کنشگری مدنی فعالیت هماهنگ و ویژهی گروهی از مردم در کنار هم برای تحقق هدف خاص انسانی یا اجتماعی است. کنشگری فعالیت فکری یا عملی برای ایجاد تغییرات اجتماعی – سیاسی با بکارگیری ابزارهای آفلاین و آنلاین است. هدف کنشگری مدنی بهبود شرایط زیست انسانها وکاهش آلام بشری، کمک به همنوعان و دفاع از حقوق شهروندان است. راهاندازی کارزارهای ترویچ و حمایتگری، اطلاعرسانی و حساسسازی جامعه، برگزاری نشست، اعتصاب، راهاندازی راهپیمایی و برگزاری تجمع، همگی بخشی از اقداماتی است که کنشگران اجتماعی برای به نتیجه رساندن اهداف خود از آنها استفاده میکنند. این اقدامات ممکن است در قالب بسیج گروههای مختلف ذینفعان و سازماندهی جنبشهای مدنی و صنفی، ظهور و بروز پیدا کند. با این حال، انتخاب کارآمدترین شیوه برای کنشگری ، موضوعی است که همواره محل بحث کنشگران صنفی و مدنی در طول سالهای اخیر بوده است. اینکه میان تجمع، تحصن، نوشتن طومار اعتراضی، لابیگری و مذاکره و دهها راه و روش دیگر برای پیشبرد مطالبات، کدام روش در کدام مقطع زمانی و با درنظر گرفتن چه شرایطی، بهترین روش محسوب میشود؛ موضوعی است که نیازمند افزایش آگاهی و دانش کنشگران صنفی و مدنی در خصوص ملزومات تحقق کنشگری آگاهانه است. کنشگران صنفی و مدنی همواره باید به خاطر داشته باشند که کنشگری در هر سطحی، روشها و الگوهای خاص خودش را دارد و حتی نیازمند پذیرش نقشهایی است که گاه با مقاومت بسیاری از کنشگران مواجه میشود.
چهار نقش مهم در کنشگری
در سالهای اخیر و در جریان کنشهای صنفی کارگران، معلمان، بازنشستگان، پرستاران و یا سایر جریانهای صنفی و مدنی مشاهده شده که با وجود اینکه رهبران و گردانندگان تلاش کردهاند در مقاطعی مشارکت گروه کثیری از ذینفعان را جلب کنند، اما در طول مسیر به تدریج این حمایت حداکثری را از دست دادهاند. برخی معتقدند دلیل این امر به فقدان استراتژی مشخص برای تداوم مسیر مطالبهگری از سوی کنشگران صنفی یا مدنی و عدم انعطافپذیری آنان در پذیرش نقشهای مختلف به عنوان یک «کنشگر هوشمند و مسئول » برمیگردد. به باور صاحبنظران؛ هدفمند و نتیجهگرا بودن یک کنش صنفی و مدنی تا حدود زیادی با هوشمندی کنشگران در بکارگیری استراتژیهای مختلف در بازههای زمانی متفاوت مرتبط است. به این دلیل است که اصول کنشگری آگاهانه تاکید میکند که کنشگران صنفی و مدنی برای جلب اعتماد و همراهی جامعه ذینفعان و در نهایت ایجاد تغییر در سیاستگذاریها باید چهار نقش مهم و اساسی در مسیر کنشگری را ایفاء کنند:
اولین نقش کنشگران مدنی – صنفی، کنشگری مدنی در نقش شهروند مسئول است : کلید موفقیت جریانهای مدنی و صنفی، درنهایت همان جلب نظر و مشارکت بیشتر ذینفعان و گروههای اجتماعی است. به این منظور ذینفعان باید کنشگران و سازمانهای صنفی و مدنی را بهمثابه «شهروندان خوب و مسئول » به رسمیت بشناسند؛ شهروندانی که شرایط بهتری برای همگان میخواهند و مسئولانه عمل می کنند.تداوم مسیر مطالبهگری و موفقیت در آن را بر اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک شخصی و گروهی با صاحبان قدرت و دیگر گروههای اجتماعی ارجح میداند. چنین کنشگرانی به طور کلی از حاشیههای ایجاد شده پیرامون یک جریان صنفی و مدنی که اغلب گروههای سیاسی به دنبال بهرهبرداری از آن هستند، دوری کرده و تمرکز بر تحقق اهداف صنفی و مدنی را در الویت قرار میدهند.
