به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) خانواده باطنی درگذشت این زبانشناس برجسته را تأیید کردهاند. انتشارات فرهنگ معاصر، ناشر «فرهنگ معاصر پویا» (انگلیسی – فارسی) تالیف محمدرضا باطنی و همچنین انجمن زبانشناسی ایران فقدان او را به جامعه فرهنگی و خانواده این زبانشناس فقید تسلیت گفته است.
فرهنگ، انقلاب برنمیدارد
محمدرضا باطنی سال ۱۳۱۳ در اصفهان متولد شد. او کودک کار بود. بیماری پدر و فقر خانواده سبب شد که در دوازده سالگی از تحصیل بازبماند و برای کسب معاش در بازار اصفهان پادویی کند. پس از چند سال کار در بازار، شاگرد یک مغازه خرازیفروشی در چهار باغ اصفهان شد. در کلاسهای شبانه سیکل اول دبیرستان را به پایان رساند و وارد کار معلمی شد. پنج سال در روستاها و بخشهای اصفهان معلم بود. در سال ۱۳۳۹ از رشته زبان و ادبیات انگلیسی فارغالتحصیل شد. در سال ۱۳۴۰ به انگلستان رفت و از دانشگاه لیدز فوق لیسانس زبانشناسی گرفت و با دفاع از رسالهای که بنا بود از آن در لندن دفاع کند، در دوره تازهتاسیس دکتری زبانشناسی دانشگاه تهران، در خرداد ۱۳۴۶ دکتری زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی دریافت کرد. سپس در مهر ۱۳۴۶ به عنوان استادیار زبانشناسی در گروه زبانشناسی دانشگاه تهران آغاز به کار کرد. پس از «انقلاب فرهنگی» در سال ۱۳۶۰، او که فقط ۴۷ سال داشت، مجبور شد تن به بازنشستگی اجباری دهد. در مصاحبه با سیروس علینژاد درباره آن ایام گفته است:
«سال ۵۹ بود. دانشگاهها تعطیل شد، ولی ما به دانشکده سر میزدیم. یک روز خبر دادند که ستاد انقلاب فرهنگی از استادان دانشکده ادبیات خواسته است در دانشکده حقوق جمع شوند تا مطالبشان را برای آنها بگویند. پس از افتتاح جلسه، آقای [عبدالکریم] سروش مفصل صحبت کرد. بعد هم یک نفر دیگر حرف زد. اینها به این نیت آمده بودند که وانمود کنند با استادان مشورت شده است و بعدها نگویند پشت درهای بسته تصمیم گرفتهاند. این بود که بلند شدم و گفتم فرهنگ، انقلاب بر نمیدارد. به فرض هم که بردارد به ستاد احتیاج ندارد، به ستاد هم که احتیاج داشته باشد آیا شما بهترین پنج نفری بودید که میبایست گزیده میشدید؟»
در آن سالها ستاد انقلاب فرهنگی که بعدها به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد، به فرمان خمینی تشکیل شده بود. هسته هفت نفری که برای تشکیل این ستاد معرفی شدند عبارت بودند از علی شریعتمداری، محمدجواد باهنر، محمدمهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آلاحمد و جلالالدین فارسی. باطنی نام دو نفر، احتمالا دو نفر آخر را قلم گرفته است.
باطنی در ایران ماند. در این مورد گفته است:
«من کجا بروم؟ اصلا چرا بروم؟ اینجا خانه من است، وطن من است، اگر قرار باشد کسی برود دیگران باید بروند. به قول شاملو “من اینجائیم” و به قول حافظ “مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش”. من با پول آن تراخمی بندر عباسی درس خواندهام و باید دینم را به آنها ادا کنم. باید اینجا ماند و با نامردمیها جنگید.»
دانشمند شورشی
در سالهای دهه ۱۳۷۰ با انتشار نشریات ادبی مستقل به ویژه آدینه زمینهای برای تداوم کار او و سایر روشنفکران مستقل فراهم آمد. فرج سرکوهی، سردبیر وقت نشریه آدینه مینویسد:
«سالها پیش با او مصاحبه و مصاحبه را با عنوان “دانشمند شورشی” در آدینه منتشر کردم و در مقدمه مصاحبه توضیح دادم که در او دانش گسترده چنان با ذهنیتِ انتقادی، آزادگی، پایبندی به حقیقت و شجاعتِ بیانِ بیپرده نقد و شرافتِ انسانی تلفیق شده است که آدمی در محضرِ او سلسله جلیلِ داشنمندانی چون جردانو برونو را به یاد میآورد که به گفته حافظ «داو اولِ» عشق را با «نقدِ جان» میزنند و پروا نمیکنند.»
محمدرضا باطنی در دورهای که بسیاری «غلط ننویسیم» نوشته ابوالحسن نجفی را میستودند در مقالهای با عنوان «اجازه بدهید غلط بنویسیم» به نقد صریح این کتاب پرداخت.
