزش مجدد مردم کردستان را نیز بیشتر خواهد کرد؛ مخصوصا کە شرایط اجتماعی هم برای حمایت از اتحاد و عمل مشترک احزاب کردستان بسیار مساعد است.
حمله اخیر را در چارچوب روابط ژئوپلیتیکی بزرگتر میان ایران و ترکیه و کردستان عراق چگونه میتوان تفسیر کرد؟
ایران و ترکیە رقیب طبیعی و نە الزاما دشمن طبیعی هستند. در طی تمامی این سالها هر دو کوشیدەاند نفوذ خود را در اقلیم کردستان توسعە دهند. با توجە بە بحرانهای دراز دامن اقتصادی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی و از آن سو، عضویت ترکیە در ناتو و امکان حضور بیشتر سیاسی و نظامی این کشور در خارج از مرزهای خود در مقایسە با ایران، اکنون ترکیە دست بالا را در اقلیم کردستان دارد. ترکیە با استفادە از موقعیت ژئواستراتژیک خود و روابط نسبتا مناسب با دنیای غرب، بە بسط حوزەی قدرت خود در خارج از مرزهای سیاسیاش دست زدە است. ارتش ترکیە حتی از سلاح ممنوعە، بمبهای شیمیایی و فسفری، در حملە بە پ.ک.ک استفادە کردە و هیچ گاە بە دلیل این حملات مورد مواخذە قرار نگرفتە است. همچنین توانستە بازار اقلیم کردستان را از کالاهای خود اشباع کند، و با ساخت سدهای متعدد از عنصر آب هم بە عنوان وسیلەی فشار استفادە کند. از دیگر سو راە ارتباطی اقلیم کردستان با اروپا هم از ترکیە میگذرد و فروش نفت هم باید از خط لولەهایی صورت بگیرد کە در اختیار این کشور است. بە تمامی این موارد باید مشروعیت این کشور در نظم بینالمللی موجود را هم افزود کە بر خلاف ایران بە عنوان یک متحد غرب و همکار شرق نگریستە میشود. حتی در مواردی چون جنگ اوکراین، ترکیه خود را بە عنوان یک میانجی بازنمایی کردە و اهرم فشار پناهندگان را نیز برای فشار بر اروپا در اختیار دارد. کل این موارد باعث شدە کە در مقایسە با ایران، ترکیە قدرت بیشتری در کل منطقە بە دست بیاورد. اکنون ایران احساس میکند بازی را بە ترکیە باختە است و باید جبران مافات کند. وجود چند گلوگاە اقتصادی مهم اقلیم کردستان در مرزهای ایران و نیز توانایی این کشور در بیثباتسازی اقلیم از طریق دولت مرکزی، حشدالشعبی و نیز موشکپراکنیهای گاە و بیگاە، حکومت اقلیم کردستان را در موقعیت بغرنجی قرار دادە است. آنان حتی اگر هم بخواهند نمیتوانند در مقابل فشارهای جمهوری اسلامی کاملا مقاومت کنند. ژئوپلیتیک کردستان همیشە یکی از مشکلات فراروی جنبشهای سیاسی بخشهای مختلف کردستان در طول یک قرن گذشتە بودە است. منافع و ضرورتهای اقتصادی و سیاسی چهار بخش کردستان بە دشواری قابل جمع شدن با همدیگر است. ایران و ترکیە اکنون از این لعنت ژئوپلتیک بیشترین بهرە را میبرند. آنان در سرکوب جنبش کردستان بە همکاری مشترک با همدیگر میپردازند و رقابت خود را مستقل از مسالەی کردستان در دیگر حوزەها ادامە میدهند. میتوان گفت نوعی توافق تاریخی و نظم نهادینە شدە مابین این دو کشور بە وجود آمدە کە هیچگاە اشتراک در سرکوب جنبش کردستان را فراموش نکردە و آن را بە محل رقابت جدی خود تبدیل نمیکنند. حتی اگر در مواردی بە نحو تاکتیکی از مسالەی کردستان بە عنوان کارت فشار بر علیە همدیگر استفادە کردە باشند، این سیاست اقدامی بە شدت کوتاەمدت بودە و سریعا بە «تنظیمات کارخانە» بازگشتەاند.
