حسین قناعتی نه تنها همچون بهرام عین‌اللهی، وزیر کنونی بهداشت، ‌در انتخابات ۱۳۹۶ یکی از اعضای جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی «جمنا» ‌و حامیان اصلی ریاست جمهوری سید‌ابراهیم رئیسی بود، بلکه در انتخابات ۱۴۰۰ نیز به حمایت از رئیسی پرداخت. او همچنین از پزشکانی بود که با انتشار نامه‌ی سرگشاده به روحانی از اعلام ممنوعیت واردات واکسن مدرنا و فایزر و آسترازنکا که از سوی خامنه‌ای واکسن آمریکایی و انگلیسی خوانده شده بودند حمایت کردند.

در واقع کسانی که از طریق حمایت از ممنوعیت واردات واکسن کرونا مسبب مرگ ده‌ها هزار ایرانی هستند، امروز سکان بهداشت و درمان و آموزش پزشکی کشور را در دست گرفته‌اند. رئیسی نیز که سابقه‌ی مشارکت در جنایت علیه بشریت دارد در مقام رئیس قوه قضاییه یکی از حامیان ممنوعیت واکسن کرونا بود.

کسانی که از طریق حمایت از ممنوعیت واردات واکسن کرونا مسبب مرگ ده‌ها هزار ایرانی هستند، امروز سکان بهداشت و درمان و آموزش پزشکی کشور را در دست گرفته‌اند.

به‌دلیل داشتن چنین سوابقی، در تقسیم پست‌ها، ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران به قناعتی رسید و او بلافاصله دکتر زینب کدخدا دخترخاله همسر رئیسی را به ریاست دانشکده دندانپزشکی علوم پزشکی تهران منصوب کرد. کدخدا پیشتر در انتخابات میان‌دوره‌‌ای مجلس شورای اسلامی در سال ۸۴ شرکت کرده و شکست خورده بود.

عضویت در گروه‌های فشار و سرکوب

قناعتی در مهرماه ۱۳۴۲ در محله‌ی میدان خراسان که بافتی شدیداً مذهبی و سنتی دارد به دنیا آمد. شیخ حسین انصاریان، شیخ احمد کافی دو تن از عقب‌مانده‌ترین روضه‌خوانان کشور تأثیر زیادی روی شکل‌گیری شخصیت او داشتند.

پس از پیروزی انقلاب در سال ۵۸ به عضویت گروه‌های فشار درآمد و در حمله به اجتماعات سیاسی و کتاب‌فروشی‌های روبروی دانشگاه تهران مشارکت فعال داشت. او خود در این باره می‌گوید:

«آقای صافی که ناظم مدرسه ما بود هر زمان جلوی دانشگاه مشکلی از جمله تظاهرات منافقین یا چپی‌ها اتفاق می‌افتاد به ما زنگ می‌زد و ما که در این عرصه با تجربه شده بودیم با بچه‌های مدرسه در آنجا حاضر می‌شدیم و در تظاهرات در مخالفت با آن‌ها شرکت می‌کردیم، نمی‌خواهم از کارمان دفاع کنم و بگویم که درست یا اشتباه بود ولی اگر آن درگیری‌ها و ایستادگی‌های بچه‌ها، با عوام‌فریبی‌های رجوی و گروهشان نبود، انقلاب از دست‌رفته بود.»

در سال ۵۹ همراه خانواده به مشهد نقل مکان کرد و در آن‌جا ضمن عضویت در بسیج دوباره در گروه‌های فشار و چماقدار سازماندهی شد:

«آنجا هم که منافقین فعال بودند به انجمن اسلامی ملحق شدم و تشکیلات درست کردیم که رشد خوبی کرد و به بسیج سپاه ملحق شد و از همان موقع من عضو سپاه پاسداران شدم و در درگیری‌های مشهد برای ایستادگی در مقابل فتنه منافقین علیه کشور حضور داشتم.»[1]

در سال ۶۰ در حمله به خانه‌های تیمی و دستگیری و کشتار مجاهدین در مشهد نقش فعالی داشت. خود در این باره می‌گوید:

«در عرصه مبارزه با خانه‌های تیمی که در اطراف ما زیاد بود و متأسفانه چند نفر از بچه‌های ما را ترور کرده بودند فعالیت کردیم و در سال ۱۳۶۱ نیروی رسمی سپاه شدم »

