Opinion-Zamaneh

آنچه در عرف بین المللی و نیز ادبیات مقامات جمهوری اسلامی از آن با عنوان “مهندسی انتخابات” یاد می‌شود عبارت است از مجموعه‌ای به هم پیوسته، چند وجهی و چند منظوره از دستکاری‌ها در فرایند انتخابات برای موفقیت یک یا چند فرد یا جریان خاص که از سوی قدرت حاکم حمایت می‌شوند.

این دستکاری‌ها طیف گسترده‌ای دارند و شامل هستند بر تغییر آمار تعداد رأی دهندگان و شرایط آنها، تغییر قانون انتخابات در هر دوره، دستکاری ایجابی و سلبی در تعداد و نوع نامزدها (بگویند چه کسانی بیایند و چه کسانی نیایند)، چینش هیئت‌های اداره کننده‌ی مکان‌های رأی گیری و نظارت، چگونگی چینش ناظران نامزدها یا جلوگیری از حضور آنها، نوع شمارش صندوق‌ها، میزان برگه‌‌های آرای چاپ شده، پمپاژ منابع مالی عمومی و دولتی به یک یا چند نامزد، محدود کردن رسانه‌ها یا تجمعاتی خاص، تبلیغ برای یک یا چند نامزد با استفاده از امکانات عمومی و دولتی، زمان و نحوه‌ی ارسال برگه‌های رای، تصمیم گیری در مورد نوع و تعداد صندوق‌ها و محل‌های قرار دادن آنها، نحوه‌ی سرجمع کردن آرا، نحوه‌ی اعلام آنها و بعد بازشماری و ابطال صندوق‌ها.

حکومت با تمسک به یا از مجرای هر یک از موارد فوق می‌تواند در انتخابات دخالت کرده و نتیجه را به نفع خود رقم بزند، بالاخص اگر حکومت نظارت ناپذیر، غیر پاسخگو و فرا قانون باشد. در نظام‌های دمکراتیک برای مواجهه با هریک از این دستکاری‌ها و کم کردن تاثیر آنها روش‌ها و ابزارهایی وجود دارد اما مهندسی در انتخابات در نظام استبدادی جمهوری اسلامی به قانون و روال تبدیل شده و هیچ راهی برای جلوگیری ازآن وجود ندارد.

پیامد "انتخابات" سال ۱۳۸۸: رأی من کو؟
پیامد “انتخابات” سال ۱۳۸۸: رأی من کو؟

دستکاری‌های چند منظوره

شورای نگهبان با اعلام هشت نامزد برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ چهار نوع دستکاری را همزمان اعمال کرده است:

۱. محدود کردن نامزدها که تعداد زیاد آنها (به دلیل فقدان انتخابات مقدماتی) می‌توانست رأی دهندگان را سرگردان و گیج و آراء را بسیار متفرق سازد. بسیاری از رد صلاحیت شدگان وزرا و دیگر مقامات جمهوری اسلامی بوده‌اند که اتهامی نیز قبلا به آنها وارد نشده است و تنها توجیه رد صلاحیت آنها می‌تواند مشکلات تکنیکی مثل تعداد زیاد اسامی بر روی برگه‌ی رأی یا تعداد زیاد افرادی که برای تبلیغ خود از رادیو و تلویزیون دولتی وقت می‌خواهند باشد؛

۲. حفظ شکاف میان طرفی که نمی‌خواهند بروزی جدی در انتخابات داشته باشد. تأیید محمد رضا عارف و حسن روحانی به عنوان شاخص‌ترین نامزدهای اصلاح طلبان و عملگرایان عمدتا در جهت ایجاد شکاف میان نزدیکان خاتمی و رفسنجانی بوده است. با رد صلاحیت هاشمی از اتحاد آسان آنها جلوگیری شد؛

۳. نگاه داشتن آن دسته از نامزدهای خودی و مورد نظر حکومت که می‌خواهند تا آخر در صحنه باشند و دادن این امکان به آنها که با رقابت کمتری به کارزار انتخاباتی خود مشغول شوند؛

۴. تسهیل حذف برخی از نامزدها به نفع نامزدهای مورد نظر بیت و دادن این امکان به نامزد مورد نظر بیت برای یافتن موقعیتی بهتر. شورای نگهبان با دادن سیگنال به ابوترابی فرد (نامزد نهایی ائتلاف ۲+۳) برای کنار کشیدن (با درست کردن ظاهر آن به صورت نامه‌ی اعضای مجلس به وی برای ماندن در مجلس) و لنکرانی (که نامزد اصلح مصباح بود) در واقع بخشی از رقبای جدی جلیلی و قالیباف را حذف کرد.

