به نظر می‌آید یکی از دل نگرانی‌های شهروندان در جوامع اسلامی، مسئله امر به معروف و نهی از منکر باشد. برداشت متولیان دین از این دو واژه سبب شده است نوعی هراس در میان شهروندان به وجود آید. عدم رعایت بعضی از احکام شریعت توسط شهروندان، به اصطلاح غیرت دینداران را تحریک کرده و بر اساس دستورات متولیان دین – و بعضاً فوق آن دستورات – دینداران، خود را موظف به جلوگیری از منکرات – به هر نحو ممکن – بدانند و در نتیجه آرامش را از گروهی شهروند سلب نمایند، خصوصاً وقتی جلوگیری از منکرات جنبه حکومتی به خود می‌گیرد مسئله حادتر می‌شود.

در این مقاله به دنبال کشف این حقیقت هستیم که قرآن به عنوان منبع اصلی دینداری به مسئله امر به معروف و نهی از منکر چگونه می‌نگرد، اینکه این نگرش رفتاری انسانی است یا زمینه خشونت را فراهم می‌کند و تا چه اندازه رفتار فعلی در جوامع اسلامی منطبق با آموزه‌های قرآنی است.

ابتدا لازم است معنای معروف و منکر شناخته شود

معروف از ریشه عرف به معنای شناخته شده است. آنچه در جامعه بشری به عنوان قول یا فعل (گفتار یا کردار) خوشایند و پسندیده شناخته شده است معروف نامیده می‌شود، به تعبیر دیگر آنچه عرف میان آن جامعه آن رفتار و گفتار را بپسندد معروف نامیده می‌شود.

منکر از ریشه نکر به معنای ناشناخته است. آنچه در جامعه بشری به عنوان گفتار یا کردار ناخوشایند و ناپسند باشد منکر نامیده می‌شود، به تعبیر دیگر آنچه عرف میان آن جامعه آن گفتار و رفتار را خوشایند نیابد منکر می‌نامند.

بنابراین معروف و منکر یعنی گفتار و رفتاری که از نظر عرف جامعه، هنجار و یا ناهنجار باشد.

ershad

صالح نظری: توصیه‌های قرآنی در باب امر به معروف و نهی از منکر، هیچ گونه سازگاری با آنچه در صحنه اجتماعی جوامع دینی رخ می‌دهد ندارد بلکه ضد آن است. به راستی رفتارهای خشن که توسط گشت‌های ارشاد و گروهی که خود را انصار حزب الله می‌نامند انجام می‌شود و یا فرامین صادره متولیان دین در خطبه‌های نماز جمعه و منابر حکومتی، با کدامیک از آیات فوق همخوانی دارد؟

هر چند در کلیه جوامع بسیاری از گفتارها و رفتارهای هنجار مشابه هم هستند ولی اختلافاتی – هر چند محدود – نیز در تعیین گفتار و رفتار هنجار در جوامع وجود دارد و همچنین در طول تاریخ نیز برای یک جامعه خاص ممکن است قول یا فعلی پسندیده بوده ولی در حال حاضر ناپسند تلقی گردد، البته این موضوع شامل اکثریت گفتاری و رفتاری نیست بلکه مصادیق آن محدود می‌باشد. این تغییر هنجاری به عوامل متعددی وابسته است، هدف ما از این مقاله بررسی روانشناختی هنجارها و ناهنجاریهای اجتماعی نیست بلکه هدف فقط بحث قرآنی آن است ولی از این نکته مهم غفلت نمی‌کنیم که این امر و نهی‌های قرآنی معطوف به زمان نزول قرآن می‌باشد و برای فهم امر و نهی‌ها باید به شرایط و مقتضیات حاکم در آن دوران توجه شود.

I. نمونه آیاتی حاوی کلماتی از ریشه عرف به معنای شناختن و از ریشه نکر به معنای نشناختن

۱. الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ (بقره ۱۴۶)

كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى‏] داده‏ايم، همان گونه كه پسران خود را مى‏شناسند، او [محمد] را مى‏شناسند و مسلماً گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مى‏دارند، و خودشان [هم‏] مى‏دانند.

۲. يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثى‏ وَجَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (حجرات ۱۳)

اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بى‏ترديد، خداوند داناى آگاه است.

۳. وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (یوسف ۵۸)

و برادران يوسف آمدند و بر او وارد شدند. [او] آنان را شناخت ولى آنان او را نشناختند.