رامبو و دون‌کیشوت خردسال

یکی از ویژگی‌های او همچون دیگر مسئولان نظام اسلامی دروغگویی و راست و ریس‌کردن سابقه‌ی انقلابی برای خود است؛ هرچند که به سن‌و سال‌شان نخورد. او در حالی که ۱۲ ساله بود ادعا می‌کند در ارتباط با مجاهدین خلق قرار گرفته و متوجه انحرافات این سازمان شده است. او ادعا می‌کند پس از آن در جلسات مخفی‌‌ای شرکت می‌کرده که اندرزگو و رفسنجانی و… در آن‌ها شرکت داشتند. قناعتی توجهی نمی‌کند که رفسنجانی از سال ۵۴ زندانی بود و نمی‌توانست در چنین جلساتی شرکت کند.

او همچنین در مورد ۱۷ شهریور ۵۷ و آتش‌زدن بانک‌ها و هتل‌ها و مشروب‌فروشی‌ها می‌گوید:‌

«۱۷شهریور اولین صحنه‌ای بود که با جریانات انقلاب مواجه شدم و خاطره‌ای که دارم این است که قرار شد که مردم پراکنده شوند ولی یکی از کمونیست‌ها مردم را تحریک به ماندن کرد. مردم ماندند ولی وقتی تیراندازی شروع شد خودش فرار کرد، در این روز برای اولین بار مردم را غرق به خون دیدم و برایم خیلی عجیب بود و چون تجربه زیادی نداشتم خیلی ترسیدم. مدارس هم تعطیل شده بود و من مرتب در تظاهرات از جمله تظاهرات ۱۳ و ۱۴ آبان حضور داشتم به طوری که تمام بانک‌ها، هتل‌ها و مشروب‌فروشی‌ها را به‌گونه‌ای آتش زدیم که شاه از کاخ خود دیده و پیام داد بود که من پیام شما را فهمیدم. من معتقد بودم بانک و… اموال بیت‌المال هستند و با تخریب آن‌ها مدیون می‌شوم بنابراین فقط مشروب‌فروشی‌ها را آتش می‌زدم.»[2]

نماز عید فطر در قیطریه و تظاهرات ۱۷ شهریور میدان ژاله به دعوت شیخ یحیی نوری برگزار شد که حسینیه‌ای در میدان ژاله داشت. او با دیدن حکومت نظامی و سربازان مسلح در محل، خود را باخته و در محل حضور نیافت و زمینه کشتار مردم را فراهم کرد. بقیه ادعاهای دون کیشوت ولایی نیز محلی از اعراب ندارند و جنبه‌ی سابقه‌تراشی دارد.

او همچنین خود را در نقش «رامبو» فرض کرده و می‌گوید:

«اول محرم بود که اوضاع خیلی شلوغ بود و من به همراه بچه‌ها به سمت سرچشمه می‌رفتیم که در خیابان ری یک ماشین گارد و یک جیپ روسی و همچنین یک ماشین ریوی ارتشی که پر از سرباز بودند پیاده شدند و مردم را دنبال کردند که یکی از افسران با کلت خود یکی از بچه‌ها را شهید کرد و بچه‌ها این افسر را با سنگ زدند که سرش شکست. همه فرار کردند، من در یک کوچه بن‌بست وارد یک قصابی شدم و در را بستم ولی افسری که به دنبال من بود، در را باز کرد و داخل شد و شروع به کتک زدن من کرد و کلت خود را به طرف من گرفت. برای اولین بار مرگ را لمس کردم و به قدری ترسیده بودم که فقط توانستم بگویم “نزن” سربازان دیگر هم رسیدند و حسابی کتکم زدند و مرا داخل کامیون ارتش انداختند و بردند. سر راه هم افراد بسیاری را دستگیر کردند ولی وقتی سر خیابانی برای دستگیری افراد دیگر توقف کردند من از فرصت استفاده کرده و فرار کردم.»

او مدعی است که در سال ۵۷ مسلح بوده است و از دو ماه پیش از پیروزی انقلاب، بهشت‌زهرا را به تصرف خود درآورده بودند:

«شهید محمد بروجردی که فرمانده سپاه کردستان بود و به مسیح کردستان معروف شده بود و دایی من، آقای الویری، مهندس هندی و چند نفر دیگر گروهی تشکیل داده بودند که گروه را به بهشت زهرا برده و ستاد انقلاب تشکیل دادند به طوری که بهشت زهرا دو ماه قبل از انقلاب دست بچه‌های انقلابی بود. اسلحه هم داشتیم و دو ماهی که آنجا گذراندم برای من دوره سازنده‌ای بود که هر روز بعد از نماز واجب یک نماز قضا هم می‌خواندیم و نماز شب برقرار بود و واقعاً دوره خودسازی بود.»