دستکاری‌های چند وجهی

مهندسی چند وجهی انتخابات نه تنها با تشویق نامزدی چهره‌های وفادار به خامنه‌ای بلکه با جوسازی علیه نامزدهای منتقد به وضعیت موجود انجام شد. مجموعه‌ی نیروهای تحت امر بیت بالاخص چند هفته‌ی منتهی به رد صلاحیت‌ها حملات شدیدی را علیه خاتمی و هاشمی آغاز کردند و نسبتی از نسبت‌های مذموم در جمهوری اسلامی نبود که به آنها داده نشود. این حملات نه تنها از سوی تبلیغاتچی‌ها بلکه از سوی مقامات امنیتی و نظامی مطرح شد. همچنین نزدیکان و همپیمانان این افراد احضار شده و تهدید شدند تا فعالیتی انجام ندهند. برخی بازداشت‌ها نیز صورت گرفت.

رد صلاحیت هاشمی و مشایی که خود را پیرو رهبر و ولی فقیه معرفی می‌کردند به منتقدان نظام نشان داد که حکومت موجود فقط وفاداری محض و بدون قید و شرط می‌خواهد و تنها می‌تواند به کسانی که چنین بنمایانند اعتماد کند. راه بر مماشات و مغازله و بازی با ولی فقیه باز نیست و بندبازان و موج سواران باید هرچه زودتر در یک طرف داستان قرار گیرند.

در روز ثبت نام و نیز در روز اعلام اسامی نامزدهای تایید شده فضای امنیتی در برخی نقاط حاکم شد. به هاشمی نیز فشار آورند که خود انصراف دهد. همه‌ی این اقدامات به صورت چند وجهی و قطعات یک پازل برای دستکاری در نامزدهای انتخابات صورت گرفت.

دستکاری‌های ترکیبی

مهندسی نامزدها بعدا با انواع دیگر مهندسی‌ها که بر عهده‌ی دیگر نهادهای امنیتی و نظامی و قضایی و رسانه‌ای است تکمیل می‌شود. در حوزه‌های دیگر مثل رسانه‌ها یا ارعاب عمومی نیز دستکاری‌ها چند منظوره و چند وجهی است، از ارعاب و تبلیغ تا اقناع و تهدید. جمهوری اسلامی دیگر رژیمی تازه متولد شده مثل سال ۱۳۵۸ نیست بلکه دست اندرکاران نظام با انواع روش‌های سرکوب و دستکاری در انتخابات به خوبی آشنا هستند.

ماموران امنیتی حکومت که در همه‌ی دستگاه‌ها حضور دارند ترکیبی از چماق و هویج را برای رسیدن به نامزدهای مورد نظر و بیرون آوردن وی از صندوق در اختیار دارند. آنها در برابر کسانی که بی بصیرت خوانده می‌شوند نقش‌های پلیس خوب و پلیس بد را ایفا می‌کنند: گروهی توهین می‌کنند و ناسزا می‌گویند و گروهی با نمایش خیر خواهی نصیحت می‌کنند. این گونه اعمال معمولا به صورت مکمل هم عمل می‌کنند.

پیامد ترکیبی انواع مهندسی‌ها

همان طور که ترکیبی از مهندسی‌ها برای رسیدن به نتیجه‌ی مورد نظر پی گیری می‌شود نتایج این نوع مهندسی‌ها در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نیز ترکیبی از امور به هم پیوسته و مرتبط خواهد بود که یکدیگر را تقویت می‌کنند:

۱. حذف حدود نیمی از رأی دهندگان بالقوه که ممکن بود به رفسنجانی و مشایی رأی دهند و گزینه‌ی آنها از ایشان سلب شده است. این گروه متفاوت است با کسانی که هیچ گاه در انتخابات شرکت نمی‌کنند. اینها کسانی هستند که شرکت می‌کنند و با رأی خود به نظام نه می‌گویند یا میان بد و بدتر انتخاب می‌کنند. ظاهرا خامنه‌ای دیگر نمی‌تواند این گروه را تحمل کند. فیلمبرداری از چند مسجد که اعضای حزب پادگانی با قول و قرار قبلی به آنجا می‌روند برای نمایش انتخابات پرشور کافی است.