اکنون اقلیم کردستان از هر دو طرف تحت فشار است؛ ترکیە میخواهد حزب کارگران کردستان را سرکوب کند و ایران هم درصدد خلع سلاح و حتی از بین بردن احزاب کردستانی معارض خود است. در واقع شرایط برای حکومت اقلیم بسیار پیچیدە است، آنان در مقابل ترکیە حتی فراغ بال کمتری هم دارند؛ در سالیان گذشتە وابستگی اقتصادی آنان بە ترکیە بە قدری گسترش یافتە کە اکنون حتی اگر هم بخواهند نمیتوانند بە سادگی از میزان این وابستگی کم کنند. شاید آستانەی مقاومت اقلیم در مقابل ایران مقداری بیشتر باشد، اما بە احتمال زیاد بە میزانی نیست کە درخواستها و فشارهای جمهوری اسلامی را بە تمامی رد کند. بە همین جهت احزاب کردستان در مقابل یک تصمیم تاریخی قرار گرفتەاند؛ پذیرش درخواستهای بیرونی برای خلع سلاح و اخراج بە کمپهای دوردست در استان موصل، یا پایان بخشیدن بە حضور سازمانی در اقلیم کردستان و بازگشت بە داخل مرزهای جغرافیایی ایران.
پیامدهای سیاسی و اجتماعی میلیتاریزه کردن کردستان چه خواهد بود؟
پیشبینی دقیق این پیامدها قدری دشوار است، اما اگر جمهوری اسلامی بتواند با میلیتاریزە کردن کردستان بە هدف خود یعنی سرکوب و کنترل کامل خیزش انقلابی «ژن، ژیان، ئازادی» برسد، شرایط برای دیگر مناطق ایران هم بە شدت دشوارتر خواهد شد. بیتردید در کردستان مقاومت صورت میگیرد و هماکنون نیز در جریان است، اما ارزیابی توان مقاومت احزاب و جامعەی کردستان در صورت عدم حمایت دیگر مناطق ایران از کردستان امری پیچیدە و وابستە بە متغیرهای متعددی است. بر خلاف ماەهای اول جنبش ژینا، اکنون مردم کردستان از حمایت ایرانیان تا حدودی دلسرد و کمامید شدەاند، اگر این کمامیدی مبتنی بر واقعیت عینی باشد، بیتردید شکاف کردستان و مرکز بسیار بیشتر شدە و واگرایی وسیعتری را نسبت بە «ایران» شاهد خواهیم بود. صدالبتە یکی از اهداف جمهوری اسلامی هم تعمیق همین شکافها و واگراییهاست، همانگونە کە در این چند ماە اخیر تمام توان خود را برای از بین بردن انسجام اجتماعی اوایل جنبش بە کار بست و تا حدودی هم موفق بود. اما در صورت حمایت عملی مردم دیگر مناطق ایران از کردستان، تلاش جمهوری اسلامی برای سرکوب جنبش نە تنها شکست خواهد خورد بلکە حملەی نظامی بە کردستان تبدیل بە موتور محرکەای برای شروع مجدد خیزش انقلابی خواهد شد.
از دیگر سو میلیتاریزە کردن کردستان اگرچە هزینەهای زیادی را بر مردم منطقە وارد کردە و میکند، اما همزمان میتواند بە عامل رادیکالتر شدن جنبش کردستان نیز تبدیل شود؛ بهویژه اگر احزاب مختلف کردستان بە همکاری و حتی اتحاد با همدیگر سرعت ببخشند کە همین امر منجر بە آزادسازی یک پتانسیل عظیم اجتماعی در کردستان خواهد شد. در واقع پتانسیلی کە بە جهت عدم نزدیکی و همکاری احزاب گاها بە وادی رقابتهای حزبی درمیغلطد، با اتحاد آنها بە همافزایی نیرو تبدیل شدە و توان جنبش را دوچندان خواهد نمود.
به عنوان سوال آخر، ارزیابی شما از سکوت و بعضا همدلی اپوزیسیون دستراستی جموری اسلامی در قبال این حملەی نظامی چیست؟
حالا دیگر مثل چند ماە قبل واقعیتها مستور یا مبهم نیست، اکنون حداقل دو واقعیت بە تمامی رخ نمایاندە است:
١. دستگاەهای امنیتی جمهوری اسلامی نفوذ وسیعی در میان بخشی از بە اصطلاح اپوزیسیون دستراستی، مخصوصا سلطنتطلبان، دارند و سیاستهای خود را از طریق این مجاری نفوذی اعمال میکنند.