II. آیاتی که معروف را گفتار یا رفتار پسندیده می‌دانند

۱. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى‏ الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى‏ بِالْأُنْثى‏ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخيهِ شَيْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ (بقره ۱۷۸)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، در باره كشتگان، بر شما [حقّ‏] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن. و هر كس كه از جانب برادر [دينى‏] اش [يعنى ولىّ مقتول‏]، چيزى [از حق قصاص‏] به او گذشت شود، [بايد از گذشت ولىّ مقتول‏] به طور پسنديده پيروى كند، و با [رعايت‏] احسان، [خونبها را] به او بپردازد. اين [حكم‏] تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر كس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناك است.

ولی مقتول حق قصاص دارد، اگر از قصاص صرف نظر کند، پسندیده است مقتول دیه بپردازد، این عمل پسندیده نیکی در برابر نیکی است.

۲. كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقينَ (بقره ۱۸۰)

بر شما مقرر شده است كه چون يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالى بر جاى گذارد، براى پدر و مادر و خويشاوندان [خود] به طور پسنديده وصيت كند [اين كار] حقى است بر پرهيزگاران.

وصیت باید طوری باشد که اموال وصی پسندیده میان وراث تقسیم شود، این رفتار پسندیده عملی عادلانه است.

۳. وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ في‏ أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ في‏ ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (بقره ۲۲۸)

و زنانِ طلاق داده شده، بايد مدّتِ سه پاكى انتظار كشند، و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، براى آنان روا نيست كه آنچه را خداوند در رَحِم آنان آفريده، پوشيده دارند و شوهرانشان اگر سرِ آشتى دارند، به بازآوردن آنان در اين [مدّت‏] سزاوارترند. و مانند همان [وظايفى‏] كه بر عهده زنان است، به طور شايسته، به نفع آنان [بر عهده مردان‏] است، و مردان بر آنان درجه برترى دارند، و خداوند توانا و حكيم است.

مردان شایسته و پسندیده است از زنان طلاق گرفته شان سه ماه نگهداری کنند و هزینه آنان را بپردازند، این رفتار پسندیده عادلانه است.

۴. الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلاَّ أَنْ يَخافا أَلاَّ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره ۲۲۹)

طلاقِ [رجعى‏] دو بار است. پس از آن يا [بايد زن را] بخوبى نگاه داشتن، يا بشايستگى آزاد كردن. و براى شما روا نيست كه از آنچه به آنان داده‏ايد، چيزى بازستانيد. مگر آنكه [طرفين‏] در به پا داشتن حدود خدا بيمناك باشند. پس اگر بيم داريد كه آن دو، حدود خدا را برپاى نمى‏دارند، در آنچه كه [زن براى آزاد كردن خود] فديه دهد، گناهى بر ايشان نيست. اين است حدود [احكام‏] الهى پس، از آن تجاوز مكنيد. و كسانى كه از حدود [احكام‏] الهى تجاوز كنند، آنان همان ستمكارانند.

مردان پس از دو بار طلاق دادن یک زن یا به خوبی و پسندیده او را نگه دارند یا با آنچه به او بخشیده‌اند رهایشان کنند (رفتار انسانی).

۵. وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ الْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ (بقره ۲۳۱)

و چون زنان را طلاق گفتيد، و به پايان عدّه خويش رسيدند، پس بخوبى نگاهشان داريد يا بخوبى آزادشان كنيد. و [لى‏] آنان را براى [آزار و] زيان رساندن [به ايشان‏] نگاه مداريد تا [به حقوقشان‏] تعدّى كنيد. و هر كس چنين كند، قطعاً بر خود ستم نموده است. و آيات خدا را به ريشخند مگيريد، و نعمت خدا را بر خود و آنچه را كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده و به [وسيله‏] آن به شما اندرز مى‏دهد، به ياد آوريد و از خدا پروا داشته باشيد، و بدانيد كه خدا به هر چيزى داناست.

مردان وظیفه دارند پس از سه ماه از طلاق زنان، یا به خوبی از آنان نگهداری کنند یا بدون تعدی به حقوقشان و به شایستگی آنان را آزاد بگذارند (رفتار انسانی).

۶. وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكُمْ أَزْكى‏ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (بقره ۲۳۲)

و چون زنان را طلاق گفتيد، و عدّه خود را به پايان رساندند، آنان را از ازدواج با همسران [سابق‏] خود، چنانچه بخوبى با يكديگر تراضى نمايند، جلوگيرى مكنيد. هر كس از شما به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، به اين [دستورها] پند داده مى‏شود. [مراعات‏] اين امر براى شما پربركت‏تر و پاكيزه‏تر است، و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد.

