همزمان با روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان (۲۵ نوامبر) و پس از گذشت دو ماه و نیم از خیزش مردم ایران علیه استبداد دینی که متاثر از کشته شدن ژینا (مهسا امینی)، به «انقلاب ژینا» معروف شده، هزاران زن زندانی سیاسی در معرض آسیبهایی جدی در زندانهای جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند. بهرغم آنکه برخورد متوحشانه با دستگیرشدگان خیزش مردمی اخیر ایران، شامل تمام زندانیان میشود، اما این بیانیه-گزارش بر آن است تا در آستانه ۱۶ روز نارنجی مبارزه با خشونت علیه زنان، توجه افکار عمومی ایران و جهان را به وضعیت زنان زندانی و بهویژه زندانیان سیاسی زن در ایران جلب کند.
خشونت علیه زنان زندانی سیاسی
۲۵ نوامبر (روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان)، فرصتی است برای آنکه موضوع خشونت علیه زنان به عنوان موضوعی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، در تمام دنیا مورد کالبدشکافی قرار بگیرد. جمعی از کنشگران حقوق جنسیتی از این فرصت استفاده کردهاند تا در این مجال، نگاهها به سمت دهها زندان و هزاران زندانی زن در ایران برگردانده شود، جایی که زنان بدون توجه به نیازهای جنسیتیشان تحت یک عنوان عمومی «زندانی سیاسی» نگهداری میشوند.
در میان گزارشهای منتشر و ثبت شده سازمانها، گروهها، کمیتههای حقوق بشری و رسانههایی که اخبار مرتبط با خیزش مردمی ایران علیه جمهوری اسلامی را دنبال میکنند، پیگیری نام زنان بازداشت شده آسان نیست. در حالیکه برخی گزارشها از بازداشت حدود ۱۸ هزار نفر طی بیش از دو ماه نخست اعتراضات در شهرهای مختلف ایران حکایت دارد، مجموعا نام کمتر از سه هزار نفر از مجموع بازداشتشدگان اعلام شده است. در همین راستا این گروه داوطلب توانسته نام و هویت ۵۷۷ تنها زن دستگیر شده را ثبت و تایید کند که البته جمعی از این دستگیرشدگان در طول روند تحقیق (در فاصله زمانی ۲۷ شهریور تا سوم آذرماه) آزاد شدند.
تحلیل این دادهها با این پیشفرض صورت گرفته که این اسامی، تنها بخشی از کلیت زنان زندانی سیاسی بازداشت شده در جریان خیزش اخیر ایران است.
فعالان حقوق زنان در صدر سرکوبها
تاکنون نام نزدیک به ۵۰ فعال حقوق زنان در فهرست زندانیهای ثبت شده، دیده میشود. فعالان حقوق زنان در بسیاری از شهرهای ایران جزء نخستین گروه هدف سرکوبگران قرار داشتهاند.
گروه پرشمار دیگری از زنان بازداشت شده در جریان خیزش اخیر را زنان دانشجو تشکیل میدهند. از مجموع ۵۷۷ نام زنان زندانی به ثبت رسیده، تعداد ۱۰۰ نفر را دانشجویان از دانشگاههای مختلف تشکیل دادهاند. پرشمار بودن بازداشت دانشجویان، خود گواه شدت و میزان سرکوب گسترده در دانشگاهها است.
تابوهای جنسی و جنسیتی
پراکندگی جغرافیایی اسامی شناسایی شده از زنان بازداشت شده متفاوت است. متاسفانه با وجود توصیههای مکرر فعالان حقوق بشر و وکلای دلسوز به خانوادهها مبنی بر پرهیز از پنهان کردن نام زنان بازداشت شده و اهمیت اعلام نام آنها به منظور جلب توجه افکار عمومی به وضعیت فرد زندانی، اما همچنان عنوان کردن نام زنانی که در بند نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی گرفتارند، جزء تابوهای اجتماعی در بسیاری از مناطق ایران به شمار میآید. اعلام نشدن نام بازداشتشدگان تنها شامل زنان نمیشود، اما به نسبت مردان، حساسیت روی نام زنان بسیار بیشتر است.