به خاطر داشتهباشید که استراتژی اصلی صاحبان قدرت، ایجاد شکاف در بین کنشگران مدنی و صنفی و بیاعتبارکردن چهرة جنبش های اجتماعی در نظر عموم مردم با ایجاد تصویری منفی و خشونتآمیز از آن است. در ایران صاحبان قدرت همواره تلاش میکنند کنشگران را افرادی مخالف هنجارها، ضد ارزشهای عقیدتی و ملی و عناصر وابسته به غرب معرفی کنند. نمونه چنین رویکردی را در مورد کارگران، معلمان و بازنشستگان در جریان گسترده شدن اعتراضات صنفی این گروهها در سالها و هفته های اخیر مشاهده کردهایم. پروندهسازی، بازداشت، محکومیت، حبس، شلاق، جریمه و پخش اعترافات اجباری تلویزیونی از برخی چهرههای کارگری و یا به رسمیت نشناختن برخی تشکلهای صنفی همچون شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان که خود را تشکلی مستقل میداند؛ از جمله مواردی است که نگاه قهرآمیز حکومت به کنشگران صنفی و مدنی را به روشنی آشکار میکند. با این حال هرچه جریانهای صنفی و مدنی جای پای خود را در ارزشهای دموکراتیک و هنجارهای ملی محکم کند، احتمال بیشتری وجود دارد که بتواننددر برابر این تهاجم مقاومت کند و نفوذ و مشارکت حداکثری ذینفعان را به دست آورند. کنشگران صنفی متعهد و مسئول در عین حال تلاش میکنند، پتانسیل رفتارها و اقدامات غیر منطقی و خشونت آمیز درون جنبش را کاهش دهند و به این ترتیب شانس همراهی آن گروه خاموش از جامعه ذینفعان را که تحت تاثیر برخوردها و فشارهای حکومتی و امنیتی بر سایر فعالان، از مشارکت در فعالیت صنفی کناره گرفتهاند، افزایش دهد.
کنشگر مدنی، در نقش شهروند مسئول و متعهد:
– نماد رفتار دمکراتیک و شهروند متعهد در جامعه است و تلاش می کند برای رسیدن به اهداف از ابزارهای دموکراتیک بهره گیرد و بالعکس
– مدافع حقوق کلیه شهروندان و نشاندهندة چشمانداز یک جامعة خوب، سالم و دموکراتیک است؛
– با رفتار مسئولانه خود در نظر شهروندان عادی و گروه هدف به جنبش و مطالبات صنفی مشروعیت میدهد؛
– جنبش و حرکت های اعتراضی را توانمند میکند تا در برابر بیاعتبارسازیهای اعمالشدة صاحبان قدرت از خود مقاومت نشان دهد؛
– و نیز پتانسیل رفتارها غیر دموکراتیک ، تفرقه افکنانه و اقدامهای خشونتآمیز درون جنبش و حرکت های اعتراضی را کاهش دهد.
“عصیانگری” دومین نقش کنشگران مدنی – صنفی است: کنشگر صنفی و مدنی در عین حال که نسبت به جامعه ذینفعان و گروه هدف متعهد و مسئول است و نقش یک شهروند مسئول و متعهد را ایفا می کند؛ باید در مقاطعی نقش «عصیانگر» را نیز ایفا کند. کنشگرِ عصیانگر کسی است که قادر است به سیاستهای حاکم بر حیات زیستی و اجتماعی خود با صدای بلند «نه» بگوید و در مقابل آن بیاستد. این عصیانگری در کنشهای صنفی و مدنی اغلب از راههای خارج از چارچوب رسمی -یعنی از راههایی غیر از راهها و مجاری عادی سیاسی و کارهایی مانند اقدام مستقیم غیرخشونتآمیز و آموزش ذینفعان به شکل تجمع، راهپیمایی، دادخواهی، پخش اعلامیه و مواردی از این دست، بروز پیدا میکنند. کنشگران عصیانگر، معمولاً اولین گروهی هستند که افکارعمومی و ذینفعان، آنها را بهمثابه چالشگران وضع موجود میشناسند.