٢. یک وجە فاشیستی قوی در درون بخش بزرگی از نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی وجود دارد و آنها نشان دادەاند کە کوچکترین تفاوت و تمایزی کە کلیت مرکزگرایی و «دولت تکرگە» را بە خطر بیاندازد، تحمل نخواهند کرد.
این دو مسالە بە نقطەی تلاقی سیاست تفرقەافکنی جمهوری اسلامی تبدیل شدە است، بی تردید اگر واقعیت دوم وجود نداشت جمهوری اسلامی هیچگاە نمیتوانست حملەی رسانەای و فضاسازی چند ماە گذشتە بر علیە کلیت جنبش کردستان را سازماندهی کند. قبلا بە وجوە تمایز جامعە و جنبش کردستان و پتانسیلهای تکین آن اشارە شد، علاوە بر جمهوری اسلامی، سلطنتطلبان و حتی پارەای از جمهوریخواهان مرکزگرا نیز خود را در جبهەی مقابل جنبش کردستان میبینند. صدالبتە آنان بە درستی بر این نکتە واقفاند کە اگر گفتمان «ژن، ژیان، ئازادی» کماکان گفتمان اصلی جنبش باقی بماند و نتیجەی این جنبش وقوع یک «انقلاب» باشد، شانس آنها برای تصاحب قدرت بسیار کم خواهد بود. چرا کە «ژن، ژیان، ئازادی» گفتمانی رادیکال و بر علیە تمامی اشکال ستم است، همچنین هدفش «انقلاب» در معنای واقعی آن است و نە «براندازی» و «رژیم چینج». تغییر بنیادین مناسبات اجتماعی کە هدف هر «انقلاب حقیقی» است، برخلاف اهداف جریانهای دستراستی است کە هدفشان صرفا برداشتن گروهی از قدرت و جایگزینی خود با آن گروە است. پس آنان بە صورت طبیعی نە تنها اقدام بە بایکوت جنبش کردستان میکنند بلکە تمام سعی خود را بە کار میبندند تا پیش از هرگونە فروپاشی احتمالی قدرت در ایران، جنبش کردستان را بە تمامی از گردونە خارج کنند، و از نظر آنان چە چیز بهتر از سرکوب جنبش کردستان بە وسیلەی سپاە پاسداران؟!
در واقع چیز پنهانی باقی نماندە است؛ جریانهای مرکزگرا، دستراستی و «ضدانقلاب» کە توهم فروپاشی سریع را در سر میپروراندند، سادەلوحانە اقدام بە خودآشکارسازی کامل کردەاند. مطمئنا اگر مقداری باهوشتر بودند چنین خبط بزرگی را مرتکب نمیشدند و آشکارسازی چهرەی واقعی خود را بە پس از فروپاشی جمهوری اسلامی موکول میکردند. بە باور من این حملەی همەجانبە از سوی جمهوری اسلامی و بخشی از بە اصطلاح اپوزیسیون آن بە جنبش کردستان، اگرچە تلخ و آزاردهندە است، اما بە شدت مفید و حتی یک ضرورت تاریخی است. چرا کە ماهیت حقیقی جریانها بهتر آشکار شدە و همگان متوجە خواهند شد کە امکان ائتلاف و همکاری با کدام جریانها را دارند و کدام جریانها بە صورت طبیعی در جبهەی مقابل آنان قرار گرفتەاند. بە عبارت دیگر، توهمهای مثبت و منفی جریانهای سیاسی نسبت بە یکدیگر از بین خواهد رفت و ائتلاف/تقابلها سویەی حقیقیتر و استراتژیکتری بە خود خواهند گرفت.
فارغ از این حقایق، اکنون بر همەی نیروهای مترقی و دموکرات است کە تمامقد از کردستان دفاع کنند و چنین نیاندیشند کە خطری آنان را تهدید نمیکند. موفقیت حکومت و دنبالەی منطقی (و سازمانی) آن در درون اپوزیسیون خارج نشین در سرکوب یا عقب راندن جنبش کردستان، بە معنای «امتناع انقلاب» خواهد بود. اگر چنین اتفاقی بیفتد، بیتردید در بهترین حالت صرفا یک رژیم چینج صورت خواهد گرفت کە بازتولید استبداد نتیجەی محتوم آن خواهد بود.