باطنی معتقد بود خط فارسی اصولاً «سامانپذیر» نیست:
«میتوان گفت که خط فارسی معایب ذاتی دارد و به هیچ نوع سامانپذیر نیست. در واقع یا باید خط را عوض کرد یا با همین خط ساخت تا این که زمان برای تغییر آن فرابرسد.»
باطنی همچنین اعتقاد داشت که سرعت تغییر زبان نشانه تحولات اجتماعی است:
«این هیچ افتخاری نیست که بگوئیم ما زبان اجدادمان را میفهمیم چون معنیاش این است که مثل اجدادمان زندگی میکنیم (…) صحبت خوبی و بدی نیست، موضوع تشریح یک وضعیت است. تحولات زبان با تحولات اجتماعی سخت در ارتباط است.»
او همچنین کارکرد دوگانه و متضادی را برای زبان قائل بود:
«زبان همانطور که میتواند وسیلۀ روشنگری باشد، میتواند ابزار فریب و اغفال نیز باشد؛ همانطور که میتواند آگاهکننده باشد، میتواند گمراهکننده نیز باشد؛ همانطور که میتواند در خدمت حق و حقیقت قرار گیرد، میتواند در خدمت باطل نیز قرار گیرد؛ همانطور که موهبتی برای انسانهای اندیشمند است، ابزار کاری برای شیادان و دغلکاران نیز هست. در سیاست است که از جنبههای منفی زبان بیشتر استفاده میشود.»
باطنی اعتقاد داشت که زبان فارسی قابلیت یک زبان علمی را ندارد:
«زبان فارسی، در وضع فعلی برای برآوردن نیازهای روزمره مردم با مشکلی مواجه نیست، ولی برای واژهسازی علمی از زوایایی لازم برخوردار نیست و نمیتواند یک زبان علمی باشد، مگر اینکه برای کاستیهای آن چارهای اندیشیده شود.»
ناقد سنت
نظرات نو محمدرضا باطنی با انتقاداتی مواجه شده است. هنگامی که در سال ۱۳۹۹ جایزه محمود افشار به او تعلق گرفت، برخی با اشاره به «آرای تند و بنیادستیز» باطنی از اهدای این جایزه به او انتقاد کرده بودند. سایه اقتصادینیا، پژوهشگر ادبیات معاصر فارسی، در یادداشتی نوشت که بنیاد موقوفات دکتر افشار با اعطای جایزه خود به باطنی نشان داد که بهدنبال حفظ «غلاف پوسیدۀ سنّتهای رنگباخته و ناکارآمد به دور زبان فارسی» نیست.
او با اشاره به تأکید باطنی به نقد سنت نوشته بود: «بنیاد موقوفات اینبار نه به یک حافظِ سنّت بلکه به یک ناقدِ سنّت جایزه داد.»
محمدرضا باطنی علاوه بر فرهنگنویسی و تالیف کتابهایی در حوزه زبانشناسی، آثاری را نیز در این زمینه و دیگر زمینهها ترجمه کرده است. «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی»، «مسائل زبانشناسی نوین»، «نگاهی تازه به دستور زبان»، «چهار گفتار دربارهٔ زبان» و «دربارهٔ زبان»، از آثار تالیفی او و همچنین «زبان و زبانشناسی» نوشته رابرت هال و «زبانشناسی جدید» اثر مانفرد بی یرویش، از آثار ترجمهای او در حوزه زبانشناسی است. از ترجمههای غیر زبانشناسی باطنی نیز میتوان به «درآمدی بر فلسفه» نوشته بوخینسکی و «انسان به روایت زیستشناسی» نوشته آنتونی بارنت اشاره کرد.
در این »هیر و بیر« و لجنی که جهان است، این » مرد بزرگ « مدت ها پیش از مرگ فراموش شده بود. راحت شد.
Minna / 13 May 2021
افکار و عقاید و دانسته های دکتر محمد رضا باطنی آنقدر تَر و تازه و نو بود که گذشت زمان و عمر او به نظر نمی آمد. از نادانی جهالی که بر کشورمان سلطه دارند، چه رنج ها که نَبُرد. یادش همیشه زنده و گرامی است.
پرتو نوری علا / 14 May 2021
امید است که نظرات شادروان دکتر باطنی در مورد خط فارسی، در یک نظام دمکراتیک هوشمند محور به حقیقت بپیوندد تا روند پیشرفت در سوادآموزی تودههای مردم و تحول در دانش و فرهنگ در جامعه سرعت بیشتری پیدا کند!
ایراندوست / 14 May 2021
در این باره به این چند نکته بسنده می کنم :
1ـ نوشتند «این هیچ افتخاری نیست که بگوئیم ما زبان اجدادمان را میفهمیم …»!
