از آغاز بر سر کار آمدن مقامات جمهوری اسلامی، حجاب زنان برای حکومت مسألهای حیاتی شد. از ممنوعیت ورود زنان بدون حجاب در ادارات و دستگاههای دولتی گرفته تا اخراج زنان مخالف حجاب اجباری از ادارات دولتی و دانشگاهها و مدارس را در برنامهی اصلی خود قرار دادند.
پیشروی حکومت در دهه اول انقلاب به آنجا رسید که حجاب در کوچه و خیابان، سینما، تاتر و تمام مکانهای عمومی اجباری شد و موی زنان برای همیشه از نظرها مخفی ماند. با رشد نسل جوانتری که در دهههای ۷۰ و سپس ۸۰ پا به عرصه اجتماع گذاشت، ذره ذره مخالفت زنان با حجاب مورد نظر حکومت نیز بیشتر شد. زنان، اگر چادری بودند، در ابتدا چادرها را کنار گذاشتند. سپس مقنعه که پوشش رسمی زنان و دختران در ادارات دولتی، بیمارستانها و مراکز آموزشی بود فقط محدود به همانجاها ماند و زنان در بیرون از محل کار، بدون بیم از گزینش و تعلیق کاری و آموزشی با روسری و سپس شال در خیابان و عرصه عمومی اجتماع ظاهر شدند. مانتو، که پوشش رسمی و اجباری زنان در دهههای پیش بود تغییر کاربری داد و از لباس فرم بدقواره و یک مدل و با رنگهای مشخص تبدیل به لباسهایی مناسب برای گردش، مهمانی، خیابان و غیره شد.
تا همین چند سال پیش یکی از مشکلات حکومت با زنان وجود مانتوهای جلوباز بدون دکمه بود که به پلمپ و بسته شدن چندین فروشگاه تولیدی و فروش این لباسها منجر شد اما هیچ نتیجهای در بر نداشت.
مبارزه زنان با حجاب اجباری گرچه همواره به طور خزنده ادامه داشت اما مخالفت علنی و اعلام واضح اعتراض زنان به این حجاب در اعتراض دخترانی موسوم به «دختران خیابان انقلاب» نمود یافت. دختران، ایستاده بر سکوهای برق، روسریهای خود را بر چوب کردند و در سکوت مردم را به نظاره نشستند. دستگیر شدند. مدتی زندانی شدند و بعد به ناچار پروندهشان مختومه شد گرچه وکیل این دختران خیابان انقلاب، نسرین ستوده، هنوز در حال گذراندن دوره حبسش است و این روزها در مرخصی درمانی است. زنان پیام اعتراض خود را به حکومت اعلام کردند و حکومت نیز پاسخ خود را با زور و سرکوب و زندان داد.
با دستگیری و کشته شدن مهسا امینی توسط گشت ارشاد، جنبش اعتراضی مردم با اولویت دفاع از حق آزادی زنان در انتخاب نوع پوشش و حجاب پا گرفت. زنان خشمگین از کشته شدن مهسا، تمام سرکوب تحمیل شده سالیان را فریاد زدند و مردان جوان در حمایت آنان به خیابانها آمدند. مردان همان آزادی را میخواستند که زنان به عنوان الهههای ازلی همراه آنان سالها از آن محروم مانده بودند. بیرون کشیدن مهسا از دست برادرش و بردن او به گشت ارشاد، پیام مهمی برای مردان داشت که اگر آنان حامی زنان نباشند، آزادی خودشان نیز معنا و مفهومی نخواهد داشت. و بعد خیابانها از زنان و مردان معترض انباشته شد و حکومت فشار سرکوب را افزود. زندانها را پر کرد. چهار نفر را بیگناه اعدام کرد و بعد که به خیال خود، اوضاع کمی آرام گرفت در اقدامی تازه به مقابله با زنانی برخاست که دیگر حجاب بر سر ندارند.