نگرانی خانوادهها برای دختران جوانشان علاوه بر نگاه سنتی، دلیل دیگری نیز دارد و آن هم اخباری است که حاکی از وجود آزار جنسی در برخی زندانها و بازداشتگاههای ایران علیه دختران و حتی پسران جوان است. گزارشی که به تازگی شبکه تلویزیونی CNN نیز از آن پرده برداشت، نشان داد که افسارگسیختگی جنسی ماموران سرکوبگر جمهوری اسلامی نه تنها قابل پردهپوشی نیست که ظاهرا عیان و تکرارشونده است.
در قبال این گزارشها نگرانی خانوادههایی که فرزندان جوان و بهویژه دخترانشان را زندانی چنین شرایطی میبینند، قابل درک است. CNN در گزاش خود از ۱۱ مورد خشونت جنسی علیه معترضان در زندانهای ایران خبر داده بود. گرچه پیش از این نیز برخی زندانیان زن از جمله نرگس محمدی، نایب رئیس و سخنگوی کانون مدافعان بشر از آزار و اذیت جنسی زندانیان زن گفته بود. او سال گذشته در نشستی آنلاین در کلابهاوس از تحقیر و تعرض جنسی زنان گفت و آن را اقدامی هدفمند برای شکستن مقاومت زنان زندانی خوانده بود.
گزارش سیانان: نیروهای امنیتی ایران از تجاوز برای سرکوب اعتراضات استفاده میکنند
با این حال، شکستن سکوت و شرح روایتهای دقیق از بازداشت زنان، به نوبه خود میتواند ضمن تغییر در رابطه قدرت به نفع زنان بازداشت شده، بر روند اعمال خشونت بر آنها اثرگذار بوده و به منزله سدی در مقابل تشدید فشارهایی از این دست عمل کند.
دختران دانشآموز زندانی
در میان فهرست ۵۷۵ زن زندانی موجود، اسامی ۳۰ دانشآموز دختر به چشم میخورد که از میان آنها، آزادی تنها ۱۱ نفر در خبرها اعلام شده است. گزارشهایی که طی دو ماه گذشته از شهرهایی همچون؛ شیراز، اردبیل، بوکان، کرج و … منتشر شده نشان میدهد که ماموران امنیتی با همکاری برخی مدیران، ناظمان یا معلمهای تربیتی وارد محیط آموزشی دبیرستانهای دخترانه شده و با حمله به دختران نوجوان، برخی از آنها ربوده و با خود بردهاند. اتفاقی که پیش از این، دنیا نظیر آن را تنها در متوحشان زنستیزی مثل داعش و بوکوحرام دیده است.
دبیرستانها و دختران نوجوان دانشآموز طی دو ماه گذشته مورد آسیبهای جدی جسمی و روانی در بسیاری از شهرهای دیگر نیز قرار گرفتهاند. شهرهایی که دستگیری دانشآموزان دختر از آنها گزارش شده عبارتند از: لاهیجان، دهگلان، جوانرود، شاهینشهر، کرمانشاه، آبدانان، مهاباد، تبریز، کرج، زاهدان، زرقان، چابهار و ایلام.
طبق گزارشها، در بسیاری از مدارس از پدران و مادران دانشآموزان تعهد گرفته شده تا در برابر حقخواهی و دادخواهی فرزندانشان بایستند.
جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه پایبند به هیچ قانون انسانی نیست، به هیچ اصول اخلاقی نیز باورمند نیست و با رعب و وحشت یا ایجاد اختلاف در خانوادهها، تلاش میکند دختران جوانی که برای خود آینده بهتری طلب میکنند را روبهروی والدین نگرانشان قرار دهند. برخی از این پدران و مادران تهدید شدند که در صورت تعهد ندادن و جلوگیری نکردن از ادامه اعتراض دخترانشان، فرزند آنها با عواقب ناگواری روبهرو میشوند از جمله آنها محرومیت از شرکت در کنکور یا ادامه تحصیل است. علاوه بر این، مواردی از اخراج دانشآموزان دبیرستانی که شعار سر داده یا در محیط مدرسه روسری از سر برداشتهاند نیز گزارش شده است.
به این موارد باید قتل حداقل دو دختر دانشآموز را که در محیط مدرسه مورد ضرب و شتم قرار گرفتند اضافه کرد.
ما نگرانی جدی خود از ادامه روند سرکوب در مدارس و ربایش دختران نوجوان و تهدید خانوادههایشان را اعلام میکنیم!
مادران زندانی
بسیاری از زنان بازداشتشده مادرانی هستند که فرزندان خردسالشان نیز تحت ستم مضاعف سرکوبگر قرار دارند. فارغ از اینکه ما بر این باوریم که اعتراض و حتی انقلاب، حق مردم و شیوهای برای دخالت در سرنوشت سیاسیشان است، با این پیشفرض که همه افراد بازداشتشده در بیش از دو ماه اخیر باید بدون قید و شرط آزاد شوند، در همین شرایط موجود توجه به حفظ امنیت کودکان و مادرانی که فرزند خردسال دارند باید به طور ویژه مورد توجه قرار بگیرد. خبرها حاکی از آن است که در میان زنان بازداشتشده، دستکم یک زن باردار به نام مهشید کاشانینژاد در مشهد جنین خود را به دلیل خشونت و ضرب و شتم در زمان دستگیری از دست داده است.
همچنین دستگیری برخی زنان در خانههایشان با توسل به زور و خشونت و در مقابل فرزندان خردسالشان بوده است. از آن جمله میتوان به مرضیه زیاری، فعال حقوق زنان اشاره کرد که در آمل ماموران از دیوار خانهاش بالا رفته، با خشونت وارد خانه شده و او را در مقابل کودک دو سالهاش دستگیر کردند.
برخی از مادران زندانی در زمان بازداشت یا پس از آن با تهدید آزار کودکانشان روبهرو بودهاند. این تهدید جدا از شکنجه روانی مادر، تضییع حقوق کودک نیز محسوب میشود.
تاکنون آمار تفکیک شدهای از اینکه در میان حدود ۱۸ هزار زندانی، چه مادرانی دارای کودک خردسال هستند، چه مادرانی سرپرست خانوارند و در نبود آنها چه بر سر فرزندانشان آمده، در دست نیست.
مسايل بهداشتی زندان زنان
زندان برای تمام زندانیان محرومیت از دنیای آزاد بوده و زندان سیاسی نماد بیعدالتی برای همه افراد است. اما نباید نادیده گرفت که وضعیت بهداشتی زنان خاصتر و آسیبپذیری جسمی و روحی آنان بیشتر است. تجربهنگاری زنانی که سابقه زندان داشتهاند نشان میدهد که دسترسی به امکانات بهداشتی از جمله نوار بهداشتی و وسایل کمکدرمانی برای دوران پریود ماهیانه، نیاز به مواد نوشیدنی و غذای سالم برای زنانی که دچار خونریزی هستند یا مادران شیرده، از دغدغههای زنان زندانی در دوران مختلف بوده است. ما میدانیم در شرایطی که جمهوری اسلامی با ابزار و ادوات جنگی جوانان کشور را در خیابانها به گلوله میبندد، سخن گفتن از نیازهای ضروری زنان زندانی ممکن است نیاز لوکسی به نظر برسد، اما بر این باوریم که شکنجه را نباید رتبهبندی کرد. توجه عمومی به شکنجهگاههای زندانهای سیاسی نیازمند توجه عمومی از همه جوانب است.