نباید از زوج مطلقه که قصد زندگی مجدد دارند و می‌خواهند به شایستگی و رضایت مندانه زندگی کنند جلوگیری کرد (رفتار عاطفی).

۷. وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ (بقره ۲۳۳)

و مادران [بايد] فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند. [اين حكم‏] براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند. و خوراك و پوشاك آنان [مادران‏]، به طور شايسته، بر عهده پدر است. هيچ كس جز به قدر وسعش مكلف نمى‏شود. هيچ مادرى نبايد به سبب فرزندش زيان ببيند، و هيچ پدرى [نيز] نبايد به خاطر فرزندش [ضرر ببيند]. و مانند همين [احكام‏] بر عهده وارث [نيز] هست. پس اگر [پدر و مادر] بخواهند با رضايت و صوابديد يكديگر، كودك را [زودتر] از شير بازگيرند، گناهى بر آن دو نيست. و اگر خواستيد براى فرزندان خود دايه بگيريد، بر شما گناهى نيست، به شرط آنكه چيزى را كه پرداخت آن را به عهده گرفته‏ايد، به طور شايسته بپردازيد. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد بيناست.

پدران موظفند هزینه مادران مطلقه‌ای که به کودک شیر می‌دهند را به میزان وسع خود و به شایستگی بپردازند و نیز هزینه دایه‌ای که برای کودک می‌گیرند به شایستگی پرداخت کنند (رفتار رضایت مندانه).

۸. وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما فَعَلْنَ في‏ أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ (بقره ۲۳۴)

و كسانى از شما كه مى‏ميرند و همسرانى بر جاى مى‏گذارند، [همسران‏] چهار ماه و ده روز انتظار مى‏برند پس هر گاه عدّه خود را به پايان رساندند، در آنچه آنان به نحو پسنديده درباره خود انجام دهند، گناهى بر شما نيست، و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.

زنان چهار ماه و ده روز بعد از مرگ شوهر، می‌تواند به نحو پسندیده‌ای (مانند ازدواج مجدد) برای زندگی خود تصمیم بگیرند (رفتار مستقلانه)

۹. وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ في‏ أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَ لكِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما في‏ أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَليمٌ (بقره ۲۳۵)

و درباره آنچه شما به طور سربسته، از زنان [در عدّه وفات‏] خواستگارى كرده، يا [آن را] در دل پوشيده داشته‏ايد، بر شما گناهى نيست. خدا مى‏دانست كه [شما] به زودى به ياد آنان خواهيد افتاد، ولى با آنان قول و قرار پنهانى مگذاريد، مگر آنكه سخنى پسنديده بگوييد. و به عقد زناشويى تصميم مگيريد، تا زمان مقرر به سرآيد، و بدانيد كه خداوند آنچه را در دل داريد مى‏داند. پس، از [مخالفت‏] او بترسيد، و بدانيد كه خداوند آمرزنده و بردبار است.

با زنان مطلقه در عده قرار پنهانی نگذارید مگر آنکه سخنان پسندیده میانتان رد و بدل شود و ازدواج پس از عده ممکن است (گفتار نیکو).

۱۰. لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَريضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنينَ (بقره ۲۳۶)

اگر زنان را، مادامى كه با آنان نزديكى نكرده يا برايشان مَهرى معين نكرده‏ايد، طلاق گوييد، بر شما گناهى نيست، و آنان را به طور پسنديده، به نوعى بهره‏مند كنيد- توانگر به اندازه [توان‏] خود، و تنگدست به اندازه [وسع‏] خود. [اين كارى است‏] شايسته نيكوكاران.

اگر با همسرتان همبستر نشده اید و یا مهریه‌ای مشخص نکرده اید طلاق می‌دهید به میزان وسع خود و رضایت او و به شایستگی بهره مندش کنید (رفتار رضایت مندانه).

۱۱. وَ الَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً وَصِيَّةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ في‏ ما فَعَلْنَ في‏ أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (بقره ۲۴۰)

و كسانى از شما كه مرگشان فرا مى‏رسد، و همسرانى بر جاى مى‏گذارند، [بايد] براى همسران خويش وصيّت كنند كه آنان را تا يك سال بهره‏مند سازند و [از خانه شوهر] بيرون نكنند. پس اگر بيرون بروند، در آنچه آنان به طور پسنديده درباره خود انجام دهند، گناهى بر شما نيست. و خداوند توانا و حكيم است.