«شنبه روز بدی بود»
آن روز موعود که سردار رادان آن را شروع مقابله با کشف حجاب اعلام کرد، شنبه بود. بخشنامه مقابله با بیحجابی از رسانههای رسمی پخش شد: اول، تذکر پیامکی. دوم محرومیت از خدمات عمومی. سوم، تشکیل پرونده قضایی برای خاطیان (یعنی کسانی که در کشف حجاب اهتمام کردهاند). برای رانندگان تاکسی تذکر ارسال شد که در صورت سوار کردن زن بدون حجاب متحمل جریمهای بین ۵۰۰ هزار تا پنج میلیون تومان خواهند شد. اعلام شد فروشگاههایی که زنان بدون حجاب را راه دهند پلمپ خواهند شد. مراکز درمانی و داروخانههایی که کارمندانی بدون حجاب دارند تعطیل خواهند شد. اتومبیلهای شخصی توقیف میشود و بلیط مترو و اتوبوس به زنان بدون حجاب فروخته نخواهد شد. دوربینهای هوشمند تشخیص چهره از چین خریداری شده است و در همه جا، زنان بدون روسری را شناسایی و به مراکز انتظامی و قضایی معرفی خواهند کرد.
همه چیز به شنبه موکول شد، ۲۶ فروردین ۱۴۰۲، نزدیک به هفت ماه پس از جنبش مهسا و در زمانی که بر اساس حدس و گمانهایشان، جنبش را فعلاً سرکوب شده قلمداد کردند که کسی را توان قدعلم کردن در مقابلشان نیست؛ آزمایشی برای خودشان از سنجش ایستادگی مردم و سنجش توان اجتماعی اعتراضات که با مبنای «زن، زندگی، آزادی» پا گرفته است و آرام کردن حلقه اندک هوادارانشان در حوزههای علمیه و پایگاههای بسیج که دچار ریزشهایی در درون شده است. در این گزارش نگاهی داریم به بررسی سرکوب حاکمیت از طریق کنترل حجاب و ترساندن مردم با خرید دوربینهای پیشرفته از چین، توانایی تشخیص چهره، ردیابی سیمکارتهای موبایل و. .. از یک طرف و از دیگر سو، ایستادگی مردم در مقابل فشار حاکمیت.
تکنولوژی در خدمت سرکوب با کمک کشور چین
چین همواره پشتیبان سیاستهای جمهوری اسلامی در جهان و منطقه بوده است و به لحاظ سرکوب سیاسی و نبود احزاب آزاد نیز الگویی مناسب برای حکومت ایران. حکومت ایران سالهاست که در اندیشه راهاندازی اینترنتی داخلی تحت عنوان اینترنت ملی و فراگیر است به نحوی که وابستگی اینترنت ایران را به اینترنت جهانی بهکلی از بین ببرد تا اگر قرار بر استفاده بر فیلترشکن باشد، از راههای سخت و پرهزینه و فقط برای متخصصان و افراد خاص مقدور باشد. حتی زمانی در فکر جایگزینی موتور جستوجویی به جای گوگل بود، شبیه آنچه در چین هست، که تاکنون موفق نبودهاند و حتی همان اپلیکیشنهای داخلی مثل «بله»، «ایتا» و «سروش» و غیره که کپی دست چندمی از نمونههای جهانی آن است نه با استقبال مردم مواجه شده است و نه کارایی لازم را برای برطرف کردن نیازهای عمومی دارد.
حالا در اقدامی تازه، اقدام به خرید و نصب دوربینهای هوشمند تشخیص چهره برای به دام انداختن زنان کشف حجاب کرده کردهاند و برای اینکار، چنانکه از فحوای کلام و سخنرانیهایشان پیداست، کشور دوست و برادر، چین، به کمکشان آمده است. باید دید این دوربینها چیست و چگونه کار میکند و کارایی آن تا چه حد است.
رویای کنترل شهروندان با دستگاه تلهاسکرینِ رمان ۱۹۸۴ اورول
در رمان ۱۹۸۴ جرج اورول، در کشور خیالی داستان، حزب حاکم به رهبری برادر بزرگ یا ناظر کبیر، با دستگاهی به نام تلهاسکرین، در همه جا مردم را زیر نظر دارد. دستگاهی شبیه تلویزیونی بزرگ که هم فرستنده و هم گیرنده است که در همه خیابانها و میدانها و ادارات و حتی خانههای مردم نصب است و امکان خاموش کردن ندارد. راوی داستان، برای انجام کاری ممنوعه، مثل نوشتن یادداشت، مجبور است در زاویهای قرار بگیرد که از دوربین تلهاسکرین دور باشد. این دستگاه حتی حالتهای چهره افراد را زیرنظر دارد تا خشم و شادی آنان را کنترل کند. گویا چنین دوربینهایی با شکل و شمایلی دیگر، در چین کارکردهایی دارد و با هدف اولیه یا ظاهری شناسایی مجرمان به کار گرفته شده است.
