موج خیزش سراسریای که پس از قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی ایران را در نوردید، در خارج از مرزهای ایران جوش و خروشی بیسابقه ایجاد کرده است. در بسیاری از شهرهای جهان، گروهها، کلکتیوها و انجمنهایی برای برگزاری آکسیونهای اعتراضی شکل گرفته است. این گروهها غالباً از یک سو برای بسیج ایرانیان خارج از کشور و از سوی دیگر برای شکل دادن به جبهههای همبستگی بینالمللی تلاش میکنند. آنچه پیش رو دارید، گفتوگویی است با نماینده «کمیته دفاع از مبارزات مردم ایران» در بلژیک در در مورد فعالیت سیاسی این گروه و بهطور کلی، چالشهای فعالیت سیاسی در خارج از کشور در نسبت با جنبش «زن، زندگی، آزادی».
■کلکتیو یا گروه شما چگونه شکل گرفته و در طول چند ماه گذشته چه فعالیتهایی انجام داده است؟
نماینده «کمیته دفاع از مبارزات مردم ایران – بلژیک»: کلکتیو یا گروه ما به نام «کمیته دفاع از مبارزات مردم ایران – بلژیک» در ایام اعتراضات خیزش ۸۸ شکل گرفت؛ با ترکیبی از افرادی با تجربه شرکت در انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و افرادی مثل من که فعال دانشجویی اواخر دهه ۷۰ و اوایل ۸۰ بودم و سابقه همکاری با نشریات دانشجویی آن دوران را داشتم. چنین ترکیبی در نوع خود جدید بود و توانست در عمل نیروهای چپ رادیکال بلژیک را در سازماندهی برنامههای مبارزاتی–حمایتی مختلف و همکاری با نیروهای دیگر متشکل سازد.
کمیته ما در طول این سالها و متاثر از مبارزات مردم در داخل کشور با افت و خیز بسیار روبرو شد ولی در سه حیطه مشخص نیرویی تاثیرگذار در بلژیک بوده و فعالیت ادامهداری را پیش برده است: مساله زندانیان سیاسی، جنبش دانشجویی و مساله زنان. تنیدگی انترناسیونالیستی فعالان کمیته با نیروهای انقلابی بلژیک و اروپا امکان فعالیت در دو حوزه دادخواهی و جنبش زنان را در کنار دیگر حیطههای مبارزه طبقاتی در بلژیک تقویت کرد. همین تجربه به ما کمک کرد که در چند ماه گذشته به سرعت اقدام کنیم و با سازماندهی برنامههای مختلف در میدان مبارزه نقش بگیریم.
کمیته ما یکی از بانیان و نیروهای «گروه برگزارکنندگان راهپیماییهای بزرگ در بروکسل» بود که چهار راهپیمایی بزرگ چندهزار نفره را در همکاری با چند نیروی دیگر در بروکسل و یک راهپیمایی را در گنت سازماندهی کرد. در مقیاس بلژیک انجام چنین کاری در این وسعت و کمیت بیسابقه بود و شاید مهمترین جنبه کیفی کارِ ما در راهپیماییها قرار گرفتن در پُشت کلکتیوِ «زن، زندگی، آزادی- بلژیک» و کلا صف زنان و بهصورت بلوک نیروهای بدون پرچم بود. اینکار هم به تقویت و استقلال بلوک زنان و رفقای زن ما کمک کرد و هم اینکه افراد و گروههایی را که عضو هیچ مجموعه حزبی و سازمانی نبودند در یک بلوک متشکل میکرد و در واقع فضایی بود برای صداهایی که شنیده نمیشوند و در جنبش اخیر باید به میدان میآمدند. دومین جنبه کیفی کار ما در این راهپیماییها اصرار ما به بلوکبندی شدنِ راهپیماییها بود. این اصرار برای جلوگیری از «همه باهمی» رایج در میان ایرانیان خارج از کشور و بر اساس تجربه ما از مبارزات بعد از خیزش ۸۸ بود. بلوکبندی تظاهرات به بیخطر ساختنِ هجمه نیروهای راست، سلطنتطلبان و نیروهای متزلزل علیهِ صفوف نیروهای رادیکال، دموکرات و زنان کمک میکند.