مردان موظفند وصیت کنند که بعد از فوتشان، زنانشان را از خانه بیرون نکنند مگر خودشان بروند و به شایستگی درباره خود تصمیم بگیرند (رفتار مستقلانه).

۱۲. وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقينَ (بقره ۲۴۱)

و فرض است بر مردان پرهيزگار كه زنان طلاق داده شده را بشايستگى چيزى دهند.

مردان پرهیزکار موظفند به شایستگی رضایت همسران مطلقه شان را تامین مالی کنند (رفتار رضایت مندانه).

۱۳. قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَليمٌ (بقره ۲۶۳)

گفتارى پسنديده [در برابر نيازمندان‏] و گذشت [از اصرار و تندىِ آنان‏] بهتر از صدقه‏اى است كه آزارى به دنبال آن باشد، و خداوند بى‏نياز بردبار است.

سخن پسندیده و گذشت از سخن تند نیازمند بهتر بخششی است که با آزار توام باشد (گفتار نیکو).

۱۴. وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي‏ جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً (نساء ۵)

و اموال خود را- كه خداوند آن را وسيله قوام [زندگى‏] شما قرار داده- به سفيهان مدهيد، و [لى‏] از [عوايد] آن به ايشان بخورانيد و آنان را پوشاك دهيد و با آنان سخنى پسنديده بگوييد.

زندگی دیوانگان از تامین کنید و با احترام و شایستگی با آنان سخن بگوئید اما اموالتان را در اختیارش نگذارید (گفتار نیکو).

۱۵. وَ ابْتَلُوا الْيَتامى‏ حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسيباً (نساء ۶)

و يتيمان را بيازماييد تا وقتى به [سنّ‏] زناشويى برسند پس اگر در ايشان رشد [فكرى‏] يافتيد، اموالشان را به آنان رد كنيد، و آن را [از بيم آنكه مبادا] بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخوريد. و آن كس كه توانگر است بايد [از گرفتنِ اجرت سرپرستى‏] خوددارى ورزد و هر كس تهيدست است بايد مطابق عرف [از آن‏] بخورد پس هر گاه اموالشان را به آنان ردّ كرديد بر ايشان گواه بگيريد، خداوند حسابرسى را كافى است.

سرپرست کودکان یتیم نباید اموال آنان را بخورند مگر خود نیازمند باشند و به قدر نیاز در حد عرف رفع نیاز کنند و پس از رشد فکری یتیم اموالش را به او باز گردانند (رفتار مطابق عرف).

۱۶. وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً (نساء ۸)

و هر گاه، خويشاوندان يتيمان و مستمندان در تقسيم [ارث‏] حاضر شدند، [چيزى‏] از آن را به ايشان ارزانى داريد و با آنان سخنى پسنديده گوييد.

نیکو و پسندیده ومحترمانه سخن گفتن با وراث درگذشته‌ای که بچه یتیم دارند (گفتار نیکو).

۱۷. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً (نساء۱۹)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، براى شما حلال نيست كه زنان را به اكراه ارث دهید و آنان را زير فشار مگذاريد تا بخشى از آنچه را به آنان داده‏ايد [از چنگشان به در] بَريد، مگر آنكه مرتكب زشتكارى آشكارى شوند، و با آنها بشايستگى رفتار كنيد و اگر از آنان خوشتان نيامد، پس چه بسا چيزى را خوش نمى‏داريد و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى‏دهد.

ارث حق همه وراث است، به زنان نه با اکراه ارث دهید و نه تحت فشار از آنان پس بگیرید و مودبانه و شایسته با آنان سخن گوئید (رفتار عادلانه).

۱۸. وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (نساء ۲۵)

و هر كس از شما، از نظر مالى نمى‏تواند زنانِ [آزادِ] پاكدامنِ با ايمان را به همسرى [خود] درآورد، پس با دختران جوانسالِ با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است. [همه‏] از يكديگريد. پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرىِ [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه‏] پاكدامن باشند نه زناكار، و دوست‏گيران پنهانى نباشند. پس چون به ازدواجِ [شما] درآمدند، اگر مرتكب فحشا شدند، پس بر آنان نيمى از عذاب [مجازاتِ‏] زنان آزاد است. اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان‏] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن، براى شما بهتر است، و خداوند آمرزنده مهربان است.

اگر توان مالی ازدواج ندارید و بیم زنا دارید با کنیزان (غیر هم شأن) ازدواج کنید و مهرشان را متناسب عرف بپردازید و دوست پنهانی نگیرید هر چند صبر کنید تا با هم شأن خود ازدواج کنید بهتر است (رفتار مطابق عرف).