از حوالی سال ۲۰۲۰، مشتریان بانک بازرگانی چین، به جای استفاده از کارت بانکی از اسکن چهره استفاده میکنند. یا وبسایت اجاره مکانهای اقامتی برای مسافران، قصد آزمایش درهایی را داشته است که بعد از اسکن چهره مستاجران باز شود. نرم افزاری به نام «سنس تایم» میتواند مشتریان را حتی در حال حرکت به اطراف نیز تشخیص دهد و ردیابی کند. منطقه مستقل «خین جیانگ» بیش از ۴۰ هزار دوربین مدار بسته دارد که برای نظارت بر اقلیت قومی اویغور استفاده میشود و ویدئوهای آن توسط پلیس کنترل میشود. در پمپبنزینها، فروشگاههای زنجیرهای، شرکتهای بیمه، حتی در استفاده از توالتهای عمومی برای استفاده از میزان دستمال توالت که هر فرد به ازای ۹ دقیقه حق استفاده از ۶۰ سانتی متر دستمال توالت دارد، در مهد کودکها برای جلوگیری از کودکربایی، در امتحات ورودی دانشگاه و بسیار موارد دیگر که کاربرد آن به افسانه پهلو میزند و معلوم نیست اخبار رسیده تا چه میزان مبتنی بر واقعیت و تا چه حد بزرگنمایی تبلیغاتی دولت چین و تا چه میزان ساخته خیال وبلاگنویسان و روزنامهنگاران است.
واقعیت این است که دوربین تشخیص چهره وجود دارد؛ تکنولوژیای که در غرب به دلیل فشار افکار عمومی و ساز و کار دموکراسی امکان استفاده از آن نیست یا اگر هست تا این حد علنی و آشکار امکان نقض حقوق شهروندان و کنترل آنها را ندارد. هر چه هست دولت چین در مورد تلاشهایش در زمینه این تکنولوژی خاموش نمانده است و موفقیتهای خود را در رسانههای دولتی در بوق و کرنا میکند. «یکی از متخصصان هوش مصنوعی چینی که از تکنولوژی نظارت استفاده میکند گفته است که پلتفرم این دوربینها نمیتواند بیش از هزار نفر را به دلیل محدودیتهای تکنولوژیکی جستوجو کند.» چین در سال ۲۰۱۶ دارای ۱۷۰ میلیون دوربین امنیتی برای استفاده سیستم نظارتی SKYNET بوده است که قرار بوده در سالهای آینده به ۴۰۰ میلیون برساند. دولت چین بارها موفقیتهای نظارت تکنولوژیک خود را در این زمینه تبلیغ کرده است و گذشته از فشار روانی تحمیل شده بر مردم حتی با عدم دوربینها نیز حس ناامنی به مردم سرایت خواهد کرد که مثل فضای رمان ۱۹۸۴ اورول، مردم در ترس دست از پا خطا کردن، مدام حس کنند تحت نظارت و کنترلند تا رویای حکومتهای توتالیتر محقق شود.
به گزارش نیویورک تایمز، جدیدترین فناوریها با بررسی حجم عظیم اطلاعاتی که از فعالیتهای روزانه افراد به دست میآید، به دنبال الگوها و کجرویها میگردند و وعده پیشبینی جرایم و اعتراضات را میدهند. این فناوریها افرادی را که از نظر دولت چین مشکلساز تلقی میشوند، شناسایی میکنند و این مسأله فقط به کسانی که سابقه مجرمانه دارند محدود نیست؛ اقلیتهای فرهنگی، کارگران مهاجر، و حتی کسانی که بیماریهای روانی دارند هم زیر ذره بین پکن قرار دارند. فناوریهای نظارتی به پلیس خبر میدهند که چه افرادی سعی دارند به پکن بروند و به خاطر حقوق خود به دولت اعتراض کنند. پلیس میفهمد که معتادان چه زمانی بیش از اندازه با یک شماره تماس میگیرند و…
به نظر میرسد جمهوری اسلامی که کارش را با نظارت بر حجاب زنان شروع کرده است قصد تجهیز و خرید این سامانههای هوشمند را دارد تا در آینده بتواند اعتراضات را نیز در کنترل داشته باشد. شناسایی تشخیص چهره – آنطور که رسانههای حکومتی مدعیاند- برای تشخیص چهره زنان بیحجاب نیاز به یکسری به پیش فرضهایی دارد مثل اسکن عکس شهروندان که پیش از این در سامانه کارت ملی این کار انجام شده است اما انطباق چهرهی زنان در عکسهای کارت ملی در حجاب کامل که فقط گردی صورت پیداست، با چهره واقعی خودشان در حالت بدون حجاب چندان ساده نیست برای همین در اولین گامها سراغ تلفنهای همراه ثبت شده و اتومبیلهای ثبت شده به نام زنان رفتهاند و از این طریق به زنان پیامک هشدار رعایت حجاب میفرستند.