۲. برگزاری یک انتخابات بسیار کم رونق که حکومت را مجبور به تقلب در میزان آرا خواهد کرد. در اینجا ما با پدیده‌ی ایجاد توازن میزان انواع مهندسی‌ها مواجه خواهیم بود (مثل این که اگر کسی دروغی بگوید به احتمال زیاد مجبور می‌شود آن دروغ را با دروغ‌های بیشتر بپوشاند). حکومت برای جبران فوائدی که در صورت عدم مهندسی در یک مرحله به دست می‌آمد مجبور به مهندسی در دیگر مراحل انتخابات است تا آنها را بپوشاند. وقتی حکومت هم انتخابات پرشور و هم انتخابات بدون سر و صدا می‌خواهد برای تحقق این دو باهم مجبور به رأی سازی است البته اگر تعداد آرا از میزان جمعیت یک منطقه بیشتر باشد دستکاری بیش از حد صورت گرفته و گندش در می‌آید.

 ۳. ریزش مدام نیروهایی که در یک مرحله کاسه‌ی صبرشان از مهندسی‌ها سر می‌آید و حکومت را به حال خود رها می‌کنند. نتیجه‌ی این امر ریزش مدام نیروهای وفادار و همراه است. با حذف مشایی و رفسنجانی بسیاری از روحانیون و مذهبی‌های عملگرا و نیز جریان‌های موعودگرای طرفدار احمدی نژاد ریزش خواهند کرد. جمهوری اسلامی از ابتدا قهرمان ریزش بوده و هنوز به این فرایند ادامه می‌دهد.

۴. انتخابات ۹۲ نقطه‌ای بود که بخشی از اصلاح طلبان منتقد سبزها امید داشتند در چارچوب آن به فعالیت سیاسی در قالب نظام موجود بازگردند. دستکاری نامزدها این راه را بست و بسیاری از آنها را بدین نتیجه می‌رساند که این نظام اصلاح ناپذیر است.

۵. رد صلاحیت هاشمی و مشایی که خود را پیرو رهبر و ولی فقیه معرفی می‌کردند به منتقدان نظام نشان داد که حکومت موجود فقط وفاداری محض و بدون قید و شرط می‌خواهد و تنها می‌تواند به کسانی که چنین بنمایانند اعتماد کند. راه بر مماشات و مغازله و بازی با ولی فقیه باز نیست و بندبازان و موج سواران باید هرچه زودتر در یک طرف داستان قرار گیرند.

۶. در سطح بین الملل نیز برخی کشورها که نمی‌خواهند در نهایت تقابل میان جمهوری اسلامی و غرب به جنگ بیانجامد با چینش نامزدها به این نتیجه می‌رسند که جایی برای میانه روی در این نظام نیست و تنها با زبان تحریم و زور می‌توان با آن سخن گفت. و سرانجام

۷. رد صلاحیت هاشمی و مشایی برای پرهیز از مخاطرات امنیتی انتخاباتی با حضور “منحرفان” و “فتنه گران” بود اما بدون این دو دسته حکومت از حضور شفاف بخشی از منتقدانش که آن را در تاکتیک‌ها و روش‌هایش پیچیده تر و در سرکوب موفق تر می‌ساخت محروم کرد. هر مخالفی که در جمهوری اسلامی در یک حیطه حذف می‌شود با خود حکومت را نیز با ضعیف تر شدن به واسطه‌ی فقدان چالش به زیر می‌کشد. ظاهرا خامنه‌ای خسته از این چالش هاست و خستگی یعنی آغاز فرایند سقوط. رژیم‌های بن علی و مبارک را خستگی آنها از چالش بر زمین زد. وراوری صندو