۱۹. لا خَيْرَ في‏ كَثيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً (نساء ۱۱۴)

در بسيارى از رازگوييهاى ايشان خيرى نيست، مگر كسى كه [بدين وسيله‏] به صدقه يا كار پسنديده يا سازشى ميان مردم، فرمان دهد. و هر كس براى طلب خشنودى خدا چنين كند، به زودى او را پاداش بزرگى خواهيم داد.

خیری در رازگویی نیست مگر وسیله باشد برای بخشش یا کار پسندیده یا سازش میان مردم (رفتار نیکو).

۲۰. وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (نور ۵۳)

و با سوگندهاى سخت خود به خدا سوگند ياد كردند كه اگر به آنان فرمان دهى، بى‏شك [براى جهاد] بيرون خواهند آمد. بگو: «سوگند مخوريد. اطاعتى پسنديده [بهتر است‏] كه خدا به آنچه مى‏كنيد داناست.»

برای جهاد قسم شدید و به نام خدا نخورید همان اطاعت معمولی بهتر است (رفتار و اطاعت عرفی).

۲۱. وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (لقمان ۱۵)

و اگر تو را وادارند تا در باره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست به من شرك ورزى، از آنان فرمان مبر، و [لى‏] در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كن، و راه كسى را پيروى كن كه توبه‏كنان به سوى من بازمى‏گردد و [سرانجام‏] بازگشت شما به سوى من است، و از [حقيقت‏] آنچه انجام مى‏داديد شما را با خبر خواهم كرد.

از مشرکان پیروی نکن ولی در معاشرت با آنها رفتار پسندیده داشته باش (گفتار و کردار نیک با مخالفان).

۲۲. النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ في‏ كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُهاجِرينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‏ أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً (احزاب ۶)

پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزديكتر] است و همسرانش مادران ايشانند، و خويشاوندان [طبقِ‏] كتاب خدا، بعضى [نسبت‏] به بعضى اولويّت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّمند]، مگر آنكه بخواهيد به دوستان [مؤمن‏] خود [وصيّت يا] احسانى كنيد، و اين در كتاب [خدا] نگاشته شده است.

وصیت کردن و نیکی کردن به دیگران از نزدیک به دور است ابتدا خویشان نزدیک و بعد دورتر وآنگاه سایرین (رفتار اجتماعی پسندیده).

۲۳. يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (احزاب ۳۲)

اى همسران پيامبر، شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد، اگر سَرِ پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد.

زنان برای جلوگیری از طمع بعضی مردان بیمار روحی با ناز سخن نگویند بلکه شایسته سخن گویند (گفتار مطابق عرف).

۲۴. طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ (محمد ۲۱)

[ولى‏] فرمان‏پذيرى و سخنى شايسته برايشان بهتر است. و چون كار به تصميم كشد، قطعاً خير آنان در اين است كه با خدا راست [دل‏] باشند.

برای مومنان اطاعت از رسول و سخن نیکو گفتن بهتر است و بعد از تصمیم رسول با خدا یکدل باشند (گفتار نیکو).

۲۵. يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى‏ أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنينَ وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا يَأْتينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرينَهُ بَيْنَ أَيْديهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا يَعْصينَكَ في‏ مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (ممتحنه ۱۲)

اى پيامبر، چون زنان باايمان نزد تو آيند كه [با اين شرط] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند، و دزدى نكنند، و زنا نكنند، و فرزندان خود را نكشند، و بچه‏هاى حرامزاده‏اى را كه پس انداخته‏اند با بُهتان [و حيله‏] به شوهر نبندند، و در [كار] نيك از تو نافرمانى نكنند، با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه، زيرا خداوند آمرزنده مهربان است.

شرط بیعت زنان با رسول شریک نساختن برای خدا، دزدی نکردن، زنا نکردن، فرزند نکشتن، فرزند نامشروع را به شوهر نبستن، فرمانبرداری از رسول در کار نیک (کردار نیکو).

۲۶. فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (طلاق ۲)

پس چون عدّه آنان به سر رسيد، [يا] به شايستگى نگاهشان داريد، يا به شايستگى از آنان جدا شويد، و دو تن [مرد] عادل را از ميان خود گواه گيريد، و گواهى را براى خدا به پا داريد. اين است اندرزى كه به آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، داده مى‏شود، و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد.