آنچه در این چند روز اتفاق افتاده است، ارسال پیامک اخطار کشف حجاب برای سرنشنینان اتومبیلهای شخصی بوده است با یادآوری این نکته که این تذکر پیامکی، مرحلهی اول اخطار به آنان است. گام بعدی، محرومیت از خدمات عمومی و گام سوم تشکیل پرونده قضایی خواهد بود. گذشته از آن، به محض عبور از کنار پایانههای مسافربری ترمینالها، ایستگاهای راهآهن و فرودگاهها پیامکی کلی برای تمام کسانی که از آن منطقه عبور کردهاند- از زن و مرد- ارسال میشود. که همین نشانهای است بر عدم هوشمند بودن شناسایی سیمکارتهای زنان از مردان. سهشنبه، ۲۹ فروردین، سامانه پیام کوتاه رایتل، همراه اول و ایرانسل برای اغلب صاحبان سیمکارتها پیامکی فرستاد با این محتوا که حجاب قانون است و رعایت آن الزامی است. به گفته شهروندان، این پیامک نیز برای همه از زن و مرد، به یکسان ارسال شده است که ما را به این نکته رهنمون میکند که سامانه شناسایی هوشمندی که دربارهاش در روزهای گذشته تبلیغ میکردند، حتی در تشخیص زن و مرد بودن صاحبان سیمکارتها چندان موفق عمل نکرده است چه برسد به اینکه بتواند در تشخیص چهره کمک کند.
محمد علی ابطحی، از چهرههای معمم اصلاحطلب، در توئیتی طنزآمیز به این موضوع اشاره کرده است که «من وقتی عمامه میگذارم، در خیابان از سرم میپرانند، وقتی نمیگذارم، پیامک اخطار کشف حجاب برایم میآید!» که اشارهای است به وضعیت بیجا و راه روحانیت در این روزها. از یکسو اعلام شده است که در فروشگاههای بزرگ زنجیرهای دوربینهای هوشمند در شناسایی افراد بدون حجاب نصب شده است از سوی دیگر ویدئویی منتشر میشود که امام جمعه قشم، خودش، از مراکز خرید قشم بازدید کرده است تا زنان بدون حجاب در آنجا نباشند. رسیدن ویدئوها و اخباری از این دست نشان میدهد که چنین دوربینهایی، به فرض وجود هم، آنقدر گسترده نیست که امکان نصب آن در تمام کشور و تمام فروشگاهها و مراکز خرید وجود داشته باشد.