به غیر از سازماندهی چهار راهپیمایی بزرگ در بروکسل در همکاری با نیروهای دیگر، کمیته ما آکسیونهای متعددی در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در بروکسل و همچنین در مراکز اصلی شهری برگزار کرد که شاید سختترین کار ممکن در بروکسل بود. تجمع نیروهای راست اپوزیسیون در بروکسل و همچنین نیروهای میانی متمایل به راست که در راهروهای اتحادیه اروپا و پارلمان ها و شهرداری های بروکسل رفت و آمد دارند مانع بزرگی برای برگزاری آکسیونهای مستقل برای نمایندگی کردن صدای واقعیِ جنبش انقلابی در ایران بود. با تمام مشکلات کمیته ما توانست با همراهی بیدریغ گروهها و رفقای انقلابیِ انترناسیونالیستِ بلژیکی از عهده کار برآید. آکسیونهای مختلف در حمایت از مبارزات روزانه مردم در ایران، آکسیونهای همبستگی با مبارزات مردم در کردستان و بلوچستان، علیه سرکوب و زندان و شکنجه و نهایتا برنامههایی در راستای تقویت شعار و صدای «زن، زندگی، آزادی»که رسانههای جریان اصلی و اپوزیسیون راست بهصورت نظاممند تلاش میکند آن را حذف یا مصادره کنند، برگزار کردیم.
شرکت فعال در میتینگهای انترناسیونالیستیِ نیروهای سیاسی بلژیک، سندیکاهای کارگری، معلمان، گروههای آنارشیست و رادیکال فعال در مبارزات خیابانی مانند آنتیفا را هم باید به فعالیتهای کمیته اضافه کنم چرا که بدون دخالتگری فعال در فضاهای سیاسی، نمیتوانستیم از پویایی و حضور فعال این رفقا در حمایت از مبارزه در ایران برخوردار شویم.
■به طور کلی، چه نوع فعالیتهای سیاسی در خارج از کشور ضرورت دارد و نسبت این فعالیتها با کنشهای اعتراضاتی در ایران چگونه باید باشد؟
این پرسش چالش برانگیز است چرا که تعریف این نسبت آسان نیست. ما در کمیته همواره تلاش داشتیم که بر اساس دو اصل حرکت کنیم: اول وفاداری به آرمانهای انقلابی و آزادیخواهانه تاریخ مبارزاتِ معاصر و دوم برخورد فعال در قبال مبارزات روزمره جنبشهای اجتماعی. هر دو این اصول در پرتو همکاری با نیروها و گروه های دیگر ایرانی و غیر ایرانی انجام گرفت. در دوره اخیر هم این اصول گرهگشای مسائل و سئوالات بسیاری در رابطه با سازماندهی و بسیج نیرو و انتخاب برنامه و شعاری که متحد کننده باشد بودند. ما بر این باوریم که فعالیت ما در خارج از کشور مبارزات روزمره مردم در ایران را تغییر نمیدهد. حداقل فعلا اینگونه است. اما وظایفی را برای خود تعریف کرده ایم که در زمینه کلیتر بخشی از مبارزه مردم ایران در برابر استبداد حاکم و در راستای رهایی است.
اینکه در خارج از کشور صدای بیصدایان باشیم برای ما اهمیت دارد. زندانیان سیاسی و خانواده های آنها، جانباختگانِ دوران ۴۰ و اندی ساله حاکمیت جمهوری اسلامی، اقلیتهای مختلف ملی، دینی، جنسیتی و … جنبشهای اجتماعی که بهخاطر مطالباتشان سرکوب میشوند، مبارزه با صنعت جعل و دروغسازی رسانههای رژیم و راستهای اپوزیسیون برای خدشهدار ساختنِ انقلاب و مبارزه مردم …و کماکان هم به این اصول وفاداریم، چرا که این اصول ضمن خطکشی سیاسی، منعطف و با گستره مبارزاتی اند؛ یعنی میتوانیم ابتکار عملهای مختلف را در این موضوعات بهکار گیریم. به نظر ما فعالیت در چنین سطحی ضمن تقویتِ معنوی جنبش داخل کشور، به سازماندهی مردم و اقشار مهاجر و دانشجو و پناهنده در خارج از کشور هم کمک میکند. در واقع نوعی همافزایی در راستای سیاسی شدنِ بسیاری از افراد است تا آنها علیرغم نقشها یا جایگاههای بعضا کوچک اجتماعیشان، به سئوالاتِ بزرگی که در سیاست وجود دارد بپردازند.