زنان مطلقه را بعد از اتمام عده یا به شایستگی نگه دارید و یا به شایستگی از آنان جدا شوید (رفتاری پسندیده و نیکو با زنان مطلقه).

۲۷. أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَ إِنْ كُنَّ أُولاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى‏ (طلاق ۶)

همانجا كه [خود] سكونت داريد، به قدر استطاعت خويش آنان را جاى دهيد و به آنها آسيب [و زيان‏] مرسانيد تا عرصه را بر آنان تنگ كنيد. و اگر باردارند خرجشان را بدهيد تا وضع حمل كنند. و اگر براى شما [بچه‏] شير مى‏دهند مزدشان را به ايشان بدهيد و به شايستگى ميان خود به مشورت پردازيد، و اگر كارتان [در اين مورد] با هم به دشوارى كشيد [زن‏] ديگرى [بچّه را] شير دهد.

زنان مطلقه را از منزل بیرون نکنید، آسیب نرسانید اگر باردارهستند هزینه هایش را بپردازید و اگر بچه شیر می‌دهند مزد دهید و به نیکوئی مشورت کنید و در صورت ناسازگاری دایه بگیرید (رفتار و گفتار پسندیده با زنان مطلقه).

نتیجه:

با ملاحظه آیات فوق نتایج ذیل در رابطه با “معروف” به دست می‌آید:

۱. ۱۶ آیه از ۲۷ آیه “امر به معروف” درباره حقوق زنان و دستور رفتارهای شایسته با آنان است، ۴ آیه مربوط به رعایت حقوق یتیمان و نیازمندان و رفتار شایسته با آنان است و ۷ آیه مربوط به مسائل دیگر.

۲. ممکن است امروزه رفتارهای مورد خواست خداوند از مردم جهت حقوق زنان حداقلی باشد اما همین تاکیدات برای رفتارهای پسندیده با زنان، برای قومی که زنان جزو اموال یک مرد حساب می‌شدند و از هیچ حقوق و کرامت و احترامی برخوردار نبودند و جز عامل لذت جنسی مرد و خدمتکار مرد بودن ارزش وجودی نداشتند، بزرگترین خدمت به آنان محسوب می‌شد و برای همین اکثر آیات گفتار و کردار پسندیده مربوط به رعایت حقوق آنان و سخن گفتن نیکو با آنان می‌باشد و همچنین است رعایت حقوق یتیمان و نیازمندان و خوش سخنی با آنان.

۳. در آیات فوق یک مورد که سبب سلب آرامش و آسایش شهروندان شود یا دستوری که باعث خشونت در جامعه گردد یافت نمی‌شود، هر چه هست امر به رفتار انسانی یا گفتار اخلاقی با دیگران می‌باشد، خصوصاً با طبقاتی از افراد جامعه آن روزگار که عملاً از بسیاری از حقوق خود به جهت ناتوانی برخوردار نبودند.

III. آیاتی که منکر را گفتار و رفتار ناپسند می‌داند

۱. كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُونَ (مائده ۷۹)

از كار زشتى كه آن را مرتكب مى‏شدند، يكديگر را بازنمى‏داشتند. راستى، چه بد بود آنچه مى‏كردند.

بسیار بد است که از کار زشت و ناپسند همدیگر را اندرز دادن باز ندارند (اندرز دادن به رفتاری ناپسند).

۲. إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (نحل ۹۰)

در حقيقت، خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مى‏دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مى‏دارد. به شما اندرز مى‏دهد، باشد كه پند گيريد.

خداوند مومنان را به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان می‌دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مى‏دارد و این امر ونهی اندرز است و پند گرفتن مومنان (رفتارهای پسندیده و ناپسند اجتماعی).

۳. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (نور ۲۱)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، پاى از پى گامهاى شيطان منهيد، و هر كس پاى بر جاى گامهاى شيطان نهد [بداند كه‏] او به زشتكارى و ناپسند وامى‏دارد، و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمى‏شد، ولى [اين‏] خداست كه هر كس را بخواهد پاك مى‏گرداند و خدا [ست كه‏] شنواىِ داناست.

آنکس که شما را به زشتكارى و کار ناپسند وا مى ‏دارد شیطان است و خداوند با رحمت خود به شما کمک می‌کند که مرتکب عمل زشت و ناپسند نشوید.

۴. أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبيلَ وَ تَأْتُونَ في‏ ناديكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ (عنکبوت ۲۹)

آيا شما با مردها درمى‏آميزيد و راه [توالد و تناسل‏] را قطع مى‏كنيد و در محافل [انس‏] خود پليدكارى مى‏كنيد؟ » و [لى‏] پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: «اگر راست مى گويى عذاب خدا را براى ما بياور.»