در شهر چه خبر است یا مواجهه زنان با هشدارهای پیامکی کشف حجاب
در یک بررسی کوتاه از وضعیت این روزهای تهران و شهرستانها میتوان گفت خط و نشانها لااقل در تهران چندان اثری نداشته است. تعداد دختران بدون روسری در شهرهای کوچک شمالی چندان تغییر واضحی نکرده است گرچه به نظر میرسد به نسبت نوروز کمتر شده است که میتواند ناشی از خلوتتر شدن شهرها باشد. نکته قابل توجه این است که در مبارزهی زنان بر سر حجاب، تفاوتی بین محلات بالای شهر و پایین شهر به چشم نمیخورد. در شهرهایی با بافت مذهبی مثل قم و اطراف آن، تعداد زنانی که جرأت کنند و بدون روسری به خیابان بیابند از همان اول هم کمتر از دیگر جاها بود اما در مناطق بالای شهر مشهد و مناطق دورتری از حرم، تعداد افراد بدون روسری به نسبت قبل و بعد از اعلام هشدارها تغییر چندانی نکرده است؛ گرچه نیروهای زن آمر به معروف بیشتری در لابهلای جمعیت به چشم میخورند که مشغول تذکر به زنان هستند. در اصفهان وضعیت کمی محتاطانهتر پیش میرود اما دختران جوان به نسبت قبل که بدون روسری در معابر حاضر میشدند تغییر چندانی نکردهاند. این وضعیت در شهرهای حاشیهای تهران با آزادی عمل بیشتری از سوی زنان به چشم میخورد با این تفاوت که دختران مدرسه، بعد از تعطیلی مدارس، دیگر کمتر بدون مقنعه در معابر دیده میشوند ولی همین دختران، وقتهایی که لباس فرم مدرسه به تن نداشته باشند مثل قبل، کمتر روسری به سر میگذارند و یا حتی مانتو در تعریف رسمی آن به تن نمیکنند و اغلب با لباسهای آزاد تابستانی و در محتاطانهترین حالت با کلاهی آفتابی در خیابان ظاهر میشوند. در تهران، در مناطق بالای شهر افراد بدون حجاب به نسبت قبل هچ تغییری نکرده است همچنان که تا پیش از اعتراضات هم وضعیت حجاب در آن مناطق آزادتر بود اما هر چه به خیابانهای اصلی و مرکزی شهر نزدیک میشویم به نظر میرسد تعداد افراد بدون حجاب به نسبت روزهای قبل از شنبه موعود کمتر شده است گرچه چندان چشمگیر نیست.
در مراکز دولتی و ادارات و حتی فروشگاههای دولتی افراد بدون حجاب را راه نمیدهند. در گفتوگو با یکی از دانشجویان دانشگاهی در تهران درباره وضعیت حجاب دانشگاهها، معلوم شد که دخترهای بدون روسری را در دانشگاه راه نمیدهند اما دخترها بعد از عبور از جلوی نگهبانی روسریهای خود را برمیدارند و بنابراین وضعیت دانشگاهها به نسبت قبل تغییر نکرده است.
آزار و اذیتها تا حدی شروع شده است. در مناطق پرجمعیت شهرهای بزرگ، زنان چادری در پوشش آمران به معروف جلوی دخترانی را که کلاه به سر دارند یا روسری به سر ندارند میگیرند و سعی میکنند با زبان خوش به آنان تذکر دهند، همانطور که اگر کسی در محوطهی فرودگاهها روسری به سر نداشته باشد، معمولاً سر و کله یکی دو تن از این زنان پیدا میشود اما تاکنون گزارشی نشده است که در تذکر خود پافشاری کرده باشند یا درگیری پیش آمده باشد. تاکنون خبری از اعمال زور برای رعایت حجاب نرسیده است و به نظر میرسد که حکومت دارد گامهای خود را با احتیاط برمیدارد و هنوز در ترس از برخورد شدید اجتماعی است اما حضور پر تعداد ماشینهای گشت نیروی انتظامی، تا حدودی قصد ایجاد دلهره در شهر دارد.
تعداد مردهای جوانی که با همسران یا دوستان شان در خیابانها قدم میزنند تا جلوی مزاحمتهای احتمالی آمران به معروف را بگیرند به نسبت قبل بیشتر شده است و این نشانهای است بر همراهی بیشتر مردان با زنان. هنوز وحشت جمعی که منجر به عقبنشینی مخالفان حجاب اجباری شود رخ نداده است. فعلاً دخالتی از نیروی پلیس انتظامی در مواجهه با کشف حجاب دیده نمیشود و زنان بدون حجاب بدون ترس از جلوی ماشینهای گشت نیروی انتظامی میگذرند. هشدارهای پیامک اخطار کشف حجاب برای سرنشینان خودروهای شخصی ارسال میشود اما در همین پیامکها هم گاه اشتباهاتی هست. یکی از شهروندان اشاره کرد برای او پیامکی آمده است مبنی بر اینکه در فلان ساعت، روی فلان پل در خیابانی که اسم برده شده است، اقدام به کشف حجاب کرده است. او گفت که در آن ساعت مشخص در آن خیابان و روی آن پل در حال رانندگی بوده است اما روسری به سر داشته است. در مواردی دیگر، پیامکهایی از این دست به سرنشین مرد خودرو داده شده است که درون خودرو، زنی همراهش نبوده است. گاهی نیز این پیامکها زمان و مکان و تشخیص بدون حجاب بودن را درست دیده است اما با نسبت برابری با تعداد خطاها که احتمال دید مخدوش دوربینها را تأیید میکند. تاکنون عکسالمل خاصی از سوی زنان بدون حجاب به این پیامکها ابراز نشده است گرچه به نظر میرسد در شهر، تعداد رانندگان زن بدون روسری به نسبت روزهای قبل کمتر شده است ولی در وضعیت پیادهروها تغییر چندانی رخ نداده است.