■مهمترین چالش پیش روی فعالیت سیاسی خارج از مرزهای ایران برای گروههایی که به شکل محلی و از پایین شکل گرفتهاند چیست؟
تجربه چندین سال فعالیت در اروپا نشان میدهد که رقابتِ نیروهای انقلابی با مراکز قدرت امپریالیستی و نهادهای ارتجاعی وابسته که با اهرم های مالی – ایدئولوژیک و رسانهای خود به جان و فکرِ مردم از تمام اقشار جامعه یورش برده اند بیهوده است! شاید اصلا ممکن نباشد! نیروهای فوقالذکر در تمام لایههای جامعه، در میان پناهجویان، اقلیتهای مختلف، دانشگاه ها و … نفوذ کرده و فضا را برای کار محلی و از پایین به شدت محدود یا مسموم میکنند. اما این همه ماجرا نیست. بخش دیگری از همین تجربه نشان میدهد که در هر موردی که ما حرفی داشته باشیم و برای آن حرف حداقلی از سازماندهی را کرده باشیم فضای کار سیاسی به سرعت باز میشود. اگر در مورد تضادهای جامعه ایران و جوامعی که در آن ساکن و فعال هستیم بتوانیم نظر و تحلیل ارائه داده و آن را عرضه کنیم با پرسش هایی از سوی مخاطبان مواجه خواهیم شد. درگیر ساختنِ مخاطبان با این پرسشها و تلاش جمعی برای پاسخگویی به آن بخشی از کار سازماندهی و سازمانیابی است! مردم باید احساس کنند و در عمل تجربه کنند که مورد اعتماد و اتکا قرار گرفته اند و در این صورت است که رابطه شکل میگیرد. بر اساس توضیح بالا در خارج از کشور فرمهایی از فعالیت تجربه شدهاند که نتیجه بخش هستند: مثلا وقتی ما در رابطه با جنبش زنان ایران در بلژیک فعالیت میکنیم با اکتیویستهای جنبش زنان بلژیک و همچنین سایر ملیتهای ساکن بروکسل رابطه برقرار میکنیم تا هم مساله زنان ایران را با آنها در میان گذاشته و هم از مساله زنان کشورهای آنها باخبر شویم. ما لزوما وقتی آکسیون داریم به آنها رجوع نمیکنیم. فرمهای مختلفی برای این رابطه قابل ذکر هستند که مجال این بحث نیست اما همین رابطه به ظاهر اولیه پایهای برای انتخاب گروه یا افراد مشخص برای ادامه بحث، کارِ خیابانی و احیانا کارِ مداوم و گروهی است. از طریق همین افراد است که ایرانیها یا ایرانیهای نسل دومی در بلژیک به ما معرفی می شوند و همین روند اعتمادسازی و فعالیت مشترک ادامه می یابد.
اما اینکه این افراد توسط سایر نیروهای طبقاتی نیز شناسایی شده و یا با وعده و وعید و یا با پُست و مقام تغییر میکنند هم موضوعی واقعی ست. جامعه طبقاتی است و واکنش افراد به سئوالاتِ بزرگ یکسان نیست. تعداد ایرانیان خارج از کشور هم محدود و عمدتا از طبقات متوسط به بالا هستند. بنابراین و به طور خلاصه باید گفت که کار سیاسی محلی و از پایین را باید در زمینه طبقاتی آن بررسی کرد تا دچار توهم یا ایدهآلیزه کردن مردم یا فُرم های خاصی از فعالیت نشویم. مساله این است که با ضرورتهای این شیوه کار از یکسو و به محدودیتهای آن از سوی دیگر باید آگاهانه برخورد کرد.
■ در شرایطی که به نظر اعتراضات خیابانی در ایران با افول نسبی روبرو شده، برنامه و افق فعالیتهای گروه شما در خارج از کشور چیست؟
ما هم با همین افت و خیز روبرو شده ایم و اکنون بعد از چند ماه بیشتر از اینکه در خیابان یکدیگر را ملاقات کنیم فرصتی برای بحث و جدل پیدا کرده ایم. اینکه بتوانیم دو اصل «وفاداری به انقلاب و برخورد فعال در قبلب رویدادهای مبارزاتی مردم» را در نظر بگیریم در شیوه کار ما تاثیرگذار است. در شرایط فعلی تلاش اصلی ما حفاظت از دستاوردهای مبارزاتی مردم ایران در چندماهه گذشته است: دفاع از مبارزات مردم، کمپینهای واقعی منع اعدام و دفاع از زندانیان سیاسی، برگزاری برنامههایی که بتوانیم با حضور نیروهای دیگر مشخصا غیر ایرانی به تحلیل وقایع چند ماهه گذشته بپردازیم، به پای برگزاری سمینارهای دانشگاهی برویم. ما اما تلاش میکنیم که عرصه خیابان را که به نوعی نقطه قوت ما در تمام این دوران بود را هم حفظ کنیم. احتمالا تراکم برنامهها کمتر خواهد شد ولی امیدوارم که با کیفیت بهتری انجام شوند.
امیدوارم که کار مشترک با کلکتیوهای چپ در سایر شهرهای اروپا که با آکسیون ۲۱ ژانویه با شعار «علیه سرکوب، برای مقاومت» آغاز می شود شروع تازهای برای مبارزه متحدانه علیه استبداد و برای انقلاب باشد.
بهطور مشخص دفاع از دستاوردهای جنبش انقلابی در ماههای گذشته از یکسو، تلاش برای پیوستگی با نیروهای ایرانی در دیگر شهرهای جهان که به لحاظ سیاسی و شکل فعالیت نزدیکی داریم از سوی دیگر بیانِ برنامه و افق ما برای روزهای پیشِ رو است.