همجنس گرائی به جهت قطع نسل و دعوت به رفتار پلید و ناپسند مردود است.

۵. اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ (عنکبوت ۴۵)

آنچه از كتاب به سوى تو وحى شده است بخوان، و نماز را برپا دار، كه نماز از كار زشت و ناپسند بازمى‏دارد، و قطعاً ياد خدا بالاتر است، و خدا مى‏داند چه مى‏كنيد.

نماز شما را از رفتار ناپسند باز می‌دارد و یاد خدا بیش و بالاتر از نماز شما را از رفتار ناپسند باز می‌دارد.

۶. وَ اقْصِدْ في‏ مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرِ (لقمان ۱۹)

و در راه‏رفتنِ خود ميانه‏رو باش، و صدايت را آهسته ساز، كه بدترين آوازها بانگ خران است.

راه و روش میانه داشتن و به آرامی سخن بگو و سخن گفتن خشن و ناپسند همچون بانگ خران است (گفتار ناپسند).

۷. الَّذينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئي‏ وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ (مجادله ۲)

از ميان شما كسانى كه زنانشان را «ظهار» مى‏كنند [و مى‏گويند: پشت تو چون پشت مادر من است‏] آنان مادرانشان نيستند. مادران آنها تنها كسانى‏اند كه ايشان را زاده‏اند، و قطعاً آنها سخنى زشت و باطل مى‏گويند، و [لى‏] خدا مسلّماً درگذرنده آمرزنده است.

قهر و طرد زنان توسط شوهرانشان عملی زشت و ناپسند و گفتن (اصطلاح زمانه) “تو چون مادرم هستی” (برای قطع رابطه جنسی) سخنی زشت و ناپسند و باطلی است.

نتیجه

آنچه از آیات فوق به دست می‌آید:

۱. باز داشتن یکدیگر از عمل ناپسند ضرورت اجتماعی است

۲. دادگری نیکو کاری وبخشش نقطه مقابل کار زشت ناپسند و ستم است

۳. عمل ناپسند کار شیطانی است

۴. همجنسگرائی که باعث انسداد ادامه نسل است همراه دعوت به ارتکاب کار زشت ناپسند است

۵. پرستش و بالاتر از آن یاد خدا عامل دوری از رفتار ناپسند است

۶. سخن با خشونت همچون بانگ خران گوشخراش است

۷. در برخورد با همسران نباید از گفتار و رفتار ناپسند استفاده کرد

چنانچه ملاحظه می‌شود هیچ دستور خشنی بنام نهی از منکر وجود ندارد بلکه سخن گفتن با خشونت خود یک منکر است وبه بانگ خر تشبیه شده است، چه رسد رفتار خشن، بنا به آیات فوق باید فقط با موعظه و اندرز، با مرتکبین به عمل زشت و ناپسند (منکر) روبرو شد.

IV. آیاتی که وظیفه مومنان را امر به معروف و نهی از منکر می‌داند

۱. وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل عمران ۱۰۴)

و بايد از ميان شما، گروهى، [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند.

۲. كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ (آل عمران۱۱۰)

شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده‏ايد: به كار پسنديده فرمان مى‏دهيد، و از كار ناپسند بازمى‏داريد، و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند قطعاً برايشان بهتر بود برخى از آنان مؤمنند و [لى‏] بيشترشان نافرمانند.

۳. يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ (۱۱۴)

به خدا و روز قيامت ايمان دارند و به كار پسنديده فرمان مى‏دهند و از كار ناپسند بازمى‏دارند و در كارهاى نيك شتاب مى‏كنند، و آنان از شايستگانند.

۴. الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (اعراف ۱۵۷)

همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده- كه [نام‏] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مى‏يابند- پيروى مى‏كنند [همان پيامبرى كه‏] آنان را به كار پسنديده فرمان مى‏دهد، و از كار ناپسند باز مى‏دارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مى‏گرداند، و از [دوش‏] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى‏دارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.

۵. الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقينَ هُمُ الْفاسِقُونَ (توبه ۶۷)

مردان و زنان دو چهره، [همانند] يكديگرند. به كار ناپسند وامى‏دارند و از كار پسنديده باز مى‏دارند، و دستهاى خود را [از انفاق‏] فرو مى‏بندند. خدا را فراموش كردند، پس [خدا هم‏] فراموششان كرد. در حقيقت، اين منافقانند كه فاسقند.