از مبالغه و دروغگویی او که بگذریم، معلوم نیست در ذهن او حضور دائم در «قبرستان» در حساس‌ترین روزهای «انقلاب» آن هم به مدت دو ماه چه فایده‌ای دارد؟ کسی که دوره «خودسازی»‌اش را در قبرستان گذرانده خدا می‌داند چه بر سر بزرگترین دانشگاه پزشکی کشور می‌آورد.

برخورداری از رانت ولایت و پذیرش در دانشکده پزشکی

قناعتی در مهرماه ۱۳۶۱ در حالی که ۱۹ سال داشت در عملیات مسلم‌بن‌عقیل که در منطقه‌ی سومار انجام شد مسئول بهداری تیپ ۲۱ امام رضا بود. وی سپس با استفاده از رانت سپاه و بسیج و داشتن مسئولیت بهداری سپاه، تحت عنوان مجروج جنگی، در سال ۱۳۶۳ وارد رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران شد. درحالی که وی در تمام این دوران یا در حمله به اجتماعات و خانه‌های تیمی و کشتار و سرکوب در شهر شرکت داشت یا در جبهه‌های جنگ بود و عملاً فرصتی برای درس خواندن نداشت.

البته وی ادعا می‌کند :

«در یکی از مرخصی‌ها از جبهه آمدم و در کنکور سال ۶۱ دانشگاه شرکت کردم و قبول شدم که مصادف شد با مجروحیت من و نتوانستم شروع کنم.»

در این باره نیز دروغ می‌گوید. باید به او یادآوری کرد که عملیات والفجر ۱ که او در آن برای اولین بار مجروح شد و به کما رفت در ۲۸ فروردین ۱۳۶۲ انجام شد. بنابر این چنانچه او در سال ۶۱ در کنکور قبول شده بود هنوز مجروح نشده بود و می‌توانست در دانشگاه شرکت کند.

در سال ۶۲ نیز نمی‌توانست در کنکور شرکت کرده باشد. کسی که اواخر فروردین ۶۲ مجروح می‌شود و در کما به سر می‌برد، با ۷۵ درصد سوختگی نمی‌تواند آماده شرکت در کنکور خردادماه ۶۲ و قبولی در رشته‌ پزشکی باشد.

پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده پزشکی در رشته‌ی رادیولوژی نیز با رانت ولایی و داشتن سوالات امتحانی پذیرفته شد. سپس همچون دیگر «نابغه‌های اسلامی» به عنوان نفر اول رشته رادیولوژی انتخاب شد و در امتحان بورد تخصصی نیز از بین ۱۸ نفر تنها او قبول شد و به عنوان شاگرد اول بورد نیز معرفی شد. وی با رانت ولایی برای گذراندن دوره فلوشیپ به لندن اعزام شد و به دروغ ادعا می‌کند در سفر «رئیس رادیولوژی اروپا» به تهران به او مدرک نورو رادیولوژی اعطا شده که در اروپا نیز معتبر است.

پست‌های مدیریتی

حسین قناعتی
حسین قناعتی

قناعتی پیش از آن که در دولت رئیسی به ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران برسد مدیر گروه پزشكی مركز تحقیقات علوم و تكنولوژی دانشگاه علوم پزشكی تهران و سرپرست مركز تصویربرداری دانشگاه علوم پزشكی تهران بود. پیش از آن نیز مؤسس و مسئول شبكه كامپیوتری بیمارستان امام خمینی و عضو هیات مدیره انجمن رادیولوژی ایران بوده و هم اكنون است.[3]

پیش از او دکتر سید پرویز کابلی فرشچی ریاست رادیولوژی دانشگاه تهران را به عهده داشت. او که ریشی بلند و سیاه داشت، مورد تنفر کادر بیمارستان و دانشگاه بود. کابلی نقش مهمی در اخراج اساتید دانشگاه در فاجعه‌ی انقلاب فرهنگی داشت. او در سال ۱۳۸۱ همراه با پسرش در دریا غرق شد. روزی که مُرد، تعدادی از پزشکان در بیمارستان امام خمینی شیرینی می‌دادند! رسانه‌های نظام از وی به عنوان «یكی از یاران راستین امام راحل (ره) انیس مجروحان جبهه‌ها »‌ یاد کردند.[4]

کابلی سمت‌های مختلفی همچون معاونت امور درمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی، معاونت پشتیبانی دانشگاه علوم پزشكی تهران، ریاست بیمارستان امام به جامعه داشت.