در رستورانهای بین شهری در ماه رمضان، زنان آزادانه بدون حجاب غذا میخورند و کسی مانعشان نمیشود. گروههای مذهبی هم البته بیکار ننشستهاند و مثلاً بنا به گفته شهروندی، خانوادهای با زنی محجبه در پوشش برقع، قبل از ورود به رستوران بین راهی از کسانی که از سالن غذاخوری بیرون میآمدند سؤال میکرده است که آیا زنان بدون حجاب در غذاخوری هستند یا نه و چنانچه متوجه میشد زن بدون حجابی در آنجاست به آن غذاخوری نمیرفت. معلوم نیست در ترس و شرم از نگاه منفی مردم به برقعپوشان حاضر به حضور در جمع افراد بدون حجاب نیستند یا به خشکه مقدسی خودشان مربوط است یا اینکه درصدد آمار گرفتن از رستورانهایی است که زنان بدون حجاب را راه میدهند که البته این آخری بعید به نظر میرسد چون تقریبا تمام رستورانهای بینراهی پذیرای زنان بدون حجاب است.
از شنبه آنان تا هر روز هفته زنان؛ هر روز اعتراض بر ضد حجاب
نکته قابل توجه در تمام این روزها، حضور بدون تغییر دختران و زنان جوان در کشف حجاب است که به نسبت زنان میانسال با دلیری و جسارت بیشتری پیش میروند. زنان میانسال مخالف حجاب هنوز و به خصوص این چند روز اخیر، با احتیاط بیشتری روسری خود را پس میزنند، کلاه به سر میگذارند یا روسری خود را به گردن میاندازند تا در مواقع لزوم بتوانند آن را به سر کنند. زنان میانسال که وحشت دهه ۶۰ را تجربه کردهاند با نگرانی بیشتری به برداشتن حجاب اقدام میکنند همینطور که زنان طبقات پایینتر به نسبت زنان طبقات بالاتر. به نظر میرسد اگر کار هشدارهای حجاب به زنان به تشکیل پرونده قضایی بکشد، احتمالاً با جریمه نقدی قابل رفع و رجوع باشد و درست همینجاست که زنان کم درآمدتر با نگرانی بیشتری به نسبت زنان طبقات بالا با برداشتن حجاب همراه میشوند. با توجه به درآمد پایین خانوادهها در طبقات پایینتر شهری، شاید یکی از عوامل اثرگذار در بافت اجتماعی این مناطق باشد که تعداد زنان حجاب برداشته به نسبت کمتر از روزهای قبل شود و هر چه تعداد زنان بدون حجاب در این محلات کمتر شود، فشار بیشتری بر زنانِ هنوز مقاوم در مقابل حجاب اجباری در این مناطق اعمال میشود که بر فشار عدم تحمیل بار مالی بر خانواده در صورت جریمه شدن اضافه میشود و زنان طبقات فرودست را محتاطتر میکند.
وضعیتی که حکومت بر زنان تحمیل کرده است، چیزی شبیه آلمان هیتلری است که به دنبال یهودیان در اجتماعات شهری میگشت؛ خود همین وضعیت باعث شده است زنان همچنان به مقاومت خود در مقابل حجاب اجباری ادامه دهند و در مقابله با آن کوتاه نیایند. شاید زنان مجبور شوند روزی مانند «ژانگ یوچیائو»، معترض چینی، که در ۷۴ سالگی میگوید در گذشته به راحتی میتوانست با اجتناب از بزرگراهها(در فرار از دوربینهای کنترل) به پکن برود تا در اعتراض به شکنجه والدینش در خلال انقلاب فرهنگی شرکت کند ولی حالا باید هم موبایلش را خاموش کند و هم بلیتهای اضافه قطار بخرد تا دولت را در ردیابی خود گمراه کند، مجبور به خاموش کردن موبایلشان شوند، مسیرهای تردد خود را تغییر دهند و چه بسا روشهایی بسیار خلاقانهتر بیابند تا دست از اعتراض و مخالفت با قانون اجباری حجاب نکشند.