۶. وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (توبه ۷۱)

و مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند، كه به كارهاى پسنديده وا مى‏دارند، و از كارهاى ناپسند باز مى‏دارند، و نماز را بر پا مى‏كنند و زكات مى‏دهند، و از خدا و پيامبرش فرمان مى‏برند. آنانند كه خدا به زودى مشمول رحمتشان قرار خواهد داد، كه خدا توانا و حكيم است.

۷. التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ (توبه ۱۱۲)

[آن مؤمنان، ] همان توبه‏كنندگان، پرستندگان، سپاسگزاران، روزه‏داران، ركوع‏كنندگان، سجده كنندگان، وادارندگان به كارهاى پسنديده، بازدارندگان از كارهاى ناپسند و پاسداران مقرّرات خدايند. و مؤمنان را بشارت ده.

۸. الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (حج ۴۱)

همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و به كارهاى پسنديده وامى‏دارند، و از كارهاى ناپسند باز مى‏دارند، و فرجام همه كارها از آنِ خداست.

۹. يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (لقمان ۱۷)

اى پسرك من، نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار، و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش. اين [حاكى‏] از عزم [و اراده تو در] امور است.

نتیجه

آنچه از آیات فوق به دست می‌آید این است که:

۱. دعوت به گفتار و رفتار پسندیده و انذار نسبت به گفتار و رفتار ناپسند یک وظیفه اجتماعی است.

۲. لازمه چنین دعوت و انذاری، شناخت گفتار و رفتار پسندیده و ناپسند است.

نتیجه کلی

نتیجه حاصل از آیات این است که:

۱. دعوت به معروف براساس آیات فوق معطوف به حمایت از زیردستان و ناتوانان جامعه است و نهی از منکر به صورت انذار به توانمندان است که باعث سلب حقوق ضعیفان می‌شوند.

۲. ملاک پسندیدگی و ناپسندی یک گفتار و کردار عرف عقلای زمان است.

۳. این وظیفه ضمن همگانی بودن، گروهی را می‌طلبد که سازمان یافته چنین مسئولیتی را به عهده بگیرند و سازمان‌های حمایتی ایجاد کنند و از حقوق زیردستان در مقابل زبردستان دفاع کنند.

۴. در زمانه ما تشکیل ان جی او‌ها )کلیه سازمان‌های حمایتی، خیریه‌ها و مراکز دینی که وظیفه ارشاد مردم را به عهده دارند) و احزاب را می‌توان مصداق کار سازمان یافته امر به معروف و نهی از منکر در صحنه اجتماع دانست.

۵. دعوت و انذار تنها ابزار “امر به معروف و نهی از منکر” است و باید با زبان نرم و آرام صورت گیرد و خارج از آن خود “منکر” است، لذا هر نوع گفتار یا رفتار خشن منکری است که باید نهی شود.

۶. توصیه‌های قرآنی در باب امر به معروف و نهی از منکر، هیچ گونه سازگاری با آنچه در صحنه اجتماعی جوامع دینی رخ می‌دهد ندارد بلکه ضد آن است. به راستی رفتارهای خشن که توسط گشت‌های ارشاد و گروهی که خود را انصار حزب الله می‌نامند انجام می‌شود و یا فرامین صادره متولیان دین در خطبه‌های نماز جمعه و منابر حکومتی، با کدامیک از آیات فوق همخوانی دارد؟ آیا در آیات فوق سخنی از نوع پوشش شده است که اینچنین بی محابا، زندگی را از شهروندان سلب می‌نمایند؟ آیا در این آیات ورود به مجالس خصوصی افراد و ضرب و شتم و جلب مشاهده می‌شود؟ آنهم به نام فرمان الهی و قرآنی! تشکیل نهاد‌های حمایتی و خیریه و دعوت به رفتار و گفتار پسندیده که فرمان خداست کجا و نشان دادن خشونت که خلاف خواست خداست کجا؟

۷. امر ونهی قرآنی فقط زبانی است نبی گرامی تشویق می‌کند که دعوت با رفتار، برتر از دعوت زبانی است در سنت نبوی تاکید شده است “کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم” مردم را به غیر از زبانتان (بلکه با کردار – به نیکی و دوری از بدی-) دعوت نمائید، این سنت نبوی کجا و رفتار نابخردانه مدعیان دینداری با متولیان خود محورشان کجا! و این چنین با زیر پا گذاشتن دستورات انسانی قرآنی، با فرامین خود ساخته، خشونت به جامعه تزریق شده و می‌شود!