ایران درودی که از سه ماه پیش به دلیل ابتلا به بیماری کرونا بستری بود، جمعه ۷ آبان در بیمارستان دی تهران درگذشت.
ایران درودی که افزون بر نقاشی، نویسندگی و کارگردانی هم میکرد و استاد دانشگاه هم بود، شهریور ۱۳۱۵ در مشهد بهدنیا آمد و در یک سالگی به همراه خانواده به شهر هامبورگ آلمان رفت و در آنجا چند سال زندگی کرد. پدر او در دانشگاه مسکو معماری خوانده بود و به هنر علاقه داشت. همین موضوع زمینه آشنایی ایران با دنیای هنر را فراهم کرد.
او از کودکی به نقاشی علاقمند بود و همین شد که پس از پایان تحصیلات متوسطه به دانشکده هنرهای زیبای پاریس (بوزار) رفت و سپس تاریخ هنر را در لوور پاریس و دوره ویترای را در آکادمی سلطنتی بروکسل گذراند. از آن زمان بود که آثار ایران درودی خلق شد.
برخی منتقدان، ایران درودی را یک نقاش سوررئال میدانند، برخی سمبولیست و برخی ترکیبی از چند مکتب؛ اما برخی نیز در آثار او اصالتی را مییابند که ویژه خود اوست.
دَرودی در کارنامه ۷۰ سال فعالیت هنری خود ۶۴ نمایشگاه انفرادی در سراسر جهان برپا و در بیش از ۲۵۰ نمایشگاه گروهی شرکت کرد.
او از سال ۱۳۴۳ عضو کنگره بینالمللی هنرمندان و منتقدان ریمنی، ووکیو و سان ماریو ایتالیا بود و از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۱ تهیهکنندگی و کارگردانی بالغ بر ۸۰ فیلم مستند برای تلویزیون تحت عنوان شناسایی هنر را انجام داد. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ نیز در دانشگاه صنعتی شریف تاریخ و شناسایی هنر تدریس کرد.
از جمله کتابهایی که درباره او منتشر شدهاند میتوان به آثار نقاشی (۱۳۵۲ـ ۱۳۳۸) ایران درودی (امیرکبیر)، در فاصله دو نقطه…! (آثار نقاشی ۱۳۵۲ـ ۱۳۳۸) (نشرنی)، چشم شنوا، قصه انسان و پایداریاش…! (ناشر سخن)، گفت وگو با ایران درودی (نشر ثالث) اشاره کرد.
درودی، در اسفند ۱۳۹۶، ۱۹۵ اثر شاخص خود را به شهرداری تهران بخشید با این امید که در موزهای به نام او به نمایش گذاشته شود، اما شورای شهر تهران لایحه واگذاری قطعه زمینی در منطقه ۶ تهران برای ساخت «خانه موزه ایران درودی» را از دستور کار خارج کرد. او در حالی که روی ویلچر نشسته بود به شورای شهر تهران رفت که اعتراض خود را به گوش مسئولان برساند. درودی با خشم و درد در جمع خبرنگاران گفت من به جای آنها خجالت میکشم که اینقدر از هنر متنفرند.
ایران درودی در یکی از مصاحبههای خود گفته بود:
«زندگی من در یک کلمه “نقاشی” خلاصه میشود. فکر میکنم نقاشی من را انتخاب کرده و من نقاشی را انتخاب نکردهام. من شبی که مادرم را به خاک سپردم نقاشی کردم. (…) وقتی وارد آتلیه نقاشیام میشوم، دنیا و مسائل مربوط به آن را پشت در آتلیه میگذارم و وارد جهان دیگری میشوم که با جهان ماورا و باورهایم سروکار دارد. بدینگونه نقاشیهایم بهگونهای ترجمان و تصویر دنیای ذهنیات من هستند.»
چهرههای سرشناسی همچون آندره مالرو، ژان کوکتو و سالوادور دالی آثار ایران درودی را ستودهاند.
اشارتی
[به ایران درودی]
پیش از تو
صورتگران
بسیار
از آمیزهی برگها
آهوان برآوردند؛
یا در خطوطِ کوهپایهیی
رمهیی
که شباناش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه
نهان است؛
یا به سیری و سادگی
در جنگلِ پُرنگارِ مهآلود
گوزنی را گرسنه
که ماغ میکشد.
تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:
آه و آهن و آهکِ زنده
دود و دروغ و درد را. ــ
که خاموشی
تقوای ما نیست.
□
سکوتِ آب
میتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
میتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن!
عصرِ مرا
در منحنی تازیانه به نیشخطِ رنج؛
همسایهی مرا
بیگانه با امید و خدا؛
و حرمتِ ما را
که به دینار و درم برکشیدهاند و فروخته.
□
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!
۱۴ اسفندِ ۱۳۵۱
منظر / 29 October 2021