ولی چرا؟ این که ما زبان نیکانمان را بفهمیم نشانه ماندگاری واژگان و ساختارهای زبان ایرانیان است. ولی اگر زبان امروزمان آنگونه باشد که به نظر رسد با زبان نیاکانمان فرقی نکرده، چنان که اگر آنها می بودند همه آن را می فهمیدند، جای افتخار نیست. زیرا این نشان میدهد که زبانمان پیشرفتی نکرده، بر آن واژگان و آواهایی افزوده نشده و ساختار دستوری بهبودی و تحول نیافته؛ در واقع ما پیش نرفتیم. ایشان موضوع را سروته پنداشتند.
2ـ زبان پارسی دری بویژه پارسی میانه پیشرفته بود از حدود سده پنجم به بعد برخی از نویسندگان و دانشوران ایرانی ما با بهره گیری از زبان ایرانی به تقویت زبان عربی پرداختند و به آن ویژگی علمی و فنی دادند. ولی نویسندگانِ ایرانیِ (بنوشته استاد بهار) «مستعرب» زبان ایرانی را با آمیختن واژگان و دستور زبان عربی نابسامان کردند و واپس بردند. دسته دسته واژه های عربی و «معرب» را وارد کردند و بسیاری از واژگان ایرانی را کنار نهادند تا فراموش شدند.
عربی سازی و غلط نویسی به جایی رسید که بنوشته استاد بهار (که خود نیز در نثر «معرب» نویس بودند) با «جمله های طویل و اطناب ها و ذکر مترادفات و … در دوره سعدی کار این شیوه به رسوایی انجامید»! (سبک شناسی، جلد 3، ص134)
توضیح بیشتر را جا و فرصتی دیگر باید.
3ـ از شرطهای پیشرفت طبیعی زبان این است که عاملهای ویرانگر آزاد نباشند تا اثرهای منفی بر زبان و فرهنگ بگذارند. بویژه دستگاه فرمانروایی با همکاری دانشوران و همگان زمینه ساز تحول و پیشرفت طبیعی زبان باشند.
در زمانی که عامل بیگانه ای مانند عربان مسلمان برکشور چیره شدند و آن همه اثر منفی گذاشتند، ایرانیانی هم در این راه به آنها پیوستند و در این راه بدتر از آنها رفتار کردند، یا در دوره ای که این همه رسانه همکار و پیروِ سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی شده اثرهای منفی بر زبان میگذارند، خود سلطه گران هم در این زمینه پیشتازند، چه جای این ادعاها و اجازه خواستن برای غلط نویسی است؟! نیازی به اجازه نیست ! اگر غلط بنویسید جایزه هم می گیرید که گرفتید !
یک نمونه این که بجای نیاکان نوشتند اجداد ! هم واژه عربی است و هم دستور ! در پی این گونه نوشتن بود که گروه گروه واژگان عربی را آنهم با دستور زبان * وارد کردند و گروه گروه واژه های ایرانی را به فراموشی سپردند! آن همه ویرانگری کم بود که باز هم اجازه میخواهید تا غلط نویسی را ادامه دهید؟!
سیر ِ فراگشتِ زبان را ویژگیِ دیگری است که با تاخت و تاز فرق دارد. من که استاد نیستم، شمایی که استاد و زبانشناس هستید باید در برابر این همه عاملهای ویرانگر، فرهنگ و زبان را پاس دارید.
ـ نوشتند « زبان همانطور که میتواند وسیلۀ روشنگری باشد، میتواند ابزار فریب و اغفال نیز باشد … !»
نمیدانم از دید ایشان کار زبان چیست؟ مگر هیچ زبانی «برای روشنگری» یا «برای فریب و اغفال» پدید می آید؟! زبان ابزار است؛ با آن مفهوم یا معنی رسانده میشود. خود زبان که اراده ای در این زمینه ندارد. نمی شود یک زبان را با این دلیل که آدمهایی آن را ابزار فریب و اغفال میکنند بد دانست. «جنبه های منفی زبان» یعنی چه؟! زبان باید چنان باشد که بشود معنا و مفهوم را رساند، چه مثبت چه منفی. بد و خوب معنی بستگی به کاربر دارد.
ـ خوب یا بدِ شورشی بستگی به این دارد که بر چه موضوع یا کسانی بشورد. شورش بر کوشندگانِ راه ویرایش و بهبود زبان که دستشان به جایی بند نیست، بسیار هم بد است. شوریدن بر سازمان صدا و سیما و برخی سلطه گران که زبان را ویران میکنند هنر است. انتقاد هم با این شرط خوب است که سودمند و مایه اصلاح باشد.
هشیار باشیم که بی سر و صدا فرهنگ را نیز مانند زیستبوم نابسامان و نابود می کنند. پیش از این در پی چیرگی مسلمانان عرب و بدتر از آنها از کردار ایرانیان معرب کم آسیب ندیده ایم.
بابکان / 20 May 2021