کار کنشگران عصیانگر؛ گاه نمایشی، هیجانانگیز، متهورانه، همراه با ریسک و گاه حتی خطرناک است. ایفای نقش عصیانگرانه به شجاعت، تعهد، زمان، اشتیاق و ریسک نیاز دارد؛ چراکه این اقدامات خطر تمسخر، دستگیری، زندان، ازدستدادن شغل، فرسودگی، سرخوردگی و مواردی از این دست را در پی دارد. در ایران تعدادی از کنشگران صنفی و مدنی از ابتدا در قامت یک کنشگر عصیانگر ظاهر شده و در مقابل سیاستهای موجود، مواضع سختی دارند. بازداشتها و زندان رفتنهای متوالی هم تغییری در وضعیت کنشگری آنان ایجاد نمیکند. وجود چنین کنشگرانی در یک تشکیلات صنفی و مدنی لازم است، چرا که میتواند علاوه بر ایجاد حساسیت بیشتر در بدنه ذینفعان نسبت به آگاهی از نقصانها و کمبودهای موجود، به برقراری توازن در تصمیمگیری در خصوص انتخاب استراتژی برای تداوم مسیر کنشگری، کمک کند.
به طور کلی کنشگر مدنی- صنفی، در نقش عصیانگر:
– با صدای بلند در برابر نابسامانی ها و شیوه حکومتگری بد اعتراض می کند.
– با اقدامهای نمایشی، چشمگیر و غیرخشونتآمیز اقدام به طرح مسئله میکند؛ و مسائل صنفی و اجتماعی را درعرصه عمومی بنمایش می گذارند تا صاحبان قدرت را وادار به پاسخگویی نمایند
– مسائلی را دربارة امور صنفی، سیاسی و اجتماعی طرح میکندو صاحبان قدرت را به چالش می کشاند.
– نشان میدهد چهطور مؤسسات و مقامهای رسمی با ایجاد و ماندگارکردن بحرانهای اجتماعی،سیاسی یا اقتصادی، اعتماد عمومی را خدشهدار میکنند؛ و قدرت خود را تداوم می بخشند
– جامعه هدف را ناگزیر به مواجهه با مشکلاتش میکند.
سومین نقش کنشگران مدنی – صنفی ، نقش کارگزار تغییر است : علاوه بر دو نقش فوق، کنشگران صنفی و مدنی باید در نقش کارگزاران تغییر هم ظاهر شوند. درست در نقطهای که یک حرکت صنفی یا مدنی از حمایت افکار عمومی برخوردار شد، عاملان تغییر نقش کلیدی را بازی میکنند؛ مانند وقتی که کنشگران عصیانگر در مرحلة اوج جنبش نقش کلیدی را بازی میکردند. عصیانگران مطالبات را از طریق اقدام مستقیم در مرکز توجه عموم قرار میدهند اما خلاف آنها، عاملان تغییر با وظیفة سازماندهی، توانمندسازی و پرورش افراد دیگر برای مشارکت در روند دموکراتیک کمتردر معرض دید و توجه عموم قرار دارند.
کارگزاران تغییر نه فقط به ذینفعان در جبران نشانههای مشکل با مشکلات به وجود آمده، کمک میکنند؛ بلکه نیاز به تغییر پارادایم یا دیدگاههای سنتی را نیز ترویج میکنند. مانند وقتی که کنشگران صنفی معلمان تلاش میکنند، جامعه را نسبت به عواقب پولیسازی یا کالاییسازی آموزش آگاه کنند و از طریق خواستار جلب مشارکت و سازماندهی والدین و دانشآموزان برای همراهی با جریان مطالبهگری بهبود کیفیت نظام آموزشی هستند. یا زمانی که فعالان کارگری با ایجاد تشکلهای مستقل کارگری، ماهیت و صلاحیت غیرمستقل تشکلهای رسمی همچون شوراهای اسلامی کار را برای نمایندگی مطالبات کارگران، زیر سوال میبرند و از کارگران میخواهند برای تحقق و پیگیری مطالبات خود، تشکلهای مستقل تشکیل دهند.
بنابراین؛ کنشگر مدنی – صنفی، در نقش کارگزار تغییر:
– در مواجهه با یک مشکل خاص از مشارکت عموم ذینفعان پشتیبانی میکند؛
– مشکل را بازتعریف میکند تا نشان دهد چهطور این مشکل تمام اجزاء جامعه هدف را درگیر میکند؛
– برای حل مشکل راه حل ارائه می دهد و بدیل خلق می کند
– مروج نوعی توافق جدید سیاسی و اجتماعی با گرایش به راهحلهای مثبت است؛
– حامی ایجاد و توسعه ائتلافهاست؛
– با اقدامهای صاحبان قدرت مقابله میکند؛
– با ترویج تغییر الگو، جامعه هدف را بهجای اصلاح به سوی تغییر سوق میدهد.