شمار و پراکندگی
در میان آمار ثبت شده از زنانی که پس از شروع انقلاب ژینا دستگیر شدند، شمار بالای زنانی که نام آنها از طریق خانوادههایشان اعلام شده یا در خبرها آمده است، معنیدار و در برخی از مناطق بهنسبت کمجمعیت، قابل توجه کرده است. به طور مثال میشود از یاسوج، آمل و ایلام نام برد. براساس برآوردهای آماری بدست آمده، در این مدت پراکندگی جغرافیایی زنان بازداشت شده مربوط به حدود ۱۰۰ شهر بوده است.
این ارقام الزاما نشان دهنده شمار و پراکندگی زنان دستگیر شده نیست. مثلا تعداد زنانی که نامشان در بازداشتیها آورده شده در تهران ۱۶۳ نفر، سنندج ۳۵، تبریز ۲۳، مشهد ۱۶، شیراز ۱۵، یاسوج ۱۳، ایلام ۱۳، آمل ۱۳ و أصفهان ۱۳ نفر بودهاند.
این گزارش نمیتواند نسبت این ارقام را با واقعیت آمار زندان دستگیر شده بازیابی کند. اما در عین حال این دادهها نشان دهنده این است که اولا در برخی مناطق که دسترسی فعالان حقوقبشر یا رسانهها به منابع محلی بیشتر بوده، با وجود فشارهای امنیتی به خانوادهها، دسترسی به اطلاعات ثبت شده بیشتر بوده است. به طور کلی برآیند موجود از شمار زنان بازداشت شده که نامشان ثبت شده، نشان میدهد، پس از تهران که به واسطه نسبت بالای تراکم جمعیت، شمار بازداشتیهای بیشتری دارد، تعداد زنان بازداشت شده در شهرهای کردنشین قابل توجه بوده است. در سیستان و بلوچستان نیزباتوجه به بافت این منطقه، ۱۴ زن زندانی از دو شهر زاهدان و چابهار بودند.
دوما کنش مبارزاتی در تمام مناطق ایران یکسان نیست. در برخی مناطق، حتی با وجود سنتی بودن، خانوادهها روحیه مقاومتر و مبارزاتیتری در قبال ستم به فرزندان یا یک عضو خانواده دارند. در برابر ظلم، سکوت نمیکنند و دادخواهی را فریاد میزنند. به طور مثال با وجود اینکه بسیاری از خانوادهها در شهرهای مختلف، در بیش از دو ماه داغدار عزیزانشان بودهاند، اما واکنش خانوادهها در برابرکشته شدن عزیزانشان در همه جای ایران یکسان نبوده است. همین تفاوت واکنش را در مواجهه با دستگیری و بازداشتشدگان هم میتوان مشاهده کرد.
سوما، فشار امنیتی بر خانوادهها در شهرها و مناطق مختلف یکسان نیست و فراموش نکنیم هدف از برشمردن دلایل ثبت نشدن نام زنان زندانی سیاسی، قربانینکوهی خانوادهها نیست. بدون شک مسئولیت همه این بازداشتها و فشارهای امنیتی، متوجه رژیم جمهوری اسلامی است.
شکنجه روانی و جسمی
اظهاراتی که یلدا آقافضلی در یک فایل صوتی منتشر کرده، گواه شکنجه او به عنوان یک زندانی است. این دختر ۱۹ ساله که در چهارم آبان در تهران دستگیر، ۱۵ آبان آزاد و ۲۰ آبان (گفته شد) بر اثر خودکشی فوت کرد، در فایل صوتی که برای دوستش ارسال کرده از کتکهای فراوانی سخن میگوید که به قصد اعترافگیری از او صورت گرفته است. مرگ مشکوک او پنج روز پس از آزادی از سوی برخی خودکشی تعبیر شد و از سوی رسانههای حکومتی مرگ بر اثر مصرف مواد مخدر!