قناعتی بعد از دوران رزیدنتی به عنوان مشاور دکتر کابلی که در آن زمان معاون پشتیبانی دانشگاه بود، در کارهای اجرایی و رادیولوژی کمک می‌کرد.

آلودگی جنسی و مالی

قناعتی آلوده به فساد گسترده است. میهمانی‌های آن‌چنانی برگزار می‌کند که در آن انواع و اقسام اعمال «خلاف شرع» صورت می‌گیرد.

او که با دکتر گیو شریفی در «مرکز تصویربرداری تهران» و «پایتخت» شریک است، چند سال پیش در یک پرونده‌ی اخلاقی درگیر شد.

خانم «ع» از طریق عکس‌های گوشی موبایل شریفی متوجه ارتباطات ویژه همسرش و قناعی با «پ – ن» شد و در دادگاه مخصوص بنیاد شهید و همچنین فرهنگ و رسانه اقامه دعوا کرد. به حکم دادگاه هر دو به زندان و شلاق محکوم شدند. قناعتی، با ۴ میلیارد تومان رشوه حکم را معلق کرد.

قناعتی همچنین دو پرونده با حکم قطعی قتل عمد به علت اقدامات درمانی نادرست داشته اما با نفوذی که در دستگاه قضایی دارد پرونده‌ها مختومه شده‌اند. وی با چنین پرونده‌ای به ریاست بزرگترین دانشگاه پزشکی کشور رسید.

تقدیر الهی و ثروت اندوزی

قناعتی می‌گوید: «البته مقدر خدا این بوده که ثروتمند باشم». «تقدیر الهی» مورد نظر او سرکیسه‌کردن دردمند‌ترین بیماران است.

قناعتی از پدرخوانده‌های رادیولوژی «انتروانسیونل» یا رادیولوژی مداخله‌ای است که می‌شود گفت نوعی جراحی هم محسوب می‌شود.

شركت واردات تجهیزات «كویلینگ آنوریسم» (aneurysm Coiling) تنها یکی از منابع درآمد اوست. طبق تحقیقی که ۶ سال پیش داشتم گاه تا ۱۰۰ میلیون تومان (به قیمت آن روز) از بیمار برای وسایل عمل دریافت می‌کرد.

همان موقع از طریق یکی از دوستانم در آمریکا که جراح مغز واعصاب است، قیمت‌ها را پرس و جو کردم. هر وسیله حدود ۴۰۰ دلار قیمت داشت. اگر در هر عمل چهار وسیله هم استفاده می‌کردند هزینه‌ی وسائل ۱۶۰۰ دلار می‌شد. (در زمان تهیه گزارش چیزی کمتر از ۷ میلیون تومان) به این ترتیب دکتر حز‌ب‌اللهی کاسبی «حلال» خود را که خدا «مقدر» کرده هم دارد.

قناعتی عضو هیأت پزشکان بیمارستان شهرام است. مرکز رادیولوژی او در میدان فاطمی – کوچه میرهادی (مرکز تصویربرداری تهران) قرار دارد. در بیمارستان‌های سجاد و ایران مهر و… هم سهام دار است.

برادران کوچکتر وی عباس و اصغر نیز در سایه‌ی برخورداری از نعمات نظام ولایی در دانشگاه پذیرفته شدند و به ثروت هنگفتی رسیدند.

قناعتی در سال ۱۳۸۲ مانند دیگر رفقای حز‌ب‌اللهی‌اش که جملگی «نخبگان» کشور را تشکیل می‌دهند، پزشک برگزیده سال شد.

او در درحال حاضر علاوه بر ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران، عضو شورای مرکزی بسیج پزشکی است و رابطه نزدیکی با سپاه پاسداران دارد. همچنین مسئول کمیته آینده نگری سلامت مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام است.


پانویس‌ها

[1]  نبض بورس

[2] نبض بورس

[3]  همشهری

[4]   ایسنا