نقش مصلح اجتماعی، چهارمین نقش کنشگران مدنی – صنفی است: قانعکردن و ترغیب عموم ذینفعان به مشارکت در ابراز مخالفت با شرایط اجتماعی خاص و حمایت از شرایط جایگزین، کافی نیست. مصلحان اجتماعی باید بعد از پذیرش گزینههای بدیل، آنها را به قانون، سیاستها و رویههای اجتماعی جدید و نیز نهادهای متناسب سیاسی، حقوقی، اجتماعی و اقتصادی تبدیل کنند. این کار به راهبردها و اقدامهای پارلمانی و حقوقی؛ مانند کمپینهای سیاسی، طرح دعاوی در دادگاهها و درخواست رسیدگی در کمیتهها و کمیسیونها و نیز دادخواستهای عمومی- نیاز دارد که از مجاری رسمی، قضایی، قانونگذاری و دیگر مجاری نهادینهشده بهره گیرد. فعالان صنفی و مدنی باسابقه که از وجهه شخصیتی مطلوب و قابل اعتمادی در میان بدنه برخوردارند، معمولا نقش مصلح را ایفاء میکنند. در ایران عمدتا این نقش به صورت بسیار کمرنگی در میان کنشگران اجتماعی بر عهده گرفته میشود. اغلب کنشگران صنفی و مدنی در ایران به دلیل مقاومت در برابر شرایط مذاکره و تعاریف خاصی که از مذاکره در شرایط برابر دارند؛ از پذیرش نقش مصلح اجتماعی سر بازمیزنند و آن را نوعی همدستی یا مشروعیت دادن به جایگاه صاحبان قدرت میدانند. این در حالیست که تاثیر نقش میانجیگرانه مصلح اجتماعی که به اهداف اصلی یک جریان صنفی و مدنی متعهد است، به پیشبرد سریعتر مطالبات و خواستهای ذینفعان کمک میکند.
با در نظرگرفتن این موارد؛ کنشگر مدنی یا صنفی، در نقش مصلح اجتماعی کارویژههای زیر را در دستور کار خود قرار میدهد:
– تحلیلهای خود از مسائل و مطالبات جریان صنفی یا مدنی را به نهادها و افراد صاحب قدرت انتقال میدهد؛
– اقدامهای رسمی و قانونی مانند لابی، طرح دعاوی قانونی و … انجام میدهد؛
– برای تدوین و توسعه قانونها و سیاستهای جدید برای بهبود زندگی شهروندان تلاش میکند؛
– گروههای مردمی را برای مقابله با واکنش به تلاشهای محافظهکارانه بسیج میکند؛
– کنشگران مدنی را پرورش میدهند و از آنان در مسیر کنشگری حمایت میکند؛
– برای اطمینان از اجرایی شدن قانون و سیاستهای جدید ، بهعنوان ناظر و دیدبان جامعه هدف عمل میکند.
برای موفقیت هر چهار نقش را ایفاء کنید!
کنشگران صنفی یا مدنی در ایران باید بتوانند هر چهار نقش کنشگری را در مسیر کنشگری ایفا نمایند. با این حال تجربه نشان داده که ماندن طولانیمدت در هر یک از این نقشها و تعیین استراتژی درازمدت مبتنی بر تنها یکی از این نقشها، چندان منطقی و راهگشا نیست. انتظارات از یک کنشگر حرفهای این است که به تناسب موقعیت و نیاز یک جریان صنفی و مدنی و اینکه در کدام مرحله از مسیر مطالبهگری قرار دارد، همه نقشها را پذیرفته و اجرا کند. یک کنشگر ممکن است روزی در یک اقدام نافرمانی مدنی غیرخشونتآمیز شرکت کند، روز بعد همان شخص میتواند به لابیگری لایحهای در مجلس بپردازد و سپس با یک گروه صنفی یا مدنی دربارۀ این گفتوگو کند که چرا باید در کنشی مانند موضوع اصلاح ساختار نظام قراردادها در آموزش وپرورش یا افزایش حقوق و دستمزد معلمان درگیر شد.