اما سوال بیپاسخ چرایی و چگونگی وضعیت روحی و جسمی یک دختر ۱۹ سال است که تحت شکنجه ماموران حکومت قرار داشته و پنج روز پس از آزادی فوت کرده است.
علاوه بر اینها انتقال دستکم سه زندانی (ماهان جلال دوست، ملیکا قراگوزلو، غزل قاسمی) به مراکز رواندرمانی در امینآباد تهران و بیمارستان روانپزشکی رشت، نشان میدهد که زندانهای امنیتی جمهوری اسلامی همچنان سنت شکنجه روانی و جسمی زندانیان سیاسی را ادامه میدهد. انتقال اجباری این افراد دربند به مراکز رواندرمانی، با توجه به تجربه زندانیکشی بهنام محجوبی که از «افول انسانیت در امینآباد» سخن گفته بود، مصداق بارز شکنجه زندانی است و وضعیت آنها جای نگرانی جدی دارد.
از سوی دیگر در راستای فشار سیستماتیک به دانشآموزان معترض، برخی از آنها را افسرده نامیده و با همین عنوان، برای آنها داروهای ضدافسردگی تجویز کردند. در همین خصوص یکی از دانشآموزان دوره متوسط دوم فرزانگان بابل، پس از شعارنویسی، توسط مسئولان مدرسه ملزم به تعهد کتبی تحت عنوان «شعارنویسی به دلیل مشکلات روحی و روانی» و همچنین مجبور به مراجعه به روانشناس میشود. روانشناسی که از قضا، بازرس آموزش و پرورش نیز بوده، چندین و چند داروی ضدافسردگی تجویز میکند و این دانشآموز به دلیل فشارهای اعمال شده، تلاش میکند برای اقدام به خودکشی از طریق همان قرصها.
دختران مفقود شده
تاکنون صدها فرد مفقود شدهای که نامشان در خبرها ذکر نشده یاد شده (کمیته پیگیری وضعیت بازداشتشدگان) که برخی از آنان زنان بودهاند، خبری نیست. بازداشت و ربودن افراد در روزهای اخیر در سرکوب مناطق کردنشین را نیز باید به این مجموعه اضافه کرد. از میان نامهای اعلام شده طی دو ماه اخیر، حداقل دو دختران جوان؛ صحرا رضایی دانشجوی روزنامهنگاری علامه طباطبایی و اهل افغانستان (از تاریخ ۲۸ مهر) و سحر حسینی ۲۱ ساله (از تاریخ ۲۸ آبان)، مفقود شدند و خبری از آنها در دست نیست. بیخبری از جوانان دستگیر شده، هم از نظر حقوق فرد زندانی قابل پیگیری است و هم به دلایل ذکر شده در همین گزارش، باید با حساسیت جنسیتی ویژهای مورد توجه قرار گیرند.
نویسندگان این گزارش که جمعی از کنشگران حقوق جنسیتی هستند، اعلام میکنند که این دادهها تنها بخش کوچکی از فاجعه انسانیای است که طی دو ماه و نیم گذشته در ایران ثبت شده است. با توجه به کشتار اخیر حکومت در مناطق کردنشین ایران در روزهای اخیر، عمق و گستره فاجعه بسیار بیش از اینهاست.
انقلابی که به نام و با اسم رمز ژینا امینی شروع شد، در پی برابری برای همه ایرانیان است. این امر محقق نخواهد شد مگر اینکه با نگاه جستجوگر، تمام واقعیتها و نقض حقوق افراد را ثبت کنیم تا ثبت این شرایط و همصدایی در ایستادگی در برابر خشونتهای بیانتهای حکومت اسلامی در ایران، بتواند ما را یک گام در این انقلاب که هدف آن آزادی و برابری برای تمام ایرانیان است، پیش ببرد.
نویسندگان:
نسیم مقرب (صحرا)، آسیه امینی، مریم دهکردی، نعیمه دوستدار، مولود حاجیزاده، شقایق نوروزی، پروانه حسینی