ایفای این نقشها و همچنین نقشهای مکملی چون «رهبری و اجماعسازی» و یا «تحلیلگری» که لازمه فعالیت هوشمندانه در شرایط و محیطهای پرمخاطره است و در مطلبی دیگر به آنها خواهیم پرداخت؛ به طیف وسیعی از مهارتها و شخصیتی کاملا ًرشدیافته، بالغ و انعطافپذیر نیاز دارد. در واقع به همان اندازه که یک فعال صنفی و مدنی باید یک عصیانگر باشد، بتواند مقاومت کند، ریسک کند و خود را در معرض خطر قرار دهد؛ باید کارگزار تغییر باشد، خودمحوری کمتری داشته باشد و اغلب در معرض دید نباشد؛ زیرا نقش کنشگران محوری، حمایت و پرورش دیگر کنشگران است. ایفای نقش مصلح اجتماعی نیز مستلزم مجموعهای دیگر از ویژگیهای شخصیتی و مهارتهای سیاسی و نیز ظاهر و رفتار رسمی است که بسیاری از کنشگران عصیانگر از آنها بیزارند. باید توجه کرد که هر نقشی هدفها، سبکها، مهارتها و الزامهای متفاوتی را به دنبال دارد و میتواند به شکل مؤثر و غیرمؤثری ایفاء شود. بنابراین یکی از مهمترین کارویژههای فعالان صنفی و مدنی شناسایی افرادی است که از قدرت تهییج افکار عمومی برخوردارند، افرادی که در مذاکره قوی ظاهر میشود و کنشگرانی که نقش سازماندهنده را به خوبی ایفاء میکنند. در کنار هم قرار دادن مجموع این نقشها، تنها زمانی میتواند میسر شود که از مجموع خواستها و مطالباتمان یک رویای مشترک خلق کنیم. تنها با ایجاد رؤیایی مشترک است که پیشنهادها و خواستههای همه ذینفعان شناسایی و اقدامات لازم برای تحقق بخشیدن به این نیازها انجام میشود. این مکانیسم موثری است که امکان میدهد تا مسیری که به سختی آغاز شده، با کارشکنی و بدون دستاورد به پایان نرسد.
بنابراین در مسیر کنشگری لازم است که ما، کنشگران مدنی – صنفی:
– همه نقشهای کنشگری را به شکل مؤثر ایفاءکنیم:
دلیلهای زیادی وجود دارد که چرا ایفای هر چهار نقش به شکل غیرمؤثر عادی است و دلیلهای بیشتری هست که چرا ایفای مؤثر نقشها، کار دشواری است. نخست اینکه ضداستبدادبودن، ظالمانهشمردن نظام سلسلهمراتبی، یا فردیتگرایی و خودعادلانگاری مدتهاست بهمثابه رفتار استاندارد یک کنشگر اجتماعی پذیرفته شدهاست. تغییر از مرحلة کنشگریِ بیاثر به رفتار مؤثر، به داشتن سطح بالایی از آگاهی سیاسی و خودآگاهی نیاز دارد. یک کنشگر آگاه، باید ضمن شناسایی نقاط ضعف در ساختار سیاسی و اجتماعی؛ از ضعفهای فردی و نقصانهای مسلط بر فعالیت جمعی نیز مطلع باشد و درصدد کاهش و رفع آنها بکوشد.
دوم اینکه به دلیل موفقیت چشمگیر«تجزیه و تحلیل ساختارشکنانه»، کنشگران اغلب میدانند چهچیزی اشتباه است و به همین دلیل بسیاری از کنشگران صنفی و مدنی را میبینیم که از احساساتی چون اندوه، عصبانیت و ناامیدی رنج میبرند. در کشورهایی چون ایران، ریشه عمیق شدن این احساسات را میتوان در بسیاری از عناصر فرهنگی و گفتمانی جستجو کرد. از ادبیاتی که مروج غم وناامیدی است تا گروههای سیاسی و رسانهای داخلی و خارجی فارسیزبان که با ترویج و تهییج فضای غمگینانه، به زعم خود تلاش میکنند افکار عمومی را وادار به برخاستن و مقابله با وضع موجود کنند. با این احساس عصبانیت، ناامیدی و سرخوردگی، فرد بهراحتی میتواند خود را نسبت به حکومت، عادل و بهحق بداند و به فردی تند و شورشی تبدیل شود که به رفتار خشونتآمیز حاکمیتی، پاسخی مشابه دهد. درحالیکه کنشگران نیاز دارند به سطح ویژهای از رشد شخصی برسند تا صرفنظر از شدت حملهها، بتوانند پاسخی عقلانی، غیرخشونتآمیز و مدنی به رفتارهای سرکوبگرایانه حاکمیت دهند. تنها در این صورت مقاومت و نیفتادن در دام تاکتیکهای خشونتگرایانه است که یک جریان صنفی و مدنی میتواند جای پای خود را در سازماندهی حرکتهای اعتراضی محکم کند.
– با کنشگران ایفاگر نقشهای دیگر متحد باشیم:
گرایشی قوی به این باور وجود دارد که روش مواجهه و اقدامِ «من» در برابر مسائل، تنها شیوه راهبردی و صحیح است. به همین ترتیب، سابقة طولانی از کنشگران صنفی و مدنی وجود دارد که معتقدند تنها روش کنشگری آنها درست است و با همین نگاه، دیگرِ کنشگران را بهخاطر رویکردهای متفاوتشان نکوهش میکنند. نمونه این گرایش را این روزها در میان طیفهای مختلف معلمان یا کارگران میبینیم. گروهی از ضرورت تداوم تجمعات خیابانی به عنوان تاکتیکی برای اجبار حاکمیت به پذیرش مطالبات دفاع میکنند و گروه دیگر عمده تمرکز خود را بر چگونگی اتخاذ روشی برای لابیگری و مذاکره با سیاستگذاران گذاشتهاند و روشهای قهری را کارساز نمیدانند. واقعیت این است که برای درک نیاز به ایفای نقشهای متفاوت دیگر کنشگران، سطح جدیدی از رشد شخصی و تحول فردی نیاز است. لازم است که آگاهانه رویکردهای آنان را بپذیریم و با تمجید، حمایت و همکاری بر سر اهداف یا به عبارتی رویای مشترک، با آنها متحد شویم.
– بر اساس احساسات مثبت و سازنده عمل کنیم:
به دلیل آنکه کنشگران اغلب در مرکز جامعه قرار دارند، بسیار مهم است آنها بر اساس احساسات مثبت، محبت، عشق و اشتیاق، نسبت به جامعه ذینفعان عمل کنند. در این صورت جامعه از تلاش ما برای تحقق اهداف اولیه تحت هر شرایطی استقبال خواهد کرد و در طول مسیر بر حمایتهای خود خواهد افزود. کنشگران مؤثر به جای نفرتپراکنی؛ از انرژی اضطراب احساسی خود -بهویژه خشم، ترس و ناامیدی از صاحبان قدرت- استفاده میکنند و این احساسات را به شکل استراتژیک در مسیر اقدامهای خلاقانه و مسئولیتپذیری غیرخشونتآمیز به کار میگیرند.
– چشمانداز یک شرایط مطلوب را ترسیم کنیم:
یکی از مهمترین مشکلات جریانهای صنفی و مدنی به خصوص در ایران، نداشتن چشمانداز مشخص و رویای مشترک نسبت به آینده است . بخشی از این مسئله گرچه ریشه در اثرات روانی ناشی از شرایط بیثبات اقتصادی و سیاسی دارد، اما بخش بزرگی از آن به فقدان «رویابینی» در میان فعالان و کنشگران صنفی و مدنی برمیگردد. که قادر نیستند که رویاهای شخصی، رویای مشترک بسازنند. باید به خاطر داشته باشیم که بدون داشتن یک رویای مشترک ، امکان خلق موفقیت نیست. بنابراین یکی از کارویژههای کنشگران صنفی و مدنی این است که رویاهای خود را برای فردای بهتر با یکدیگر به اشتراک بگذارند و بر مبنای آنها یک رویای مشنرک بسازند و برای رسیدت به آن رویای مشترک تلاش نمایند و نقشه راهی برای رسیدن به آن تدوین کنند. ترسیم این چشمانداز و نقشه راه و حرکت در مسیر آن، از نظر روانی سایر کنشگران را نسبت به تداوم روند مطالبهگری امیدوار و سختی مسیر را برای آنان آسانتر خواهد کرد.
منبع: تارنمای داوطلب